گفتگو با دوستان 1 |  همراه ماندن با جریان هدایت - صفحه 25

559 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی استوار گفته:
    مدت عضویت: 2076 روز

    سلام به هم خانواده ای های گل

    به به به

    چه قدر لذت بردم از شنیدن این فایل و شنیدن نتایج بچه ها

    اقا حامد خیلی خوشحالم برات که از اون شرایط رسیدی به شرایط حال حاضر خودت.واقعا نمونه عالی هستی برای موفق شدن در زمینه مالی که هیچ باور محدودی رو نداشتی و با باور های عالی زندگی عالی برای خودت خلق کردی.

    واقعا شکی در قوانین خداوند نیست و یاد خلق شغل دلخواه خودم افتادم که صفر مطلق بودم ولی خداوند خیلی زیبا برام همه چیو چیند و به شغلی رسیدم که سقف نداره و عاشقش هستم واقعا.

    خدارو صد هزار مرتبه شکر

    واقعا دوستان درست گفتن که اگه با دست خط خودت ننویسی که شرایطت چی بوده و به چی رسیدی شاید یادت بره و فراموش کنی.

    واقعا لذت بردم از شنیدن نتایج بچه ها که اینقدر خوب روی باور هاشون کار کردن و نتایج عالی گرفتن.

    حسی که با شنیدن این فایل بهم دست داد واقعا حس عالی برای بیشتر کار کردن روی باور هام و بیشتر لذت بردن از این زندگی رویایی و زیبا هست.

    خدایا شکرت که به این راه زیبا هدایت شدم و درکش کردم و هر رویایی داشته باشم رو خلق خواهم کرد.

    چه قدر حس خوبیه این قدرت خلاقیت و خلق کردن

    زیباترین موهبت خداوند است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ماهی حسن‌زاده گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    به نام نامیِ الله

    سلامی گرم همچو آفتاب،! (بپا نسوزی 😎)

    استاد گلم و مریم جونِ شایسته‌‌م امیدوارم که تنتون سلامت و دلتون شاد باشه💕

    رونمایی میکنم از اولین کامنتی که میزارم، بعد از ۱۷۳روز عضویت در این سایتی که تماما رنگ و بوی خدا رو داره

    میخام این اولین ردپایی باشه برای ۱۴۰۱ که یسال پر از ماجراهای هیجان انگیز و البته آرامش بخش، من رو به خدا نزدیکتر میکنه که بدونم از هیچ حتی بدون استفاده از محصولات به کجا میرسم. (چون امسال کنکور دارم و مهاجرتی که توی این سال میکنم همشون به نحو احسنت انجام میشن انشالله)

    امروز ۱فروردین ۱۴۰۱ اولین روز از قرن۱۵ و آغازی برای منی که با خودم کلنجار میرفتم که آیا کامنت بزارم یا نه؟! تا الان یجاهایی با شوق زیاد و یجاهایی فقط برای اینکه کارم استمرار داشته باشه روی عزت نفسم کار می‌کردم که تلاش هام بی نتیجه نمونه و انرژی که روش صرف کردم هدر نره، چون استاد خودتون گفتید که “وقتی یکاری رو شروع کردید تا آخرش برید‌؛ اگه ول کنید زحماتتون و اون هزینه ای که براش کردید هدر میره. زمانی بکشید کنار که بدونید اون مسیری که دارید میرید از ریشه غلطه” این هم ناگفته نماند که داستان کار کردن روی عزت نفس ته نداره ینی هرچقد بیشتر روی خودت کار کنی بازم میتونی بهتر و بهتر بشی!

    و از طرف همه به خودم تبریک میگم که تونستم روی نجواهای ذهنم غلبه کنم و عزت نفسم رو از اینچه که هست با کامنت گذاشتن بالاتر ببرم و بیشتر توی این مسیر توحیدی مستحکم ترش کنم.

    خب بریم ببینیم اینجا خداوند هدایتگر، من رو به چه گفته هایی هدایت میکنه تا اینجا برای شما گوگولیای خودم بنویسم😁

    اول از همه باید به ویوی پشت سرتون اشاره کنم استاد که میتونم بگم بکگراند ذهنم شده: پرادایس و شما و مریم جون و با عشقی که بین شما و معبودتون در جریانه و با همون عشق برای ما فایل تهیه میکنید و شور و شوق این رو دارید که بدونید ما چه نتایجی رو گرفتیم.

    من عاشق طبیعتم و خدارو شاکرم توی شهری زندگی میکنم که فاصله کمی با طبیعت باب میلم داره و تنها کاری که میکنم اینه لذت ببرم و کیلو کیلو قند تو دلم آب شه🙂

    ویژگی بی ریا بودنتون که میایین میگین، اینکه با فضای مجازی کاری ندارید ینی به هیچ کس کاری ندارید و دارید زندگی فوق العاده عالی خودتون رو میکنین واقعا تحسین برانگیزه و از این بابت بشدت تحسینتون میکنم، به خاطر همینم خیلی آشکار میگین من امکانات اینستا رو نمیدونم یا همین اول فایل که گفتید اسم این برنامه رو دقیق نمیدونم؛ من این برداشت رو کردم که شما اونقدری روی خواسته هاتون تمرکز کردید و ناخواسته هارو کنار گذاشتید تا به این حد از خالص بودن رسیدید. منم این ویژگی رو در خودم پرورش دادم که صداقت رو اولویت خودم بزارم توی همه کارام و رو باشم باهمه ترس اینو نداشته باشم که دیگران راجع بهم چی فکر میکنن. استاد اگه بخام تحسینتون کنم تا صبح طول میکشه خودتون که در جریانید😁❤‍🔥

    تحسین میکنم آقا حامد عزیز رو که خیلی ریلکس و با آرامش خاص از همون جنس آرامشی که استاد دارن اومدن بالا و با استاد درباره موفقیت های عالیشون صحبت کنن. موفقیت هایی که آقا حامد براحتی میتونن الگوی خیلیا باشن، چون اگه به هرکی ویژگی های قبل موفقیت ایشون مثل محل تولد، خانواده و… و بعد موفقیت میزان ثروت، آرامش درونی و… رو بگی هیچ کس باورش نمیشه!

    توی ۱۷سالگی به درک رسیدن که حس خوب باعث میشه آدم موفق بشه و والاترین مقام ها رسید، توی سنی که اکثر هم سن و سالای من افکار منفی و شرک آمیز دارن ایشون دنبال حال خوب بودن!

    و هچنین خدا رو هم قبول داشتن که هست و نتیجه زحماتش رو میده و کافیه در مسیر درست حرکت کنه—> مسیری که دلت باهاش آروم میگیره!

    بقول استاد: به ۲چیز ایمان داشته باش تا به هر چیزی که می‌خوای برسی، خدا و مسیری که داری قدم برمیداری. که نتیجه طبیعیش رسیدن به خواسته‌است.

    حالا فارغ از اینکه شرایط زندگیت چیه.

    بعد از آقا حامد گلمون می‌رسیم به سپیده جون با اینکه خیلی ذوق فراوان داشتن از صحبت با استاد بازم خیلی خوب تونستن احساساتشون رو کنترل کنن؛ دست مریزاد👏

    ایشون ۲۵۰تا دفتر از زمان شروع فعالیت در این سایت پر کردن که عدد کمی نیس و نشان‌دهنده میزان علاقه و تلاششون رو میرسونه و با عمل کردن به آموزش ها ( اونجایی که حرف همیشگی استاد که میگن ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است، با هر باشنیدن این جمله جون دوباره میگیرم برای عمل کردن) کارو تموم کردن.

    اونجایی که گفتن از ۲۴ساعت ۱۴ساعت فقط به فایل‌های استاد گوش میدادم، با خودم گفتم آخه مگه میشه؟ مگه میشه آدم ۱۴ساعت در روز با عشق و علاقه گوش کرد؟!

    جوابش کااااملا هدایتی و سریع بدستم رسید اینکه: آره میشه، حتی میشه آدم توی خابشم روی آموزش های استاد کارکنه به شرطی که وسط کار دلزده نشی، بشرطی که اگه یک ندای درونی بهت گفت تا اینجا کافیه و استراحت کنی به حرفش کنی نگی نه من باااااید گوش کنم، با این کار فقط فاصله میگیری از اون آموزش ها.

    و اما استاد گفتن که زیاد این جمله رو شنیدم ” اگه دست خط خودم نبود باورم نمیشد که منم”

    منم این و تجربه کردم که وقتی دست نوشته های چنسال قبل حتی چنماه پیشم رو میخونم خندم میگیره و میگم خدایا شکرت که داری من رو توی مسیر کسانی قرار میدی که بهشون نعمت دادی!!!

    دلیلش هم اینه که چون روند داره بصورت تکاملی طی میشه و بتدریج نتجیه میگیره توی لحظه متوجه‌ش نمیشیم و خیلی مهمه که قبل و بعد عمل یه ردپایی به جا بزاریم و با نگاه کردن بهش ایمانمون هم بیشتر میشه وبه همون اندازه که پیشرفت میکنیم توقعمون از خودمون بیشتر میشه.

    همه این تلاش‌ها تنها با یکار از بین میرن؛ اونم اینکه کافیه برای چند روز حتی برای چن ساعت کمتر حتی ورودی های ذهنت رو کنترل نکنی، اونجا از مسیر و خواسته‌ست دور میشی.

    بقول سپیده جان که میگن میشه از این فایلا کتاب نوشت، واقعا بشخصه به این نتیجه رسیدم آره میشه؛ امروز که به خودم تعهد دادم این فایل با دقت فراوان گوش کنم با اینکه این فایلو بارها گوش کرده بودم، اما امروز حتی اون حرف هایی رو هم که شنیده بودمم حتی فرق کرده بود و درکم خیلی بالاتر رفته!

    استاد همیشه میگن چجوری برای غذای جسمتون ارزش قائلی و غذای مسموم نمیخوری، پس برای غذای روحتم ارزش قائل باش! اگه هرچقدرم که امروز غذای روحت پروپیمون باشه بازم فردا گرسنت میشه،! منتها نظرت این دفعه فرق میکنه( ینی ظرف وجودی تغییر میکنه)

    “خدا آدمای شجاع رو دوست داره” چیزی که به عینه جدیدا دارم میبینم و نتیجه ساعت ها کار کردن روی خودم و عمل کردن به این آگاهی ها بوده، وقتی که میخام کاریو انجامش بدم با ی مانع برخورد میکنم بجای اینکه بکشم کنار و بگم ن قسمت نیس انجامش بدم، با پرویی زیاد میگم ن باید انجامش بدم بالاخره باید ایمانم بهم ثابت بشه در غیر این صورت حرف مفتی بیش نیس. مثال تا دلتون بخاد هست نمونه سادش اینه که : قبلنا با مامانم وقتی میخاستم حرف بزنم یدعوای جانانه پشت بندش میکردیم و برای یمدت اصلا حرف نمیزدیم، اما این روزا وقتی میخام حرفمو بزنم اون مانعه هست اما اینبار میفهمم جنسش چیه و مثل قانون قبلی که ازش پیروی میکردم و نتیجه‌ش دعوا میشد، فرق داره، یه نشونه‌ست انگار که میدونم اگه حرفمو بگم نتیجه‌ش چیزی جز خوبی نیس و نخواهد بود. 🙂

    خدایا شکرت قدِبزرگیت💙

    خدایا شکرت بابت این هدایتی که کردی تا این کامنت رو با حال خوب بنویسم💙

    دوست عزیزی که تا اینجا خوندی و وقت گذاشتی، فدای اون چشمای خوشگلت بشم 🙃💕

    همتون رو عاشقونه دوست دارم💝

    از خدا میخوام که همیشه تنتون سالم و دلتون آروم و شاد باشه🐣

    راستی؛ امروز ۰۱/۰۱/۰۱ بود،

    تولد عید شما مبارک🌿🕊️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    ماهورا قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    خیلی دارم آگاهی میگیرم آخه من چی بگم🥲🥲

    استاد عزیزم ۶ ماهه که با شما آشنا شدم

    قبل از آشنایی با شما با اینکه خیلی رو خودم کار کرده بودم و تقریبا با مفاهیم آشنا بودم زندگیم چند درصد بهبود پیدا کرده بود

    اما افکار مخرب رو داشتم

    و باعث شده بود شکمم همیشه نفخ داشته باشه و این خیلی عذابم میداد

    عصبی بودم

    با مادرم و کسی که باهاش رابطه ی عاطفی داشتم رفتار خیلی خوبی نداشته باشم و توی بحثها قاطی میکردم

    درآمد صفر بود

    از کسی که باهاش رابطه دارم همیشه متوقع بودم که همه چیزم رو ok کنه مالی و غیره بهش میگفتم فلان کار رو تو باید انجام بدی وظیفته

    شاید خیلی وقتها به زبون هم نمی آوردم ولی درونن ناراحت و متوقع بودم

    برادرم ماشین میخرید من انقدر مواظب بودم چشم نخوره خراب نشه جای خوب پارک کنم نمالن بهش 😂 و هزار چیز دیگه بیچاره ماشینهای صفر و خارجیش هم همش خراب میشدن بخاطر ذهنِ بیمار و وسواس من😕

    استاد وقتی با شما آشنا شدم زندگیه نسبتا خوب رو به خرابی رو داشتم تجربه میکردم یعنی خونه ی بزرگ توی برج با اتاق خوابهای زیادی داشتیم که مجبور شدیم پس بدیم و بریم تو یه منطقه ای که نه در شان ما بود نه بزرگ و نه جا دار

    حالم خیلی بد بود از اتاق بزرگ رفتم تو یه اتاق خوابی که تخت یک نفرم هم حتی جا نمیشد هرجا میرفتم از ناراحتی اشکهام جاری میشد درب پارکینگمون ریموت نداشت و باید پیاده میشدم درو باز میکردم و این برام مثل عذاب دردناک بود

    محله ای که توش بودیم احساس خفگی بهم دست میداد چون از بهترین جا با بهترین ویو توی برج رفته بودیم طبقه ی اول بدون هیچگونه ویو و آشپزخونه ی تاریک و بی پنجره خیلی درد داشت خیلی

    از برج رفتیم جایی که گاز نداشتیم از زیر سینک آب می اومد یخچال و ماشین لباسشویی خراب بود وسایل یخچال بارها گندیدن و ریختیم دور

    خلاصه که داغووووووون

    وقتی با شما آشنا شدم همش از ایمان حرف میزد

    از کسی که همه ی نعمتهارو برای ما بوجود آودره بود اما ما فراموش کرده بودیم و فقط تمرکز روی بدی های دنیا داشتیم

    عاشق پیاده روی بودم و تنها چیزی که تو اون روزها حالم رو خوب میکرد رفتن به یه محله ی خیلی خوب تو منطقمون و پیاده رویه یک تا یک و نیم ساعته بود

    و موقع برگشت به خونه امکان نداشت از یاد آوریه برگشتن به اون خونه گریه نکنم

    خیلی خیلی خیلی فایل گوش میدادم

    به خودم میگفتم این راه موفقییت توإ اگه نتونی خودت رو بیرون بکشی برای همیشه تو این منجلاب گیر می افتی

    گفتم اگر گریه کنی همینجا می مونی

    ذهنت رو عوض کن

    طوری شده بود که باید برای خونه آینه و یه سری وسایل دم دستی میگرفتیم تا خونه قابل زندگی بشه

    یه روز داشتم میرفتم خرید

    به خودم گفتم این خریدها تورو به این خونه پابند میکنه حتی اگر بدترین چیزهارو تو خونه داری خرید رو رها کن ول کن تا بری بالاتر از این

    شروع کردم به تصویرسازی که تو خونه ی خوب زندگی میکنیم

    و هر روز رفتن تو اون خونه ای که بودیم چون فاصلش از تهران هم خیلی خیلی دور بود مثل عذاب بینهایت وحشتناک بود

    توی راه هر روز و هر شب میگفتم این آخرین شبیه که ما اینجاییم

    و انقدر از حرفهای استاد قدرت میگرفتم که بدون اینکه چیزی تو ذهنم باشه به همه میگفتم ما فقط چند روز اینجاییم تو این روزها از اینجا میریم

    شاید باورتون نشه ما کلا دو ماه اونجا بودیم و از لحظه ای که شروع به کار روی خودم کردم کلا یکهفته هم نشد که اومدیم تو بهترین منطقه ی تهران

    درسته خونه ی جدیدمون بزرگ بود اما قدیمی بود ولی این برای من یعنی غش یعنی لال نمیدونم چی بگم خیلی خوشحال بودم یک هفته ای اینقدر تغییر کردم حتی از لحاظ مالی

    یه یخچال خفن خریدیم

    بهترین ماشین لباسشویی رو بدون هیچ پولی خریدیم یعنی راه ها باز شد

    استاد میگفت مثل غذا خوردن باید هر روز رو خودمون کار کنیم

    میگفتم آره راست میگه اما عمل خاصی انجام نمیدادم

    اما الان میفهمم

    وقتی روی درآمدم کار کردم البته با فایلهای رایگان البته فعلا فقط یک فایل خریدم

    درآمدم که می اومد پایین یادم می افتاد امروز رو خودم کار نکردم

    استاد من عاشقتونم هزاران بار خدارو شاکرم سجده میکنم که شمارو سر راه من قرار داد

    من از قرآن فراری بودم طوری که قرآن مادرم رو انداختم دور😅

    ولی الان عاشقانه میخوام بخونمش میدونم چیزهایی که به ما از قرآن یاد دادن چرندیاتی بیش نبوده و این واقعا راه بشرییته که بتونه خودش و جهان رو و راهکار های الهی رو درک کنه

    براتون آرامشی ابدییت که البته میدونم دارید طلب میکنم

    عاشقتونم😍

    عاشق خدام😍♥️😍 و از شما و خدای خودم بینهایت سپاسگذارم

    اولش داشتم فکر میکردم چی بنویسم قشنگتر باشه بعد به خودم گفتم نباید ذهنت دخالت کنه اگر قرار باشه بنویسی خودش میاد و تو مینویسی نوشته هام خیلی زیاد شد ولی دستهام خودشون هدایت شدن و اینها رو نوشتم با عشق ♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    محمدرضا جمالپور گفته:
    مدت عضویت: 1261 روز

    سلام،امیدوارم خوشحال و سلامت باشین.واقعا این حس خوبی که موقع گوش کردن فایل ها به آدم دست میده تاییدی بر درست بودن قوانین هست.از سه ماه پیش که شروع کردم با جدیت تمام رو خودم کار میکنم و فایل هارو گوش میکنم واقعا هرروز حالم بهتره آدم هارو قضاوت نمیکنم،صبرم بیشتر شده و تونستم با دوستانم ارتباط بهتری بگیرم.اغلب اوقات وظایفمو کاملا درست انجام میدم و شوقم برای رسیدن به اهدافم هرروز بیشتر میشه،تصمیم گرفتم جدی تر از قبل کار کنم رو خودم و افکارم کار کنم تا زودتر به نتیجه برسم

    از خدا میخوام هرکسی تو این مسیر قدم گذاشته به نحو احسن هدایت بشه و حالش همیشه خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    یاسر صابری گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    سلام و درود خدمت استاد و همه دوستان سایت

    تصمیم گرفتم که از امروز به بعد در هر یک روز یا دو روز یک کامنت بر روی سایت و فایل ها قرار بدهم و به طور تمرکزی به نکات مثبت و قانون کیهانی بیشتر توجه کنم و روند تکاملی و رشد خود را به جا بذارم در سایت تا بعد از چند مدت که تغییر کردم از نتایجی که به دست آوردم از آنها برای انگیزه دادن به خود و اهرمی برای بدست آوردن موفقیت بیشتر استفاده کنم

    امروز هم از فایل گفتگو با استاد شروع کردم و قصد این را دارم تا از نتایج و تجربه دوستان به خودم بگم که ببین اگه این دوستان توانستن که در زندگی پیشرفت کنن پس تو هم میتوانی و باید مثل اونها باور بسازی و از مثال های استاد و صحبت های ایشان بیشتر به خودم اعتماد به نفس را میدهم و باید با شنیدن و عمل کردن به این آگاهی ها تغییر کنم اگه دارم در این مسیر حرکت میکنم پس در جا زدن و شنیدن چند حرف خوب کافی نیست و هی بگم که چقدر خوب چه عالی و تمام !!! باید من دست به عمل بشم و استاد جمله خیلی خوبی داره اونم اینه که ««ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفت است» پس شنیدن کافی نیست

    میدونید استاد برام خیلی جالب شده چند مدت هست به این فکر هستم که چرا اتفاقات خیلی خوب و عالی در زندگی من رخ نمیده و من مثلاً دارم روی خودم کار میکنم اما اگه در عمل نگاه کنید و ببینید که بیشتر از اینکه روی خودمون توجه داشته باشیم و همین چند روز اول که با قانون آشنا شدیم و خیلی آرامش در زندگی ما رخ داده و اتفاقات خوب کمی به اندازه باور ها رخ داده بیشتر تمرکز کنیم و بیشتر سعی کنیم که در مسیر باشیم ! دلمون می‌خواهد به بقیه بگیم آره این مسیر خیلی خوبه و هااااای بیایید تغییر کنید و بقیه رو بخواهیم قانع کنیم بیشتر از مسیر دور میشویم و اصلا راه را کج میرویم تا جایی که بعد از چند مدت به خودت میای که بابا همون چند روز اول خودت رو نگاه که چه آرامشی داشتی و رفتار های همه با تو تغییر کرده بود و اتفاقات خوبی در روز مره زندگی تو رخ میداد که هیچ وقت توقع آن را نداشتی پس چرا داری از این مسیر خارج میشی و هی میگی پس چرا تغییرات بیشتر نمیشه چرا ثروت نمیاد چرا روابطم بد شده و خلاصه ترمز های مخفی نمیذارن که به جلو بری

    استاد عزیز من خیلی در اهرم رنج و لذت خوب نیستم و اصلا نمیتوانم خودم رو کنترل کنم و آنچه را که دوست ندارم انجام بدم را بیشتر در ذهن خودم زشت جلوه بدم تا دور بشم از آن و باز هم سعی خودم را میکنم

    ازین به بعد کلا توجه خود را روی نکات مثبت زندگی نگه میدارم و نمیخواهم که دیگه بیشتر به زندگی افراد سر بزنم و مثل شما که گفتید سر از زندگی افراد بیارید بیرون و خاله بازی ها رو بذارید کنار به کار مردم کاری نداشته باشید و از خداوند میخواهم تا در این مسیر مرا هدایت کند تا بیشتر به او وصل بشم و اصل رو درک کنم تا رها بشم و خودم رو به او بسپارم🙏🙏🙏🙏

    استاد عزیز این گفتگو شما با دوستان هم یکی از درخواست های دوستان سایت بوده که شما بیاید و این برنامه رو فعال کنید و با دوستان صحبت های عالی داشته باشید که با شنیدن حرف های بچه‌های سایت و نتایج بدست آمده ای که هر یک از آنها به طور مستقیم به شما میگن و به ما یه امیدی داده میشه که داستان های واقعی رو گوش میدهیم و این هم مثل اینکه شما میگید برید و از نتایج بقیه افراد موفق الگو برداری کنید یه راه میانبر برای ما فراهم شد خدا رو صد هزار مرتبه شکر گذارم که در مدار شنیدن این صحبت ها هستم و دارم از نتایج واقعی افراد که بیشتر تاثیر گذار هست بر افراد الگو برداری کنم خدایا هزاران بار سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌹❤️❤️❤️

    من به شخصه خیلی از صحبت ها و نتایج عالی حامد جان عزیز خوشحال شدم و برای خودم این حرف ها رو گوش زد میکنم که ببین یکی از افرادی که در روستای خیلی محروم کشور که خودم هم در اونجا متولد شدم و حدود ۱۰ سال زندگی کردم و بعد از آن به یک همچین شهر محروم در افغانستان سکونت دارم الان یاد آوری کنم که هیچ محدودیتی نیست برای کسی که بخواهد زندگی خودش را با دستان خودش بسازد و هیچ عوامل بیرونی در روند رشد یک فرد تأثیرگذار نیست و همه چیز بستگی به طرز فکر و عمل انسان داره و مکان و زمان و دیگر عوامل بیرونی

    خیلی ممنون وشحالم که دارم به این حرف ها گوش میدهم و امید وارم این حرف ها رو برای خودم اهرمی بسازم برای پیشرفت در زندگی و یاد آوری اینکه تو اگر چه سن زیادی نداری یا الان در شرایط بد مالی هستی اما !!؛؛؛ تو ارزشمند هستی و عزت نفس خود را باید داشته باشی و با افراد موفق و ثروت مند باید با لحن محکم و جسارت بالا صحبت کنی و اونها هم با دیدن این رفتار تو و عزت نفس به تو اعتماد کرده و مثل حامد جان عزیز به کارت تو بدون هیچ ضمانت و آشنایی و با سن کم پول زیادی بهت بدهند و اطمینان داشته باشند بهت که این ها همه از باور داشتن به خودت و خدا خودت به وجود میاد نه شانسی و اتفاقی

    استاد عزیز شما در یکی از فایل ها گفتید که باید بیشتر تمرکز خود را بر خلق ارزش داشته باشیم و ارزش ایجاد کنیم که در این فایل و صحبت های حامد جان این قانون خودش رو بیشتر نشان میدهد که با اینکه پولی نداشته اما با خلق ارزش توانست به جایی برسد که پول پیدا کردن یک کار بدیهی شد و از صفر به درآمد بالای ۲۰۰ میلیون تومان رسید که این هم خودش میگه باید روی خودمون کار کنیم و پول بدست آوردن راحت ترین کار ممکن است خدا رو شکر که قوانینی را وضع کرده که تغییر در آن بوجود نمیاد و ثابت است

    خیلی خوشحالم ازین آگاهی هایی که درک کردم و امیدوارم در زندگی خودم عملی کنم

    تشکر و سپاس فراوان ❤️❤️🌹🌹🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    اعظم پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    سلام استادعزیزم خیلی چی بگم از کجا بگم بااین ایده ای که خدای عزیزم به ذهن شما گذاشت چقدرمعجزهارخ داد همینکه سپیده عزیز اومدن بالا حرف زدند خیلی زیبا بودحرفهاش برا من خیلی الهامات شد از حرفهای فوقالعاده مفیدی که زدند یکی تآکییدشون روی قرآن خیلی چیزها وبه من الهام کردواپلیکیشن که سپیده جان معرفی کردن خیلی عالییییییییی بود من از خدا خواستم خدا هم جواب داد از طریق استاد نازنینم که این ایده رو انجام دادن وبعد دوست عزیزم سپیده جان حرفهایی که زدند نتایجی که گرفتم منو به وجددراوردآقاعجب پشتکاری ای بابا این یعنی کارکردن روب خودمون و اینم نتیجه گرفتن بله وقتی اینجور تلاش وپشتکارخداخم بهترنهارو میده به بنده ای کنه اینجور با تعهد کارمیکنه ومن فهمیدم که ببین این کاراروباید بکنی تا نتیجه عالی بگیری وقتی کاری نمیکنی چجورمیخای زندگیت عوض بشه به خدا کلیدی ترین باارزشترین نکته رو فهمیدم ویادوست عزیزمون حامد جان باایده ای که بهشون الهام شد ودرسن کم شغلعالی خداوندبهشون دادوهدایتشون کرد خیای سهاروبه ما میده خیلی خوشحالم که خداوندعزیزم منوهدایت کرد به این فایل زیبا خدایا شکر وسپاس فراوان وازاستادعزیزم سپاسگزارم وتشکررررررررموفق باشید دوستان عزیزم🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام استاد عزیزتر از جانم ، یک خبر عالی دارم ، برای خودم برای درونم ، خواستم رد پایی از خودم بر جا بگذارم و اولین گامم رو با شما دوستان به اشتراک بگذارم ، حدود یکماهه که عباسمنشی شدم و بعد از کلی گوش کردن صحبتهای استاد و تفکر با خودم و نوشتن ، امروز برای اولین بار تونستم بر خشمم غلبه کنم ، یعنی کسی که هر لحظه روی اعصابمه و در ثانیه ای منو و کنترلم و به دستش میگیرفت و من از شدت عصبانیت فریاد میزدم امروز اجازه ندادم منو کنترل کنه ، هر چقدر این در و اون در زد و حرف زد اما من در عالم سایت و استاد و رشد و توحید و توجه و عشق بودم و سربلند بیرون اومدم ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر ، لستاد ممنونم ازشما و مریم خانم که دستان قدرتمند خدا بر روی زمین هستید ، ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    منهتن گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان عزیز

    من قبلاً به طور پراکنده فایل های گفتگو با دوستان رو میدیدم بعد تا همین یکی دو روز پیش یه حسی بهم گفت بیام این فایل ها رو از اول ببینم…

    چقدر نسبت به قبل روی باور هایم تاثیرگذار شده و باعث تقویت باور هایم میشه واقعاً

    وقتی میبینم این دوستان عزیز دارن از این همه نتایج زیبایی که بهش رسیدن صحبت می کنند شوقی در وجودم افزایش پیدا میکنه که ثابت میکنه که میشود من هم به نتایج زیاد و زیبایی برسم.

    مادرم از بچگی که خیلی کم سن و سال بودیم بار ها بهمون میگفت شما در آینده خیلی پولدار میشین پول پارو می کنید و از این حرفا و من تو همون سن کم کلی حس خوب بهم دست میداد

    ولی احتمالاً چیزی که رفت تو باورم این بود که مادرم داره در مورد چیزی صحبت میکنه که الان نداریمش!(باور کمبود)

    یادمه اول راهنمایی بودم یکبار تو نمازخونه مدرسه همه بچه ها رو جمع کردن که یک ویدیویی رو بهمون نشون بدن و مدیر مدرسه اومد گفت بچه ها میخوام چیزی رو بهتون نشون بدم که اگر تو دوران ما بهمون میگفتن خیلی وضعیت زندگیم فرق میکرد(دقیق جمله ای که گفت رو یادم نیست ولی با همین مضمون بود)

    بعد خیلی داشت تاکید میکرد که با دقت ببینیم و کاملاً حواسمون جمع باشه

    فیلم رو پخش کردن و در مورد ضمیرناخودآگاه صحبت میکرد و میگفت اگه مثلاً یک سنگ رو برداری و باور داشته باشی برات شانس میاره تو آدم خوش شانسی میشی فکر کنم اسم فیلمش راز بود. من بعد از دیدن این فیلم یه شب نشستم روی یک کاغذ عدد ۱ رو نوشتم و جلوش تا جا میشد صفر گذاشتم و پایین اون رقم نوشتم این آرزوی من است پشت کاغذ هم چندتا از آروز های دیگم رو یادداشت کردم و تاریخ زدم و تمامه کاغذ رو چسب زدم که تا رسیدن به خواسته هایم نگهش دارم.

    بزرگتر شدم و با یک رتبه کنکور بسیار خوب در رشته ای که اصلاً بهش علاقه ای نداشتم رفتم دانشگاه…

    از حومه تهران رفتم به مدت دو سال در دانشکده ای در نیشابور درس خوندم و در آخر از دانشکده اخراج شدم و کلاً دیگه ترک تحصیل کردم اما در طول مدتی که اونجا بودم با یکی از بچه های مشهدی آشنا شدم که تو حوزه نتورک مارکتینگ فعالیت میکرد و میومد در مورد رقم های نجومی و راحتی کار باهام صحبت میکرد و پیشنهاد کار داد من هم تا اون موقع وضعیت مالی جالبی نداشتم و کلاً از طرف خانواده ام ساپورت میشدم که برای اون ها هم سخت بود

    منم پیشنهادش رو قبول کردم مشغول شدم

    اون یکی دو سالی که فعالیت میکردم هیچ خبری از رقم های کوچک هم نبود چه برسد به نجومی!

    ولی چیزی که برام داشت مهارت کسب کردن در ارتباطات و فن بیان بود که من تا قبلش اصلاً رو این مورد خوب نبودم و این برای من یک امتیاز بود

    بعدش از اون کار زدم بیرون و رفتم داخل یک شرکت بین المللی در مفتح نزدیک بیمارستان جم. شرکت تو برگزاری سمینار و کارگاه های آموزشی برای مدیران کشوری بود من هم کارم این بود که بازاریابی تلفنی کنم.

    و باز هم نتیجه مشابه یعنی در مبحث ارتباطات خیلی خوب شده بودم ترس هایم کمرنگ شده بود اما درآمد جالبی نداشتم…

    البته در اون شرکت درگیر یک رابطه عاطفی هم شده بودم که کلاً رفته بودم تو حاشیه…

    حدوداً بعداز دو سال فعالیت از اون شرکت هم اومدم بیرون و مشاور املاک شدم تو منطقه سهروردی شمالی… تو کار املاک هر چقدر که می‌دویدیم اتفاق خاصی نمی افتاد وقتی که بیخیالی طی می کردم اغلب قرارداد های فروش ملک رقم پایین مینوشتم با فاصله زمانی زیاد و دیگه به جایی رسیده بودم که حتی برای کرایه ماشینم هم مونده بودم…

    خلاصه به این مسیر هدایت شدم و صبح تا شب فایل های دانلودی رو گوش میدم نت برداری میکنم به آگاهی هایی که بهم داده شده عمل میکنم از کنترل ذهن گرفته تا خواندن کامنت های سایت و سعی میکنم احساسم همیشه خوب باشه با توکل به خدا و نشانه ها رو می‌نویسم

    نتایجی رو تجربه کرده ام که تا قبلش در عمرم همچین چیز هایی رو تو زندگیم تجربه نکرده بودم

    احساس آرامش آرامش آرامش این احساس به واسطه آگاهی که بهم داده شده بود قابل گفتن نیست که انقدر خوبه…

    ارتباطم با خدا و خودم عالی شده

    چقدر لذتبخشه هدایت شدن چقدر پول درآوردن راحتتره وقتی همه چی رو به خدا میسپارم

    بهم الهام شد از دفتر املاکی که دیگه محیط مناسبی برای من نبود جابجا بشم و هدایت شدم به یک محیط کاری بسیار زیبا و با همکارانی در لول بالاتر…

    از نتیجه مالی که بخوام بگم برای اولین بار تو اول همین هفته قرارداد چهار میلیارد و دویستی نوشتم اونم به راحتی بدون هیچ پیگیری در نهایت لذت واقعاً چقدر همه چی ساده و راحت پیش میره وقتی که همه کار ها رو خدا انجام میده و همه چی هدایتی پیش میره

    خداروشاکرم و با ایمان تمامه تلاشم رو میکنم که تمرکز کنم و به هدایت ها گوش بدم

    واقعاً هدایت شدن لذتبخشه تابحال تجربه اش نکرده بودم هر سری بابت هر هدایتی که میشم ذوق میکنم کلی از خدا تشکر میکنم

    حتی کوچک ترین موضوعات رو هم از خدا میخوام که هدایتم کنه و انجام میشه

    آخر ماه کمیسیون میگیرم و به امید خدا دوره ۱۲ قدم رو استارت میزنم و به راحتی قدم اول رو میخرم

    این دوره هم از قبل اینکه قرارداد فروش بنویسم بهم الهام شد که تهیه اش کنم

    استاد عباس منش عزیزم سپاسگزارم انشالله در دوره دوازده قدم از نتایج جدیدم میگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1968 روز

    سلام ، چقدر من این صداقتتونو دوس دارم که خیلی راحت بهمون میگین من با این برنامه کار نکردم و اسمش را هم درست بلد نیستم ،

    وای خدای من چقدر جالب و عجیب بود که دقیقا اولین نفری که صحبت کرد شخصی با این شرایط بود که همه ی مواردی که از نظر خیلیا ممکنه مانع پیشرفتش بشن ( مثل محل سکونت و سن کم )را راحت کنار گذاشته و به این موقعیت عالی در این سن کم برسه ، و چه نکات خوبی را بچه ها بهش اشاره کردن، ممنون از سپیده ی عزیز که کلی نکته و ایده توی صحبت هاش بود

    یه دنیا ممنون ازتون که این شرایط را فراهم کردید 💞دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    زهرا ایل بیگی گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    سلام استاد عزیزم این اولین دیدگاهی است میزارم

    ی هفته اس ک دختر شش ماهمو ب خاطر سرطان خون از دست دادم و تو طول این مدت مدام خودمو با حرفای شما اروم میکردم و سعی میکردم ایمانمو حفظ کنم و امروز در حالی ک خودمو سرزنش میکردم ک اگه بیمارستانشو عوض میکردم اگه دکترشو عوض میکردم اگه مادر قوی تری بودم و هزارن اگه دیگه خودمو سرزنش میکردم هدایت شدم به این فایل

    و این فایل برام معجزه بود انگار برای شرایط الان من ضبط شده بود و دوباره ایمان اوردم راهی ک میرم درسته به اینکه من جزو اون دسته ای هستم ک میتونم ذهنمو کنترل کنم اگه بخوام

    واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخوام ازتون تشکر کنم همین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: