مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ایمانی که جسارت و عمل می آورد؛
- “توحید”، اصلی ترین عامل خوشبختی در تمام جنبه ها؛
- “ساختن شخصیت توحیدی”، اصلی ترین سرمایه صاحب یک کسب و کار است؛
- نقش توحید در جاری نگه داشتن جریان دائمی نعمت ها در زندگی؛
- ایمان عملی یعنی “پا گذاشتن روی ترس ها”
منابع بیشتر:
ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی361MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی21MB23 دقیقه
سلام به استاد عزیز و همه ی دوستان. من با آی دی خواهرم کامنت دارم می ذارم چون فایلا رو مشترک می خریم. خوشحالم که بلاخره اولین کامنتم رو دارم می ذارم و البته که دلم می خواست خیلی زودتر از اینها کامنت بذارم. استاد این فایل و صحبتهای شما و سپیده ی عزیز نمی دونید با من چه کرد… من یه جورایی تا مرز نا امید شدن از خودم رسیدم و زار زار گریه کردم (خوبه که تنها بودم خونه😁 و راحت هق هق کردم). آخه فهمیدم من چقددددر ایمانم ضعیفه با اینکه تا حالا فکر می کردم خیلی خوب دارم جلو می رم. من و همسر و دخترم خیلی وقته که مهاجرت کردیم به امریکا (البته ایالت نیویورک هستیم ولی امیدوارم که بزودی بیایم سمت فلوریدا و تگزاس.)اول مهاجرت قبل از اینکه با هدایت و فایلای شما آشنا بشم دوران فوق العاده سختی رو گذروندیم ولی خدا رو هزاران بار شکر که گذشتیم از اون دوران و بعد با شما و فایلهاتون آشنا شدیم که خب خیلی کمک کرده بهمون. من بخصوص از دوازده قدم به بعد همیشه حالم خوب بوده و بوضوح آدم دیگه ای شدم و خیلی خوشحالم. روزا از اول صبح با یه ذوقی بیدار می شم خوشحالم بدون اینکه دلیل مشخصی داشته باشه و یادم نمیاد آخرین باری که گریه کردم یا دلم گرفت کی بود و گریه ی امروزم واقعا بعد مدتها بود. امروز وقتی سپیده جان تو حرفاش داشت تعریف می کرد که قرار داد رو کنسل کرد و به ۴۸ ساعت نرسید که دوبرابر اون قرارداد بست من یهو شکستم گفته سمیه ببین چقد ایمانت ضعیفه که انقد آهسته آهسته داری نتیجه می گیری… چرا؟؟؟؟
من دارم برای استادی تو دانشگاهای اینجا اپلای می کنم و خب خیلی رو خودم کار کردم با دوازده قدم با دوره عزت نفس و خواستم که محکم قدم بردارم و واقعا می دونم که از پسش برمیام و لیاقتش رو دارم. ولی اونجوری که می خوام [هنوز] نتیجه نگرفتم. یکی دوجا مصاحبه کردن بام ولی دانشگاهایی که می خوام نبوده تا الان. و خب هی نجواها میان سراغم که بابا تو مدرکت از ایرانه یا اینهمه فارغ التحصیل از دانشگاهای تاپ اینجان خب تو رو نمی گیرن ولی خدا می دونه که هربار تلاش کردم تا با منطق قانع کنم ذهنمو و الانم که دارم می نویسم می دونم که بزودی اتفاق خواهد افتاد ولی می فهمم که هنوز گیر دارم . مرسی استاد که این فایل رو گذاشتین و مرسی سپیده ی عزیز که تلنگری که لازم داشتم رو زدی بم.
یه پاشنه آشیل هم تو قسمت اول حرفاتون با سپیده پیدا کردم که اونم بگم. وقتی سپیده جان داشت از کار کردن رو خودش و باورهاش می گفت و بعد گفت فهمیدم اصلا من کاره ای نبودم همش خدا بوده… من تو ذهنم گفتم الان استاد میگه البته ما خودمون هستیم که اراده می کنیم و براش تلاش می کنیم خدا هیچ چیزی رو برا آدما نمی خواد بعد دیدم شما گفتین آفرین اینکه همش کار خداست واقعا همینه من یهو گفتم ای بابا من کجای کارم؟؟؟ من کلا آدم مذهبی هستم تا حدودی و زمان آشناییم با فایلا خدا رو قبول داشتم و اهل نماز و روزه بودم و هنوزم هستم ولی چون به سری باورای غلط داشتم مثل «خدا نخواست» «قسمت نبود» و اینا کمکم تو این پروسه که ما مسوول کارا و تصمیماتمون هستیم و … ناخودآگاه نقش خدا رو کمرنگ کرده بودم. هرروز صبح تو ستاره قطبی با خدا حرف می زدم و چیزایی که می خواستم اتفاق بیفته رو می گفتم و تجسم می کردم ولی بعد اون قسمت توکل و باوری که خب من فرکانستون فرستادم پس خدا طبق قوانین این کارا رو برام می کنه جاش خالی بود و اگه اون اتفاقی که می خواستم نمیفتاد می گفتم فرکانسام قوی نبوده یا خوب تجسم نکردم…
خیلی طولانی شد بخصوص واسه اولین کامنت ولی خواستم اینجا بگم این حرفا رو تا هم خودم آروم بشم و خوشحال از اینکه فهمیدم مشکل کجاست و هم شاید دوستان دیگه بدردشون بخوره.
سپیده کجا بودی تاحالا؟😅😁
ممنون استاد عزیز، مریم دوست داشتنی و همکارای دیگه تون که زحمت می کشین…🌺🌹