مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ایمانی که جسارت و عمل می آورد؛
- “توحید”، اصلی ترین عامل خوشبختی در تمام جنبه ها؛
- “ساختن شخصیت توحیدی”، اصلی ترین سرمایه صاحب یک کسب و کار است؛
- نقش توحید در جاری نگه داشتن جریان دائمی نعمت ها در زندگی؛
- ایمان عملی یعنی “پا گذاشتن روی ترس ها”
منابع بیشتر:
ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی361MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی21MB23 دقیقه
سپیده عزیز واقعا حرف هایت من را هم تکان داد. آن قدر که نمی توانستم بنشینم و بلند شدم راه رفتم. این که گفتی استاد گفته از کسانی که عرضه ترک کردن سیگار را هم ندارند دوری کن. گفتم خجالت نمی کشی تو هم همان آدم هستی؟! این همه عادت بد داری که عرضه ترک آنها را نداری و مدام بهانه می گیری؟ بعد هم می گویی چرا یک کش به من بسته شده و مدام جلو می روم و به عقب بر می گردم. مدتی حالم خوب و مدتی حالم بد است. مدتی کسب و کارم خوب و مدتی بد است. مدتی روابطم بهتر و بعد دوباره بدتر می شود. مدتی بدنم به سمت سلامتی و به به سمت بیماری حرکت می کند. همین وابستگی ها هستند که من را به گذشته بسته اند. یکی از عادت های بد من هم یک بازی کامپیوتری بسیار خشن به اسم DotA است که افرادی که گیم بازی می کنند آن را می شناسند. البته بازی کامپیوتری چیز خوبی است و به ما کمک می کند. اما حکایت من یک وابستگی عمیق به این بازی است. من با این بازی وقتم را تلف می کنم. خودم هم می فهمم که وقتم دارد تلف می شود. اما چون فکر می کنم وقتم ارزشمند نیست آن را هدر می دهم. چون فکر می کنم باید کارهای بزرگی انجام دهم که از نظر دیگران فوق العاده باشد. اما چون کارهایم به نظرم ارزشمند نیستند بهتر می بینم که وقتم را بیهوده بگذرانم. می نشینم هر روز ساعت ها با یک سری افراد نامناسب که مدام فحش می نویسند گیم بازی می کنم. می بینم که این کار نجواهای ذهنم را قوی تر می کند. اصلا عادت های بد هم به هم لینک هستند. چون همه آنها یک ریشه دارند. آن ریشه در من نیاز به تایید و توجه است. من همیشه خودم را با نظر دیگران می سنجم و فکر می کنم باید دیگران کارهایم را تایید کنند تا فکر کنم آدم مهمی هستم. بعد وقتی تایید نمی کنند شروع به سرزنش خودم و آسیب زدن به خودم با این عادت های بد می کنم. مثلا در این بازی کامپیوتری فکر می کنم که اگر خوب بازی کنم بقیه به به می گویند و تحسینم می کنند و وقتی هم نمی توانم خوب بازی کنم حرصم برای بازی بیشتر می شود. چون فکر می کنم نتوانسته ام تایید آنها را برای خودم بگیرم و دوباره بازی می کنم تا این تایید را بگیرم. یکی از عادت های بدی که از کودکی با من است خوردن شیرینی زیاد است. من دلیلش را نمی دانستم. اما الان می دانم که من فکر می کنم این کار حالم را بهتر می کند. چون خوردن شیرینی لذت دارد. اما من داشتم ناخود آگاه به دندان هایم و بدنم صدمه می زدم. چون نتوانسته بودم از نظر دیگران آدم کامل و بی نقصی باشم. چون نتوانسته بودم خودم را در قلب دیگران جا کنم و کاری کنم که آنها من را دوست داشته باشند.
استاد و سپیده عزیز من از همین تریبون اعلام می کنم که این بازی را برای همیشه ترک کردم و از این فضا خارج شدم. چون دیگر نمی خواهم برگشت به عقب داشته باشم. به خودم هم می گفتم خجالت نمی کشی در سن ۳۸ به جای افزایش مهارت هایت و کار کردن روی باورهایت می نشینی و وقتت را با بازی کامپیوتری تلف می کنی و این همه هم عادت بد داری؟ بلی جرات داشته باش و اینجا هم بنویس تا همه ببینند که داری چکار می کنی. همان طور که افرادی مثل سپیده این جرات را دارند. آههههههان همین است. تغییر از همین جا شروع می شود. بنویس تا کارهای اشتباهت جلوی چشم خودت و دیگران بیاید تا ببینی چه بلایی داری سر خودت می آوری. به اعصاب و چشم هایت داری صدمه می زنی و عمرت را هدر می دهی. در فایل قبلی استاد گفت زمان مرگ همه مشخص است. من بد جور تکان خوردم. گفتم اگر قرار باشد من همین امروز از دنیا بروم آیا باز هم می نشینم و وقتم را با بازی کامپیوتری تلف می کنم یا سعی می کنم مفید ترین کارهایی که در توانم هستند را انجام دهم؟ چطور رفتار می کنم؟ چطور از کلامم برای تغییر خودم و زندگی ام استفاده می کنم؟ چه کارهایی را انجام می دهم و چه کارهایی را انجام نمی دهم. بلی همین امروز می تواند آخرین روز باشد. پسسسس داری چکار می کنی با خودت روح اله؟ وقتت را تلف می کنی؟ آن هم وقتی که می تواند این قدر ارزشمند باشد؟
نه دیگر بازی تمام شد. من هم همه عادت های بدم را کنار می گذارم. عادت های بدی که خجالت می کشم در موردشان صحبت کنم. یکی شان هم این است که می آیم تعداد لایک های دیدگاه هایم را می شمارم و با بقیه مقایسه می کنم. آهههههههان بگو. بگو تا استاد بداند که داری چکار می کنی. به جای اینکه سعی کنی از دیدگاه های خوب چیز یاد بگیری دنبال مقایسه خودت با دیگران و جلو زدن از آنها هستی. یادم هست خانم شایسته در جایی گفته بود بعضی ها به جای تغییر زندگی شان تعداد لایک هایشان را می شمارند. من یکی از آنها هستم و قول می دهم دیگر این کار را نکنم. به جای این کار سعی می کنم دیدگاه های خوب را مطالعه کنم و تحسینشان کنم و از آنها درس زندگی بیاموزم.
تغییر کار سختی است. خصوصا وقتی ۳۸ سال به یک سری عادت های بد دچار هستی. اما بهانه قبول نمی کند. مثل سپیده یک بار تصمیم می گیرم و همه را کنار می گذارم. چون می خواهم فقط به جلو حرکت کنم. مثل استاد که از روزی که با قوانین آشنا شد فقط در حال پیشرفت بوده است.