مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ایمانی که جسارت و عمل می آورد؛
- “توحید”، اصلی ترین عامل خوشبختی در تمام جنبه ها؛
- “ساختن شخصیت توحیدی”، اصلی ترین سرمایه صاحب یک کسب و کار است؛
- نقش توحید در جاری نگه داشتن جریان دائمی نعمت ها در زندگی؛
- ایمان عملی یعنی “پا گذاشتن روی ترس ها”
منابع بیشتر:
ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی361MB23 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 2 | با ارزش ترین سرمایه زندگی21MB23 دقیقه
سلام به استاد عزیز و سپیده و عرفان عزیز
خدایا انقدر آگاهی ها فوق العاده بودن انقدر قانون برام قابل باور تر شد که نگو و نپرس
وقتی سپیده جان گفتن که من با اون فرد کات کردم و به ۴۸ ساعت نکشید که قرارداد ۲ برابر اون بستن
حس کردم که شبیه این اتفاق ولی شاید کوچیک تر ( برا من که تازه اول راهم خیییییلی بزرگ و باحال بوده) برا من افتاده و حس کردم که حتما باید بیام و تو این کامنت براتون توضیح بدم که وقتی روی ترس هامون پا میزاریم و قدم بر میداریم چجوری خداوندِ قوانین همچیز رو جور میکنه
حتی وقتی که عرفان جون گفتن که با یه عمل کوچیک ، نتایجی به وجود میاد که خیلی بزرگتر از اون عملمون بوده
دیگه گفتم من قطع به یقین باید این کامنت رو بزارم
( ولی وقتی اومدم شروع کنم انگار یه چیزی بهم گفت بابا واسه چی داره مینویسی اصلا مگه ارزشی داره حالا یه نفر هم بیاد اینو بخونه که چی )
من چند هفته پیش تصمیم گرفتم که دیگه از نه شنیدن نترسم و درخواستم حتما از اون شخصی که باید بکنم و انگار نباشم که نکنه بگه نه ( با این باور که هزاران راه برای رسیدن نعمت و ثروت وجود داره اگه این نشد حتما راه های بهتری قراره پیش پام قرار بگیره و به سمت اون ها هدایت بشم )
خلاصه که من پا روی ترس از نه شنیدنم گذاشتم و به یک آقایی زنگ زدم و درخواست کاری خودم رو کردم که قرار بود اون آقا واسطه ی بین منو دانش آموز هایی بشه برای تدریس
ولی اون آقا گفت که نمیشه و تا تابستون مقدور نیست
و منم خیلی عالی بدون اینکه ناراحت بشم (حتی خوشحال بودم و حساس بزرگ شدن رو داشتم یه شوق عجیبی بود) ازش گذشتم به خودم گفتم که راه های بهتری پیش رو که
خدا شاهده که به فردا نکشیده همون شب دو نفر خودشون پیام دادن برای تدریس با هر هزینه ای که من تعیین کنم (یکی از این دو نفر به طرز باور نکردنی ای با من آشنا شده بود)
استاد عزیز و دوستانم خیلی ممنونم که این کامنت رو خوندید
خیلی خوشحالم خیلی
این کامنت به خودم خیلی روحیه داد که منم قبلاً تونستم و در آینده هم میتونم بزرگتر از این رو به لطف خداوند هدایتگر خلق کنم
خدایا شکرت
شاد و سرزنده باشید