گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • هدایت چیست؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ و تا چه حد می تواند دقیق باشد؟
  • نشانه هایی که تفکر در آنها می تواند نقش حیاتی “پیروی از هدایت در تجربه خوشبختی” را به ما بفهماند؛
  • مهم ترین باوری که “پیروی از هدایت” را تبدیل به مهم ترین اولویت زندگی فرد می کند؛
  • چه باوری باعث می شود هدایت را بر استدلال های عقل، اصلح بدانیم و تسلیم آن باشیم؟
  • “فرایند تکاملی درک هدایت” که منجر می شود به تسلیم بودن در برابر این جریان سازنده؛
  • آیا “هدایت خواستن” فقط درباره چیزهایی معنا دارد که نمی دانیم یا نمی توانیم؟! یا بهتر است درباره آنچه تخصص و مهارت داریم نیز از خداوند طلب هدایت کنیم؟
  • چگونه خود را در مدار دریافت هدایت ها قرار دهیم؛
  • “میزان تشخیص هدایت” بستگی به “میزان آمادگی فرد برای دریافت نعمت ها” دارد؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش بخش 10 | بررسی آیات با ریشه “ش ی ء” و “ر و د” (درک تفاوت بین اراده و مشیت خداوند)


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    623MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت
    37MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

406 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اعظم برزگری» در این صفحه: 1
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    به نام خداوندی که هدایت می کند!

    سلام خدمت همگی…

    تقریبا یه ماهی میشد که تصمیم گرفته بودیم یه سفری به وان ترکیه داشته باشیم و هر بار موضوعی باعث به تعویق افتادن این سفر میشد و من همچنان مصر بودم تا شروع مهر ماه و آغاز مدرسه ها این سفر رو انجام بدیم و چون نتونستیم و کلا جور نشد،دوستم پیشنهاد داد تا دوتایی با تور بریم و منم استقبال کردم و گفتم شاید علت به تاخیر افتادنش همین بود که من سفر تنهایی رو تجربه کنم و توی دلم شروع به برنامه ریزی کردم ولی همسرم اجازه ی تنها رفتن رو ندادند و گفتند هفته ی آینده با هم با ماشین خودمون میریم!

    باز هم مقاومت نکردم و گفتم شاید این بهترین هدایت و بهترین راهه و دوباره برنامه ریزی کردیم و همون شبی که قرار گذاشتیم صبح زودش حرکت کنیم و برنامه ریختیم همون شب حملات نظامی ایران به اسرائیل شد (سه شنبه شب گذشته)و همونجا گفتم این نشونه ست از طرف خدا که ما نریم و نیازی هم نیست که عجله کنیم در زمان مناسبش میریم و هیچ عجله ای هم نیست!

    شکر خدا در طول دو سه روز هیچ اتفاق ناخوشایندی هم رخ نداد و امنیت در بهترین شکل خودش بود!

    همسرم گفتند که این هفته همین هفته ی سوم مهر ماه تا هوا سرد نشده و میتونیم از زیبایی های شهر وان استفاده کنیم بریم و چند شبی رو بمونیم و یه حال و هوایی هم عوض کنیم و چون اینبار توی تصمیمش مصمم بود منم هیچی نگفتم و به عبارتی تایید کردم حرف ایشون رو و قرار شد سه شنبه یعنی همین امروز (که وقتی یادآوری میکنم خودم نادم هستم)بریم و دوباره برنامه ریزی!

    جمعه ی هفته ی گذشته یه سر با موتور رفتیم باغ دوتایی و کلی از اینکه چقدر توی هفته ی آینده به جاهای زیبایی میریم و کلی از اتفاقات خوب حرف زدیم و در انجام اون کار مصمم!

    سواره موتور شدیم و در مسیر برگشت،موتور لیز خورد و افتادیم توی جوب آب و هم سنگینی موتور هم همسرم و هم خودم روی پای چپم افتادیم و کمی طول کشید که بلند بشیم و بااینکه سرعت موتور کم بود ولی پام کمی درد گرفت و توی راه برگشت کلی خندیدم و کلی سپاسگذاری کردیم که هم سرعت موتور کم بود و هم اینکه چیزه خاصی نشد و اتفاق بدی نیفتاد و اومدم کمی درد داشتم ولی گفتم چیزی نیست و ناهار خوردم و بعد از ظهر درد پام بیشتر شد و وقتی که بردیم و نشون دادیم گفتند که هم از سه جا در رفتگی داره و هم ترک برداشته استخوان پام و باید یک هفته ای ثابت باشه و حرکتی نداشته باشه!

    بازم شکر کردم خدا رو و گفتم که چقدر خدا بهمون رحم کرد و چقدر خوب و به خیر گذشت!

    هنوز با چکد و لگدی که خوردم نفهمیده بودم که خدا داره بهم میگه با نشانه هایش(یا با مخالفت همسرم با تور،یا با حمله ی موشکی،یا با جور نشدن)ولی من نگرفتم هدایت رو و وقتی استاد میگه که اگر آگاه نباشی به هدایت ها،جهان با چک و لگد بهت می فهمونه!

    دیشب بصورت هدایتی و رندوم این فایل صوتی رو باز کردم و گوش دادم!

    اون قدر مخاطب این حرفهای خدا من بودم که اصلا اگر تمام فایل های این سایت رو زیرورو میکردم تا بفهمم اشکال کار کجاست به این زیبایی هدایت نمیشدم به این فایل که!

    اعظم جان با هر روشی که بود بهت گفتم این به صلاح نیست و تو همچنان با پیش بینی و برنامه ریزی ذهنت،داشتی انجامش میدادی و به هر طریقی که میتونستم نشانه ها رو فرستادم ولی نه دیدی و نه شنیدی و نه اهمیت دادی و با اجازه پات رو شکستم تا بفهمی جریان هدایت رو،عمل کنی به نشانه ها،به الهاماتت،به اینکه عجول نباشی و تکاملت رو طی کنی،به اینکه وقتی می بینی یه کاری داره سخت پیش میره به این علته که یه جای کار مشکل داره،ایراد داره نباید به این سختی باشی چون من برات سختی نمیخوام!

    آسان باید باشه همه چیز!

    لجبازی میکنی؟

    منم کارم هدایته!

    با زبان و گوش و نشانه بهت گفتم!

    گفتی نه!

    نتیجه میشه این که نبااااااااااید بری!

    تمام…

    من چیزهایی رو میدونم که تو نمیدونی!

    شب وقتی اینا رو شنیدم بااینکه حالم بسیار خوب بود ولی اشکام بند نمیومد و اون قدر منقلب شدم که همسرم گفت چند روزیه که به خاطر پات نرفتی بیرون بیا ببرمت یه دوری بزنیم و گفتم تو دلم که تو چه میدونی تو دلم چه آشوبه!

    چه گفتگوهایی رو داشتم با خدا و چه طوری منو با نشونه هاش میخواست هدایت کنه و من نفهمیدم و برای باره دوم که امروز صبح گوش دادم توبه کردم به درگاهش و گفتم خدایا من فکر میکنم که دارم کار میکنم رو خودم و بهتر درک میکنم ولی نتیجه ی اینکار بااینکه هنوز مشخص نبوده برام که چرا خدا نخواست من برم اونجا و این سفر جور نشد ولی میدونم که خیره برام!

    چون من عاجزم،من تسلیمم!

    یادم بده بیشتر تسلیم خودت و هدایت هات باشم!

    یادم بده چشم بینایی و گوش شنوایی در برابره نشانه هایت داشته باشم!

    یادم بده با کوچکترین آلارمی،شاخک هام تیز بشن و بفهمم که جریان چی هست!

    خداجانم!من تسلیم تو هستم!

    من فقیره درگاه توهستم!

    من محتاج توام!

    هدف من از این سفر،کسب تجربه ی بیشتر خودت و خودم بود و فکر میکردم راهش فقط همینه!

    پلن و برنامه ی تو صد در صد از برنامه های من دقیق تره!

    نمیدونم و دیگه هم نمیخوام بدونم که چرا این سفر جور نشد چون خدا اگاه تره و خدا بهترین ها رو برای ما میخواد!

    ولی این رو برای خودم همیشه باید الگو قرار بدم که وقتی کاری به سختی انجام میشه یا هر بار یه اتفاقی میفته که انجام اون کار رو به تعویق میندازه یعنی اینکه خدا داره باهات حرف میزنه!به نشونه ها توجه کن و نذار نجوای ذهنت بلندتر از صدای قلبت باشه و تو رو در عجله و تقلا بندازه که وقتش داره تموم میشه و باید زود انجام بدی!

    وقتی داری کاری رو انجام میدی نباید سختی بکشی،نباید رنجی توش باشه،نباید تقلا کنی!

    به آسانی هدایت میکنه به سمت بهترین هایی که حتی تصورش هم برات سخته!

    هـر لـحظـه که تســـــــلـیـمـم در کارگه تقدیر

    آرامتر از آهو ،بی بــــــــاک تر از شیــــــرم

    هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

    رنـــج از پی رنــــج آید ،زنجیــر پی زنجیـر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: