گفتگو با دوستان 1 |  همراه ماندن با جریان هدایت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تاثیرگذارترین عامل برای خلق ثروت؛
  • هیچ محدودیتی برای خلق ثروت نیست؛
  • کار کردن روی بهبود باورها، یک فرایند دائمی است؛
  • آگاهی از دلیل اصلی نتایج، باعث متعهد ماندن و ادامه دادن در مسیر صحیح می شود؛

منابع بیشتر:

بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم در دوره 12 قدم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    675MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 1 |  همراه ماندن با جریان هدایت
    40MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

559 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 4
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم در گفتگو با دوستان_قسمت 1(همراه ماندن با جریان هدایت)

    خدایا شکرت که منو به سمت خواسته هام هدایت میکنی.

    خدایا شکرت که درهای رحمت رو به روی من گشودی و قلب منو آماده دریافت اگاهی هایی میکنی که منو ساده تر و آسان تر میکنه برای رسیدن به خواسته هام

    خدایا شکرت که اینگونه با نشانه ها راه نشانم میدی و میگی چطور پیش برم و چیکار کنم.

    گفتگوی استاد عزیزم در نرم افزار گفتگو محوری به نام کلاب هاووس.

    اونم با topic که من خیلی لازم دارم بشنوم.

    عنوان: چگونه با وجود شرایط سخت مالی میلیون ها دلار ثروت ساختم؟

    خدای من چقدر خوب و قشنگ استاد هرکاری میکنه رو توضیح میدین.(چقدر لازم داریم استاد دوباره یک گفتگوی کلاب هاووسی راه بندازین.این یک درخواسته استاد جان اگر میشه بیاین کلاب هاووس و جمع بشیم و در مورد چیزهای خوب صحبت کنیم و قانون های بدون تغییر خدا رو به یادمون بیارین…)

    یک گفتگویی از تجربیات بچه هایی ازپول هایی که ساختن.چقدر پول ساختن.مثلا من در این شرایط مالی “تصمـیم گرفتم اینقدر پول بسازم؟” یا این تارگت رو گذاشتم؟

    بچه ها بیان بگن چطور انجام دادن.

    اینکه بیان بگن از نظر منتای و ذهنی چه کارهایی کردن و هم از نظر اجرای ایده ها چه کارایی رو انجام دادن.

    اینکه متوجه بشیم تفکر بچه ها از پول ساختن چیه.چه تجربیاتی دارند؟! چقدر تا حالا پول ساختن؟

    حامد 21 ساله از استان سیستان و بلوچستان شروع میکنه به صحبت کردن و میگه از درآمد صفر به درآمد بالای 200 میلیون رسیده.

    ——————————————————————————-

    ^ هیچ محدودیتی برای خلق ثروت نیست.

    فارغ از اینکه تو چه سنی داری، فارغ از اینکه کجا زندگی میکنی، ….

    ^ آدم میتونه وارد عشق و علاقه اش بشه و همه چیز رو با هم داشته باشه.

    مثل اینکه من همیشه دوست داشتم سفر باشم و به حامد عزیز به کاری هدایت شده که همه چیز رو با هم داره.

    ^ مهم ترین موضوع این نیست که عدالت رعایت بشه و وقت به همه برسه تا حرف بزنن،مهم اینه که آدم حرف خوب رو بشنوه.چه نکته ایی همین اوول کار گفتین چه اصلی رو اینجا از فرع گفتین.اینکه ما در این کلاب هاووس هستیم تا حرف های خوب بزنیم و بشنویم حالا تا هروقت میخواد طول بکشه اشکال نداره طول بکشه.

    اگر در مورد تجربیاتی صحبت میکنیم که به همه مون کمک میکنه یا اگر حرف تاثیرگذاری داره گفته میشه،هر چقدر طول میکشه بکشه. مــا داریم از همدیگر چیز یاد میگیریم.

    اگر حرفی داریم که ارزشمنده حرف بزنیم.

    ^عطش یادگیری هم تکامل میخواد.

    ^ ادامه ی یک روند درست 6 الی 7 ساله سپیده جان

    ^ نت برداری از نکات و دوره ها و نوشتن چکاپ فرکانسی و دیدن تغییرات و باور کردن اینکه چقدر تغییر کردیم.

    ^ تغییرات وقتی رخ میده،چون در دل زندگی مون هست اصلا ما نمیفهمیم این تغییرات رو. ولی اگر ثبتش کرده باشیم این تغییرات رو(مثل چکاپ فرکانسی قدم یک) و بعد از یکی دوسالی که داریم روی خودمون کار میکنیم این تفاوت وتغییرات رو میبینیم.

    ^ چون تغییرات داره آرام آرام و تکاملی اتفاق می افته.شاید متوجه نشیم که این طرز تفکر و باورها داره زندگی منو عوض میکنه. و ما باید همین رونــد رو ادامه بدیم حتی با قرت بیشتر ادامه بدیم.

    ^ روزی نیست که من قانون رو به خودم یادآوری نکنم و نخوام ازش استفاده بکنم. و نخوام به همون شکلی که قانون میگه عمل بکنم. یا نخوام توی ذهنم مرور بکنم. به همون شکلی که قانون احساس خوب اتفاقات خوب میگه.

    ^ این چیزی هست که میخوام بچه هایی که توی دوره های ما میان و از این آگاهی ها استفاده میکنن.بدونن که قانون به خوبی و دقیقی داره عمل میکنه. ولــــی به هــمون نسبتی که ما به خواسته هامون میرسیم توقع مون میره بالا.

    ^ این کاملا طبیعی هست و خواسته های ما اینجوری متولد میشن و رشد میکنن.اما مشکل از اونجایی شروع میشه که مــا یــادمــون میــره که با این نوع روش و با این نوع دیدگاه ما داریم به خواسته هامون میرسیم.

    _چقدر اینجا سپیده جان قشنگ اشاره کرد به جدیت 6 الی 7 ساله خودش و اینکه یکجورایی اینقدر دفترها و موبایل و لپ تاپش پر هست از این آگاهی و صوت های استاد جان که دیگه فامیلی اش هم شده عباسمنش. و این جدیتی که در استفاده از محصولات و آگاهی ها به خرج میده باعث شدده بقیه اطرافیان هم کنجکاو بشن که این چیه که سپیده اینقدر داره جدی دنبال میکنه.

    ^ سپیده : با تمام این سال ها و پشتکار و جدیت برای شنیدن و درک این آگاهی ها فقط کــافــــیه یک هفته مراقب ورودی هام نباشم. فقط کافیه که از مسیری که توش قرار گرفتم یک کوچولو فــاصــلــه بگیرم.

    فقط یک فایل گوش نمیدم من در طول روز باید یک فایل قرآنی + باید یک فایل جهان بینی توحیدی+ باید از 12 قدم +…. اصلا اینجوری نیست که بگم خب دیگه حالا الان یک فایلی میاد و گوش میدم. نــه همه چی من با این جدیت برنامه ریزی شده.مثلا امروز نوبت پیدا کردن کدهای اشتباهه توی این مسیر.امروز نوبته فلان موضوع هست در قرآن،امروز نوبته….خصوصا از وقتی توی موضوعات قرآنی 12 قدم کار کردم و در قرآن جدی تحقیق میکردم.

    ^ اینکه بدونی تمام اتفاقات زندگی تو هدایت بوده، تمام زندگی تو و تمام مسیر تو هدایت بوده و فکر نکنی که با عقل خودت به اونا رسیدی و مراجعه نکنی به عقلت،اینکه بدونی که نمیدونی خودش کل قضیه است.اینکه تمام لحظه ها هدایت بوده و تویــی وجود نداره،همه چی برمیگرده به الله، اونجاست که هر کسی میتونه واقعیت درونی خودش رو لمس کنه.

    ^ یک روزی هدایت شد که، تمام کار و زندگیت رو ول کن و بچسب به قرآن و درک کردن اون.

    ^ چطوری میشه این همه فایل و آگاهی رو مدیریت کردو گوش کرد؟!

    با این همه چیکار باید بکنیم؟!

    ^ وقـتی اینو درک کنیم که همه اعتبار و کردیت ها رو به الله بدیم و بزاریم که باز دوباره ما رو هدایت کنه.

    این استفاده از آگاهی ها مثل غذا خوردن میمونه.باید همیشه باشه و هر بار فرق میکنه و هر بار احساسش فرق میکنه و هربار و هر روز لازم داریم تا ازشون استفاده کنیم. اونا مــســیر رو به ما میگن، اونا انرژی لازم برای حرکت کردن رو به ما میدن.

    ^هر کدوم از ما مثل یک دستگاه ژنراتور و تولیدکننده فرکانس هستیم.

    جهان مثل یک آینه به ما برمیگردونه.

    این یک جــریانــه مثل یک رودخونه. تا وقتی چشمه ایی داری از زمینت و داره هی می قُله و میجوشه. تا وقتی اون چشمه وجود داره و او رود هم وجود داره. اگر این جریان طور بودن جهان رو درک کنیم، خیلی بهتر روی خودش کار میکنه.

    مثال غذا ببین میلت به چی میکشه.بدن آدم خودش میگه چی دوست دارم الان بخورم.الان روح و ذهن من به چی نیاز داره توی این شرایط…

    شما تعدد فایل ها رو درنظر نگیر، هربار از خودت بپرس الان به من چی میچسبه؟ چی رو دوست دارم بشنوم؟ چی رو دوست دارم درک کنم؟فکر نکن باید همه ی اینا باهم باشه، ذهنت بهت میگه قلبت بهت میگه چی لازم داری؟

    ^داستان تماس تلفنی استاد با دوست شون و جریان اینکه همه ی خانواده شون این بیماری پندمیک رو گرفتن و …چه آگاهی هایی به من احساس بهتری میدهد در اون لحظه تا به من آرامش بیشتری بدهد؟ تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم؟ مثال آوردن از آیه های جهاد و اینکه یک عده نرفتن تا کشته نشن. زمانی که لحظه مرگ فرا برسه شما می میری و اگر زمان مرگ هم نباشه امکان نداره کسی از دنیا بره. و اجازه میدی خدا پلن خودش رو ادامه بده و مسیر بره.

    ^ در هر شرایطی اگر کــســی قوانین رو خوب درک کنه و قلب خودش رو بشناسه میفهمه که چه چیزی الان بهش آرامش میده.

    ^در شرایط سخت و تضادها (مثل مرگ عزیزان) آدم ها دو دسته میشن:

    1. کسانی که میتونن ذهن شون رو کنترل کنن. (با نگاه متفاوت)

    2. کسانی که نمیتونن ذهن خودشون رو در این جور مواقع کنترل کنن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام به استاد هدایت شده ام به راه راست نه راه گمراهان

    سلام استاد عزیزم

    سلام بچه ای عزیز سایت سلام دوستانن عباسمنشی ام…

    چقدر دلم براتون تنگ شده بود.

    چقدر دلم برای اینجا وقت گذراندن و کامنت نوشتن و کامنت خوندن تنگ شده بود.

    چقدر دلم برای چیزهایی که بهم حس خب میده و دست شون دارم تنگ شده بود.

    چقدر دلم تنگ شده بود بیام هی بزنم روی تب مرورگر لپ تاپم و بیام اینجا. چقدر دلم تنگ شده بود بزنم روی تب “بهترین جای دنیا”…

    آره من سایت رو با عنوان “بهترین جای دنیا” سیو کردم.

    آره بهترین جای دنیاست برای من برای تمام کسانی که دنبال خودشن و حقیقت درون خودشون هستن برای منی که جای امن رو جایی دیدم همین نزدیکی جایی که توحید و یکتا پرستی موج میزنه.

    آره بهترین جای دنیاست فارغ از داشتن نقطه خاص جغرافیایی که هر چی توی جی پی اس سرچ کنی نمیتونی بهتر از اینجا پیدا کنی.

    آره آره من سرگشته و حیران دوباره مقصدم اینجاست…

    راستش از پارسال فکر کنم اینجا ردپا نگذاشتم.

    تقریبا هر روز فایل گوش میکردم و یا سریال زندگی در بهشت رو دنبال میکردم اما با اینکه میخواستم بنویسم یا کامنتی بذارم نمیشد. راستش میخواستم برای نوروز هم در نشانه ی من یا قسمت سریال زندگی در بهشت نوروز رو تبریک بگم ولی نمیشد.

    دچار تضادهایی در درونم شدم انگار…

    دچار دور شدن از مسیر درست شدم انگار…

    فکر کنم در مدارم اختلال پیش اومده. مواجه شدم با تضادهایی و الانم شایدم درگیر تضاد هستم اما من میخوام درکش کنم و از اون پلی برای رشد بسازم. میخوام دربیارم باورهای محدود کننده ام رو…چطور میشه که منی که مایل هستم کامت بذارم اما نمیتونستم یا به دلیل های مختلف نمیشد که بنویسم. حتی یادمه یک روز قسمت دیدگاه رو باز کردم سلام هم کردم و میخواستم بنویسم کلی هم ایده برای نوشتن داشتم که الان اصلا یادم نیست. اما نمیدونم چه اتفاقی افتاد و نشد…هر بار نشد انگار…چرا این اتفاق افتاد شاید بخاطر یک باور مخرب در درون من هست. شاید که نه قطعا…حالا اون چیه نمیدونم…

    و یک مورد دیگه که الان به ذهنم زد احتمالا چاشنی تعهدم کم میشه. و یا میشه بگم پیوسته بودنم رو گاهی سر حواشی ناپیوسته کردم.

    آره حاشیه ها و مقابله با تضادها و یا اینکه خواستم تمام شرایطم اوکی باشه( که از کمال گرایی من نشات میگیره) و بیام با خیال راحت بنویسم. یا شاید چون همیشه خواستم با همراه زندگی ام هماهنگ باشم گاهی از خواسته و چیزهای دلخواهم دور شدم. نمیدونم اینا چیه که دارم مینویسم و چه ارتباطی پیدا میکنه با دیدن این فایل اما میدونم یک چیزی یا چیزهایی هست که به طودی راه حلش رو خدا به من نشون میده. چون ما غباسمنشی ها یاد گرفتیم همه چی رو از خدا بخوایم چون تنها قدرت عالمیان اوست…

    میدونم هرجای مسیر هستم ردپاهایی که استادعباسمنش و عباسمنشی ها گذاشتن رو دنبال کنم دوباره میام تو مسیر درست…

    پس فارغ از این همه چیزهایی که به عنوان کارهای عقب افتاده و کامنت های ننوشته و حرف های نگفته دوباره شروع میکنم.

    اول از همه از صمیم قلبم سال 1400 رو به شما استاد عزیزم و دوستانم تبریک میگم. کی گفته حتما باید همون روز اول تبریک بگیم. هنوز بهار خودنمایی میکنه و جشن طبیعت و شکوفه ها برپاست…بنظرم نوروز یعنی روزنو و من از الان برام روز نو شده. نوروز من تو سایت از اینجا شروع میشه. پس نوروز مبارک…

    ………………

    برایتان بهترین و زیباترین اتفاقات و لحظات رو از خداوند یکتا خواهانم.

    نوروز 1400 مبارک.

    ارادتمند شما

    فهیمه پژوهنده

    …………………..

    استاد من باید به عنوان شاگرد همینجا از شما یاد بگیرم که وقتی یک ایده ایی به ذهنم میزنه تعلل نکنم،سریع اقدام حتی اگر ظاهرا همه چی من نامرتب باشه و مثل همیشه نباشم.اقدام اقدام اقدام…

    ایمان داری به حرف و ندای قلبت پس عملت رو نشون بده. جمله معروف شما استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته.

    شما به ندای درون تون ایمان دارین و عمل کردین و دست به اقدام زدین برای ضبط و اجرا کردن یک برنامه جدید…

    نکته جالب اینه که من امروز همینطور که داشتم به یکی از حاشیه های زندگی ام سر میزدم (الان بیشتر درک میکنم که چقدر این اینستاگرام حاشیه شده برام و باید بیشتر کنترل کنم تا اینقدر وقت منو نگیره یا اینکه هدف دار تر کنم رفتن به اینستاگرامم رو) توی یک استوری یک دوستی یک فایلی رو از یک حانم سخنران دیدم انگار یک لایو ذخیره شده بود رفتم مستقیم به پیج اصلی شون تابیشتر با ایشون آشنا بشم. بفهمم چطور اینقدر فالورر داره یا اینقدر جذاب بوده و موفق…خلاصه که در همین کنکاش هام یک جایی تو همین پیج یکنفر نوشته بود یا تو همون فایل شنیدم نمیدونم دقیقا کلاب هاووس…برام جالب بود همین یک کلمه…اصلا خیلی نمیخواستم وارد مباحث ایشون بشم تا دچار دوگانگی بشم چون من استاد و روش خودم رو برای رسیدن به موفقیت مشخص کردم و تصمیم هم گرفتم فقط با شما استاد عباسمنش عزیز کار کنم. البته نه بخاطر تعصب و اینکه بگم من فقط به شما چسبیدم. آحه این راه و افکار به من تا الان کمک کرده دیگه چرا باز باید خودمو گیج کنم(کاری که قبل میکردم، کتاب ها و اساتید مختلف) خلاصه که جالب بود وقتی فایل گفتگو با دوستان دانلود شد و استاد از همون نرم افزار گفتن…

    چند روزی بود گوشی من که از سال 94 دارمش خاموش کرده بود و شارژ هم نمیشد.دیگه طفلی پیر شده… اما الان انگار ذهنم رفته برای داشتن گوشی اپل….یک خواسته متولد شد و انگیزه پیدا کردم برای داشتن یک گوشی غیراندرویدی…

    وای چه حس خوبی داره با استاد عزیزت یهویی بتونی صحبت کنی…

    خدایا شکرت بخاطر این تکنولوژی و این امکانات

    خدایا شکرت بخاطر استاد بروز و باحال مون که همیشه دنبال کسب تجربه هاست و به الهام هاش توجه میکنه و هدایتی عمل میکنه.

    راستی ناگفته نماند دو سه روز پیش سوار اسنپی بودیم در مسیر برگشت از شمال به خونه و بعد متوجه شدیم که ایشون هم عباسمنشی هست.

    اتفاقا چند روز قبل با خودم میگفتم چقدر خوب میشه تو تهران عباسمنشی ببینم اونم حضوری و دیدم و چقدر نشونه خوبی بود و چقدر درآمدش افزایش پیدا کرده بود و چقدر جالب بود اون دیدار یهویی با اون دوست عباسمنشی. وگفت روان شناسی ثروت 1 رو از سایت گرفته با چندتا دوره دیگه…اسمش گفت در سایت جواد هست به انگلیسی…واقعا جالب بود…

    بعد امروز میام اینطوری سورپرایز میشم از دیدن این فایل و این امکاناتی که ایجاد شد و دوستانی که در مدارش بودن تونستن در این اتاق با استاد گفتگو کنن.

    آقا حامد دوست سیستان بلوچستانی دمت گرم واقعا لذت بردم.واقعا تحیسنت کردم واقعا الگو شدی برام. واقعا خوشحال شدم صداتون رو شنیدم و عالی بود چیزهایی که خلق کردی و زندگی که ساختی و اینکه گفتی به درامد 200 میلیونی رسیدی…پس برای منم میشه…وای چقدر خوبه این کلاب…

    آخ چه جالب گفتی منم ذوق مرگ شدم از شنیدن صدای پر شور شوق شما…چقدر جالب که از تکاملت گفتی و زمانی که با استاد بودی بیشتر از 5 سال…دمت گرم.ولی احساس کردم منم خیلی مثل شما عمل میکنم برای شنیدن فایل ها و نکته برداری ها هرچند من هنوز اول راهم و هنوز یک دفترچه پر کردم ولی فکر کنم یکم کمال گرایی های شما هم مثل منه…اما من یاد گرفتم که سخت نگیرم و کمال گرایی برام یک ترمز بوده که اینم کشفش کردم.

    شما یک الگوی خوبی بودی از اینکه همیشه خوراک خوب و ورودی خوب به ذهنت میدی و منم باید بیشتر به ورودی هایی که به ذهنم میدم توجه کنم.

    فکر کنم امسال رو باید برای خودم بذارم تغذیه مناسب ذهن و توجه و کنترل به ورودی های ذهنم

    پس شد نوروز 1400 “سال کنترل و توجه به وروردی های ذهن و تغذیه مناسب ذهن و حس خوب”

    این بزرگترین هدف سال 1400 من شد همین الان یهویی و الهامی.

    خدایا شکرت که منم هدف دارم.

    سپیده جان واقعا ممنون از حرف های دلی ات،ممنون از گفتن تجربه هات و نحوه انجام دادن تمرین هات.ممنون که اینقدر متعهدانه داری روی خودت کار میکنی ممنون که اینقدر موفق شدی و داری خوب زندگی میکنی.داشتم فکر میکردم تو گوشی اپل داری دمت گرم…احساس و شوق و ذوقت رو دوست داشتم و میخوام تجربه کنم تو تونستی پس منم میتونم. دوست عباسمنشی من واقعا الحق که عباسمنشی وار داری پیش میری بیخوذ نیست که دیگه معروف به سپیده عباسمنش شدی چون تو یک عباسمنشی تمام عیاری که داری عباسمنش وار عمل میکنی.واقععا تحسینت میکنم واقعا دمت گرم.

    چقدر سوال خوبی بود و چه سوال خوب تری

    برای تعدد فایل ها و انتخاب فایل ها برای گوش دادن این سوال ها رو خوبه از خودمون بپرسیم.

    الان چی به من میچسبه؟ چی رو دوست دارم درک کنم؟رو چی باید کار کنم؟ بدنت مثل غذا بهت میگه چی لام داری، قلبت بهت میگه.

    تو هر شرایطی قلب آدم انگار میفهمه که چه چیزی بهش آرامش میده،قلبش بهش میگه.

    به من این نوشتن کامنت و نامگذاری یهویی و فلبداهه سال 1400 آرامش داد.

    واقعا خداروشکر که نوشتم.

    خداروشکر بخاطر اینکه لپ تاپ دارم و راحت میتونم بنویسم.

    خداروشکر که خونمونن تلویزیون نداریم و یک حاشیه تو زندگی حذف شده.

    خداروشکر که میتونم حاشیه هامو پیدا کنم و میتونم روی چیزهای مهم و خواسته هام تمرکز کنم…

    شروعی برای از نو به پاشدن

    سالی برای کنترل و توجه به ورودی های خوب و تجربه حس های خوب بیشتر

    حدا جونم ممنونم بخاطر این دنیای شگفت انگیزت

    خدا جونم ممنونم بخاطر حس بودنت در هر لحطه ام

    خدا جونم ممنونم بخاطر آشنایی من با استاد عباسمنش و عباسمنشی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام سپیده جان

    چقدر خوشحالم که هدایت شدم و کامنت شما رو هم بعد از شنیدن صدای گرم و دلنشینت خوندم.

    چقدر نشونه تر شدی برای ما…

    استاد به الهام و ندای قلبش عمل کرد یهویی و بعد شما هم با قانون درخواست و تمرکز به خواسته شاهکار ثبت شد که این شد نشونه برای همه ی بچه هایی که فایل رو دیدن یا در کلاب بودن.

    واقعا تحسینت میکنم.

    واقعا تمام نتایجت رو بهت تبریک میگم.

    واقعا منم ذوق زده شدم انگار خودم با استتاد حرف میزدم و ذوق زده تر شدم که میتونم برام کامنت بنویسم و خودم با افتخار به تبریک بگم. شاگرد ممتاز عباسمنشی اط صمیم قلب و تمام وجود تبریک میگم برات خوشحالم.

    ممنون بابت این همه عشق و حس خوبی که با به اشتراک گذاشتی…

    بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی از خداوند یکتا میخوام.

    اردتمند تو فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام به شما دوست عباسمنشی

    سلام به شما حسین رجب پور عزیز

    واقعا ممنون از اینکه دست به قلم شدین و این کامنت زیباو پر از اگاهی رو نوشتین.

    تمام جملات تون تکرارهای دلنشین و یاداوری های خوبی بود.

    “زمانی که داری ب موضوعات پوچ و بی اهمیت توجه میکنی از خواسته ها و اهدافت دور میشی”

    این جمله رو باید برای خودم یکجا بنویسم.

    خیلی جالب توضیح دادین که”

    توجه بر روی موضوعات پوچ و بی اهمیت که احساس خوبی ب ما نمیده در حقیقت انرژی مارو ب هدر میده

    شاید اون لحظه متوجه ب هدر رفتن انرژیمون نباشیم اما در ساعاتی بعد احساس بی حالی و خستگی میکنیم.

    بیشتر علت بی حالی و بی حوصلگی رو دارم درک میکنم.

    بگو پس چرا من همیشه در بیم اعضای بدن از مغز و قلب و چشم خوشم میومد…

    “چشم ها ی ما حساس ترین دریافت کننده های انرژی هستند چشم های ما تصاویر را ب مغز میرسونند و مغز در اون واحد با باورهایی که از قبل داریم در ان واحد کار پردازش رو انجام میده و اون تصاویر تبدیل ب انرژی قابل مصرف در وجودمون میشن ….”

    واقعا ممنونم از شما بخاطر این نکات عای که نوشتین.

    براتون بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند میخوام.

    ارادتمند شما فهیمه پژهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: