مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تاثیرگذارترین عامل برای خلق ثروت؛
- هیچ محدودیتی برای خلق ثروت نیست؛
- کار کردن روی بهبود باورها، یک فرایند دائمی است؛
- آگاهی از دلیل اصلی نتایج، باعث متعهد ماندن و ادامه دادن در مسیر صحیح می شود؛
منابع بیشتر:
بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم در دوره 12 قدم
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD675MB43 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 1 | همراه ماندن با جریان هدایت40MB43 دقیقه
سلام استاد عزیز روزتون بخیر و شادی
من خیلی از فایلهای گفتگو با دوستان و گوش دادم ولی امروز به واسطه قانون تکامل به خودم گفتم هر چند فایلها به هم مربوط نباشه ولی تو باید از اول شروع کنی گوش بدی حداقلش اینه که ذهنتو شرطی سازی میکنی که به قوانین این کیهان احترام بذاره ،حتی دیشب قسمت 31را گوش دادم و دیدگاه هم گذاشتم ولی باز تصمیم گرفتم بیام امروز از اول شروع کنم .
گفتگو با دوستان بی نظیره هر بار هر کدام را گوش میدم از پهنای صورت اشک میریزم.
استاد به قول دوست عزیز و آموزشهای همیشگی شما که میگید مثل غذا خوردن باید همیشه خوراک ذهن و خودتون آگاهانه بسازید من هم هر بار به دلایلی که همیشه دلایل هم به ظاهر منطقی هست از مسیر دور شدم یا حتی خارج شدم بعد به خودم میام میبینم چک و لگد که دارم میخورم و فقط به خاطر این بوده که حواسم پرت مسائل شده شما همیشه تو صحبتا میگید مگه میشه یه روز غذا نخورید ولی نمیدونم چرا انسان فراموشکار مراقب خوراک ذهن نیست و هر چیزی را بدون دقت به خورد ذهن میده بعد تا میبینم که مشکلات الکی داره درست میشه دقت میکنم ،میگم فلانی یادته چند روز از آموزشها دور بودی یادته دقت نکردی روی رفتار و خوراک ذهنت الان داری اذیت میشی دوباره سعی میکنم برگردم تو مسیر و خدا چقدر مهربون کمک میکنه چون اساس این جهان بر پایه خیر برگرد آغوش من همیشه به روی تو باز
استاد یه روزی خیلی ناراحت بودم شبش خواب شما را دیدم
توی بیابانی بودم سر تاسر خاک خاکی پودر مانند نرم به هر آن فرو میرفتی خودم بودم و خودم جرأت راه رفتن نداشتم مثل باتلاق فرو میرفتم تا چشم کار میکرد خاک و بیابان بوده خدا را شاهد میگیرم توی این بیابان که راه رفتنم سخت بود یه ماشین شورلت آمریکایی قدیمی کرم رنگ یک دفعه ظاهر شد راننده سرش را بیرون آورد گفت فلانی بیا بالا تا از اینجا ببرم تورا تا نگاه کردم دیدم شما استاد عزیزم رانندهای ومن از ذوق پریدم روی صندوق عقب ماشین و سفت گرفتم تا رها نشم به قدری این خواب برایم آرامش بخش بود که هر بار به خودم یادآوری میکنم که تو هیچ راهی نداری به غیر شناخت قوانین آن هم با استاد عزیز
استاد ممنون از فایلهای دانلودی ممنون از این همه محبت لطف و گذشت شما ممنون از سخاوت شما
که آموزهای خود را عاشقانه در اختیار همه ،کسانی که میخواهند بفهمند میگذارید و چقدر هدایت این جهان بینظیره سپاسگزار الله هستم خدایی که ذرهای قوانینش تغییر نمیکنه
خدا نگهدار شما و خانواده عزیز تون باشه
آرامش عشق سلامتی نصیب تون
ممنون و سپاسگزارم