گفتگو با دوستان 1 |  همراه ماندن با جریان هدایت

بنام خداوند وهّاب

سلام استاد عزیزم.به کلی یادم رفته بودولی یه الگوی خیلی خوبی خودم داشتم در جواب یکی از پاشنه آشیلهای خودم در زمینه ثروت…

سال ۹۳ کشتی سازی کار میکردم تا اواخر نود وچهار.چند تا دوست پیدا کرده بودم بصورت کاملا هدایتی..

البته اون زمانها خداوند مهربانم من رو لایق این مسیر الهی ندونسته بود.

از بچه های روستای گچین بودن.خودتون دقیقأ اشراف دارین به اون مناطق.

خیلی شبها میومدن دنبالم بعداز ظهرها بعد از تعطیلی کار ومیرفتیم خونه هاشون، واون زمانها پلی ۳ داشتن اون بچه های نازنین اهل تسنن،ودر حد لوشامپیونه مسابقه میدادیم.

یادمه بچه های بیست ودو یا سه ساله صحبت پول میکردن میگفتن ماشینها بار رو گذاشتن زمین ششصد میلیون بزن به حساب وخلاصه اون زمان حرف پول کمتر از نیم میلیارد نمیزدن.

به اقتضای شغلم سال بعدش پالایشگاه تهران بودم جنوب تهران،با مردم که سر وکار داشتم تا مرکز شهر توپخانه و…خیلی کم رقم بیشتر از پنج الی شش میلیون به گوشم میخورد…

امشبی که صدای حامد عزیز رو شنیدم مهر تأییدی شد بر ایمانی که چند مدتیه درونم واقعأ چفت وبست شده در مورد مکان ثروت…

و دیگه اون افکار شرک آلود وترس آلود سراغم نمیان که اگر فلان جای پایتخت باشم یا اگر…مدتی هست که نمیان.

بودن اینجا اتفاقی نیست هر کسی به سهم باورهایی که تشکیل میده ودرونی که قدرتمندتر وآگاهتر میکنه استفاده های بیرونی در هر زمینه ای رو تجربه میکنه.

یادم رفت سپیده بانو گفت بیست وپنج یا دویست وپنجاه🤔ولی من دفتر سومی ام وپیش خودم فکر میکردم آره…😥😅

در هر صورت باورهای محکمی داره سپیده عزیز که چنین جهاد اکبری راه انداخت مثل بسیاری از عزیزانی که داخل این مکان الهیی میبینیم وبه من این آگاهی رو میدن که لحظه به لحظه باید کانون توجهمون رو بر روی هرچی خوبی وزیباییه متمرکز بکنیم تا بیشتر به انرژی منبع متصل بشیم به بینهایت طریق…

عاشق خدای وهّابم هستم❤️🌹

دوستدار استاد عزیزم❤️مریم بانوی گرامی🌹حامد عزیز وسپیده عباسمنش وهمه عزیزان این خانواده صمیمی هستم🌹🙏

در پناه خدا🙏❤️🌹