گفتگو با دوستان 1 |  همراه ماندن با جریان هدایت

به نام خدای هدایتگر

خدایاشکرت برای دیدن این فایل ارزشمند واقعا یک روز توزندگیم نبوده که بخوام هدایت بشم ونشه ازوقتی بااستاد عباس منش اشنا شدم بیاد ندارم خواسته باشم ونشه

الان کامل زبان هدایت رو میشناسم جنس اون اگاهی رومیشناسم وهرروز بیشتر وبیشتر درحیرت میمونم برای این اگاهی ها

شده بادیدن یه صحبت ازیه بچه درحال عبور ازخیابون شده یه جمله ازیه فیلم شده رفتار دوتا حیون بی زبون حتی من درک کردم جواب سوالم رو دیدن فایلها هدایتی وخوندن نظراتش که بماند خود خود هدایته خدایاشکرت من چجوری میتونم اینهمه لطف ونعمت روببینم وسجده شکر بجا نیارم

واقعا چقدرقشنگ گفتن سپیده عزیز که من اون جنس هدایت رو لمس کردم اره واقعا اونی که لمس کرده میدونه چه لذتی داره چه حجم ازسپاسگزاری واقعی رو همراهه که فقط میخوای به قول استاد توخیابون راه بری واشک شوق بریزی خدایا شکرت

اونجا که به یه نقطه خیره شدین وقتی درمورد خوندن قران صحبت میکرد سپیده عزیز دوس داشتم ساعتها تماشاتون کنم وچقدر خوشحال بودم منم میتونم اون جنس ازاگاهی که سپیده میگفت رودرک کنم ودرک کنم اون نگاه خیره شمارو وجمع شدن اشکهای شوقتون من همه رودرک کردم وچقدر دوس داشتم اون تیکه ازفیلم رو خدای من اون چشمها وحالت صورت اون شوق ولرزش صدای سپیده و وقتی داشت راجب کلامت صحبت میکرد چقدر دیدنی بود برام عین عین عبادت بود برام مصداق کامل بندگی بود انگار نگاه شما ولرزش صدای ازشوق سپیده داشت میگفت چگونگی وصل به منبع ارامش رو چقدرزیبا بود چقدر زیبا بود خدایا

چقدر لذت بردم از صحبتهای حامد عزیز دیگه چه شرایط محالی میتونست یه شخص داشته باشه که دست رودست بزاره وبگه نمیشه که این شخص همه روباهم داشته ولی یه چیز خیلی مهم واساسی داشته حامد عزیز اونم این بوده که

بنده شرایط نبوده بنده الله مهربان بوده

میدونسته وایمان داشته که فقط کافیه حرکت کنه بقیه اش تومسیر بهش گفته میشه

فقط کافیه ببینه میلش به چی میکشه همون رو انجام بده ثروت پشت سرش بدو بدو میاد

ثروت مجبوره سرعتش رو هرروز زیاد وزیادتر کنه بلکه بتونه به گرد پای حامد برسه حتی

خدا اینجوری پاداش میده برای بنده های که فقط یاد گرفتن بنده الله مهربون باشن نه شرایط نه شهرخاص نه خانواده خاص نه سن ونه هیچ چیز دیگه ای که معیاره موفقیته

استاد اون جایی که داشتین درمورد دوستتون که به شمازنگ زده بوده وخانواده اش درگیر بیماری بودن صحبت میکردین من تمام جسم وروحم گوش شده بود برای شنیدن ظربان قلبم بالا رفته بود چون این قسمت فایل رسیده بود به جواب این روزهای من شرایطی که من چن روزی بود درگیرش شده بودم وفقط یک لحظه از هیاهوی اطرافم فاصله گرفتم و باخدا مثل همیشه صحبت کردم وگفتم خدایا هدایتم کن

ووقتی شما حرف زدین راجب این موضوع من اشک ریختم وگوش دادم

چقدر وقتی یه همچین اتفاقاتی میفته ادم خودشو سرزنش میکنه کاش مهمونی نمیرفتیم کاش فلان ماشینو سوار نمیشدیم کاش بیشتر مراقب بود کاش این کاش اون چقدر این کلام شما ارامش ریخت توبندبند وجود من که بابا یه دقیقه وایستا یه دقیقه استپ

توقرار نیس کاری کنی توقدرتی نداری اگر مقدر شده باشه مرگ یه ادم واگر پیمانه عمرش پرنشده باشه هم هراتفاقی بیفته اون شخص نمیمیره

من الان کل خانواده ام درگیر این تنش بوده این هفته دختر خواهرم ای سی بود وچن باری هم ازهوش رفته بوده وبااین بیماری درگیر وازطرفی باردار…..

چقدر سخته استاد کنترل ذهن تواین شرایط چقدر وقتی افسار ذهن رو میسپری به افکار منفی ادم رومیبره تاکجا ….

ولی وقتی بتونی اینجوری ذهن رو قانع کنی انگار ترمز دستی که ماشین درحال حرکت باسرعت بالا روکشیدی همونجور با سروصدا استپ میکنه واونجاس که میفهمی بابا داشتی میرفتی تودل پرتگاه

اینجور وقتها بنظرم بهترین کار کنترل ورودی هاس من تا میخواستم یه کم ذهنمو اروم کنم و عادی باشم یکی زنگ میزد وباگریه یاحرفهای ازسردلسوزی استرس تزریق میکرد به وجودم

خیلی خوبه کانون توجهت رواینجور وقتها بزاری رو حرفهای دیگران یابزاری رو فایلهای استاد وکلام خداوندکه داره اززبون ایشون باما حرف میزنه وتزریق میکنه ارامش رو تزریق میکنه توکل رو تزریق میکنه که خودتو بسپار به نیرویی که کل جهان رو مدیریت میکنه بدون اینکه کوچکترین خطایی رخ بده

خدایاشکرت برای همه هدایتهایی که من خواسته ام وتو اجابت کردی

خدایاشکرت برای شنیدن ودیدن این فایل که قسمت روروزی مابود خدایاشکرت برای وجود استاد واین گنجینه فراوان اگاهی سایت عباس منش