مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نشانه های بهبود شخصیت؛
- نقش توانایی کنترل ذهن در عملکرد صحیح جسم؛
- منطق هایی برای متعهد ماندن در عمل به قوانین زندگی؛
- منطق هایی برای ساختن تعهد؛
- ارزشمندترین نتیجه ی عمل مستمر به قانون؛
- “سمت من” در عمل به قانون، تمرکز بر بهبود شخصیت خودم است؛
- به محض اینکه آماده می شوی – به هزاران طریق- به جواب سوالات و راهکار مسائل ات هدایت می شوی؛
- به اندازه ای که “ناتوانی خود در تغییر دیگران” را می پذیری، از روابط ات لذت می بری؛
- سوالات در هر لحظه در حال پاسخ داده شدن است. اما اینکه شما چقدر آن جواب ها را می شنوی، بستگی به میزان آمادگی شما دارد؛
منابع بیشتر:
دکمه ” مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ” در صفحه اصلی سایت
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD938MB62 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 4 | تمرکز بر بهبود شخصیت خودم56MB61 دقیقه
سلام به استاد عزیزم ، خاله مریم گل که خدا عمر طولانی بهش عطا کنه و دوستان فوق العاده این خانواده
عید بر شما مبارک
🌹🌹🌹
امروز آمدم تا از اتفاقات جالبی که برام افتاده در حین یک بازی صحبت کنم
این کامنت رو هم میخواستم در صفحه محصول راهنمای عملی بزارم ولی حسم میگفت بزار اینجا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به همراه چندتا از اعضای فامیل بازی ۷ خبیث رو بازی میکردیم که یکی از بازیهایی هست که با پاسور انجام میشه
خب این بازی قوانین خاص خودش رو داره که بهتره خودتون تحقیق کنید و بهتره بریم سراغ اصل مطلب
ما شروع کردیم به بازی و فکر کنم بالای ۵ دست بازی گذشته بود و یادم نیست که برنده شده بودم یا نه چون فقط لذته واسم مهم بود
در حین بازی یه جایی که نزدیک شده بودم به پیروزی و دفعات قبل هم این اتفاق نزدیک شدن به پیروزی افتاده بود ولی در نهایت نشده بود ، ایندفعه گفتم باید ببرم و با تمام وجود خواستمش
خب تو این بازی هرکسی کارتهایی که دستشه خالی بشه برندس و بقیه امتیاز منفی میگیرن و کسی که تک برگ میشه باید اعلام کنه و بگه تک برگ وگرنه اگه یادش بره یک کارت از کارتهای روی زمین به عنوان جریمه برمیداره
حالا چرا اینو گفتم؟
چون منم بعد اون خواسته قوی ، تک برگ شدم ولی یادم رفت بگم و جریمه شدم
بعد این اتفاق حالم خوب بود ، باورم این بود که خیریتی هست و به نفعمه و ادامه دادم و در ادامه باز ۱ یا ۲ بار دیگه هم این اتفاق که جریمه بشم افتاد ولی من بازم همون دیدگاه و همون حال خوب رو داشتم و همین اتفاق به ظاهر ناجالب باعث شد کارتی رو بدست بیارم که باعث برنده شدنم شد
درسای زیادی داشت برام این اتفاق ولی مهمترینش بنظرم این بود که من وقتی خواستم و باورهای درست داشتم مثلا وابسته نبودم و فکر نمیکردم بقیه بتونن جلومو بگیرن و البته پیروی کردن از هدایتی که نشانش همین جریمه شدنها بود ، به همین دلیل خیلی راحت این موفقیت اتفاق افتاد
یک درس مهم دیگه هم این بود که درسته ظاهر اون اتفاق بد بود ولی چون تونستم ذهنم رو کنترل کنم و باور کنم که در مسیر درستم و خیریته ، در نهایت در کمتر از ۵ دقیقه همه چی برام عوض شد
واقعا استاد دقیقا با عمل کردن به جلسه ۱ و ۲ راهنمای عملی این اتفاق افتاد برام
با همین اعتماد بنفسی که حالا بیشترم شده بود ، ۳ دست دیگه هم برنده شدم و در مجموع ۴ دست پیاپی برنده شدم
نکته دیگه بین این ۴ دست هم این بود که اونایی که با من بازی میکردن ، گفتن باید جلوی محمد رو بگیریم نزاریم برنده بشه ولی من ذره ای شک تو وجودم نبود که کسی تاثیری در بازی من نداره با اینکه این بازی قوانینی داره که خیلی راحت میتونی دیگران رو جریمه کنی و به ظاهر تاثیر بزاری تو بازیش ولی من با همین باور که منم که اتفاقات رو رقم میزنم و دیگران کوچکترین تاثیری در من ندارن و همچنین این باور که شانس رو من ایجاد میکنم و اینطور نیست که چیزی بی دلیل و بدون کنترل من اتفاق بیافته ، تونستم برنده بشم و همه هم هرکاری کردن به نفعم بود و در نهایت هم برنده تورنمنت شدم
هرچی بازیهای بیشتری انجام میشد ، من احساس سیری بیشتری میکردم و دیگه دوست نداشتم بازیش کنم
وقتی به این حالت رسیدم گفتم ببین فقط عشق و علاقه آدمه که باعث میشه آدم همیشه حرکت کنه ، هرچقدر هم که موفق بشه هرچقدر هم که ثروتمند بشه و حتی حاضری بدون هیچ نتیجه مالی هم ادامش بدی در صورتی که اگر برای این بازی به من دستمزدی مثل دستمزد یک فوتبالیست حرفه ای رو هم میدادن ، حاضر نبودم ادامش بدم چون دیگه لذت نمیبردم ازش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
من از فرصت تعطیلات عید استفاده کردم تا هم روی باورهام کار کنم و هم در عمل از اصل لذت بردن از زندگی استفاده کنم و قبل اینکه برم با این نیت بودم که برم و لذت ببرم
پیشرفتی که داشتم این بود که نگرانی و استرسی از بابت اینکه دارم میرم تفریح میکنم نداشتم چون قبلا با کوچکترین تفریح فکر میکردم دارم از هدفام دور میشم و خیلی وابسته بودم ولی حالا نه و خیلی اعتماد بنفسم بیشتر شده و از درون احساس ارزشمندی بیشتری میکنم و در حالت اظطرار نیستم که بدو بدو کنم ، نا آروم باشم و واقعا میتونم بگم این عید از خاطره انگیزترین عیدای زندگی من بود و خیلی لذت بردم جوری که آخرش دلم نمیخواست از سفر برگردم اینقدر که لذت میبردم از همه چی
واقعا به این رسیدم که وقتی لذت ببرم از زندگی ، لذتهای بیشتری نصیبم میشه از طریق خواسته هام ، به راحتی به راحتی به راحتی
🌸🌸🌸
خب من خیلی دلم چایی آتیشی میخواست ، خیلی دوست داشتم که به تمرینم هم برسم مثل تمرینات هوازی و سرعتی و تکنیکی خودم و خداوند از طریق دستان خودش این خواسته های منو برآورده کرد مثلا برای تمرین تکنیکم ، خدا آدمهایی رو آورد که مشتاق بودن که فوتبال بازی کنن و یکی از اونا که خیلی مشتاق بود ، خودش توپ خرید چون توپ مخصوص خاکی نیاز بود و به این شکل من حریف تمرینی داشتم در جایی که اصلا فکرشم نمیکردم که با این افراد و در اون مکان بشه ولی شد
اینم بگم که قبل اینکه این شرایط جور بشه ، من خودم با توپ خودم تو حیاط خونه ای که بودیم تمرین میکردم و خودم ایمانم رو نشون دادم و خدا هم کارشو مثل همیشه عالی انجام داد
در مورد چایی آتیشی هم همینطور و خیلی ساده اتفاق افتاد و کلی ازش لذت بردیم و همچنین در مورد بازی پاسور که بلافاصله بعد درخواست اینکه یه بازی باشه که تو خونه بشینیم انجام بدیم و لذت ببریم ، هدایت شدیم بهش و نکته جالب این بود که اون پاسوره وجود داشت یعنی اون ابزار لذته بود ، تا وقتی ما درخواست نکرده بودیم هدایت نشدیم ولی به محض درخواست خودشو بهمون نشون داد و همینطوری که داشتیم میگفتیم آره خوب میشد پاسور میداشتیم ، یکی گفت من آوردم
این اتفاق هم این درس رو داره برام که مثل این پاسور ، تمام نعمتها در دسترس و زیاد هستن و به محض درخواست میتونن وارد زندگی من بشن اگر من ترمزی نداشته باشم
حالا اگه یه چیزی میخوام نمیشه ، باید بگردم دنبال اون ترمزه که نمیزاره جریان الهی کارشو انجام بده و نعمت روان بشه
در نهایت هم اینکه وقتی هدفمون لذت بردن از زندگی باشه ، هیچ چیزی اونقدر مهم نمیشه که بتونه جلوی حال خوب ما رو بگیره و این قایق لذت و حال خوب ، خودش ما رو میبره به سمت دریای نعمتهای بیکران الهی بدون اینکه ما بخوایم پارو بزنیم
باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
عاشقتونم بنده های مخلص خدا
در پناه الله رب العالمین شاد باشید