گفتگو با دوستان 1 |  همراه ماندن با جریان هدایت

الله اکبر….

خدایِ جانم چه کردی با دلهای ما….

ای خدای من مگه میشه مجنون نشد در این جمع؟؟؟

بخدا استاد دلم تاب موندن تو سینه نداره هوای پریدن داره..‌

البته این دل همون شبی که صدای عشق شنید پرواز کرد،

اما این جنون پایانی نداره…

هربار شعله اش فروزان تر و سوزاننده تر میشه…

و این آتشیست که به جانِ ما عاشقانِ معبود افتاده،

آتشی ابراهیمی….

آتشی که حتی با جوششِ چشمه های اشک هم افروخته تر میشه…

الله اکبر…

خدایا بگو چطور سپاسگزارت باشم؟؟

باید فریاد زد و گفت من از تمام دنیا شبی بریدم تو را که دیدم….

قسم به جانِ تو من به جان رسیدم تو را که دیدم ….

استاد نمیدونید چه آتش عشقی به جانم افتاده وقتی امروز این جمع انسانهای الهی رو دیدم…

هر لحظه اش با تمام وجودم حس کردم چقدر اینجا خدا موج میزنه….😭😭😭

بخدا بی اختیار اشک میریختم از این همه عشق و توحید 😭😭😭😭

اصلا توان نوشتن ‌ندارم ولی دلم خواست بیام با همه وجوووووودم بگم خدایااااااااا شکرررررت که من عضو این خانواده الهی ام😭😭😭💖💖💖💖

شکرت که من در جمعِ این پاره های نورانی ام،

شکرت که من شنیدم صدای عشق را،

شکرت خدای خوبم شکرت…

شکرت که پیش از آنکه من بخواهم تو برام مهیا کردی،

شکرت که من ایمان دارم بهت، یقین دارم بهت…

شکرت که من همه تو میبینم،

خدای من چی بگم دیگه که دیگه نایی برام نمونده از شوقِ این عشق…

که به حق تنها و تنها و تنها تویی شایستهٔ ستایش معبودم،

شکرت که من لایق دیدم خودم رو و شایستهٔ زیباترین عشق شدم،

بخدا نیست عشقی زیباتر از عشقِ تو،

نیست حقیقی تر از عشقِ تو،

نیست ابدی تر و جاودانه تر از عشقِ تو،

و نیست عشقی آرامش بخش تر از عشقِ تو…

نیست وجودی مطمئن تر از تو برای تکیه کردن…

هیچ نیست وقتی تو نباشی،

و همه هست وقتی تو هستی…

بذارید فقط زبانم و‌کلامم به ستایش معبودی باز بشه که من با او به جان رسیدم 💖

کجا بودم من ۳۰ سال؟؟؟

کجا بوووودم؟؟؟

کاش میشد فریاد زد و به جهان گفت بیدار شو دنیا،

ببینید حتی خرگوش ها هم بیدارن،

شما کجایید؟؟؟؟

واااای خدای من…

به خدا استاد گاهی میگم من وقتی همین عشق رو در دلم دارم دیگه هیچی نمیخوام جز یه گوشه تنهایی که تا ابد فقط محو این ملکوت باشم…

اما همین خدا دستای کوچیکم رو گرفته و داره راه میبره و میگه تو گسترانندهٔ این جهانی…

میگه تو هم مثل محمد، موسی، ابراهیم، مریم، و تمام صالحانم مرا برگزیدی،

پس بیا تا بگسترانیم این عشق را در زمین…

من خدام رو انتخاب کردم، او هم رهاش رو انتخاب کرد تا نور بارون کنیم این زمین رو….

و حالا هر لحظه که این عاشقانش رو میبینم چقدر شوقم شعله میکشه،

چقدر دلم رو‌ محکم تر میکنه،

که ببین اینجا بهشته،

بهشتی چنان نورانی که مست میکنه،

کجای دنیا دیدین نور مست کنه؟؟؟

همه از شراب مست میشن و ما از نور….

و خداوندم که گفته در بهشت شرابیست که نه مست میکند و نه خمار….

این مستی و جنون از چشیدنِ طعمِ نوری الهیست که قسم میخورم هرکس طعمش رو بچشه دیگه هرگز به زمین پا نمیذاره،

مثل ما که در بهشت زندگی میکنیم.‌‌.‌.

ببین رها جانم..

خوب ببین،

اینجا من چه زیبا شکل گرفته ام،

گوشه ای به ظاهر کوچک اما بینهایت بزرگ از بهشتم بر زمین….

این تکه از بهشت چه زیبا میدرخشه…

اسم ها، نام و نشان ها، جنسیت، جغرافیا و هر آنچه برچسب های زمینیه اینجا بیمعنیه چون اینجا همه آگاهیم که همه یکی هستیم و خدا 💖

این دختر زیبا و دلبر که نام سپیده به او دادند خود تویی، خودِ منم،

حامد، سید حسین عباسمنش، مریم، رها،….

ما همه یکی هستیم…

چقدر من ثروتمندم،

چقدر خوشبختم،

چقدر غرقِ عشقم،

چقدر باشکوهم،

چقدر زیبا و عزتمندم،

و‌چقدر هر بار که یک نور به وجودم متصل میشود درخشانترم در زمین….

این رهایِ حقیقیه…

رهایی که یک دخترِ تنها نیست!

این رها دیگه همه است و همه او، و…..

همه خدا….

خدایا شکرت که تو به من و به هر آنکه به تو بازگردد وعدهٔ بینهایت ثروت، عشق، آرامش، سلامت، و هرآنچه خیر از توست دادی..

شکرت که تو وفادارترین به عهدی،

شکرت که تو خدایِ منی و من تنها دلم با تو آرااااام میگیره…

میشه سپاسگزارِ این خدا نبووود؟؟

اصلا میشه چیزی جز سپاس و ستایش به زبان آوورد؟؟

خدایِ جان،

عجب خدایی هستی…

من که این دلم را به عشقت سپردم و خیااااالم راحته..

من همه وجودم پیِ تو گشته حیران…

عاشقتم مهربان جانم💖

میدونی حتی همین اتصالهای به ظاهر کوچیک چقدر هدایت و‌نشانه برامون داره….

ممنونم ازت عزیزم💖

امیدوارم حقیقتا تا ابد عاشقانه بندِ معبود باشیم تا رهای رها باشیم💖

سپاسگزارم عزیزم💖

خداروشکر که انقدر حالمون عالیه و درک و آگاهیمون هر لحظه بیشتر میشه💖

گاهی ک خودم متوجه هدایت ها نمیشم، چون خودم نمیبینم بخاطر حصارهام، اولین کاری که میکنم میام توی این بهشتمون و انگار دلمو توی زلال آب چشمه ای بهشتی شستشو میدم و عجیب زلال و آرام میشه💖

و بعد یاد جمله استاد میوفتم که خودتونو بمبارونِ این آگاهی ها و فایل ها کنید،

یاد اینکه خدا میگه تا میتونید قرآن بخونید،

یاد اینکه اینجا قرآنِ آپدیت شدمونه،

که اینجا چیزی جز زیبایی نیست و ما حتی فقط با نگاه کردن به یه فایل چند دقیقه ای و‌ کوتاه هم دگرگون میشیم چون میدونیم اینجا کجاست و این آدمها کیَن…

اینجا تکه ای بینهایت زیبا از بهشت و جمعش جمعی بهشتی💖

و چقدر میبالم به خودم که عضوی از این بهشتم و در کنار بهشتیان💖

و انقدری رنگِ این بهشت به خودمون گرفتیم که همون دنیای غبار گرفته هم برای ما خودش رو میتکونه تا زیباتر بشه وقتی میبینه ما قدم در راهی میذاریم، راهی که راهِ خداست…

دنیا هم خودش رو آمادهٔ قدمهای ما میکنه،

چون ما عجیب هر لحظه رنگِ خدا میگیریم💖

این باشکوهترین نعمتِ زندگیه،

رنگِ خدا شدن💖

الهی بینهایت شکر💖