مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- هدایت چیست؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ و تا چه حد می تواند دقیق باشد؟
- نشانه هایی که تفکر در آنها می تواند نقش حیاتی “پیروی از هدایت در تجربه خوشبختی” را به ما بفهماند؛
- مهم ترین باوری که “پیروی از هدایت” را تبدیل به مهم ترین اولویت زندگی فرد می کند؛
- چه باوری باعث می شود هدایت را بر استدلال های عقل، اصلح بدانیم و تسلیم آن باشیم؟
- “فرایند تکاملی درک هدایت” که منجر می شود به تسلیم بودن در برابر این جریان سازنده؛
- آیا “هدایت خواستن” فقط درباره چیزهایی معنا دارد که نمی دانیم یا نمی توانیم؟! یا بهتر است درباره آنچه تخصص و مهارت داریم نیز از خداوند طلب هدایت کنیم؟
- چگونه خود را در مدار دریافت هدایت ها قرار دهیم؛
- “میزان تشخیص هدایت” بستگی به “میزان آمادگی فرد برای دریافت نعمت ها” دارد؛
منابع بیشتر:
دوره قانون آفرینش بخش 10 | بررسی آیات با ریشه “ش ی ء” و “ر و د” (درک تفاوت بین اراده و مشیت خداوند)
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD623MB40 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 3 | تسلیم بودن در برابر هدایت37MB40 دقیقه
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود خدمت تمام دوستان عزیزم
تو یک مدت کوتاه حدوداً یک هفتهای میشه … که تمام فایل های گفتگو با دوستان، اون قسمت هایی که مرتبط به کلاب هوس هستش رو دانلود کردم (جمعاً شده 37 فایل) و تقریباً 50 الی 60 باری گوش دادم
به خدا باورتون نمیشه چقدر تو همین یه هفته ده روز، تغییرات کوچیک ولی ملموس و زیاد داره توی زندگیم رخ میده
چقدر چرخ زندگیم داره روغن کاری میشه
ایدهی انجام این کار هم از یکی از دوستام که توی همین سایت هم هست گرفتم
یه بار تلفنی صحبت می کردیم، می گفت توسط یکی از دوستاش با استاد و اینجا آشنا شده و اون دوست عزیز بهش پیشنهاد داده که فلانی… از فایل های گفتگو با دوستان شروع کن
و ایشون به من می گفت وقتی تو قسمت دوم (قسمت قبلی) کفتگو با دوستان حرف های سپیدهی عزیز رو شنیده که چطور بهش برخورده و سیگار پس از 10 سال ترک کرده ، ایشون هم تصمیم می گیره به عنوان اولین قدم برای تغییر از ترک سیگار شروع کنه
و…
نتایج خیلی عالی و خوبی گرفته و به لطف خدا الان هم (از دیدگاه من) خیلی خوشبخته و داره تو این مسیر با قدرت ادامه میده ، این دوستم از اونجایی که یک آقا هستش و هم سن هستیم و شرایط کاری و اجتماعی مشابهی به هم داریم برای من شده یک الگوی بی نظیر و به خودِ ایشون هم گفتم ، که فلانی باورت نمیشه از ایده هایی که بهم دادی برای گسترش کسب و کارم چقدررر دارم با عشق استفاده می کنم و شور و شوقی که تو این شغل (شغل فعلی من مشاور املاک در منطقه پردیسان استان قم) از دست داده بودم ، دوباره اون شور و شوق، اون امید، اون انگیزه نه در دلم بلکه در تموم وجودم متولد شده و دارم سعی می کنم همش خودم رو گسترش بدهم ، می گردم ببینم تو شغلم چه کاری سخته، از انجام چه کاری توی شغلم می ترسم و البته خیلی های دیگه هم می ترسن… که اتفاقااا انجام همون کارِ می توانه بااااا اختلاف من رو رشد بده و کمک کنه که در آمدم بره بالاتر، میرم تو دل همون ترس ها، بهشون حمله می کنم
همین چند شب پیش بود داشتم با ایشون صحبت می کردم بهش گفتم فلانی تو فلان موقعیت فلان جان که داشتم با یک مشتری صحبت می کردم، داشتم به سبکی جدید کارم رو پرزنت می کردم و تو محیط امن خودم یعنی اطراف دفتر با خود دفتر هم نبودم ، توی خونهی همون شخص بودم دقیقاً ، اگه جلوی ترسم رو نمی گرفتم دندون هام می خورد به هم از شدت استرس و ترس!! ولی با شجاعت سر و سینه ام رو محکم نگه داشتم و با صلابت حرفم رو زدم
و بعد از اون روز چندین بار دیگه هم تو موقعیت های دیگه همین استرس سراغم می اومد و هنوزم ممکنه بیاد ولی هر بار داره قدرتش کم و کمتر میشه و هر بار من قوی تر میشم
و نمی دونید چقدرررر اعتماد به نفسم داره افزایش پیدا می کنه با این عمل گرایی و چقدر احساس غرور مولد نسبت به خودم دارم و یه جورایی هر بار احساس می کنم دارم یه قلهی بلند تر رو فتح می کنم و پرچمم رو اونجا می کوبم
استاد عزیزم من عاشقتونم ، دوستای عزیزم عاشق شما هم هستم
باورتون نمیشه من چقدررررر از بعضی از این فایل های کلاب هوس قدرت و ایمان می گیرم
بعضی جاها همینجوری که هندزفری بلوتوث توی گوشم هست ، هرجا که باشم ناخود آگاه اشک توی چشمام جمع میشه میگم آره درسته، آفرین بهت دمت گرممممم و تایید می کنم و تحسین می کنم
شاید بزرگترین دست آوردی که من از بعد از آشنایی با این سایت و آموزه های استاد داشتم که هنوز هم پس از دوسال برایم تکراری نشده دارم برای این تغییر خدا رو شکر می کنم و لذت می برم
عوض کردن خونمون باشه
نمی دونید چقدرررر این عوض کردن خونه تو ذهن من بیگ بنگ بود و چقدر نشدنی بود… قبلاً داستانش رو توی دیدگاه هام تعریف کردم
چی شد که من توانستم ذهنم رو کنترل کنم و این تغییر رخ داد
و به طرز معجزه آسایی خانواده ام هم دل به دل من دادن و همه جوره در خدمت من کارهامو انجام دادن؟؟
من فکر می کنم گوش دادن بارها و بارها و بارهاااای همین فایل های کلاب هوس بود
چون دقیقاً این پروسه تعویض خونه سه ماه طول کشید
از اواسط تیر ماه 1400 که ما این واحد 100 متری که الان داخلش هستیم رو دیدیدم و پسندیدیم (در واقع من پسندیدم و من اینجا رو می خواستم) پدرم اولش موافق نبود ولی خداوند مثل همیشه کارش رو عالی انجام داد و قلب پدرم رو نرم کرد (چون من قبلش خودم با عقل محدود خودم همههههه کار کرده بودم و به بن بست خورده بودم!!! بارها و بارها با سر رفتم تو دیوار!!! و دیگه با تمام وجودم تسلیم خداوند شده بودم و اقرار می کردم که خدایا من ضعیف و ناتوانم، قربونت برم تو کار ها رو انجام بده)
و اواسط مهر بود که دیگه کامل پروسه فروش واحد 98 متری قبلی و خرید این واحد جدید ، دریافت و پرداخت پول ها، تجهیز کردن این خونه (اینجا هیچی نداشت کلید نخورده بود) و اسباب کشی به این خونه و چیدمان اون اسباب طول کشید !!!
سه ماه من خودم رو بسته بودم به ورودی های مثبت و بیشتر از همه … و بیشتر از همه … وووو بیشتر از همه فایل های کلاب هوس رو گوش می دادم بارها و بارها… و همش به خودم میگفتم ایول اگه فلانی توانسته فلان تغییر رو ایجاد کنه منم می توانم
جالبه می خواستم در مورد موضوع هدایت که مرتبط به این جلسه است صحبت کنم ولی جریان هدایت من رو کشوند به اینجا تا این ها رو بنویسم
در مورد توضیح ریشه ای مفهوم هدایت به نظرم تاثیر گذار ترین فایل برای درک مفهوم هدایت همین فایل و دو فایل قبلی و بعدی هست
ولی تو این قسمت استاد مثال های بییی نظیری میزنه
دیروز صبح یه ایمیل خودکار متفاوت از سایت برای من اومد که من رو به فکر فرو برد
شب قبلش من دو سه بار همین قسمت سوم رو گوش داده بودم و خیلیییی برای من شیرین بود صحبت های استاد که در مورد هدایت الله بود
حالا ایمیلِ چی بود؟؟ یه یادآوری و پیشنهاد که من تا قدم پنجم اومدم و دیگه ادامه ندادم
و به طرز جادویی ای انگار که خانم شایسته پنج ساله من رو می شناسه
نوشته بود یادت میاد اون موقع که سال 98 و 99 اون چند ماهی که با قدم ها متعهدانه همراه بودی این اتفاقا برات رخ میداد این همزمانی ها این چندین برابر شدن درآمدت فقط در طی چند ماه؟؟؟
بعد منو میگی؟؟؟ همینجوری و حاج و واج و بُهت زده… یخ کرده بودم!!! یه بار متن ایمیل رو کامل تو موبایلم خواندم یه بار تو لب تابی که جلوم بود ایمیل رو باز کردم و خواندم و میگفتم… خدایااااا چی داری میگی؟؟؟ به قول سپیدهی عزیز تو همین فایل چرااااا با من داری این کارها رو می کنی؟؟
آخر های ایمیل هم یه کلید بهم داده بود تا بتوانم در رو باز کنم و بیام تو اتاق بعدی
اون کلید این بود که پیشنهاد داده بود بیام دوباره از قدم ششم شروع کنم و ادامه بدهم!!
من هم معطل نکردم با اینکه الان شرایط خرید قدم رو نداشتم ولی خیلییی سریع اومدم متن قدم ششم رو خواندم و باورتون نمیشه…
شما هم دسترسی به متن هر محصول دارید، می توانید برید این متن رو بخوانید…
می توانید حدس بزنید که موضوع قدم ششم چی هست؟؟
اجازه بدهید قسمتی از توضیحات خانم شایسته رو بیارم همین جا با هم بخوانیم :))
میتوانم با یقین بگویم، دلیل همهی قدمهایی که تا کنون به تعویق انداختهایم، «حساب نکردن روی اصلی با نام هدایت» بوده است. برای همین ششمین قدم را به این موضوع اختصاص دادهام تا کاتالیزوری باشد برای حرکت کردن و برداشتن قدمهای به تعویق افتاده.
برای« درک مفهوم حساب کردن روی هدایت»، فرض کن میخواهی کسب و کاری را بنا کنی، اما سرمایه و مهارت های تو، جوابگوی نیازهای آن کسب و کار نیست. بنابراین، بزرگترین گنج برایت، پیدا کردن شریکی کاری است که، هم سرمایه داشته باشد و هم مهارت. تا هم کسری سرمایه جبران شود و هم کمبود مهارت.
همهی ما در همه لحظاتمان، به چنین شریک و چنین گنجی دسترسی داریم. یعنی طبق روند طبیعی جهان، خواستههایی در ما متولد میشود و جهان نیز قطعاً به آن خواستهها پاسخ میدهد. اما اکثر ما، پاسخ های جهان به درخواستهایمان را دریافت نمیکنیم، چون روی «هدایت» حساب نمیکنیم.
یعنی به خدا از دیروز تا حالا فقططط داره تو ذهنم این می چرخه که ببین محمد خدا داره باهات صحبت می کنه … به حرفاش گوش بده سکان کشتی زندگیت رو بده به خداوند تا ببینی خداوند چطور تو رو می بره به ساحل آرامش
جالبه مدتی بود داشتم فکر می کردم به اینکه بهتره دورهی شیوهی حل مسائل رو بگیرم
ولی با این چند تا پاراگراف که بشدت قدرتمند کننده است و ترس ها و دو دلی ها و نا توانی های من رو پوشش میده
و
البته پاسخی که امروز صبح از فاطمه خانم همسر آقا رسول خانکی دریافت کردم
در مورد ادامه دادن این مسیر دورهی 12 قدم مصمم شدم
abasmanesh.com
به قول شاعر بزرگ کشورمون زنده یاد خانم پروین اعتصامی
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
یه جایی استاد تو همین فایل های کلاب هوس میگه ، واقعاً اگه این هدایت رو از زندگی من بگیرن من هیچیییی تو زندگیم ندارم
برای هممون از جمله خودم آرزو می کنم که بتوانیم مهمترین رابطهی زندگیمون رو رابطهی عاشقانه با خداوند بدونیم و به یاد داشته باشیم که این رابطه هستش که مهمه و تا ابد پایدار و…
و به قول خانم شایسته در همون توضیحات قدم ششم (که به زودی می خرمش:))
مزهی زندگی به این سبک، آنقدر شیرین و دلپذیر است که دیگر نمیتوانی به شیوهی دیگری زندگی کنی.
خدایا بی نهایت مرتبه شکر
خدایا عاشقتم
خدای مهربان و توانا کمکم کن که طعم شیرین خوشبختی رو در تمام ابعاد تجربه کنم آمین
سلام سعیده خانم عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه
من از چند ماه پیش پروفایل شما رو ذخیره کردم و کامنت های شما رو دنبال می کنم
همشونو می خونم :)
شاید باورتون نشه ولی من با کامنت شما اشک ریختم
خیلی خیلی کم پیش میاد وقتی تو سایتم اینقدر قلبم صاف بشه و آروم بشم که اشک شوق بریزم از هدایت خداوند
پیش اومده که ذوق کنم با صدای بلند بگم دمت گرم دختر تو فوق العاده ای ، بالا پایین بپرم دست بزنم :) (کودک درونم خیلی فعاله)
خیلی خیلی خیلی زیبا نوشته بودی
اصلاً همیشه زیبا می نویسی
نمیدونم شاید به خاطر اینه که قبلاً بلاگر بودی؟!
یا شاید هم به خاطر وصل بودنت به خداونده یا….
مهم اینه که من عاشق خوندن کامنت های شما ، آقا حمید امیری، آقا محمد درخشان هوره، خانم الهه سواد کوهی، خانم الهه رشیدی ، خانم زهرا ولایتی ، پدر ایشون آقا حامد ولایتی و … برخی از دیگر دوستان هستم
خیلی برای من دل نشینه خیلی چیز یاد میگیرم خیلی عزت نفسم میره بالا ، خیلی ایمان قوی میشه و خیلی احساس خوبی دارم احساس می کنم از زمان ارزشمندم دارم به بهترین نحو ممکن استفاده می کنم
ان شا الله خدای مهربانم بهم کمک کنه در این مسیر با تعهد و استمرار بمونم
و هر روز میزان فعالیت و کیفیت فعالیت من بیشتر بشه
راستی من به خاطر ورودی های نا مناسبی که قبلاً راجع به یه سری موضوعات گرفتم
خیلی خیلی سختمه تمرین ستاره قطبی رو انجام بدهم
با اینکه هزاران بار از شما و دیگر دوستان شنیدم (یعنی تو کامنت هاتون خوندم) که چه نتایج فوق العاده ای گرفتید از ستاره قطبی باز هم سختمه
اونقدر سختمه که احساس میکنم دارم درد میکشم ): مثلاً رفتم فیزیوتراپی بهم برق وصل کردن !!!
مثالی بهتر از این تو ذهنم نیومد چون قبلاً تجربش کردم گفتم!!
می دونید هم سپاسگزاری کردن و با حس خوب خوابیدنه خیلی برام سخت شده تو ذهنم
هم طبیعتاً وقتی صبح ها با احساس خوب بیدار نمیشم!! توجه به نعمت ها و تجسم کردن خواسته هام برام سخته دیگه!!
من اینجوری نبودم ها ، یکی از دوستام که تا دو سال پیش بهش باور داشتم و هر روز صبح تا شب با هم بودیم چون همکار و شریک کاری هم بودیم! ( البته من خدارو شکر درس هامو گرفتم و بعد از کات کردن با ایشون دیگه هرگز تن به شراکت ندادم و با کمک خدا دیگه هرگز هم تن به شراکت نمیدهم) اتفاقاً ایشون هم به قانون آگاهی داشت و کلی نتایج خوب هم گرفته بود ولی شاگرد استاد عباس منش نبود ، فقط از سال ها قبل ایشون رو می شناخت و با آموزه ها و مدل آموزشی ایشون آشنا بود (در واقع قبلاً شاگرد استاد بود، حتی عزت نفس و روان شناسی ثروت 1 هم خریداری کرده بود ولی دیگه مدارش عوض شده بود و نمی خواست با استاد عباس منش باشه)
از آموزه های دیگه استفاده می کرد و با اساتید مختلف همزمان کار می کرد (هنوز هم دورا دور می بینمش ، چون به هر حال ما همکاریم و اون ارتباطات کاری و سلام و علیک گرمِ بینمون هست ، هنوزم اون همون جوریه!!)
خب من از ایشون خیلی حرف شنوی داشتم خیلی باورش داشتم چون اون دوران ما خیلی رفیق بودیم و قلباً هم دیگه رو دوست داشتیم و این عشق دو طرفه بود و هیچ سکی هم درش نبود و هر دو برای هم از مرام و معرفت مایه می گذاشتیم
ولییییی
این حرف شنوی بی چون و چرا از ایشون یه طرفه فقط از سمت من بود!! حداقل اگه نگم 100 در برابر 0 ، 80 به 20 بودیم !!!
یه جورایی بعدا فهمیدم که شرک خفی داشتم
البته که مشخصاً عزت نفسم هم پایین بود دیگه!!!
ایشون یه سری باورهای دیگه ای داشت یه سری حرفهای دیگه میزد و به قول خودش با سند و مدرک می خواست ثابت کنه که این مسیر اشتباهه و از سر خیر خواهی به من کمک کنه که به جای بودن با استاد عباس منش برم سراغ همون مواردی که ایشون میره!!
خلاصه که جونم براتون بگه منی که چند ماه اول عالی داشتم از ستاره قطبی جواب می گرفتم و تازه داشت این تمرین بهم مزه میداد :)
چنان باورهام بمب باران شد (از جهت منفی) چون میگم ما زمان زیادی در روز با هم بودیم
حدودا یک سال و نیم با هم بودیم و البته که میگم به شدت من از ایشون تاثیر پذیر بودم !!! (این هم یه درس خیلی سنگین و بزرگ بود برام که دیگه هیچ کسی رو بی چون و چرا قبول نکنم)
دیگه من ستاره قطبی رو بوسیدم و گذاشتم کنار
ولی خداوند به من لطف داشت درست زمانی که داشتم ایمانم رو به استاد از دست میدادم هدایت های خداوند اومد ، اون ها چی بود؟؟؟
گفتگوی بچه ها با استاد در کلاب هوس ، شنیدن صدای بچه ها و مخصوصاً شنیدن نتایجشون پادزهری بود که روی قلب مسوم من ریخته میشد و این مسیر ادامه داشت
بعدش دیگه لایو ها رو میدیدم بعد گفتگو با دوستان حضوری مثل صحبت با آزاده و بعدش هم که نتایج دوستان اومد و….
این همه و همه به من کمک کردن البته دور شدن من از ایشون هم خیلی تاثیر گذار بود و باعث شد که من هر روز ایمانم نسبت به استاد و آموزه های ایشون قوی تر بشه
و در این مسیر بمونم و ادامه بدهم
ولی باورهام هنوز راجع به ستاره قطبی فکر می کنم ضعیفه چون خیلی سختمه انجامش بدهم!!!
اصلاً نمیدونم چرا این ها رو اینجا نوشتم ولی احساسم گفت بنویسم
منم گفتم چشم
خیلی سپاسگزار میشم اگه کمکم کنید