گفتگو با دوستان 2 |  با ارزش ترین سرمایه زندگی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ایمانی که جسارت و عمل می آورد؛
  • “توحید”، اصلی ترین عامل خوشبختی در تمام جنبه ها؛
  • “ساختن شخصیت توحیدی”، اصلی ترین سرمایه صاحب یک کسب و کار است؛
  • نقش توحید در جاری نگه داشتن جریان دائمی نعمت ها در زندگی؛
  • ایمان عملی یعنی “پا گذاشتن روی ترس ها”

منابع بیشتر:

ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری گفتگو با دوستان 2 |  با ارزش ترین سرمایه زندگی
    361MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 2 |  با ارزش ترین سرمایه زندگی
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

445 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 1
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    خدارو صدهزار مرتبه شکر به خاطر این سایت پراز عشق واگاهی های زندگی دنیا وآخرت ساز…

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که اینهمه فایل پراز اگاهی یکجا اینجا گرد هم اومده تا هرکسی که خواهانش هست به راحتی بهشون دسترسی داشته باشه وچه خوب کار میکنید استاد جانم که تمام لایوهای اینستا و کلاپ هوس رو اینجا توی سایت میذارید اونم در این دسته بندی دقیق وجذاب ودر دسترس، بی نهایت از شما ومریم جان و اقا ابراهیم عزیز سپاسگزارم والبته سپاسگزار رحمت ومهربانی خدای بزرگم به خاطر اینهمه لطفش…

    یادمه اون زمان که برنامه کلاپ هوس رو راه اندازی کرده بودید ارزوم بود که گوشی آیفون داشته باشم ومنم بتونم باهاتون حرف بزنم، واز دست اوردهام ونتیجه ی عمل به اگاهی ها وایمانم بگم…

    ولی خیلی زود به خاطر اوردم که شما 99 درصد کامنت هارو خودتون میخونید ومنتشر میکنید و من می تونم هربار بیام واز نتایج براتون بنویسم …

    اگر چه ارزوی دیدن روی ماه شما ومریم جان وگفتگو باشما همچنان در قلب من به قوت خودش باقی هست وان شالله بزودی اتفاق میفته به امید الله مهربان در بهترین زمان وبهترین مکان..

    وقتی از دیشب تصمیم گرفتم دوباره بیام واین دسته از فایلهای گفتگو با دوستان رو از اول گوش کنم هر فایلی رو که گوش میدم کل مسیری که تواین چندسال باهاتون اومدم تو قلبم تازه میشه ویه یاد اوری خوب هست برام از دوران هایی که تونستم رو ترسهام پابذارم و ایمانم رو به خودم وبه خداوند نشون بدم که چقدر بهش ایمان دارم…

    میخوام در مورد(( ایمان عملی یعنی پاگذاشتن روی ترسها)) صحبت کنم

    یادمه حدودا 3 سال پیش تازه چند ماهی بود که وارد سایت شما شده بودم وداشتم فایلهای رایگان رو میدیدم توشرایط خیلی سختی بودم میخواستم از همسرم جدا بشم…

    یادمه وقتی به خاطر دست بزن و خیلی از رفتارهای بدش تصمیم به جدایی گرفتم بعد دو سه سال زندگی،که اونم میدونم با فرکانسهای بد خودم جذبش کرده بودم متاسفانه، خیلی برام سخت بود که بخوام بعد طلاق دوباره از صفر شروع کنم، یادمه همسرم چون توی زندگی وطلاق قبلیش مقداری مهریه پرداخت کرده بود واصلا اون مهریه رو حق همسرش نمیدونست واتفاقا خیلی هم نقطعه ضعف داشت روی مهریه ، توی ازدواج با من مهریه کمی رو در نظر گرفت وکلا حرفش این بود که من دیگه گول نمیخورم من تاوان نمیدم همینی که هست میخوای قبول نکنی نکن، چون اگه یه روز به اختلاف بخوریم من دیگه نمیخوام سر مهریه باز به مشکل بر بخورم!!!!!!!

    یادمه اول اشناییمون میرفتیم پیش مشاوره، وایشون بهم گفت مینا جان هدف شما توی ازدواج خصوصا ازدواج دوم زندگی هست دیگه، ایشونم که وضع مالی خیلی خوبی دارند ترسشون اینه شما دنبال مال ایشون باشید بهشون حق بدید، منم که واقعا دنبال این چیزا نبودم وهدفم واقعا زندگی بود واتفاقا برعکس اون اصلا فکرشم نمیکردم که توی ازدواج دوم به مشکل بر بخورم با اونهمه تجربه والبته عشق ومحبتی که در خودم میدیدم…

    ولی خب از اونجا که جهان خیلی دقیق به فرکانسهامون پاسخ میده هم در مورد فرکانس اون اقا در مورد اینکه همش میگفت شاید این ازدواج به سامون نرسه و از این طرف ترس من از طلاق وجدایی توی ازدواج دوم، هر دو فرکانس کار خودش رو کرد وبه یک اتفاق مشترک انجامید یعنی جدایی….

    من مهریه کمی گذاشته بودم فقط 14 سکه ولی شرط طلاقم اگر از سمت همسرم بود میشد دریافت نصف داراییش از زمانیکه با من ازدواج کردند و بدست اوردند که اتفاقا چند واحد بعد ازدواج ما از طریق مشارکت ساخت وساز با بردارش بهش رسیده بود و خب البته دارایی قابل توجهی بود ومن که نمیخواستم جدا بشم خیلی راحت می تونستم هم درخواست مهریه داشته باشم وهم سهمی از امولش رو…

    اما ایشون خط ونشون کشیدند که اگر نرم دفتر خونه و حق وحقوق ومهریه ام رو نبخشم نه تنها طلاقم نمیدن بلکه همینطور منو بلاتکلیف توی یه شهر دیگه رها میکنند تا انقدر برم دادگاه بیام که موهام مثل دندونام سفید بشند!!!

    من انموقعه ها داشتم رو خودم کار میکردم وروی حساب حرف شما که گفته بودید 6 ماه فقط 6 ماه بیاین وبا اموزه های من زندگی کنید اگر ج نداد برید سراغ راهکارهای خودتون، من میخواستم که دیگه با کله ی خودم عمل نکنم برای همین تصمیم گرفتم پاروی ترسهام بذارم از خداوند خواستم که بهم بگه چیکار کنم وبهم راه حل مناسب رو بده چون شما هم تو فایلهاتون بارها گفته بودید که با جنگیدن چیزی درست نمیشه ومن نمی خواستم بجنگم….

    یه شب خیلی گریه کردمو داد دلم رو پیش خدا بردم که خدایا من 3 ساله ازدواج کردم هیچ خیری که ندیدم بلکه اون چیزهایی که از مال وپول و کار و حقوق وبیمه و پس اندازه ….داشتم هم دیگه الان ندارم تو بگو چیکار کنم از حقم بگذرم؟؟؟؟

    نیت کردم که یه صفحه از قرآن رو باز کنم ببینم جواب خدا بهم چیه…

    همین الانم که در موردش حرف میزنم بدنم مور مور میشه وگریه ام میگیره….

    این آیه اولین خط صفحه برام اومد

    وَإِنِ امْرَأَهٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا ۚ وَالصُّلْحُ خَیْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا(١٢٨)

    اگر زنی نشانه‌های ناسازگاری یا بی‌مهری در شوهرش ببیند، بد نیست که با کوتاه‌آمدن از بعضی حقوق خود، با شوهرش به‌خوبی سازش کند؛ چون‌که به‌هرحال، صلح بهتر از اختلاف و جدایی است. بماند که خودخواهی و تنگ‌نظری در وجودِ انسان‌ها، مانع گذشت و بزرگواری‌شان می‌شود! البته اگر با بانوانتان خوش‌رفتاری کنید و مراقب رفتارتان باشید، خدا از این رفتارتان آگاه است. (١٢٨)

    یعنی وقتی این آیه برام باز شد، خصوصا اون بخش اخرش که گفت بماند که خودخواهی وتنگ نظری در وجود انسانها،مانع گذشت وبزرگواریشان می شود!!!!!!!!!

    افتادم به سجده انقدر گریه کردم انقدر گریه کردم که حس کردم دارم از حال میرم…

    گفتم اره خدای من درسته، من همین فکرو کردم گفتم چرا به زن اولش مهریشو داد همون مقدار، به من رسیده نمیخواد بده؟

    خب من الان هیچی ندارم اون اونهمه مال واموال داره تازه بهم خیانت کرده رفته با کس دیگه حق منو ببره خرج اون آدم کنه و……

    من گفتم و خدا گوش کرد، من گریه کردمو خدا دید تا خوابم برد…

    فردا ظهر دوبار نیت کردم و دوباره همین ایه اومد، باز گریه کردم ولی اینبار گفتم من میبخشم ، چون تو میگی ببخش وناسازگاری وجنگ نکن ولی خودت هم باید برام جبرانش کنی…

    خلاصه بدون اینکه با کسی حرفی بزنم ومشورتی کنم رفتم تهران نصف شب رسیدم، وقتی شوهرم دید انقدر مصمم هستم برای کارم ومیخوام مهریه وحق حقوقم رو ببخشم خیلی تعجب کرد گفت برو خونه ی خواهرت یا مسافر خونه تا صبح بریم محضر، و از اونجایی که من پول نداشتم برم مسافر خونه و نمیخواستم خانوادم بفهمنند و رای منو بزنند که منصرف بشم، به شوهرم گفتم میشه شب توماشینت توی همین پارکینگ بخوابم؟؟؟

    اونم بدون هیچ ترحم ودلسوزی گفت باشه!!!!!

    باورتون شاید نشه، من هنوز زنش بودم ، ولی اون در کمال بی رحمی با من رفتار میکرد ومن با قلبی شکسته فقط تا صبح گریه کردم وهی میگفتم خدایا چون تو خواستییا وگرنه من پدر اینو در میاوردم و روزگارشو سیاه میکردم ولو به قیمت از بین رفتن ابرو و جونم…

    من میگفتم و خدا قلبمو اروم میکرد….صبح شد ورفتم محضر نه تنها امضاء زدم که بخشیدم بلکه بهم گفت بنویس من تمام حق وحقوقم رو گرفتم!!!!

    وقتی داشتم این جمله رو می نوشتم گفتم خدایا تو میدونی که من نگرفتم مهریه وحقم رو، ولی میگم گرفتم چون تو بهم میدیش…..

    گذشت و کارای طلاق رو غیابی با همون برگه انجام داد و بدون اینکه من یکبار برم دادگاه و طلاق انجام گرفت بعد چند ماه…

    من داشتم روی خودم کار میکردم توی کامنت های دیگه توی فایلهای دیگه توضیح دادم که چی شد و چطور شد که با نشون دادن ایمان فعالم بعد 7و8 ماه که از طلاقمون گذشت خداوند از بهترین طریق حلال وپاک و اماده دقیقا مبلغ مهریه ام رو و بعد گذشت یکسال واندی حدودا 5 برابر اون مهریه وحقم رو بهم داد بدون اینکه من کار خاص وتلاش خاصی توی کسب وکارم وزندگی کرده باشم ….

    وعده ی خداوند خداوند حقه، وکیست باوفاتر از خداوند در عهد وپیمان؟؟؟؟

    بماند که من چقدر شخصییت ومنش ورفتارم بعد اون اتفاقات عوض شد وکلا مسیر زندگیم تغییر شگرفی داشت….که همه تعجب میکردند!

    خدارو هزاران بار شاکرم به خاطر اینکه در پس اون اتفاقات بد بعد اونهمه جهالت ونادانی وظلم به خود دستمو رو گرفت وقتی تسلیمش شدم واین یکی از قشنگترین معجزه های زندگیم بود که هربار یادش میفتم دوست دارم سر به سجد بذارم ودیگه بلند نشم…

    نه به خاطر اون شرایط مالی و مادیات ونه….

    به خاطر اینکه من چنین صاحب اختیار و چنین مراقب ونگهدارنده ای دارم…

    الهی هزاران بارشکر که استاد قشنک ومهربون و یکتاپرستی مثل شمارو سر راه من قرار داد که منو با خودش اشتی داد و هروقت میخوام ازش دور بشم باز با صدای شما واز طریق شما منو به خودش نزدیک میکنه…

    دمتون گرم استاد مهربونم ، دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: