گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت - صفحه 10

406 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2372 روز

    سلام عشق من بهترین انسان روی زمین

    خدایا شکرت ازاین همه آگاهی

    چقدر خوبه آدم لحظاتش رو پر کنه از فایلهای بی نظیر استاد

    خدای من شکرت شکرت ازاین آرامشی که دارم

    خدای من استاد چقدر زیبا بحث هدایت رو توضیح دادن

    خیلی خیلی ممنونم از هم فرکانسی خوبم سپیده خانوم که هدایت شدن واین سوال رو پرسیدن

    خدای من وقتی فکر میکنم که یک تک سلولی چطور میتوز میشه

    هنگ میکنم

    خدای خوبم شکرت

    یا بحث تخم گذاشتن مرغها در محیط خاص

    یا اینکه تخم لاک پشت وبعد هدایت شدنش به اقیانوس

    الهی من قربونت برم که اینقدر زیبا توضیح میدی

    خدایا شکرت شکرت ازاینکه چقدر خوبه که براساس قوانین جهان ما درهرلحظه داریم هدایت میشم وزیباتراز اون اینه که هرچقدر بیشتر روی خودمون کار کنیم بیشتر متوجه هدایت میشویم وبیشتر نتیجه میگیریم

    استاد عزیزم خیلی خیلی ممنونم ازشما🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2136 روز

    با سلام و سپاس فراوان از خدا که منو هدایت میکنه و سپس از شما که دست خدا شدید هدایت رو بهم نشون دادید، یه مدت بود میخواستم رانندگیم رو تقویت کنم و از ماشین خانواده استفاده میکردم بعد از گوش دادن این چندتا فایل فهمیدم چیزی که هی تو دلم میگه برای خودت ماشین بخر هدایته و من اینکارو کردم و جالبه یه ماشین با مدل بالاتر از اونیکه توذهنم داشتم با پول کمتر برام پیدا شد، و دوم اینکه وقتی یه سایتی یه محصول روانشناسی رو با تخفیف گذاشته بود من هی مقاومت میکردم که نخرم چون نمیدونستم چطوریه اما وااقعا نمیتونستم بدون فکر کردن بهش وقت بگذرونم و گفتم آهان نگین! اینم همون هدایته بخرش، و خریدم و به شدت راضیم طوریکه بعد از استفاده اشکم دراومد، اینم تا یادم نرفته بگم یه مدت بود قرار بود ماشین ظرفشویی بخریم اما هرربار یه چیزی میشد کمر شوهرم درد گرفتو… آخرین بار دست خودم به شددت درد گرفت خلاصه فهمیدم میگه فعلا نخر و منم بیخیالش شدم تا خودش بهم بگه. متشکرم با یه عااالمه قلب ❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    NK گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد و دوستان خوبم

    من یک سوال دارم ممنون میشم دوستان پاسخ دهند

    استاد در این جلسه در جایی گفتند که ایه قران داریم که خداوند میفرمایند من با حجاب با شما صحبت میکنم یعنی با زبان نشانه ها

    ممنون میشم اگر دوستان میدانند این صحبت مربوط به کدام سوره می باشد بنده را راهنمایی کنند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    زهرابانو گفته:
    مدت عضویت: 1780 روز

    سلام بردوستان نازنینم

    یااااااااااااااا قرآن یااااااااا خدااااااا

    ازکجاشروع کنم؟؟؟؟ خدایا کمکم کن حق مطلبو ادا کنم

    دوستان عزیز من فایل قرآنی قدم دوم رو گوش دادم استادگفتن از قرآن هدایت بطلبید ،قرآن رو باز کنید بخونید تفکر کنید تامل کنید هدایتتون میکنه

    من این کارو کردم بله کامللا درست بود ولی من اندازه تکاملم متوجه میشدم وکامل نمی فهمیدم دلم روشن روشن نمیشد واین کار خداااااا بود تا من بیشتر تفحص کنم بیشتر تلاش کنم تا در این مسیر به زیباییها وکشف ودریافتهای بیشتری دست پیدا کنم

    چون اگه بهم میگفت ،منم مثل بچه ای که جایزه اشو گرفته رفته دیگه یادم میرفت ومیرفتم دنبال کارم ،اما همش ذهنم مشغول بود دنبال هدایت میگشتم ،نگو که من در دل خوده هدایت داشتم قدم بر میداشتم یاااااا الله ، خدایا عاشقتم که اینقدر زیبا وبی نهایتی

    هر روز قرآن باز میکردم میخوندم امااااا یه شب به خدا گفتم خدایا این هدایت که میگن چیه من باید چیکار کنم

    رفتم سراغ نشانه ی روزانه ام ، یاااااااا خداااااا ، نفسم به شماره افتاد ، اشکام نمیزارن بنویسم 💙

    این قسمت شماره ۳ گفتگوی استاد اومد برام

    خانم سپیده شروع به صحبت کردند ، من ۲ دقیقه گوش میکردم ،استپ میکردم بهش فکر میکردم قلبم از شور وشعف از اینکه خدا صدامو شنیده بود در سینه جا نمیشد

    خدایااااا چقدر روشن واضح باهام صحبت کردی

    صحبتهای سپیده جان در این فایل وتوضیحااااااات استاد که آگاهی رو به تک تک سلولهای آدم تزریق میکنه منو مثه چلچراغ روشن کرد

    چقدرررررر زیباست این مسیرررررر خدااااایا کاش همه میفهمیدن همه میومدن کاش میتونستم به همه بگم خدا ما رو خلق نکرده ورها کنه در دل تا ریکیها که همش چمباتمه بزنیم و چکنم چکنم راه بندازیم

    آقااااا بیاین تسلیم بشین باور کنین ببینید خدااااااا چقدر مشتاق تر به هدایتتونه ،شما خودتون غرق بیهودگی هستین ،اصل اینجاست

    خداااااایا شکررررت بخاطر استاد خدایا شکرت که اومدم اعتماد کردم روی خودم‌کار کردم تا تونستم بفهمم استاد صلای عشق میدن

    خدااااایا شکرررررت ، خدایا مهربانادوستان وعزیزانم را متوجه نظر لطفت بفرما خدااااایا بیدارشون کن

    خدااااایا من با قدرت باعشق دوست دارم پرچم تو رو بالا نگه دارم دوست دارم همه بیاند خداااایا میشه من سفیر عشقت بشم ؟؟

    خدااااایا بخاطر استاد عزیزمون هزاران باررررشکرت

    دوست دارم درباره ی استادم صحبت کنم مثه دیدن زیباییها وتحسین کردنشون تحسین استاد احساس منو خوب میکنه

    با خودم میگم ببین استاد اینقدر درونش زیباست که تونسته این همه زیبایی رو خلق کنه

    این همه زیبایی که ما می بینیم از دوربین مریم بانوی عزیز ( قربون دستان پر مهرشما بشم که بی دریغ هر اتفاقی رو برای ما به تصویر میکشین )

    اینقدر عشقه که وقتی فقط صداشون میاد ونیمدن جلوی دوربین من همش منتظرم دوربین بره سمت ایشون ، دوست ندارم کلاهشون جلوی چشماشونو بگیره موقع صحبت کردن، هر موقع نگاهشون‌میکنم پشت سر گذاشتن گذشته اشون با اون شرایط سخت منو به تحسینشون وامیداره ، بنازمت که قدرت خدا رو به نمایش گذاشتی

    بیان شیرین و خودمونی استاد که آدم احساس صمیمیت میکنه و دوست دارم اینجا بست بشینم

    واز نگاه استاد دنیا رو ببینم

    هر چقدر بیشتر به روش استاد فکر میکنم وتحسینشون‌میکنم بیشتر دوست دارم این مسیرو ادامه بدم مصمم تر میشم ، دورنم شکوفا میشه، تسلیم تر و و روانتر میشم دیگه به سختی گام بر نمیدارم شک وتردید که مثه طوفان تو وجودم می پیچید با هدایت از صحنه ی وجودم خارج میشه ، آرامشی که در قدم به قدم حرکتم حس میکنم گامهای مرا استوار تر میکنه

    آگاهیهای دوستان قوت قلبم‌میشه ، چقدر اینجا رو دوست دارم چقدر زیباست انتخابم که بهخودم اجازه دادم تنهایی ارزشمند ودوست داشتنی خودم

    رو با شما عزیزان سپری کنم

    هر کسی لیاقت نداره وارد خلوت ما بشه

    ودرست هم نیست آدم همش در خلوت باشه باید از این دنیا بیاد بیرون و خدا راشکر پس از همه مشکلات آخر راهو پیدا کردم و الان با اطمینان خاطر میتونم نت های دلم را بنواز م واز هیچ قضاوت و نظری هراسی ندارم

    این شجاعت وجسارت رو اینجا بالفعلش کردم در این فضای پر از صداقت وخالصانه

    من آدم خالص و صادقی بودم ودنبال بستر مناسب میگشتم واینجا همون مآمن امن منه👏👏😊😊⚘⚘

    خدااااایا شکررررت بخاطرخووووودت که اینقدر زیبایی و زیباییهاتو هدیه کردی به بنده هات و طوری در وجودشون به غلیان در میاد که ناخودآگاه فریاد عشق تو میشن وما رو دعوت به تو میکنن

    خدایا منم میتوووووونم میدووووونم ، هر لحظه مرا دریاب

    خداااااایا سپاسگزارم دوستت دارم

    عاشقتونم دوستاااااان نازنینم 💙😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش

    خدایا شکرت چه اگاهی‌های ناب و خالصی تو این فایل گفته شده که من هدایت بشم به این جلسه از گفتگو استاد با دوستان و این صحبتهای که کاملا مشخص بود از خود استاد نبود بلکه یک قدرت بزرگ یه انرژی و یه هدایت عظیم پشت این صحبتهای استاد بود که از دریچه و از قلب استاد عباس منش در حال پخش و گسترش بود و خدایا شکرت که منو هدایت کردی تا من به این اگاهی‌های خالص دسترسی داشته باشم و بهره ببرم و بارها بارها گوش بدم

    و با گوش دادن مداوم به این گفتگوها و صحبتهای استاد و دوستان درکم رو نسبت به قوانین بیشتر کنم و به تناوب با قدم برداشتن در این مسیر، و کارههای عملی که بمن الهام میشه در حد و اندازه‌ای و مداری که در اون قرار دارم بمن گفته میشه و با ایمان و اگاهی‌های که از قبل تونستم درک کنم عمل کنم و با صبر پیشه کردن و با استمرار و ادامه دادن در این مسیر که اگر انتها رو خدا و بهشت مطلق در نظر بگیریم حرکت کنم و با هر گام حرکت کردن خداوند پاداشهای بزرگی به واسطه ایمانی که من از خودم نشون میدم در اختیار من قرار خواهد داد

    و این روند چیزی جز هدایت خداوند نیست که من از قبل خواسته‌ای داشتم که اینکه خودم و خدای خودم و این عملکرد قانون جهان هستی رو بهتر بشناسم و ازش استفاده کنم برای اینکه خوب و عالی زندگی کنم و کاری کنم دنیا جای بهتری برای زندگی باشه

    برای همین خداوند همیشه و در حال هدایت کردن من هست و راحترین و بهترین مسیری که منو به خواسته‌ام میرسونه رو بمن الهام میکنه و منو هدایت میکنه

    خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم این فایل هم جزی از مشیت الهی بود که من باید گوش میدادم و به اگاهی‌های خالص و ناب و بهشتی که از زبان دوستان و استاد عباس منش عزیز گفته شد گوش بدم و تا به اون چیزی که خواسته و هدف من هست نزدیکتر بشم

    البته دوستان بذارید این هم به شما بگم شاید براتون جالب باشه

    بعد از گوش فایل و کلی استفاده کردن خواستم از صفحه اصلی سایت بیام بیرون

    منتها ندای درونی قلبم بمن گفت خوب حالا این گوش دادی برو قسمت کامنت و درک از این گفتگو‌ رو متنش کن بنویس

    خدا شاهد اصلا حسشو نداشتم یه جورایی تنبلیم می‌اومد که بنویسم

    بقول سپیده که گفته بود که صبح بیدار شده و هدایت شده به اینکه فلان چیز بخور ولی سپیده در جواب گفت اینو میل ندارم میشه چیز دیگه بخورم ؟ هدایت گفته اره چرا نمیشه

    من هم هدایت شدم برای نوشتن گفتم میشه امروز ننویسم و بجاش میرم یه فایل اموزشی دیگه گوش میدم

    خداشاهد اینقدر صدای این هدایت بلند بود

    «بمن گفت اگر هدفت رسیدن به اون خواسته‌ای هست که میخوای بهش برسی و از من کمک خواستی چیزی که بهت گفتم رو انجام بده و برو همین الان کامنت بذار»

    این جمله‌ای که الان شما شاید حدود ۵ ثانیه طول بکشه بخونید

    تو هدایتم کمتر از ۰/۱ ثانیه طول کشید

    و بمن گفته شد

    یعنی اینقدر خداوند سریع الجواب

    من هم گفتم چشم عمل کردم و قدم برداشتم

    با اینکه هیچ ایده‌ای نداشتم ولی چون خداوند ایمان منو دید باز هم خودش منو هدایت کرد تا چه متنی رو بنویسم

    نتیجه اینکار طبیعتا

    اول برای خودم ، این نوشتن‌ها باعث میشه درکم از قوانین بیشتر بشه و بعد روند تکاملم رو خوب طی کنم

    و بعد اثری میشه از خودم تا بعدها با خوندن کامنتهای خودم مقایسه کنم و روند پیشرفتی که داشتم رو برای خودم یاداوری کنم

    ودر اخر برای دوستانی که در این مسیر زیبا هستند بخونند و استفاده کنند و بیشتر بیان روی خودشون کار کنند

    خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت اینکه با این کارت خیلی خیلی احساسم رو خوب و عالی کردی خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این الهامات و هدایت امروزت

    🙏🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    الناز و هانیه گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلام

    آنقدر احساساتی شده ام و اشک میریزم 😢که نتونستم سلام درست و حسابی بنویسم ای خدا تو کی هستی تو چی هستی که این قدر سریع جواب میدی دو روز بود خیلی کلافه بودم دوباره ناخواسته و تضاد بدجوری برام قلدری می‌کرد و خط و نشون می‌کشید منم میگفتم نه من خدارو دارم من ایمان دارم من توکل دارم من امکان نداره جلوی تو کم بیارم

    تا اینکه امروز به این فایل هدایت شدم خدای من آخ که چقدر خوب جواب دادی آره منم بعد چند مدت میام به گذشته نگاه میکنم و میگم قربون خدا برم من، اگه اون نخواسته و تضاد نبود امروز من اینجا نبودم خدا منو خیلی دوست داشته که در مسیر قرار گرفته بودم، نمیدونین چقدر جواب محکم و دندان شکنی بود قربونت برم خدااااااا❤️

    استاد جان از شما ممنونم به خاطر این هدایت زیبا🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3360 روز

    سلام

    ما قدرت منحصر به فرد داریم که هدایت شده است که یک تک سلولی می تواند به انواع سلولها تقسیم شود و به شکلهای مختلف درآید؛ این جز هدایت الهی چه چیزی دیگر می تواند باشد.

    هدایت این قدر نیروی عظیم است که تخم مرغ بعد از 21 روز جوجه می شود و این غیر از هدایتی قوی چه چیزی دیگر می تواند باشد.

    وقتی طبیعت راکه نگاه کنیم بسیار عالی می توانیم هدایت را ببینیم در حیواناتی که به دنیا می آیند و کارهایی می کنند که ما به عنوان غریزه می دانیم ولی اینها چه طوری این موارد را بلد هستند این همان هدایت است.

    خداوند می تواند که بسیار ما را هدایت کند و همیشه هم هست و این ظرف وجودی ما است که می توانیم آن را درک کنیم یعنی هر چقدر که ما به خدا نزدیکتر باشیم در فرکانس و مدار بهتری هستیم و هدایتها را بهتر دریافت می کنیم و بیشتر.

    هر هدایتی که میشه بهتر است که عمل کنیم و بزاریم که نتایج در بلند مدت را ببینیم.

    من خواسته خود را می گویم و طریقه آن و راه و روش آن را به خدا می سپاریم و یعنی وقتی که هدایت شده باشم خداوند خودش همه چیز را برایم فراهم می کند و اگر تقلایی است و نا آرامی یعنی از طرف خدا نیست و این نجواهای ماست و ما وقتی خودمان را به خدا می سپاریم و می گذاریم که خدا ما را هدایت کند و هر چه گفت را انجام میدهیم؛ نتیجه عالی خواهد بود.

    در پروسه هدایت؛ تسلیم هستیم و می گذاریم که خدا هر قدم را به من می گوید و من انجامش میدهیم و بعدها می فهمیم که اگر در آن موقع ازنتایج راضی نبودم علتش این بوده که اتفاق بعدی برایم بیفتد و آن را انجام میدهم که آن موقع آن را متوجه نشدم ولی بعد ها می فهمیم که آن اتفاق ناجالب برای مراحل بعدی لازم بوده است. خودت را به خدا بسپار و طبق قانون عمل کن و بدان که هدایتهای خدا همیشه به نفع ماست.

    با روند تسلیم بودن ادامه بدهیم حتی اگرظاهر آن خوشایند نباشد و بعدها می فهمیم که خدا برایمان چقدر عالی هدایت کرده است و این لازم بوده است برای موفقیت مراحل بعدی.

    آنچه که شما از هدایتها دریافت میکنید به میزان مداری است که در آن هستی که انتهایی در بهتر بودن و بالاترین مدار هم وجود دارد.

    درمسیر درست که باشیم و هدایتها را دریافت کنیم و عمل کنیم کم کم اتفاق می افتد و هر چه که بیشتر تسلیم باشیم و عمل کنیم، هدایتها را که دریافت میکنیم سریعتر جوابش را می گیریم.

    اسلام به معنای تسلیم بودن به جریان هدایت است.

    ویژگی تسلیم بودن افتادگی است و در آن غرور جایی ندارد. باید اجازه بدهی که هدایتها تو را هدایت کنند و آن را دریافت کنی. اینطوری دنبال نتیجه پایانی نیستیم و مرحله به مرحله پیش می رویم و کم کم پیشرفت میکنیم که این هم بسته به میزانی است که ما چقدر آمادگی داریم برای دریافت هدایتهای بیشتر. ما با هدایت به آگاهیی وصل می شویم که میداند باید قدم به قدم هدایت شویم و تسلیم شویم و کمک میکند که از مسیر زندگی خود لذت ببریم و به نتیجه نهایی برسیم.

    نگاه قران نگاه جهان شمول است و کتابی فرکانسی است.

    مسیری که داریم می ریم نتیجه اش مشخص است فقط باید بدانیم از چه مسیری برویم و ادامه اش بدهیم.

    استاد وقتی این فایل را نگاه کردم یکدفعه به خودم آمدم از وقتی که فقط خودم را به خدا سپرده ام چقدر اتفاقات زندگیم بهتر شده است چقدر آرامشم بیشتر شده است و چقدر راحت می خوابم و شبها اصلا بی خوابی ندارم واصلا تنم لرزید ………. خدایا شکرت استاد ممنونم برای این راه زیبا که نشانمان دادید.

    به نسبتی که مدارمان بالاتر رود بیشترو بهتر هدایتها را دریافت میکنیم.

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    عرفان روح الله زاد گفته:
    مدت عضویت: 2791 روز

    من دیوانه شدم این فایل رو گوش دادم

    چقدررر عالی راجب هدایت توضیح دادی استاد

    چقدر عالی راجب اسلام و روز آخرت توضیح دادی

    یک آرامش خاصی گرفتم اصلا

    یه حسی بهم میگفت که هدایت تو هر لحظه هستش و شاید یک سری جاها ما نفهمیم چطور هدایت شدیم و فراموش کنیم قدرت خدارو

    حقیقتش یه ترسی هم چند وقت بود راجب آخرت گرفته بودم

    ولی با این سه اصلی ک شما گفتید خیالم راحت شد

    و کل تمرکزم رو میذارم روی ایمان به خدا و روز آخرت

    و انجام اعمال درست

    یک دنیا ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    یاسمن دال گفته:
    مدت عضویت: 3733 روز

    سلام استاد جونم

    عاشقانه دوستون دارم❤️

    من خیلی سخت میتونم عشقمو توی کلمات بگم، حتی شاید قربون صدقه‌ی خداهم نمیتونستم برم اما معبودمن همه چیو میدونسته و میدونه

    از وقتی بابچه‌های سایت وارد گفتمان شدم همینطور وقتی دیدم شما هم عشقتونو انقدر راحت توی کلمات و گفتگوهاتون با بچه‌های کلاب بیان میکنید، خیلی برام راحت‌تر شده

    شاید حالا بهتر متوجه شده باشم ک چرا خیلیا توی نگاه اول منو ی دختر مغرور خودشیفته میبینن…

    استادجانم امروز صبح ساعت ۶بیدار شدم و نماز خوندم بااینکه دیشب نزدیک ساعت ۳ خوابیدم، بعد از بیدار شدم رفتم دم پنجره و ی احساسی بهم گفت بزن بیرون و برو پارک گفتم برو من گیج خوابم گفت برو این لذتو از دست نده… همون لحظه رنج بیرون نزدن از خونه رو حس کردم

    نور بیرون رفتن رو حس کردم و احساس کردم اون خواب الان برای من تاریکه…

    ایه‌ی الله نور السماوات والعرض رو اگر درست متوجه شده باشم حس نورو تاریکی رو واسم تداعی میکنه ووقتی بهش توجه میکنم همیشه هدایتم میکنه…

    بازم گفتم بیخیال تو واسه‌ی صبح بیدار شدنم باید تکاملت رو طی کنی، قلبم گفت اخه تا کی ب اسم تکامل بهونه میاری!

    ذهنم گفت ببین تو شب زودم بخوابی بازم صبح زود سخته واست بیدار شی همینکه حالا هم بیدار شدی و دلت خواست نماز بخونی خیلی خوبه حالا راحت بخواب…

    قلبم ولی دست‌بردار نبود… همینطور ک روی تخت دراز کشیده بودم ک خوابم ببره گفتم بزار ی نشونه بگیرم ک چیکار کنم…

    گرفتم ووقتی همون اول سپیده ب جایی رسید ک گفت هدایتم حتی بهم میگه الان بخواب یا الان نخواب…

    پریدم از تخت پایین لباس پوشیدم و واسه اینکه شاید ضعف نکنم و ذهنم نگه حالا سرت گیج میره و معده‌ت فلان میشه و اینا چنتا انجیر ریختم توی جیبمو زدم بیرون

    وقتی زدم بیرون ۵دقیقه مونده بود ب ۷ صبح، درسته ک این جدال رفتنو نرفتنم زمان برد ولی بازهم واسه‌ی من فوق‌العاده‌ست

    فایل شما رو موقع رفتن پلی کردم و همش بیشتر میفهمیدم ک درسته من هیچ راهی جز رفتن نبود واسم، ب خودم میگفتم خوب شد ک با شنیدن اولین نشونه از حرفای سپیده دیگه معطلش نکردی…

    استاد هوا بینظیر بود واسم توی نسیم بهشتی ک نمیدونم چطوری توصیفش کنم قدم میزدم، ابرای اسمون همیشه واسه‌ی من زیباست ولی امروز ی زیبایی دیگه‌ای داشت، اشعه‌های خورشید رنگ گلبهی عجیبی بود واسم

    تمام فواره‌ها و ابنماهای پارک باز بودن، درختا شمشادا و چمنا سبزتر بودن گلای پارک طراوت بیشتری داشتن

    رفتم تا رسیدم ب باغ گلها، صدای طوطیای وحشی و زیبا ک کاملا ازاد بودن خیلی واسم زیبا بود حتی یکیشونو دیدم

    علاوه برصدای گنجشکها و پرستوها ک واسه‌ی من خیلی لذت بخشه، صدای بلبل و طوطیای وحشی منو مبهوت میکرد، من انگار توی بهشت قدم میزدم

    روبروی باغ گلها یه درخت توت سیاه هست ک معمولا توجه کسی رو جلب نمیکنه، من کشیده شدم اونجا و اون توت واقعا طعمش با توت سیاهای معمولی واسم فرق داشت، اصلا برام مهم نبود ک نگاه بقیه چیه من رفتم جلو و خیلی خوشحالم ک طمع اون میوه‌ی بهشتی رو چشیدم انگار اواز اون بلبلها و طوطیای اون اطراف، این درخت رو شادابتر کرده بود ک انقدر طعم میوه‌ش متفاوت‌تر از بقیه‌ی درخت توتاست

    من خوابالو بعد از اومدنم از پارک فقط ی ساعت خوابیدم و اصلا دلم نمیاد از لذت و حس خوبی ک دارم بازم برم بخوابم

    استاد از وقتی شروع ب نوشتن کردم رعدو برق زده و عجب بارونی میاد، بارون ک نه طوفانه

    داره همه‌جا رو میشوره و تمیز میکنه

    همینطور اون درخت توت زیبا رو ک باز من برم و از میوه‌ش لذت ببرم😋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      صالح گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      و خدایی که به شدت کافیست

      یاسمن وقتی داشتی منظره پارک رو تعریف میکردی انگار منم اون موقع صبح اونجا بودم

      حالم با خوندن کامنتت خوب شد

      قصد نوشتن نداشتم

      این فایل هدایت امروز من بود

      و بعدش داشتم کامنت هارو میخوندم

      کامنتت خیلی دلی بود

      نتونستم چیزی ننویسم و تشکر نکنم

      چند روزی بود به خدا میگفتم خدایا هدایتم کن چرا هدایتم نمیکنی

      قافل ازینکه از قبل از تولدم از زمانی که جنین بودم اصلا از قبل تر از اون از زمان شروعه زمان من بودم و خداوند در حال هدایت من بود

      من به مردم داشتم روی نیاز

      گرچه روز شب در حق بود باز

      به خدا گفتم خدایا چرا هدایتم نمیکنی

      امروز بهم گفت وقتی یه تک سلولی بودی کی هدایت کرد اون سلول رو قلب بشه

      چشم بشه

      مغز بشه

      ریه بشه

      و…

      و کی در نهایت در اون جسم روح دمید؟

      گفتم خدایا ببخشید

      گفتم خدایا من نبودم که درخواست کردم ذهنم بود

      گفتم خدایا من میدونم باید هرچی پیش بیاد رو با اغوش باز بپذیرم ذهنم عجوله

      و من کم کم یاد میگیرم از طرف اون حرفی نزنم و درخواستی نکنم

      قلبم اروم شد😇

      من باید همیشه به خودم یاداور بشم که تو بازی پینگ پنگ بین ذهن و قلب همواره ذهن پیروزه

      حتی اگه پیروز هم نشه من در این جدال در این کشمکش فرسوده میشم

      و اصلا نباید باهاش وارد بازی بشم

      من باید سلاح هم رو زمین بزارم و اجازه بدم خدا برام انجامش بده

      من تسلیمم

      باید بزارم زمین این بار سنگین خاستن های پی در پی ذهن رو

      باید اجازه بدم خدا حمل کنه بارم رو

      فقط در اون صورت پیروزم

      خدایا من‌نمیدونم

      تو میدونی

      تو انجامش بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        یاسمن دال گفته:
        مدت عضویت: 3733 روز

        سلام صالح

        کامنتی ک نوشته بودم بخاطر تموم شدن نتم پرید واسه همین دوباره مینویسم

        از اول تعریف کنم ک چی شد

        مدتیه ک تقریبا از حوزه‌ای ک بهش علاقه‌مندم آگاه شدم، چون خیلی سرچ کردم و کارای مختلفی انجام دادم، هی به شاخه‌های مختلفی پریدم بعد از بررسیا الان نسبت ب قبلم علاقمو بهتر میشناسم

        حدود ۲ماهی هست ک دارم با علاقه‌مندی روی مهارتم کار میکنم و بخاطر شناختی ک از خودم پیدا کردم دنبال شرایط کاری هستم ک آزادیمو سلب نکنه، ی روز بابام پرسید دقیقا چیکار میکنی و اتفاقا همون روز دوست بابام از حوزه‌ی کاری شرکتشون با بابام صحبت کرده بود، وقتی این همزمانی اتفاق افتاد بابام گفت حالا ی سر برو و منم فکر کردم ب افزایش مهارتم کمک میکنه اما اونا نیروی لازم برای اون حوزه‌ها رو داشتن و خیلی به کسی نیاز داشتن ک مدیریت فروششون رو انجام بده حوزه‌ای ک من همیشه ازش فراریم ولی مخلوط با کارای فنی، گفتم تست کنم و شنبه ۲۸ابان روز اولم بود، شبش ناراحت و پر از حس بد، قبل ازون با مامانم و داداشم بحثم شده بود و مزید بر علت بود

        موقع خواب خیلی طلبکارانه ب خدا گفتم تو دقیقا داری چیکار میکنی! مگه قرار نبود هدایتم کنی تا کی صبر کنم!! جوری ک انگار امور دست خودم نیست و خداهم تا حالا هزاربار ب هزار طرق مختلف منو ب خواسته‌هام براحتی و بالذت و عزت نرسونده!

        صبح یکشنبه ۲۹ابان ساعت ۷:۵۴ دیقه نوتیفیکیشن کامنتت اومد صالح و حس خوبی گرفتم، خونه‌ی ما روبروی ی پارک محلیه ک چندتا درخت بزرگ قدیمی هم داره رفتم بیرون واسه رفتن ب شرکت صدای بلبل میومد خیلی نزدیک، فک کردم یکی از همسایه‌ها تو قفس نگهداری میکنه بعد فهمیدم اومده نشسته روی درختی ک روبروی خونه‌ی ماست، همزمان ی گربه مشکی ک زیرگلوش ب اندازه یه بند انگشت سفیده از بچگیش همیشه همین سمتا بود و ما گاهی بهش غذا میدادیم رو دیدم ک داره با یه درختچه توی پارک بازی میکنه، ی نگاهی بمن کرد و دوباره ادامه داد، همیشه با دیدمش ذوق میکنم

        این ۳تا نشونه اول صبح روزمو ساخت

        توی شرکت کامنتت رو خوندم یاد طلبکاریم از خدا و همه‌ی فراموشیام افتادم

        مرسی ک واسم نوشتی، چه همزمانی فوق‌العاده‌ای، کامنتی ک در جواب کامنت یکسالو نیم پیش من اومده و چه محتوای بموقعی داره!

        شب ۲۹ابان نشستم مزایا و معایب رفتن و نرفتن ب شرکت رو نوشتم و تصمیمم ب نرفتن شد توی ۲روز تصمیممو گرفتم، این روشی ک استاد گفتن همیشه کمکم میکنه و چقدر توی بهبود عزت‌نفس و شناختم از خودم مؤثر بوده…

        الهی شکرت❤️

        استاد جونم دوستت دارم مرسی بخاطر اموزه‌هایی ک کل زندگیم باهاش درحال بهبوده😍

        مامانم همیشه بخاطر وجود شما توی زندگیمون شکرگزاره اللهِ و گاهی مثل دیشب از ذوق و مبهوتی گریه‌ش میگیره میخواد انشالله زمانی ک باهاتون دیدار داره حسابی بغلتون کنه🤗😍

        مریم جونم همیشه نکاتی ک یاداوری میکنین و سوالایی ک از استاد میپرسین جواب خیلی از سوالاتمه مرسی بانو من از شما و نظم زندگیتون همیشه الگو میگیرم😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          صالح گفته:
          مدت عضویت: 1254 روز

          سلام یاسمن

          بله خداوند از بی نهایت طریق مارو هدایت میکنه

          این منم که سر راه هدایت وای میستم

          چون گاهی وقتا خدا الهام میکنه برو به سمت اون تاریکی

          ما میگیم این هدایت نیس این گمراهیه

          پس نمیریم

          پس میترسیم

          پس اعتماد نمیکنیم

          اون گربه سیاه هدایت میشه

          اون طوطی ها

          اون درخت های کهن سال

          ابر و باد مه خورشید فلک..

          و ماهم هدایت میشیم

          اما ما چسبیدیم به پیش فرض های قبلیمون

          چسبیدیم به منطق

          و به قول استاد به شهود اعتماد نداریم

          من اگه رها کنم

          تو اگه رها کنی

          ما اگه رها کنیم این جریان مارو فقط و فقط به سمت خوشبختی میبره

          توی کتاب پندار یه داستانی هست

          میگه یه موجوداتی کف رودخونه زندگی میکردن و شیوه ی زندگی اونا چسبیدن بود

          یه روز یکی از اون موجودات تصمیم میگیره دست از چسبیدن به خزه های کف رود خونه برداره و رها کنه و خودشو بسپره به جریان

          و اعتماد کنه

          همه دوستاش میگن نکن

          منطقش میگه نکن

          اما قلبش🥲

          میگه انجامش بده

          اون رها میکنه

          و با جریان همراه میشه

          همه دوستاش که میبینن

          چقدر داره ازادانه و بالذت حرکت میکنه

          میگن وای

          منجی اومده

          منجی اومده

          اون از اون بالای اب فریاد میزنه میگه بابا من منجی نیستیم

          منم یکی مثل شماهام

          فقط رها کردم

          مثل استاد که میگه بابا من پیامبر نیستم من ادم عجیب غریبی نیستم

          من فقط رها کردم

          امید وارم ماهم بتونیم رها کنیم در عمل

          و خودمون رو بسپاریم به جریان هدایت

          چون هدایت هرگز خطا نمیکنه

          و اگه میخوای بفهمی هدایت چیه

          بدون وقتی داری روی خودت کار میکنی

          حتما یه هدایتی میاد

          شناختنش کاری نداره

          چون توش عجله نیس

          ترس نیس

          شرک نیس

          و البته به قول تو به بهانه تکامل تنبلی هم توش نباید باشه

          امید وارم رسالتت رو پیدا کنی یاسمن

          و با عشق زندگیش کنی🖐

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محبوبه یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 2485 روز

    سلام

    سلام به همه ی اعضای خانواده عباس منش از استاد و خانم شایسته و همه

    خیلی میگذره از آخرین باری که تو سایت کامنت گذاشتم. یک سال حدودا

    فایلهای جدید رو ندیدم خیلیاشو.

    یک سال گذشته رو دوره عزت نفس رو میگذروندم

    برای امسال بهم الهام شد دوباره بیام و تو سایت فعالیت کنم. چندتا فایل رو هدایتی دانلود کردم و دارم دیوونه میشم استاد

    توحید عملی ۶، گفتگو استاد با اعضا از طریق کلاب هوس. این گفتگوها رو از دیشب که دانلود کردم و گوش دادم. با هر جمله ی دوستانم و هر جمله ی استاد،قلبم باز میشه. خدای من چقدر آگاهی‌ مگه میتونه تو. یه گفتگو باشه.

    از دیشب تا امروز صبح دارم این فایلها رو گوش میدم.و دیگه بعد دیدن قسمت سوم،گفتم بیام و از شور‌و شوقم بنویسم. کامنت الهه جان روخوندم.و با تجربه فوق العاده بچه ها دیگه اشکهام سرایز شد. و نمیتونم جلو گریه مو بگیرم

    خدای من، چقدر بچه ها نتایج عالی ای گرفتن

    تحسینتون میکنم همتون رو

    من هم از سال قبلم کلی بهتر شدم. خیلی بهتر شدم . یه سری مشکلات ریشه ای بود که پای پروازمو بسته بود. یک سال براش وقت گذاشتم. نمیذاشت حالم خوب بمونه. نمیذاشت تو احساس خوب بمونم به صورت پایدار. یک سال رفتم تو عمق وجودم تا همه‌ی اون گره هارو باز کنم. یک سال رفتم تو پیله م تا خودمو درمان کنم تا بال پرواز در بیارم. الان از تاریکی پیله م رو زدم کنار و نور رو‌ میبینم. پرواز دوستامو میبنم. خدای شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    خواب رو از چشام گرفتید شماها

    حتی دیگه نمیخوام بخوابم میخوام لحظه به لحظه م رو کنارتون باشم تا رو باورهامون کار کنیم.چقدر یاد گرفتم ازتون. چه فایلی شد

    چقدر خوشحالم که بااینکه سالهای زیادی از اشنا شدنم با شماها نمی‌گذره اما خیلی زود معنی الهامات و گفتگوهای کوچیک و ریز رو‌ میفهمم. من صدای معبودم رو می شنوم. صدای حق رو‌میشنوم اما چقدر راه هنوز وجود داره. چقدر خوشبختم که تو این مسیرم خدایا چطور شکرت رو به جا بیارم.

    اله من شکرت

    استاد عباس منش عزیزم سپاسگزارم

    اعضای خانواده ی من از همتون سپاسگزارم

    قول میدم زیادتر بیام و کامنت بذارم همتون خیلی خوبید خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت