مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نشانه های بهبود شخصیت؛
- نقش توانایی کنترل ذهن در عملکرد صحیح جسم؛
- منطق هایی برای متعهد ماندن در عمل به قوانین زندگی؛
- منطق هایی برای ساختن تعهد؛
- ارزشمندترین نتیجه ی عمل مستمر به قانون؛
- “سمت من” در عمل به قانون، تمرکز بر بهبود شخصیت خودم است؛
- به محض اینکه آماده می شوی – به هزاران طریق- به جواب سوالات و راهکار مسائل ات هدایت می شوی؛
- به اندازه ای که “ناتوانی خود در تغییر دیگران” را می پذیری، از روابط ات لذت می بری؛
- سوالات در هر لحظه در حال پاسخ داده شدن است. اما اینکه شما چقدر آن جواب ها را می شنوی، بستگی به میزان آمادگی شما دارد؛
منابع بیشتر:
دکمه ” مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ” در صفحه اصلی سایت
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD938MB62 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 4 | تمرکز بر بهبود شخصیت خودم56MB61 دقیقه
شاه کلید نمیدونم
استاد علاوه بر هدایت که شما گفتید من از این شاه کلید برای باز کردن در خواسته هام هم استفاده میکنم
تا اونجایی که یادم میاد از بچگیم وقتی تو ذهنم گفتم من نمیدونم چطوری فقط میخوام داشته باشمش ، به طرز عجیبه فراهم شده !
یادمه پارسال دی ۹۸ خیلی الهام گونه بهم گفته شد از «نمیدونم» برای دریافت خواسته ها استفاده کن !
با گوشیم اون موقعم به تضاد رسیدم و گوشی های جدید تحسین میکردم با خواهرم برای خرید گوشیش همراهی میکردم درصورتی که خودم هیچ قصدی برای خرید نداشتم
وقتی امکانات گوشی های جدید دیدم گفتم خدایا من نمیدونم تو بهم بده !
مگه نمیگن تو وهابی
یادمه با ایمان کمم اول ۶۸ گیگ گفتم
یک هفته بعد مادرم زنگ زد گفت برو گوشی انتخاب کن میخوام به عنوان عیدی و کادو تولدت بهت گوشی بدم و من موندم از اولین نمیدونمی که آگاهانه خلق کردم !
از یجایی به بعد با گوش دادن فایل های استاد به خدا گفتم بابا من دیگه واقعا نمیدونم چطوری ولی ۱۲۸ گیگ برای تورزیاد نیست من ازت میخوام ! من دیگه به چطوری فکر نکردم !
و جالبه وقت خرید خدا از زبان مامانم که اصلا سر در نمیاره از گوشی بهم گفت فرنوش میگن ۱۲۸بهتره اونو بردار !
بهمن ۹۹ من برای کاری ( شغل نه) به مدت ۱ هفته اومدم اهواز
دیدم حسم خوبه به اهواز هنوز قصد نکرده بودم بمونم گفتم برم دنبال کار (شغل) موقت بگردم
هیچ کس و هیچ جا آشنا نداشتم فقط گفتم «نمیدونم» یجایی هدایت میشم دیگه !
طبق فرکانس ها و باورام همون روز اول جای دومی که مراجعه کردم گفت بیا سرکار
هرچند یه تضاد هایی داره که باعث رشدم شد ولی واقعا میتونم بگم بهترین درس ها را گرفتم !
در طول دوران عید ما جایی نرفتیم دوستانم در گروه تلگرام حرف از مهمانی زدن و من دلم خواست گفتم «نمیدونم» چطوری منم میخوام
و سیزده بدر مادر دوست خواهرم مارو دعوت کرد خونه شون و قورمه سبزی فوق خوشمزه اش را چشیدم تا یادم نره از جاییی که گمان نمیبرم هم میشه دریافت کنم ! چقدر چسبید این مهمانی که خدا دعوتم کرد !
تولد خواهرم دوست داشتم لباس شیکی داشته باشم رفتم بازار هرچی آگاهانه گشتم چیز خوبی پیدا نکردم ولی وقتی گفتم «نمیدونم»
تسلیم
با مادرم به اجبار ظاهراً ولی (جواب فرکانس های من بوده) رفتم بازار هدایت شدیم به یه پارچه فروشی و من پارچه دلخواهم خریدم
حتی مدل لباسش را هم نمیدونستم چی طراحی کنم !
وقتی رفتم پیش خیاط یهو الهام شد در پارچه هایی که مادرم پیش خیاط گذاشته بگردم و یهو توری صورتی رنگ را دیدم دیدم چقدر زیبا به پارچه ام ست میشه در یک لحظه تصویر نهایی لباس بهم الهام شد .
خود خیاط بهم گفت عجب چقدر سریع سِت کردی! و تازه مامانت میخواست دفعه قبلی که اومده بود این پلاستیک ببره ولی نشد چه خوش شناسی اینجا مونده بود!
و من در دلم خندیدم شانس !
من یه زمانی همش بدبیاری و بدشانسی داشتم 😁
اما هدایت و توکل بود که همزمانی را بوجود آورد چیزی که هر انسانی عاجز از رقم زدنشه !
این لباس طوری شد که هرکس دیدش گفت از کجا خریدی چقدر قشنگه چون صفر تا صدش کار خودِ خدا بود که با «نمیدونم» من خلق شد.
جدیدترین تجربه ام از «نمیدونم»
در فروشگاهی که کار میکنم قرار شد از من ویدیو تبلیغاتی برای معرفی پارچه ها گرفته بشه تا در پیج اینستاگرام گذاشته بشه
به خواهرم که تجربه داره زنگ زدم بهم کلی باور محدودکننده داد دفعه های اول خیلی تپق میزنی
تو خونه خیلی تمرین کن و از خودت ویدیو بگیر !
روز موعود من قبل از رفتن سرکار گفتم بذار چند دقیقه تمرین کنم بعد برم سرکار
ویدیو تمرینی گرفتم چندبار نگاه کردم قلبم گفت این راهش نیست بسپار به من
منم گفتم باشه خدایا من نمیدونم صفر تا صدش با تو !
از ژست و تن صدا و لباس و کلمات و لایک و کامنت ها گفتم همه چیش تو ببر جلو !
من تا حالا تو عمرم همچین کاری نکرده بودم
بی تجربه ی بی تجربه ولی
بخدا به خودش قسم
وقتی فیلم برداری شروع شد نیرویی در بدنم احساسم کردم خیلی ویژه یهو زبان اندام سرشار از قدرت و اعتماد به نفس شد خستگی ۶ ساعت کار کردن از تنم رفت بیرون با صدای محکم و قوی شروع به صحبت کردم و چیزایی که همون لحظه همکارم گفت از پارچه بگو را گفتم منی که قبلا باید حفظ و بارها تکرار میکردم !
خداوند قلب هارا نرم کرد تا بالاترین تعداد لایک های پیج را بگیره
مگه من میتونستم به همه آدما تک تک بگم ؟!
چقدر ایمانم به هدایت بیشتر شد
چقدر عزت نفسم بیشتر شد چون فهمیدم بزرگترین حامی دنیا عاشقانه منتظره تا ازش درخواست کنیم ! تا این حد متوکلین را دوست داره !
جوری پاداش میده که سوپرایز میشی !
در مدت آشنایی من با استاد هزاران مورد دیگر هم رخ داده که شاید الان یادم نیاد یا طولانی بشه بگم مثل داستان آشنایی من با مربی ورزش که در قدم اول گفتم چقدر هدایتی بود
اینارو یادآوری کردم تا الگو بدم به ذهن تا از طلب کردن و خواستن از خدا نترسه !
چون قبلاً فکر میکردم نمیشه پس طلب نمیکردم اما الان همه چیز فرق کرده !
« نمیدونم»
برای من معنی توکل میده
معنی اینکه روی هیچکس و هیچ چیز حساب نکنم حتی روی عقل خودم
«نمیدونم»
من انسان محدود به زمان و مکان خاص را وصل میکنه به میدان انرژی لامکان و لازمان نیروی برتر خدا (میخوای اسمش هر چیزی بذاری )
معجزه ها دیدم ازش که در هیچ میدانمِ هیچ انسانی پیداش نکردم .
این تجربه ی آخرم چشمم را به روی خودم باز کرد
اینکه من تنها نیستم نیرویی برتر و مافوق همه چیز و همه کس وجود داره
اینکه با این قدرت و نیرو توکل و هدایت می تونم چکار ها که بکنم
چه ثروت ها که میتونم خلق کنم
از شروع کسب و کار خودم نترسم
اون میتونه منو آسون و راحت هدایت کنه به سمت عشقی که شغلم بشه بدون حسابگری من!
اینکه من چقدر ارزشمندم چون خدا به بهترین شکل جواب ارتعاش و توکلم را میده
اینکه با وجود این نیرو بی نیازم از هر حامی بیرونی که ذهنم بهش جنبه شرک بده !
جواب سوالاتم میده !
راهنماییم میکنه حتی در کوچکترین و جزیی ترین مسائل !
اونم با عزت تمام
نیاز نیست التماس کنم و خودمو کوچیک کنم منت بکشم
اتفاقا این نیرو عاشق عزت و جلاله و میخواد با احساس خوب ازش درخواست کنیم
الان میفهمم چرا جز صفاتش این دوتا کلمه هست!
من «نمیدونم»
تقسیم کار با خداست
طلب کردن و درخواست کردن از من
هدایت و راهنمایی از اون
سپس عمل کردن من به الهامات
من «نمیدونم»
یعنی توحید
یعنی قدرت را دادن به یک نیرو
قدرتمندترین نیروی جهان
یعنی خالص کردن خود از شرکِ قدرت دادن به عوامل بیرونی
من «نمیدونم»
یعنی جلوی نجوای چطوری
از طریق چه کسی
را گرفتن
مثالش الگوهایی که بالا گفتم
میخوام دوباره تعهد بدم که بلدم بلدم بذارم کنار.
من هیچی نمیدونم تازه یکم از حرفای استاد را در مورد هدایت درک کردم
من میخوام درهایی جدید از قانون بر من باز بشه
نتایجی بیشتر با کیفیت تر بگیرم و همه مستلزم بار دیگر گفتن نمیدونمه
میذارم سوپرایز بشم
جانمی جان سوپرایز خدا
جوری میچینه که غیر قابل وصف به زبان انسانیه
حتما خودتون طعمش چشیدین
بیاین اجازه بدیم بیشتر اتفاق بیفته
مگر جز اینکه ما برای تجربه شادی و لذت وارد این جهان مادی شدیم ؟!
واقعا حیف نیست ازین نیرو که در وجودمون نهادینه شده استفاده نکنیم
نیرویی که ۲۴ ساعت در خدمتمونه
در هر لحظه در هر زمینه ای میتونه ، دوست داره کمکمون کنه
این نیرو جواب همه سوالات و درمان ها را میدونه
دست هایی به وسعت کل انسان های روی زمین داره
از بیشمار راه میتونه هدایت مون کنه که عقل محدود ما نمیتونه بدونه حتی وجود داره ولی اگر رها باشیم از جاییی که نمیدونیم خواسته مون برآورده میکنه !
چه ثروت ها چه استقلال ها چه سلامتی ها چه عشق ها چه تجاربی میتونیم خلق کنیم با این نیرو 😋😋😋😋🤭🤭🤭🤭
اصلا شده یه اهرم رنج و لذت قوی !
یه تجربه ی متافیزیکیه دیگه ای که داشتم این بود که شب ۱۳ فروردین
خواب دیدم یه سد از چوب پشتش آب فراوان و تمییز و زلال و فیروزه ای رنگ دریا جمع شده موج هاش آروم بود اینقدر زیاد بود که اصلا مرز زمین و آسمون مشخص نبود ( هنوز موندم اون حجم از آب را چطور این چوب های کم و باریک و بنظر کهنه و پوسیده نگه داشته بودن تا جاری نشه ) کنارسد ریل قطار بود !
من ماموریت داشتم چوب هارا بردارم تا آب از پشت دریا جاری بشه !
یواش یواش تکه چوب ها را برداشتم یواش یواش آب جاری کردم روی ریل قطار !
چقدر در خوابم لذت میبردم
از انجام کار
از صدای آب
از جاری شدن آب تمییز و شفاف
از مسیر
از دیدن ریل
از احساس موفقیت از اتمام کارم
در خوابم از برداشتن چوب ها لذت میبردم اصلا دنبال تایید نبودم غرق لحظه ی حال بودم فقط حال خوشم مهم بود دنبال نتیجه هم نبودم
بدون نگرانی از هیچی حتی غرق شدن
بدون سوال و ابهامی فقط عمل میکردم
بعدش یهو جمعیت زیادی از آدما اومدن منو تشویق کردن که چقدر خوب انجام دادی ! و ازم عکس میگرفتن !
بعدش از خواب بیدار شدم رفتیم مهمونی که گفتم دعوت خدا بود عصرش دوستامون رفتیم دور دور
مقصد برنامه ریزی شده نبوددد !
پیاده شدیم رفتیم عکس بگیریم
یهو به خودم اومدم دیدم فقط چند قدم از ماشین دور شدیم و من روی ریل وایسادم
😭😭😭😭
خشکم زد
من مثل همون جایی که تو خواب دیدم رفته بودم
اونم برای اولین بار اینجا رفتیم
خیلی تکان دهنده بود !
قلبم میگه این چوبا باورای محدودکننده ان که در مقابل عظمت نعمت هایی که مثل آب دریان هیچی نیستن
ضعیف و شکننده ان
و من باید با تکامل کم کم این باورا و ترمزها را با لذت بردارم تا در مسیر زندگیم نعمت ها جاری بشن !
مجموع این اتفاقات پشت سر هم باعث شده
احساس های جدیدی داشته باشم نسبت به این نیرو
انگار تا حالا تو وجودم آکبند مونده بود
اصلا یه حال و هوای خاصی دارم
انگار تازه فهمیدم این خدا این نیروی درونی چه قدرتی داره
هرچی محاله تو ذهن منه
اصلا دلم نمیخواد هرزش بدم با توجه های بیخود یا نادلخواه یجور قدرنشناسیه بنظرم
فکر کن بزرگترین معجزات بتونی باهاش رقم بزنی بعد صرف دخالت و قضاوت تو زندگی بقیه کنی
یا اینکه توجه به چیزای چرت و پرت بکنی
یا اینکه باهاش رنج برای خودت خلق کنی
دلم میخواد بندازمش تو کانال موفقیت ، شادی ثروت نعمت برکت عشق سلامتی و … هر چیز خوبی که تو این جهان مادی وجود داره !
چه ذوق و شوقی دارم که باهاش لذت و خوشی و شادی خلق کنم !
انگار تازه فهمیدم به نسبت میزان استفاده ام ازین نیرو چقدر قوی و ارزشمندم
جوری که وقتی خودمو به این نیرو گره میزنم
و وصل میشم
هر چیزی ممکن میشه
ظرفم به وسعت کل کیهان میشه
چون همه ی راه حل ها و چاره هارو میدونه !
دیگه فرنوشی وجود نداره
خداست که داره پاره ای از خودش جهانش را گسترش میده !
اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده !
همه اش نتیجه توکلم به این نیرو هست!
حتی این کلماتم من ننوشتم چون من نمیدونستم قراره چی گفته بشه فقط کلمه به کلمه نوشتم تسلیم وار بدون برنامه ریزی آگاهانه !
عاشقتونم !❤️🕊️
استاد مثال جی پی اس چقدر عالی بود برای فهم بیشتر هدایت
چقدر عالی گفتید این فقط در مرود مسیریابیه
هدایت خداوند در هر زمینه ای در هر لحظه ای هست
درمورد قضاوت و دخالت در زندگی دیگران من کاملا این شکلی بودم چون در خانواده ما این نوع رفتار نشان دلسوزی و دوست داشتن همدیگه بود اما من فهمیدم که هر وقت هر توصیه ای( بدون پرسش اون آدم از من) کردم خودم همون موقع بیشتر از مخاطبم نیازمند عمل به اون توصیه ام .
الان هروقت بخوام اینکار بکنم
میگم من فقط مسئول زندگی خودمم
و هرچیزی که قراره به اون آدم بگم برای خودم در دفترم مینویسم !
استاد شما میلیون ها بار همیشه تکرار کردید که
هر لحظه ما در حال ارتعاش دادن هستیم
ولی انگار بعد از این همه تکرار تازه یه جرقه در ذهنم زده شد !
یعنی من از همین لحظه میتونم زندگیم عوض کنم.
از همین لحظه می تونم ثروت بیشتری خلق کنم
از همین لحظه می تونم عشق و محبت بیشتری از آدم ها خلق کنم.
از همین لحظه می تونم سلامت تر باشم
از همین لحظه میتونم هر چیزی در زندگیم عوض کنم !
البته به اندازه یک مدار
انتظار اینو نباید داشته باشم که فورا از صفر برسم ۱۰۰
اما اگر ادامه بدم تجربه ۱۰۰ هم حتمیه !
اصلا قانون نباید عادی بشه برام
چون دیگه نمیتونم ازش کمال استفاده ببرم
دچار روزمرگی و ارتعاش ناآگاهانه طبق عادت میشم !
دقیقاً استاد به اندازه ای که درک کردم من هیچ تاثیری در زندگی بقیه ندارم و سعی کردم دخالت در زندگی اطرافیانم کم کنم نتیجه هام خیلی بیشتر شد اصلا فضای ذهنی جدیدی تجربه کردم!
استاد افرادی که آماده ترن پذیرش بیشتری از حرفاتون دارن و زودتر نتیجه میگیرن این به نفع شماست چقدر احساس لیاقت تون دوست دارم که حتی در استفاده از محصولات دنبال با کیفیت ترین افراد هستید ! نه دنبال مشتری بیشتر
چون شما نتیجه و عمل براتون مهم تره !
و این ویژگی را افراد کمی دارند !
همیشه نتایج من باید صحبت کنن نه زبان من !
اینقدر چند ماه پیش افراد متفاوت به من گفتن تو فقط قشنگ حرف میزنی به خودم اومدم خودمو متعهد کردم که دیگه مبلغ قانون نباشم بلکه عمل کننده باشم
و جالبه به نسبت تعهدم شرایط تغییر کرد .