گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت - صفحه 14

406 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 755 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزمممممم

    خیلی خوشحالم به این دلیل که دارم بهتر میفهمم موضوع هدایت رو الان

    وقتی وارد مسیر درست میشی و اجازه میدی که خداوند هدایت کنه اون وقت همه دارن به نفعت کار میکنن

    واقعا به جایی رسیدم که هیچ چیز نمیتونه خوشحالیمو ازم بگیره و حتی تضاد که به وجود میاد انگیزه میگیرم

    خیلی خوشحالم همین که نگران نیستم و خاسته هام رو میگم به خداوند و میرم لذت میبرم و خداوند شاهده هیچ نگرانی ندارم و خیلی زیاد خوشحالم

    و یاد گرفتم بپرسم از خداوند و دیگه وقتی یه چیزی رو میپرسم میرم بعدش لذت میبرم و اجازه میدم که خداوند هدایت کند و باور دارم که جوابش رو بهم میدهد

    واقعا جریان هدایت رو نمیشه توضیح داد هرچقدر مدار میره بالاتر کمتر میشه در موردش صحبت کرد

    فقط میتونم بگم که خیلی خوشحالممم

    و استاد ازت سپاس گذارم

    عاشقتممممممممممم استاد

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مائده گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام

    مدتی هست که عادت کردم به دیدن نشانه ی روزانه م.

    دیشب بعد از اینکه پسرمو خوابوندم، با اینکه خیلی خسته بودم خواستم اول نشانه مو ببینم

    برای اولین بار قبل از اینکه روش کلیک کنم چند لحظه چشمامو بستم و گفتم، خدایا منو به یه آگاهی که خودت میدونی باید بدونم هدایتم کن

    و به اینجا هدایت شدم.

    وقتی فایلو گوش میکردم همه وجودم شده بود گوش

    این وسط اقای فرهاد یه سوالی پرسیدن و استاد هم جوابشون رو دادن

    .

    استاد گفتند دین من اسلام نیست، دین من یکتا پرستی هست

    با اینکه اینو جسته گریخته توی فایلای دیگم شنیده بودم، اما گاهی یه حرف رو هزار بار میشنویم و بار هزار و یکم در ما اثر میکنه

    گوش کردم و خوابیدم

    صبح که بیدار شدم همین فایلو برای همسرم فرستادم

    عصر اومد خونه و بهم گفت چه فایل جالبی بود موضوع هدایت

    دلم خواست دوباره گوش کنم

    بازم گوش کردم و بعد از اون رفتم سراغ قرآن

    بعد از شونزده ماه، دوباره دلم خواست از خدا یه نشونه بخوام و بازش کنم

    مثل دیشب که از خودش خواستم، امشب هم گفتم خدایا یه آگاهی ای به من بده که لازم میدونی بهش برسم

    صفحه ای که باز کردم رو شروع کردم به خوندن تا ببینم کدوم آیه به نظرم صحبتیه که خدا بخاطرش منو به این صفحه آورده

    و….. الله اکبر

    میخکوب شدم

    آیات 51 تا 54 سوره مومنون:

    ای رسولان، از غذاهای طیب تناول کنید و عمل صالح انجام دهید که من به هرچه میکنید آگاهم

    و این مردم همه یک دین، و امت واحد شمایند

    و من یگانه خدای شما هستم پس از من بترسید

    آنگاه مردم دین خود را فرقه فرقه کردند!!!!!!!!!!

    و هر گروه به آنچه نزد خود پسندیدند دلخوش گشت

    پس بگذار این بی خبران در جهل و غفلت خود به سر برند تا هنگام معین(روز مرگ و قیامت)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ارغوان گفته:
    مدت عضویت: 774 روز

    درود به استادعزیزوخانم شایسته نازنین دورود به همه دوستان این جمع امن و آگاه من مقاومت و داشتم که دیدگاهمو بنویسم و به اشتراک بذارم و هر بار که خواستم بنویسم نتونستم که الان هدایت شدم رو این فایل پر از آگاهی من میخواستم از صفحه بیام بیرون که دستم خورد رو این قسمت و جالبه که داشتم تمام ذهنم رو روی هدایت میذاشتم که خدایا هدایتم کن …

    من تازه مهاجرت کردم و آنقدر نشونه و اتفاقات افتاده برام و جالبه که درون آرومی دارم و آنقدر برام عجیب و سخت نیست این تغییر و جالبه که حتی در صورتی که من حتی زبان این کشور رو بلد نیستم و سپردم به خدا وکارمو شروع کردم تو خونه و هر لحظمو منتظر هدایت و نشانها از طرف خدا هستم و استاد عزیزم تازه وارد این خانواده آگاه شدم و تمام حرفاتون رو لمس میکنم من هنوز دوره ای رو تهیه نکردم و پراکنده فایلهای دانلودی رو دارم گوش میکنم دوست عزیز گفتن 5سال طول کشید تا بحث هدایت و درک کردن من ادعایی ندارم ولی با صدم وارد این بحث شدم و برام جالبه که احساس میکنم با وجودم عجین شده و حال خوبی دارم و این مهمترین و قشنگترین دارایی هر آدمی می‌تونه باشه و خوشحالم که اولین کامنت و گذاشتم

    شکر ایزد را که دیدم روی تو…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1257 روز

      سلاام به ارغوان عزیزم

      چه کامنتت انرژی داشت برای من و گفتم بزار برات بنویسم و ازت تشکر کنم.

      واقعا چقدر این سایت فوق العادست که سرشار از دوستان فوق العادست و هرروز هم داره گسترش پیدا میکنه و از تجربیات هم میتونیم استفاده کنیم

      چقدرر این جریان هدایت واقعا قشنگه و چقدرر خود من نیاز دارم که بهبود بدم در زندگیم و اجازه بدم جریان هدایت تمام زندگیم رو در بر بگیره

      بعضی وقتا میشه یک خواسته ایی دارم از خداوند هرچند کوچک اما بازم میخوام با ذهن منطقی و بسته خودم پیش برم و توی مسیری که انتخاب کردم براش پا فشاری میکنم.

      وقتی هدایت شدم به این فایل که خودش موضوع هدایت داره که البته هنوز توی دقیقه سه استپ کردم قشنگ انگار یک دری از آگاهی به روم باز شد که سینا تو اجازه نمیدی به این نیروی هدایتگر که هدایتت کنه به نیرویی که وظیفه خودش دونسته هدایت رو…

      و چقدر از این بابت به خودم ظلم کردم و لقمه رو دور سرم چرخوندم اینهمه خدا میخواسته منو هدایت کنه اما اجازه ندادم،

      واقعا به محض اینکه درخواستی در ما به وجود میاد همون لحظه هدایتهای خداوند هم همراهش میاد اگر اجازه بدیم بهش…

      دوست خوبم مرسی که نوشتی بازم بنویس حتما!!

      چقدر عکس پروفایلت هم قشنگه

      ان شاءالله هرکجا که هستی در پناه خداوند خوشبختی و سعادت رو تجربه کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ارغوان گفته:
        مدت عضویت: 774 روز

        سلام سینای عزیز امروز دوباره کامنتی که گذاشتی رو خوندم و چه انرژی مضاعفی گرفتم از اون خطی که گفتی باز هم بنویس واین شد که من امروز هم و لایوی از استاد بازهم نوشتم ممنون از این که قوت قلب شدی و مشوق برای نوشتن که این نوشتن برای من گارد بود داره کمرنگ میشه سپاس از خلوصت در کامنت️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فاطمه بابایی گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    سلام خدمت اولین کسی که از طریق ایشون عاشق خدا شدم و راه ورود برای شناخت قران داره برام باز میشه

    فکر کنم اولین کامنتم تو سایت باشه من 6 ماه پیش اشنا شدم با سایت بطرز کاملا شهودی داستانش از این قرار بود که من افراد دیگه رو تو اینستا دنبال میکردم هر چند اونادهم 3 سال پیش بصورت شهودی بهشون رسیده بودم ولی بعد تقریبا 3 سال احساس کردم ی منبع بالاتر میخوام ی حس قویتر ی شخص دیگه ولی به جایی نرسیده بودم تا اینکه چند وقت کلمه خدا خیلی جلو چشمم میومد با دیدن پلاک گردنبند با شنیدن اسمش با دیدنش انگار عجیب فقط کلمه خدارو زیاد میدیدم و میشنیدم و از قصا تو باشگاه دوستم حرفای استاد عباسمنشو میزد ولی اسمی از ایشون اصلا نبرد همون شب اتفاقی ی لایوی تو اینستا از استاد با عرشیانفر دیدم اینم بگم زیاد عرشیانفرو دنبال نمیکردم چون همش احساس میکردم از دل نیس تظاهره به دلم نمینشست خلاصه ولی صحبت استاد عباسمنشو که شنیدم گفتم این کیه من تابحال ندیدمش چقدر صحبتاش از دل هست چقدر جدب داره خلاصه اسمشو پیدا کردم تو گوگل همبنجوری زدم

    سایت استاد اومد بالا راحت عضو شدم و این اشنایی شهودی شروع شد گفتم خدایا اینجور منو هدایت کردی به این شخص مطمنم همه چی خاص باید باشه و خدایا بینظیر بود هر جای سایتو که دیدم

    اوایل با صحبتای استاد یکم حس شک داشتم همش ذهنم باگ منفی که اگه حرفش درست نباشه چی از فایلای رایگان داشتم میدیدم برای اولین تو عمرم رفتم قران اوردم گفتم خدایا تابحال با قران با من صحبت نکردی فقط میخوام بدونم ادامه بدم تو ابن سایت هدایت من اینجاست ؟

    وای وای وای یعنی اولین جمله قران حرف خود فایل استاد بود کاش مینوشتم چه جمله ای بود 6 ماه پیش بود یادم رفته ولی من دیوونه شده بودم عینا همون جمله چطور ممکنه خیلی گریه کردم گریه از سر شوق و تعجب

    من دیگه با ایمان کامل دفتر گرفتم و شروع کردم گوش میدادم مینوشتم و عوص شدن مدارم کاملا با اتفاقات بیرون خودشو نشون داد افتادن اسم ماشین برای ما با ی اتفاق کاملا شهودی که زیاده اگه بخوام تایپ کنم ولی خیلی شهودی و کار خدا اصلا دیوونه وار شکر میکردم

    بعد ارتقا مالی کاری شوهرم دقیقا جایی که تسلیم خدا شدم ولی از قبل ایمانو فرستادم با قلبی اروم و شاد حس اونروز بینظیر بود

    همه چچی داشت عالی پیش میرفت دیگه هدایت و الهام با چیزای مختلف بهم میرسید واصح و شفاف ولیییییی

    3 هفته بود که چون هندفریمو شهر دیگه جا گداشته بودم بیخیال شده بودم و تماما ورودی های نامناسب مهمونی های الکی غیبت حس اصطراب ناارومی ضرر مالی مریض شدن همه سرو کلشون پیدا شد بعد 3 هفته بدون اینکه من هیچی در مورد هندفری و سایت و استادو اینا به شوهرم بگم هندزفریشو برام میزاشت خونه با اینکه خیلی لازمش داشت نمیدونم واقعا دوباره هدایت شدم ولی به گوشه ای از سایت استاد که انگار دوباره برام اگاهی های معجزه واری بود بخش گفتگو با دوستان

    دوباره شروع کردم و نوشتم و چه اگاهی های نابی و به خودم قول دادم دیگه رها نکنم که واقعا از همه چی واجبتر تو زندگی همین کاره

    خدایا شکرت که عاشقانه هستی بنده هاتو اینقدر دوس داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    مریم آقامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2552 روز

    سلام خدمت استاد دوستان

    استاد جان چه بنویسم ، چه بگویم از هدایت

    حتی گوش دادن هم فایل هدایتی بود

    دیروز بعد از ظهر حسم گفت فایل های گفتگو با دوستان را از اول ببین

    چند وقت پیش هم حسم گفت سفر به دور آمریکا را از اول ببین و الان قسمت 60 هستم

    امروز صبح 4 تای اول آن را دانلود کردم تا رسیدم به قسمت 3

    وای استاد دیوانه شدم ، به خدا چه بگویم

    تمام حرف ها نیاز من بود

    آنجایی که فرمودید هدایت همیشه آخرش خوشی نیست ، ممکنه تضاد باشه

    دقیقا نیاز من بود

    2 سال پیش

    در حال گوش دادن فایل های شما بودم 20 میلیون موجودی کارتم بود، حسم گفت میلگرد بخر وزمینت را برای آموزشگاه بساز

    فرداش با دایی ام رفتم ومیلگرد خریدم

    و هردفعه میلگرد خریدم تا 9 تن شد

    10 ماه پیش شهرداری رفتم و پروانه ساخت گرفتم

    واقعا از بنایی کردن میترسیدم

    اما تمام نشانه ها حاکی از انجام این کار بود که بساز

    من از دایی ام راهنمایی خواستم برای دفتر مهندسی

    ومن را به دفتری راهنمایی کرد

    در طول مسیر ، نقشه کشیدن وساخت وساز به تضادهایی با آن دفتر ومهندس ها برخورد کردم ومرتب میگفتم این همه دفتر مهندسی، خدایا منو باید اینجا هدایت میکردی ، میگفتم خدایا چرا منو وارد ساخت وساز کردی، چرا منو به آن بتن فروشی به آن میلگرد فروشی هدایت کردی ،

    خدایا من که هر لحظه میگفتم خدا منو به بهترین مکان ها با بهترین افراد با بهترین قیمت ها هدایت کن

    اما یادم بود دریک از فایل هاتون شنیده بودم که هدایت هرچه باشد ، تسلیم باش اما باز هم نجواها می امد

    حال دیدم در همین فایل بود که امروز بهش هدایت شدم

    خداوند کمکم کرد ، دستم را گرفت و 2 طبقه سقف زدیم

    این پروسه درس های زیادی برام داشت

    میوه تضاد ها این بود روی دوره روابط کار کردم، به صورت جدی

    وخواسته ازدواج در من شکل گرفت

    از دوست عزیزم خانم بهار بختیاری که از اعضای سایت است و بهم واقعا کمک کردند واقعا سپاسگزارم

    که آشنایی من با ایشان هم هدایتی بود

    ایشان ساکن ترکیه و من اصفهان هستم

    باعث شد دوره اعتماد به نفس را بخرم و جدی کار کنم

    باعث شد خواسته های مالی ام زیاد شود واین خواسته جدی در من ایجاد شود که کسب وکارم را به سمت آنلاین ببرم

    باعث شد با خودم به صلح برسم وخودم و گذشته ام را بپذیرم ودوست بدارم

    وهزاران منفعت های دیگه

    استاد این فایل را من باید صدها بار گوش کنم

    چون واقعا نیازم است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    رد پای امروزم

    تا الان به سوره چهارم رسیدم قسمت دست خدا را در سوره لهب فهمیدم

    اما در حد دو تا کلمه

    این مسیر که پیش میرم هر چند متوجه نشم

    اما امروز به هدایتم نه نگفتم این پیشرفت خوبی بود

    مخالفتی از روی حس بد با همسرم کردم بعد بهم گفت تو از حس بد داری این حرف میزنی گفتم این هدایت منه بهم یکبار گوش بده بعدش پیاده شدیم در ماشین قفل نمیشد گفتم من اشتباه کردم بیا بریم انجامش بدیم هدایت نبود از حس بد من بود و بعد ماشین درست شد

    حالا اینکه دارم فرق هدایت و حس بد میفهمم خوبه

    به فال نیک میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Mz گفته:
    مدت عضویت: 760 روز

    سلام به نشانه های فراوانی

    استاد چقدر باحال تو

    درست تا قبل از رسیدن اگاهی های این فایل بهم منم فکر میکردم هدایت یعنی خداوند مارو انتقال میده به مسیری که خودمون میخوایم توش باشیم و همه پی همانطوریه که ما بخوایم

    بعد که استاد گفت نه ، هدایت یعنی خداوند راهنمایی ات مسکنه به مسیری که به نفعته که ممکنه ظاهرش بد باشه یا سختی داشته باشه

    من جای تعریف هدایت رو تو ذهنم تغییر دادم درست 1 ساعت بعد هدایت شدم …. چقدر باحال زیبا و بیرحمه این قوانین

    بعد دیدن ویدیو تصمیم گرفتم برم چند تا دفتر دکوراسیون داخلی ببینم و شروع به کار کنم ، همه چی اوکی افتادم راه رفتم 3 تا دفتر نشون کرده بودم ولی اصلا انگار محو شده بودن هر چقدر گشتم اون خیابون رو پیداش نکردم

    بعد همه چی از نظر ذهنی اوکی بود ها هیچ نجوا و باور منفی هم نداشتم برام سوال بود چرا اینطوری شد من باور منفی ترمز یا ترس و استرسی نداشتم چرا کار توب پیش نرفت سوال بود برام ولی نزاشتم حالم بد بشه گفتم من که از رانندگی و شنیدن صدای استاد لذت برم تو مسیر اینم حتما خیری توش بوده

    بعد شب شد اتفاقاتی افتاد هدایت شدم که دوره 12 قدم رو بخرم

    تازه اونجا فهمیدم که اقا اگه اون کاره جور میشد من دیدار میکردم با مدیر شرکت ها امشب هیچ چندین روز افکار من توی کارم بود اصلا نمیومدم سمت 12 قدم

    طی یکی دو روز اینده دوره رو فعال میکنم و مطمئنم هدایت خواهم شد به مسیری بهتر زیباتر و عالی تر از اونچه که در ذهنم دارم

    و دوستان هر الهام و ایده ای که میرسه بنویسید قدرتش صد ها برابر میشه ، بهم الهام شد اقا تو از مسیر مهندسی بیرون نرو همین جا باش بهت پول میدم

    تصمیم داشتم نصف روز کار کنم پول دربیارم نصف روز اموزش => الهام شد مگا پول باور نیست پس براچی میری سراغ کار سخت تو صبر کن قدمت رو برا معماری بردار من تو همین مسیر بهت پول میدم

    حالا من چقدر با ارامش دارم جلو میرم با لذت احساس میکنم دارم زندگی میکنم ،

    دیگه کاری ندارم قانون چی میگه جامعه کجا میره من مسیری رو میرم که بهم الهام میشه

    هر موقع ترسیدین مثل اون اولای من بگین من مسیری که گفته رو میرم یا حمایتم میکنه یا میبینم خدا دورغه و میام سراغ کار خودم ، اینقدر خدایش رو بهم نشون داده که وقتی ازش حرف میزنم خود به خود ذوق دارم … چقدر مارو دوس داری تو خداااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1152 روز

    گفتگوی استادعباس منش قسمت 3.

    سلام به استادعزیزوگرانقدرم .

    عاشق فایل‌هایی که مرتبط به توحید هستن ،هستم.

    ازگوش کردن این فایل خیلی لذت بردم.

    چون مثل همیشه درسها وآگاهیهای فوق‌العاده ای داشت.

    خودم کسی بودم که هیچ آگاهی نسبت به هدایت خداوندنداشتم .

    درمورد هدایت، باورم این بود که هرکسی که مذهبیه،خداوندمورد هدایت وعنایت خودش قرار قرار

    میده .

    بقیه آدما هم ول معطلن .

    منم که هیچ وقت مذهبی نبودم ،بنابراین دنبال هدایت خدا هم نبودم.

    من خدا رووقتی یادمیکردم که کارم گیرش بود.

    یا نیاز بهش داشتم.

    یازمانی که به مشکل برمی‌خوردم ،صداش میکردم.

    ارتباط بین خدا و بنده را هم درهمین سطح می‌دیدم.

    فکرمیکردم خداوجود داره برای زمانهایی که ما بهش نیاز داریم.

    واقعن نقش خدا رودرهمین حد می‌دیدم.

    باکلماتی مثل (اعتماد،هدایت،تسلیم)کاملن بیگانه بودم .

    واژه ی ایمان رو شنیده بودم .اماچون ازخودم راضی نبودم وفکرمیکردم خدا سمت آدمهای باایمان میره.خودموکنارکشیده بودم و هیچ احساس خاصی به خدا نداشتم .پس ارتباط خاصی به غیراززمانهایی که فکرمیکردم نیاز دارم ،نداشتم اونم به جهت اینکه چاره ای نمیدیدم .

    تااینکه علاقم به مطالعه زیاد شد وکتابهای مختلف انگیزشی روشروع به مطالعه کردم .

    کم کم حس وحالم ونگاهم به خدا تغییرکرد.

    برداشتم ازارتباطمون هم متفاوت شد.

    ومتوجه شدم ارتباط بین من وخدا خیلی عمیق ترازاین چیزاییه که شنیدم.

    بالاخره بامطالعه هرکتاب ونکته برداری ونوشتن چکیده ای ازهرکدوم ،یه کم سطح آگاهیم بالارفت.

    یه جاهایی خودم کنجکاو میشدم ودلم‌میخاست بیشتر از خدابدونم.

    تا اینکه به استاد رسیدم.

    دقیقن قبل ارسال بیماری پندمیک ،من بااستادآشنا شدم.

    دیگه طرز صحبت ودانسته ها و گفته های استاد،نه یک دل نه صد دل بلکه هزاردل منو عاشق خدا کرد.

    انصافا وقتی استاد فایل توحیدی میزاره ،من میمیرم براش.

    هیچ به اندازه ی گوش کردن این فایلها بهم لذت نمیده.

    بارها بارها هم گوش بدم بازم سیر نمیشم.

    منم سالهای دارم با هدایت خدا پیش گرفتن روتمرین میکنم وهردفه کم کم با درک یه مطلب ،گام ‌ب گام به جلو حرکت کردم .

    تااینکه امسال خیلی بهترازسالهای قبل به درکش رسیدم وبه معنی ومفهوم واقعیش رسیدم.

    وقتی تو این مسیر میفتی هیچ چیزی به اندازه ی همین هدایت بهت لذت نمیده.چون اکثر جاها ماها سردرگم هستیم.وداستان هدایتو که بفهمیم راحت تسلیم اتفاقات میشیم ودست ازتقلا زدن وزور زدن برمی‌داریم.

    خودم خیلی جاها توزندگی زورای الکی زدم وهیچ نتایج خوبی دریافت نکردم.

    کلا همیشه فکر میکردم همه چی به عهده ی منه !

    نمی‌دونستم منو و خدا باهم میتونیم یکی بشیم.واین باهم بودنمون ما روبه همه‌ی خواسته هامیرسونه.

    خب درک این موضوع کمی سخت بود.ولی تجربه های زندگی نشونم دادن که به تنهایی نمیتونم ازپس مشکلات ودقدقه های زندگی بربیام.

    باید یکی کنارم باشه.

    من نیاز به یه تکیه گاه داشتم.

    نیاز به کسی که هرجاسرخورده میشم وهرجا بر سر دو راهی میمونم وهرجا که کاسه ی چ کنم چ کنم دست میگیرم ،نجاتم بده ومسیری رو نشونم بده که من ازاون‌وضعیت وشرایط بیرون بیام.

    من همیشه دچار شک وتردیدها هستم .

    همیشه مضطرب ونگران هستم.

    همیشه ترسها بیشتر به من غلبه میکنن.

    همیشه نیاز به کسی داشتم که ازهرلحاظ اونو قبول داشته باشم .

    قدرتی در اون ببینم که باخیال راحت بتونم کنارش ایمن بگیرم.

    وقتی که یادش میکنم ،احساس آرامش بگیرم.

    زمانی که صداش میزنم وازش درخاست میکنم خیالم راحت راحت باشه که صبر من ،یا امیدداشتن من ،حتمن بی شک منجر به اتفاق خوب وعالی تبدیل میشه.

    چ‌کسی بالاتر وبهتر ازخدای من بود؟!

    چ کسی قدرتمندترازخدای من بود؟!

    چ‌کسی مورد اعتماد تر از خدای من بود؟!

    هیچ کس!

    فقط خدا .

    وخدا همه جا ودر همه ی لحظه ها باماست .

    تنها کسی که همیشه ودرهرحالتی دوست ورفیقته واگه ازش درخاست کنی ،بت پاسخ میده ،همون اوسا کریم خودمونه.

    دیگه بی نهایت صفات ارزنده داره که قابل وصف نیست.

    وقتی هم تومسیر توحیدی میفتی ،به قول استاد دیگه انتهایی نداره.

    به هرجا وبه هرمقطع قشنگی که برسی باز میبینی بازم حسهای قشنگ ترازاین هست.

    واقعن نمیشه گفت اوج این رابطه به کجا وتا کجا ختم میشه.

    حقیقتا هم همین طوره که این حس ویکتاپرستی لزوما برای دین خاص یاادیان خاصی نیست.

    برای همه ی ادیانه .

    ولزومی نداره توبه چیز خاصی اعتقاد داشته باشی بعد بیای خدا روانتخاب کنی.

    میشه فقط خدا رو داشت وبس.

    چون باداشتن خدا ،تو نیازی به هیچ بنی بشری یاهیچ چیز مادی دیگه ای نداری.

    باخداباشی انگار همه چیو داری.

    انگار که نه واقعن همه چیو داری.

    هممون روزا ولحظاتی داشتیم وداریم که حس عجیبی بین ما وخدا میگیره .حسی که نمی‌تونیم بیانش کنیم.

    الآنم که دارم میگم اشک از چشمام جاری شدن.

    تو اون لحظه ها،اشک ریختن قشنگه .خندیدن قشنگه .دادزدن وفریاد زدن قشنگه. تنها بودن قشنگه .توجمع بودن قشنگه .همه چی رنگ قشنگ به خودش میگیره.

    آدم یه اوجی میگیره که فکر می‌کنه داره پرواز می‌کنه درحالیکه روی زمینه.

    هروقت همچین حس وحالهایی بهم دست میده .همون لحظه ازخدامیخام این لحظاتم روبیشتروبیشتربکنه.

    کسی که همچین لحظه های روباخدا تجربه می‌کنه خیلی دوست داره زمان بیشتری ازاین تجربه هاداشته باشه .منتهی همه ی اینا بستگی به عملکردهای مثبت ما داره.

    هرچقدر فرکانسهای مثبت بیشتری به جهان ارسال میکنیم بیشترازجهان پاداش میگیریم وازاین لحظات بیشتربرامون پیش میاد.

    هرچقدر روحت بزرگ ترومعنوی تر میشه به خدابیشترنزدیک تر میشی.

    دلت دریایی وقلبت آکنده ازمهرومحبت میشه.

    نگاهت به همه وهمه باعشقه.

    چرا؟! چون خدا تووجودته.

    یکی از بزرگترین خواسته هام همینه که به درک حقیقی خداوند برسم.

    به خدا نزدیک ونزدیکتربشم.

    خدا رو تو همه ی لحظاتم داشته باشم.

    «هدایت»ینی همین .ینی تمام لحظه هاوتو تمام کارات ،خدا رو مقدم بر همه ی امور زندگیت بدونی.

    چی ازاین بهتر!.

    کی ازخدا قابل اعتماد تر!

    پس این ایمان من به وجود پروردگارم منوبه سمت هدایتش میبره.

    وقتی با هدایت خدا پیش برم.

    کمترخطا واشتباه میکنم.

    دیگه کینه ورنجش ازکسی نمی‌گیرم.

    دیگه زود واکنش نشون نمیدم.

    آروم ازسر راه خدا کنار میرم وبقیه ی امور به خودش میسپارم.

    فکرنمیکنم تنها و بی کسم.

    ترسها ونگرانی ها ودل واپسی هام کنارمیرن وجاش امید دل منو پر می‌کنه.

    عجله نمیکنم بلکه صبرمیکنم چون مطمئنم هراتفاقی که افتاده ،خیر من درش هست.فقط کافیه صبوری کنم تانتایجش روببینم.

    توقعم ازآدمای اطرافم کم میشه چون تکیه گاهی مثل خدا رو دارم.

    دست وپای الکی نمی‌زنم .

    خیلی وقتها کاری هم نمیکنم .

    واقعن تسلیمم وراضیم به رضای خودش .

    خیلی وقتها گفتیم راضی هستیم به رضای خودش ولی دست به خیلی کارها هم زدیم که بعدپشیمون شدیم.

    چون مدام نجواها توذهنمون پرسه زدن گفتن پاشو پاشو خودت یه کاری بکن .نه بابا صبرکنی بدترمیشه.بی خیال خودت نکنی کی بکنه ؟!این نجواها،گاهی آدمو به جنون هم میکشن.

    هرچقدر شناخت من به خدابیشتر بشه، ایمانم هم بیشترمیشه وبیشتردلم میخاد باهدایتش پیش برم .وبیشترتسلیمش هستم وبهترصبوری میکنم وامیدوارترزندگی میکنم.درنهایت باآرامش بیشتر وباشادی بیشتر درمسیرم حرکت میکنم.

    پس همه ی اینها زنجیره وار به هم مرتبط هستن تا منوبه خوشبختی کامل برسونن.

    دیدید یه وقتایی یه حرکتایی به آدم خیلی حال میده .

    داستان هدایت هم همچین حسی به من میده.

    خیلی ازش خوشم میاد.راسش بیشترخوشم میاد ب خاطراینکه ازعقل ناقص خودم خسته شده بودم .بااین کارم وبااین اطمینان به خدا ،همه چیو انگارانداختم رودوش خودش.

    بیشتر به کارای دیگه میرسم وبیشتر ازوقتم استفاده میکنم.

    دیگه تایمی که برای فکر کردن وحرص وجوش خوردن وبحث کردن بااین واون داشتم حالاهیچکدومو ندارم .

    هرجا گیرمیکنم میگم خدایا خودت راه رونشونم بده .

    ونشونم میده به همین سادگی.

    فقط باید مراقب باشیم این اعتمادوایمانمون نلغزه.

    اینکه یه جا بسپارم یه جا پس بگیرم ،فایده نداره.

    استادگفتن این مسیر،تکامل خودش رومیخاد وانتهایی نداره ولی هرچقدر تلاشتوبیشتر باشه بیشتر نتیجه میگیری ولی گام به گام،قدم به قدم.

    پرشی در کارنیست .فقط سرعت عملت می‌تونه بالاتر باشه.

    خوشحالم خیلی خوشحالم که دراین مسیردرکنار استادوهمه ی عزیزان دیگه هستم وهردفه ازدوستان واستادعزیزم درسهای تازه ای از جهان دریافت میکنم.

    هیجان سپیده جون رومیتونستم درک کنم و ببینم چ شوق وذوقی داره.

    فقط حسودیم بهش شد که بااستاد هم کلام بود.

    فرهاد جان عزیز را هم درک میکردم که چرا وبه چ‌علتی این باورها رو داره.

    همگی ما آرام آرام آگاهی های ناب رو کشف کردیم چون مشتاق بودیم .چون وجودمون طالب درک این موضوعات بوده و هست.

    تا زنده هستیم باید تلاش وحرکت برای ادامه ی این مسیر داشته باشیم .

    ب نظرم هرچقدرم فکرکنیم خدارودیگه کامل شناختیم بازم هنوز نشناختیم.

    در جایگاهی نیستیم که بتونیم همه ی عظمت و بزرگی وقدرتش رو به همون اندازه ای که هست ، درک کنیم.

    همین قدر که در صدد شناختش هستیم کافیه .فقط باید حواسمون باشه که مغرور نشیم ودرهرلحظه متواضعانه وملتمسانه ازخداوند درخاست کنیم به قول استاد ،افتادگی رودرهرحالی داشته باشیم.

    استادجونم عاشقتم .

    قربون خودتو وپیامهای قشنگت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 903 روز

      سلام به ناهید عزیز امیدوارم حالت عالی باشه

      من امروز هدایت شدم به نظرات این فایل و این کامنت زیبای شما و دوسداشتم ازتون تشکر کنم بابت این حرفهای زیبا و توحیدی چقد انرژی قشنگی از حرفهاتون گرفتم و چقدر پر بار و پر برکت بودن

      سپاسگزارم دوست عزیزم

      در پناه الله یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 998 روز

      سلام به دوست عزیزم ناهید خانم

      از کامنت ات لذت بردم من هم مثل شما از هدایت نمیدونستم به لطف خداوند و استاد عزیز قلبم باز میشه وقتی از توحید و هدایت حرف میزنه

      دیونه فایل های توحیدیم چون همه چیز توحیده

      بخدا هر وقت بهش می سپارم کارم معجزه وار درست میشه احساس خوبی دارم این جریان هدایت تمومی نداره

      امیدوارم همگی به درک هدایت برسیم باورهامون تقویت بشه

      همیشه باید تسلیم خداوند باشیم این مسیر خیلی لذت بخشه

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم

    چقدر فایل به جا و خوب استاد در مورد دوستان که تجربشونو گفتند و صحبت‌های شما شیرین بود چقدر سپیده عزیز سوال خوب در مورد هدایت کردند و استاد با آگاهی واضح و خوب در موردش صحبت و به درک آن پی بردیم

    هدایت وقتی با غریزه پیش ببره می‌تونه دقیق باشه وقتی آدم می‌رسه به قدرتش مثل خداوند که خداوند ما را هدایت می‌کند آن وقت هدایت را انجام می‌دهیم خدا در هر کاری و اجازه بدهیم خداوند ما را هدایت کند و باید تسلیم الله باشیم باید الهامات را بشنوی و به درک آن برسی شنیدن درک هدایت باید با قانون تکامل باشد و هدایت هر لحظه این است که داره جواب تو را می‌دهد و بهترین ها را برای تو در نظر دارد

    هدایت یک روند است که همیشه می‌تونه بهتر بفهمی و این زیبایی جهان است که پیشرفت دائمی را برای ما دارد ویژگی تسلیم بودن افتاده‌تر بودن است استاد واقعاً بی‌نظیر بود خیلی استفاده بردیم از صحبت‌های شما و برای همه دوستان آرزوی سلامتی ثروت و سعادتمندی را دارم انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سروش گفته:
    مدت عضویت: 776 روز

    درود

    حالا که بحث از هدایت شده و سخن از الهامات خداوند ، یه موردی رو باید به بچه های سایت عباس منش پیشنهاد بدم

    بچه ها آگاهی هایی که خداوند بهتون میده رو جایی یادداشت کنید

    همون لحظه ..

    یه دفتر جداگانه برای الهامات خداوند برای خودتون تهیه کنید ، یه فضای کاملا مخصوص که بتونید هدایت ها و آگاهی های خداوند رو جداگانه برای خودتون ثبت کنید، یه کانال خصوصی تلگرام برای خودتون بسازید یا هرچیز دیگه ای که هر لحظه خدا باهاتون صحبت کرد هر ساعت که بهتون چیزی گفت، همون لحظه یادداشت کنیدش ثبت کنیدش، چون یادتون می‌ره

    فقط یادتون باشه از خودتون چیزی اضافه نکنیدا ..!

    همونی که بهتون گفته میشه رو بنویسید ، سعی کنید یه دونه حرف هم از خودتون بهش اضافه نکنید

    در پناه خدای مهربان باشید دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: