مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تاثیرگذارترین عامل برای خلق ثروت؛
- هیچ محدودیتی برای خلق ثروت نیست؛
- کار کردن روی بهبود باورها، یک فرایند دائمی است؛
- آگاهی از دلیل اصلی نتایج، باعث متعهد ماندن و ادامه دادن در مسیر صحیح می شود؛
منابع بیشتر:
بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم در دوره 12 قدم
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD675MB43 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 1 | همراه ماندن با جریان هدایت40MB43 دقیقه
استاد عزیزم
واقعا نمیدونم با چه زبانی باید سپاسگذار خداوند باشم بخاطر این آگاهی هایی که هر روزه داره از طرف شما به زندگی من وارد میشه.
فایل امروز رو تا بحال دو بار گوش کردم و هر ثانیه اش رو بلعیدم. شنیدن نتایجی که بچه های همکلاسی خودم از استفاده از دوره ها گرفتند به اندازه یک کهکشان در زندگی من باور ایجاد می کنه. از این حرفها هزاران درس یاد می گیرم.
اینکه باید قرآن بخوانم. باید به قول سپیده جان تمام کار و زندگیم رو ول کنم و فقط قرآن بخوانم. تو این کار خیلی خوب نیستم. بارها شروع کردم اما وسط کار ولش می کنم. با وجود اینکه هر بار آگاهی هایی از این کتاب به من الهام شده که بعضا زندگی من رو زیر و رو کرده.
من یک بار درگیر یک تضاد خیلی سنگین بودم و داشتم برای حل کردنش دنبال راه حلهای زیادی می گشتم و هر روز حالم بدتر و بدتر می شد. یک روز مستاصل از هر جا رو به قرآن کردم و به خدا گفتم خدایا خودت کمکم کن. من به هر خیری که از تو به من برسد فقیرم.
و شاید باورتون نشه که همون موقع به چند آیه پشت سر هم رسیدم که دقیقا وصف حال من بود و راه حل مشکلی که داشتم. انگار خدا داشت شخصا با من حرف می زد. دقیقا در همون موردی که درگیرش بودم با کلمات دقیق و کانتکست دقیقش. من فقط اشک می ریختم. و اون هدایت حال من رو دگرگون کرد و باعث شد بعد از اون کاملا رهاش کنم و حال خوبم رو دوباره بدست بیارم.
من با آگاهیهایی که امروز دریافت کردم این تعهد رو به خودم دادم و با تمام وجود تلاش می کنم که فراموشش نکنم و این کار رو ادامه بدم.
اینکه نباید عجله کنم و سپاسگذار تمام دستاوردهایی باشم که در مدت آشنایی با شما به دست آوردم. اینکه باید تکاملم رو طی کنم. اینکه من تنها وظیفه ام اینه که روی خودم وباورهام کار کنم و بقیه کارها خودبخود اتفاق می افتند. اینکه من مثل سپیده عزیز باید دفترهای زیادی پر کنم و دیگه به بقیه اش کاری نداشته باشم.
استاد من یادداشتهام رو توی تبلتم می نویسم و برای هر دوره یا هر مبحثی یک فایل ورد درست کردم. گاهی که به فایلها نگاه میکنم مثل ستاره قطبی که هر روز باهاش کار می کنم نجواها میاد سراغم که میگه «تو رو خدا نگاه کن. تو تا حالا نزدیک ۳۰۰ صفحه تمرین ستاره قطبی انجام دادی. خوب مثلا که چی؟ چه اتفاقی تو زندگیت افتاده؟ به ثروت بی نهایت رسیدی؟ تو فلان خونه آرزوهات داری زندگی می کنی یا فلان ماشین آخرین سیستم زیر پاته؟ تو فقط داری صفحه سیاه می کنی.»
و من جوابش رو میدم که قرار نیست که یک دفعه به همه خواسته هام برسم. در هر صبحی که من خواسته هام رو به خداوند عرضه کردم، شب دو یا سه برابر لیست صبح، اتفاقات خوب در دفترم نوشتم و اشک ریختم. اتفاقات بزرگ زندگی من با همین رسیدن کوچولو کوچولو به خواسته هام اتفاق میفته.
از دوستانم الهام می گیرم که یک سری کارهایی رو که همش به فردا میندازم انجام بدم. مثل درست کردن یک ویدئو یا صوت از نتایجی که در زندگیم اتفاق افتاده. به قول سپیده، من هم بخاطر اینکه می خواستم از این بهتر باشه هی عقب انداختم و گفتم بزار این اتفاق هم بیفته بعد انجامش بدم. اما الان مصمم هستم.
چرا؟
چون با تکرار این اتفاقات برای خودم هست که ذهنم رو میتونم ساکت کنم و براش دلیل منطقی بیارم که من تغییر کردم. زندگی من هیچ ربطی به زمانی که در گمراهی زندگی می کردم نداره. از هیچ جنبه ای. واقعا از هیچ جنبه ای زندگی من هیچ ربطی به سه سال و نیم پیش که شما رو نمی شناختم نداره.
از همه مهمتر آرامشه.
بدست آوردن انگیزه است.
معنا دار شدن خلقت و زندگیه.
دانستن قدر لحظه لحظه هاییه که خداوند به من هدیه داده و خیلی زود ممکنه تموم بشه.
شاید باورتون نشه که من قبل از آشنایی با قوانین تنها کاری که می کردم این بود که روزهام شب بشه و یک روز لعنتی دیگه هم تموم بشه. و واقعا روزهای طلایی عمرم رو با همین تفکر مسموم حرام کردم.
اما سپاسگذارم. بارها به خداوند گفتم که نه سه سال و نیم پیش، که اگر یک روز قبل از مردنم این آگاهی ها رو دریافت می کردم باز هم راضی بودم و به خودم می گفتم من ۲۴ ساعت با اگاهی زندگی کردم، من ۲۴ ساعت از زندگیم فهمیدم که بی هدف و بی دلیل و باری به هر جهت و تصادفی به این دنیا نیامدم. درسته که شاید در ۲۴ ساعت دیگه کاری از دستم برنمی آمد اما باز هم بهتر از این بود که در گمراهی و تاریکی بمیرم.
خدای من نمیدونم حال خوبم رو چطور وصف کنم. من یک آدم دیگری شدم. این رو فقط شما و دوستان عزیزی که در این خانواده هستند درک می کنند. من واقعا یک آدم دیگری شدم و تعهد دارم که هر روز حتی اگر شده یک کم، به اندازه یک ذره بهتر از دیروز باشم. هر روز یک کاری بیشتر از دیروزم انجام بدم. هر روز به یکی از ترسهام حمله کنم. هر روز سعی کنم یک کمی بیشتر از دیروز در کارهایم مهارت کسب کنم.
و این خداوند زیبای من چطور همه چیز رو هماهنگ میکنه برای اینکه من بتونم این کار رو انجام بدم. چطور شرایطی مهیا می کنه که کاری که برام خیلی سخت بوده به آسانی سر خوردن از یک سرسره برام راحت بشه. این حرفها واقعا در کلام نمی گنجه.
دیروز هدایت شدم به یکی از فایلهایی که بصورت رایگان بر روی سایت هست که شما در مورد اینکه خداوند چی هست صحبت می کردید. تمام مدت اشک در چشمانم بود. می گفتید هر چه می گذره من کمتر می تونم خدا رو توضیح بدم.
من نسبت به اولین باری که شما این فایل رو روی سایت گذاشتید میلیونها بار بیشتر این کلام شما را درک کردم. واقعا هر چه آگاهی ها بیشتر می شه کمتر میشه توضیحش داد. کمتر می شه در موردش حرف زد. کمتر میشه توصیفش کرد. فقط باید با قلبی باز در آغوشش گرفت و حسش کرد.
سپاسگذارم هم از شما استاد عزیز و مریم جان عزیزترین
و هم از حامد عزیز و سپیده عزیز که اینقدر زیبا نتایجشون رو از اعماق قلبشون برای من گفتند و باورهای من رو تقویت کردند.