مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نشانه های بهبود شخصیت؛
- نقش توانایی کنترل ذهن در عملکرد صحیح جسم؛
- منطق هایی برای متعهد ماندن در عمل به قوانین زندگی؛
- منطق هایی برای ساختن تعهد؛
- ارزشمندترین نتیجه ی عمل مستمر به قانون؛
- “سمت من” در عمل به قانون، تمرکز بر بهبود شخصیت خودم است؛
- به محض اینکه آماده می شوی – به هزاران طریق- به جواب سوالات و راهکار مسائل ات هدایت می شوی؛
- به اندازه ای که “ناتوانی خود در تغییر دیگران” را می پذیری، از روابط ات لذت می بری؛
- سوالات در هر لحظه در حال پاسخ داده شدن است. اما اینکه شما چقدر آن جواب ها را می شنوی، بستگی به میزان آمادگی شما دارد؛
منابع بیشتر:
دکمه ” مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ” در صفحه اصلی سایت
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD938MB62 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 4 | تمرکز بر بهبود شخصیت خودم56MB61 دقیقه
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربانم
سلام به همه دوستان خوبم
خدایا شکرت که امروز هم بهم فرصتی دادی که همراه و هم قدم استاد عزیزم باشم
خیلی وقتا ما فکر میکنیم که موظف هستیم که زندگی و شرایط آدم های اطرافمون و تغییر بدیم
و میخوایم جای خدا بشینیم و یادمون میره که هرکسی خودش با فرکانس هاش داره زندگیش و خلق میکنه
حتی خداوند هم تو قرآن هیچ وقت به پیامبر نگفته تو وظیفه داری که مشرکان و به راه راست هدایت کنی بلکه بارها و بارها خداوند به پیامبر گفته از مشرکان روی بگردان
پیامبر فقط وظیفه داشته اون چیزی و که بهش وحی شده ابلاغ کنه حالا هرکسی که میخواد ایمان بیاره و هرکسی هم که نمیخواد ایمان نمیاره
پیامبر هم مثل یه پست چی نامه رو میاره حالا طرف میخواد نامه رو باز میکنه میخونه نمیخواد نمیخونه
هم پیامبر و هم شیطان دارن کارشون و انجام میدن و هیچ تسلطی بر بندگان ندارن و این دیگه با خود مردم هست که به کدوم سمت برن
وقتی خدا به پیامبر دستور داده که از مشرکان روی بگردان و تو نمیتونی به زور کسی و به راه راست هدایت کنی چرا ما اصرار داریم که اطرافیانمون و تغییر بدیم چرا ما فکر میکنیم که ما میتونیم زندگی کسی رو تغییر بدیم درصورتی که کسی تا خودش نخواد تا مدارش تغییر نکنه شرایط زندگیش عوض نمیشه
هرکسی تو هر مداری که هست اتفاقات و شرایطی رو تجربه میکنه که تو اون مدار هست ما نمیتونیم دست کسی رو بگیریم و از یه مدار بیاریمش تو یه مدار دیگه اگه اینو درک کنیم دیگه کاری به دیگران نداریم
اگه درک کنیم که هرکسی الان هرجایی هست جای درستشه دیگه نمیخوایم برای کسی دلسوزی کنیم چون اون خودش خواسته که تو این شرایط باشه
چرا استاد انقدر تاکید داره که راجب این مسائل با کسی حرف نزن ؟
چون باعث میشه تمرکزت از رو اصل برداشته بشه و به فرعیات بره
چون اونا که متوجه نمیشن تو چی میگی و با تو بحث میکنن و ما میخوایم اونا رو قانع کنیم همه اینا باعث میشه توجه ما بره به سمت ناخواسته ها و اونارو به زندگیمون دعوت کنیم
به قول استاد مثل اینه که بخوای به یه کور آسمون و نشون بدی بگی ببین چقدر قشنگه اون نمیتونه ببینه چون نابیناست و تو هر چقدر هم که تلاش کنی فایده نداره
و استاد چقدر زیبا شما دارین عمل میکنین به این آگاهی ها و گفتین که حتی اگه من فریاد بزنم ولی اون کسی که تو مدار نباشه نمیشنوه و اگه تو مدار باشه حتی اگه شما نباشین به یه طریق دیگه هدایت میشه
هر کسی به میزان آمادگی که داره به مدارهای بالاتر هدایت میشه
هزاران راه وجود داره برای هدایت افراد
وقتی این آیه رو شنیدم و درک کردم دیگه هیچ وقت نخواستم راجب این مسائل با کسی حرف بزنم یا نخواستم کسی و قانع کنم
وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ
و چون سخن بیهوده میشنوند از آن روی گردانیده و میگویند اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شما سلام بر شما ما خواهان معاشرت با جاهلان نیستیم
من فقط وظیفه دارم رو خودم کار کنم و هیچ وقت نخوام چیزی و به کسی ثابت کنم
افرادی که تو مدار من باشن خودشون میان سمت من نیازی نیست که من کاری کنم
چقدر لذت بردم از جمله طناز که گفت اصلا مهم نیست که نسبتون با هم چقدر نزدیک باشه پدرمون باشه یا مادرمون یا همسرمون مهم اون مدار و فرکانسی هست که توش قرار میگیریم
از نزدیک ترین افراد خانواده ما هستند که اگه با هم هم فرکانس نباشیم جهان ما رو از هم جدا
میکنه چون جهان نمیتونه افرادی که با هم هم فرکانس نیستن رو به مدت طولانی یه جا نگه داره
خیلی وقتا هم میشه که افراد تو رابطشون مشکل دارن ولی نمیخوان تغییر کنن میخوان اون طرف و تغییر بدن که این امکان نداره و این میشه که سالها یه زندگی رو به زور تحمل میکنن و همیشه از زمین و زمان گله و شکایت دارن
من باید بپذیرم که اگه من تغییر کنم آدم های اطرافم عوض میشن
اگه من تغییر کنم شرایط شغلیم عوض میشه
اگه من تغییر کنم شرایط سلامتیم بهتر میشه
زمانی من میتونم زندگیم و تغییر بدم که بپذیرم تمام عوامل زندگی من درونی هست نه بیرونی
چون من میتونم خودم و تغییر بدم ولی هیچ وقت نمیتونم عوامل بیرونی و تغییر بدم
من هیچ وقت نمیتونم دولت و تغییر بدم
نمیتونم پدرم و مادرم و همسرم و یا رییسم و تغییر بدم
ولی میتونم خودم و تغییر بدم
من باید شخصیتم تغییر کنه نه اینکه ادا دربیارم
همه میتونن حرفهای قشنگ بزنن ولی مهم اینه که عمل کنیم به آگاهی ها
همین امروز وقتی میخواستم بیام سرکار رفتم جلوی آینه و به خودم گفتم تو واقعا همونی که بدون آرایش بیرون نمیومدی ؟
انقدر تغییر کردی که مدت هاست خودتی و دنبال تایید دیگران نیستی و حرف دیگران برات مهم نیست
همیشه سعی کردم شخصیتم تغییر کنه همیشه سعی کردم به کوچکترین آگاهی ها عمل کنم
و در جواب شیرین عزیزم که گفتن هنوز دستاوردی ندارم میخوام بگم
از همون لحظه و همون روز اول که وارد این مسیر میشیم نشانه ها میاد حتی شاید به قول استاد میریم خونه و میبینیم مامانمون غذای مورد علاقمون و درست کرده این خودش نشانه هست
البته من اینو به خودم یادآوری میکنم که
همین که من دارم سعی میکنم حرف دیگران برام مهم نباشه
همین که سپاسگزار تر شدم
همین که فقط روی خدا حساب باز میکنم
همین که شب ها با آرامش کامل میخوابم و صبح ها با هزار امید و انگیزه و ذوق و شوق بیدار میشم
همین که تو زندگیم هدف دارم و دارم براش حرکت میکنم
همین که اصلا جنس اتفاقات زندگیم تغییر کرده
و هزار تا مثال دیگه یعنی من تو مسیر درست هستم و باید ادامه بدم
شاید از نظر دیگران اصلا هیچ پیشرفتی نباشه شاید نجواها بیان و بخوان تو رو با دیگران مقایسه کنن ولی من که میدونم درونم چه تغییری رخ داده من که میدونم جریان چیه
و بدونم که این مسیر هیچ انتهایی نداره و هر چقدر شرایط بهتر باشه باز هم میتونه بهتر باشه و یه جمله مینویسم از خانم شایسته عزیز و اونم اینه که
(( تنها زمانی به معنای واقعی کلمه زندگی میکنیم که در حال ساختن نسخه ای بهتر از همه چیز در دنیای اطرافمان باشیم و به حرکت در این مسیر ادامه بدیم یعنی حتی اگر همه چیز در زندگی مان عالی است بدانیم که باز هم میتواند از این بهتر باشد))
درس دیگه ای که از طناز یاد گرفتم این بود که تمام باورهایی که تو شهرشون و بین مردم بود و شکست و باور نکرد و نذاشت باورهای اشتباه جلوی پیشرفتش و بگیره و رفت سراغ عشق و علاقه اش و باز هم بهمون ثابت کرد که عوامل بیرونی هیچ تاثیری تو کار ما و زندگی ما نداره و همه چیز برمیگرده به باورهای ما
خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی
خدایا همواره به راه راست هدایتم کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
سلام دوست مهربونم رویا جان
خیلی ازت سپاسگزارم عزیزم
خدارو شکر که همه داریم به هم کمک میکنیم برای درک این آگاهی ها
ممنونم که برام نوشتی عزیزم
در پناه خدای مهربون شاد و سلامت باشی عزیزم
سلام دوست ارزشمندم
سپاسگزارم ازت فرحناز جان
برات آرزو میکنم لحظه لحظه زندگیت پر از آگاهی های ناب باشه و همیشه غرق در شادی و خوشبختی باشی
سپاسگزارم فاطمه جان
خدایا شکرت برای اینکه داریم به هم کمک میکنیم برای دریافت آگاهی های بیشتر و داشتن زندگی بهتر