گفتگو با دوستان 4 |  تمرکز بر بهبود شخصیت خودم - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

282 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فافا گفته:
    مدت عضویت: 1818 روز

    سلام به استاد خوب و دوست داشتنی ، و مریم عزیزم ❤️❤️❤️❤️

    میخاستم بابت افتتاح این بخش از سایت سپاسگزاری کنم. و اینکه بگم واقعااااااا ممنونم من همیشه دنبال جایی از سایت میگشتم تا نتایج فوق العاده بچه ها رو ببینم و اینکه ایمانم قویتر بشه ذهن منطقیم بفهمه که آرزوهام دور از دسترس نیستن ، همه چی دست خودمه.

    و اینکه ازتون خواهش کنم این قسمت از سایت فقط مخصوص نتایج بچه ها باشه ، یجوری قسمتی برای ایجاد باور بشه.ممنونم 🙏🏻

    کاش میدونستید من چقدر دوست دارم از نزدیک شما رو ببینم و ایمان دارم برام اتفاق میوفته 😍. بی صبرانه منتظر قسمتهای بعدی هستم🥰🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    reza kermanshahi گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    واقعاااا لذت برم استاد عزیزم واقعاااا جاهایی اشک ریختم جاهایی موهای تنم سیخ شد والله اکبر ازین خداوند وقدرت جهان وباورهامون.⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    عمادالدین فیاضی گفته:
    مدت عضویت: 3131 روز

    به نام خداوند یکتا خداوند روزی ده رهنما

    عرض سلام و خدا قوت به استاد عزیز عباسمنش و مریم شایسته گرامی و همه هم فرکانسی های سایت

    حقیقتا باید به استاد و مریم خانم دست مریزاد گفت که بی وقفه و با این توان وقدرت چنین فایل های ارزشمندی را تهیه می کنند، نکته ای که درخصوص فایل شماره 4 گفتگوی استاد با دوستان می خواستم مطرح کنم این است وقتی یکی از بچه ها درباره اینکه راه حلی برای او که اساسا به خداوند اعتقادی ندارد ، چه می تواند باشد؟ استاد جواب روشن و واضحی ندادند. در حالی که به خاطر دارم در پاسخ به پرسشی مشابه در یکی از فایل هایش خیلی شفاف و روشن فرمودند که برای کسی که به این نیرو اعتقادی ندارد من راه حلی ندارم واینکه هر چه دارم ازاین نیرو هست ،وقتی به این نیرو اعتقاد درستی نداشتم حتی نون نداشتم که بخورم ” حقیقتا این جواب بی نظیر بود و از انجایی که اساس کار استاد عزیز تکیه و توکل برچنین نیرویی است؛ خوب بود که دراینجا هم به همین وضوح و روشنی از این اندیشه متعالی دفاع می کردند. با سپاس بیکران وارادت بسیار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محمد اسفنديار گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    درود ب استاد

    شاید بتونم ب روزی معجزات رو براتون بنویسم

    هنوز هنگم و فقط دارم میشنوم

    فقط میتونم بگم خیلی زمان منحصر ب فردی هست ک ی ادم انقد ساده و همه فهم چیزایی رو بیان کنه ک همه نیاز دارن

    شاید اخرین امام اینارو بیان کرده و وقفه بوده تا الان ک استاد انقدر ساده داره بیانمیکنه

    ی ماه گوش کنید حتی رایگانهارو بردین زندگی رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 663 روز

    سلام و درود فراوان خدمت خانواده بزرگ عباس منش ،،،،،

    خیلی زیبا خیلی به موقع دقیقاً در زمان مناسب و مکان مناسب این پیشنهاد امروز من بود و دقیقاً صحبت و جواب سوالات ذهنیم بود و کاری نتونستم انجام بدم جز ریختن اشک شوق از این همه مهربانی خداوند متعال از اینکه همیشه صداش کردم جوابمو داد همیشه باهام حرف زد و همیشه مثل آب رو آتیش این دل منو آرام کرد ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس ،،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرتتتتتت برای استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای صحبت های طناز عزیز واووو براوو دختر تو بی نظیر صحبت کردی قلب منو چهار ستون بدنم رو لرزوندی دمت گرم خداقوت انشاالله تک تک آرزوهای قلبیت یکی یکی خلق کنی روح بزرگت همینطور دنبال کنی و شاد و تندرست و ثروتمند باشی همیشه ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ثروووووتتتتمند و شااااااد و سلامت هستم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    هدایت

    تسلیم شدن

    رد پای روز 15 تیر

    بگو چشم تا ببرمت به نور خودم ،تو منو خواستی ،پس باید چشم بگی تا منم بتونم نزدیک ترت کنم به خودم

    این جملاتی هست که وقتی از خدا درخواست کردم که خدا کمکم کن که از این جهان هستی بگذرم و میدونم که شرط گذشتن از این جهان هستی اینه که به خواسته هام برسم

    که استاد عباس منش میگفت تنها راه گذر از ثروت ،رسیدن به ثروت هست

    نمیدونم ،وقتی فکر میکنم هیچی نمیفهمم ولی اینو خوب میدونم که خدا داره هدایتم میکنه به بهترین شکل و ساده ترین و طبیعی ترین شکل

    وقتایی که چشم گفتم خیلی خوب بود برام، نتیجه همه چیز

    .ولی وقتی چشم نگفتم و کار خودمو کردم ، مثلا یه نمونه اش این بود که خدا این روزا بهم میگفت طیبه ساکت باش الان وقت حرف زدن نیست ،نباید توجه کنی به این موضوع

    نباید به این فرد حتی اگه نزدیکترین فرد زندگیت هست این قوانین رو بگی

    نباید توجه کنی به حرفایی که میزنن و اعراض کن ، چون پنهانی هست و داری توجه میکنی و مسیرت درست نیست باعث تغییر فرکانست میشه

    و نتیجه اش نشنیدن صدای من هست که کمتر میشنوی و اذیت میشی

    راستشو بخوام بگم ،من انگار معتاد شدم

    معتاد شنیدن صدای خدا ، همون حسی که هر لحظه بهم خیر و شر رو میگه و انقدر نزدیک میشنوم این صدا رو که حتی بارها میگم خدایا این صدا که عین صدای خودمه

    حتی بارها گفتگومون که بالا میگیره، من میگم، تا من دارم میگم ،حرفم تموم نشده، جواب میشنوم

    یا اینکه بهم میگه کارت درست نیست و گوش ندی نتیجه نمیگیری

    .حتی چند باری که گوش ندادم به حرفاش و صداش کم تر شده

    ، یه حس اذیت شدنی تو وجودم حس میکنم که همه اش میخوام صداشو بشنوم

    همین دیروز بود که داشتم دستامو میشستم دوباره با عادت ناخوبی که داشتم ،این بود که با لباسم خشک میکردم ، و خدا یه مدت دائم بهم میگفت که انجام نده میخوام از این عادت رهات کنم و من یه مدت چشم میگفتم و انجام نمیدادم

    ولی نمیدونم چند روزیه انجام میدم و حتی میشنیدم که خشک نکن با لباست ولی توجه نمیکردم و کار خودمو میکردم و وقتی دستامو با لباسم خشک میکردم دیگه این صدارو نشنیدم

    تا اینکه دیروز دوباره این رفتارمو تکرار کردم ، یهویی گفتم خدا چرا نمیگی دستاتو نزن به لباست ؟؟؟ چرا دیگه مانعم نمیشی ؟؟؟ چرا صداتو نمیشنوم که مانعم بشی و بگم چشم

    که شنیدم چون تو گوش نمیدی ،وقتی گوش ندی من دیگه کاریت ندارم ،البته من همیشه میگم بهت این کارو انجام نده ، ولی تو چون گوش نکردی دیگه اون لحظه صدای من انقدر ضعیف شده برات که نمیشنویش

    پیش خودم گفتم داری چیکار میکنی طیبه ، مگه نمیخوای هر لحظه در تمام جنبه ها از خدا بپرسی ؟؟ پس چرا چشم نمیگی

    یه احساس اذیت شدن درونی هم داشتم مثل معتادا شدم که وقتی حس نمیکنم این صدای پر از آگاهی و آرامش و عشق رو اذیت میشم

    و به خودم یادآوری کردم و باید هر لحظه آگاهانه توجه کنم تا چشم بگم که بیشتر و بیشتر بشنوم این صدا رو

    تا چشم نگم هیچ اتفاقی نمی افته

    و این بهم گفته شد که تو منو اگر میخوای باید چشم بگوی خوبی باشی

    صبح دقیقا وقتی خواستم رد پای روز 14 تیرم رو تو سایت بذارم دیدم یه پاسخی برای من اومده و یه خانم بهم گفته بود که در روز شمار 171 و بهم پیشنهاد داده بود که

    هر موقع دیدی گوش نمیدی به حرف خدا این حرفا رو به خودت بگو

    میتونی براخودت این باور رو بسازی هربار که به صدا توجه نکنی ممکنه تن صدا کم بشه و این کم و کم شدن باعث میشه دیگه صدا رو نشونی و خدا باهات حرف نزنه این طوری ضمیر ناخوداگاهت میترسه و بیشتر توجه میکنه و عملگرا میشی.البته که حقیقت داره وقتی به هرچی توجه نکنی و عمل نکنی دیگه از دستش میدی

    و من این رو نشونه دونستم از خدا که بهم یادآوری کرد تا حواسم جمع باشه

    دیشب بعد نوشتن رد پام ،که نوشتم با خدا قرار دارم و بیدار میمونم باهاش حرف بزنم ، تا ساعت 2:30 تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم و وقتی اومدم بشینم داشتم به فایل استاد گوش میدادم

    فایل گفتگو با دوستان قسمت 4

    که آخرای فایل درمورد هدایت میگفتن

    پرسیدم خدا از چی شروع کنم که باهم حرف بزنیم

    تو بگو

    همینجوری نشسته بودم و گوش میدادم که حس کردم برو قرآن و بردار و میخواستم مثل هر بار دستمو بذارم لای صفحه ای از قرآن و بخونم

    مکث کردم گفتم خدا تو چی میگی ؟ چی قراره بهم بگی ؟

    که شنیدم صفحه 63 قرآن رو باز کن و بخون

    همین که باز کردم سوره آل عمران بود

    قبل اینکه قرآن و باز کنم داشتم به حرفای طناز خانم فکر میکردم که تو هاوسکلاب به استاد میگفت جریان هدایتش به سمت قرآن خوندن و که میگفت آیه ای باز شد که میگفت عجله نکنید در مورد قرآن خوندن

    و یاد هدایت خودم افتادم که آیه برای من اومد در مورد هدایت

    و بعد که شروع کردم صفحه 63 رو خوندم دقیقا آیه ای در مورد هدایت دوباره بود که خوشحال شدم که خدا بهم یه نشونه دیگه داد که داره هدایتم میکنه

    و حامی و هدایتگر منه

    وَکَیۡفَ تَکۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ وَفِیکُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن یَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِیَ إِلَىٰ صِرَٰطࣲ مُّسۡتَقِیمࣲ101

    و چگونه کافر خواهید شد در صورتى که آیات خدا بر شما تلاوت مى شود و پیغمبر خدا میان شماست ؟ و هر کس به دین خدا متمسّک شود محققا به راه مستقیم هدایت یافته است

    اواسط صفحه بودم که باز سوالی پرسیدم

    گفتم خدا من جدیدا یه موضوعی فکرمو درگیر کرده

    اینکه تو، تو قرآن خودت گفتی که هر کس کار خیر بکنه پاداش کار خیرش رو میدیم

    مثلا حتی اینم پرسیدم که چجوریه که میگن هر کس صبح قبل اذان بیدار بشه و باهات حرف بزنه و بیدار باشه و توجه کنه و تمرکزش به ربّ باشه زندگیش تغییر میکنه و یکی از این تغییرات در رزق و روزی هست

    الان کسایی که صبح بیدار میشن تا باهات حرف بزنن میگن رزق و روزیمون بیشتر بشه این یعنی درست نیست ؟ به خاطر خودشون بیدار شدن نه به خاطر تو و حرف زدن با تو

    خب ما الان تو این دنیا کار خیری بکنیم اگر به پاداششم فکر کنیم اشکالی داره؟؟؟؟

    بعد گفتم الان ما تو این جهان اومدیم و تو مقرر کردی که اینجا باشیم رفتارهای انسان گونه مونم هست دیگه، که بخوایم کاری بکنیم که پاداششو که توقرآن گفتی میدی

    اینکه اگر کسی کار خیر بکنه پاداششو میدی

    چون تو کتاب عشق خدا که هدایتی بهم هدیه دادیش ،نوشته بود که حتی اگر کار خیری بکنیم و به فکر این باشیم که اون دنیا میریم بهشت ، عبادت تاجرانه هست

    دقیق جملاتش یادم نیست ولی منظورش این بود

    حتی تو قرآن هم فکر کنم یه بار خوندم که هر کس به فکر دنیا و آخرتش باشه دقیق ولی یادم نیست

    و یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفت برای خودت ببخش حتی برای خدا هم نبخش که بعد منت بذاری سرش بگی ببین خدا من بخشیدما

    بعد برام سوال شده بود و اینم تو فکرم بود که خب وقتی میگن و تو قرآن هم آیه اش هست که وقتی کاری انجام میدی برای خدا انجام بده این چجوریه ؟؟

    البته اینم حس میکردم که درسته اگر کار خیری کردی و به فکر پاداشش بودی اشکالی نداره ولی اگر کار خیری کردی و به فکر این بودی که خدا ازم خواسته و من انجامش دادم برای خدا این مرتبه اش بالاتره

    و انگار وقتی داشتم سوالو میپرسیدم خود به خود جواب به زبونم جاری میشد و گفته میشد که مرتبه دارن همه اینا

    و اگر سعی کنی که روی خودت کار کنی تا به مرتبه ای از ایمان به خدا و تسلیم بودن برسی که همه کاراتو برای خدا انجام بدی این پاداشش بیشتره

    در اصل اینکه بگی عجرت رو در مقابل خدا و ناتوانبت رو بگی و بسپری به خدا

    همینجوری وسط صفحه 63 که مکث کردم و به این سوالا فکر کردم و پرسیدم بعد ادامه دادم

    گفتم خدا یعنی میشه تو این آیات جوابمو بدی

    همین که صفحه 64 رو خوندم گریم گرفت

    لَیۡسُواْ سَوَآءࣰۗ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ أُمَّهࣱ قَآئِمَهࣱ یَتۡلُونَ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ ءَانَآءَ ٱلَّیۡلِ وَهُمۡ یَسۡجُدُونَ

    همه اهل کتاب یکسان نیستند، طایفه اى از آنها معتدل و به راه راست اند، در دل شب به تلاوت آیات خدا و نماز و طاعت حق مشغولند

    گریه کردم وقتی این آیه رو خوندم

    گفتم ببین من نمیدونستم چی با خدا حرف بزنم گفتم هیچی نمیدونم تو بگو تو از من بهتر میدونی که منو هدایت کرد تا بهم بگه قرآن بگیر دستت و شبا که چند روزه شروع کردی با من حرف بزنی و نزدیک اذان بیای بهم بگی حرفاتو قرآن رو هم بخون و فکر کن و از من بپرس

    کمکت میکنم

    تو تلاشتو داری میکنی تا شبا بیدار بمونی و تا نماز صبح هم کار کنی، تو قدم برداشتی منم میبینمت ، که هم با من حرف بزنی و من میبینم این تلاشت رو

    و آخرین آیه از صفحه ای که خدا بهم گفت بازش کنم و بخونمش این بود

    وَمَا یَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرࣲ فَلَن یُکۡفَرُوهُۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلۡمُتَّقِینَ115

    هر کار نیک کنند از ثواب آن محروم نخواهند شد و خدا دانا به حال پرهیزکاران است

    اینجا متوجه شدم که جواب سوالمو داد که طیبه درمورد کار نیک پرسیدی به این فکر نکن که ثوابش چجوریه و چی گفته شده و به شک بیفتی

    به این فکر کن که من میبینم ،دانا و آگاهم به همه چیز و تنها قدرت و نیروی عالمم

    حس کردم یه جورایی باید درمورد این موارد که سواله برام ، که برای ثوابشم فکر کنم خوبه یا فکر نکنم هم باید رها باشم

    و زیاد درگیرش نشم

    مثلا اگه کار خوبی کردم به فکر پاداش نباشم

    به فکر این باشم که قدم مثبت برداشتم و میتونم که خداگونه باشم و رفتارم رو تغییر بدم

    تو فایل گفتگو با دوستان قسمت 4 که استاد گفت درمورد هدایت و سوال پرسیدن

    اینکه گفت جهان واکنش نشون میده به سوال های شما

    گفت اینو بدون که همه چی هدایته ،غیر از این نمیتونه باشه

    ما انسان ها آدمایی هستیم که سوال میپرسیم

    و گفت مهم نیست که ما سوالی که میپرسیم با صدای بلند بپرسیم یا تو قلبمون بپرسیم

    ما سوال میپرسیم و خداوند هدایتمون میکنه به جواب

    حالا اینکه ما چقدر جوابو بشنویم دیگه برمیگرده به میزان آمادگی برای دریافت جواب

    و به تکامل اشاره کردن و در عمل باید درک کنیم

    و باز به تسلیم بودن اشاره کردن که باید تسلیم باشی تا هدایت بشی به مسیر درست

    اگر بگی خودم میدونم و بلدم وفلان نمیشه

    وقتی بگی عاجزم و خدایا تسلیمم اونموقع اجازه میدی به خدا ،خودش هدایتت میکنه

    خوشخالم از اینکه خدا هدایتم کرد به این صفحه از قرآن

    تا شب باهاش حرف بزنم و حتی موضوع حرف زدنمونم خودش تعیین کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1664 روز

    به نام خدای مهربان⚘

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت🌸

    گفتگوی استاد عباس منش با دوستان

    قسمت ۴

    شیرین خانم:

    من خیلی خوشحالم که توی این مسیر هستم و ما یه زوجی هستیم که کاملاً افکارمون متفاوت از هم دیگه است. من مثل همسرم فکر نمیکنم و توی این مدتی که توی مسیر خودشناسی هستم این صحبت هایی که شما فرمودین توی زندگیم تجربه کردم و تازه فهمیدم که چه اشتباهاتی میکردم و به خیال خودم جوری بودم که فکر میکردم دقیقاً دارم مسیر درست رو طی می کنم. اولین باری که فایل های رایگان رو که جمله معروف تون در مدار بودن رو شنیدم اینقدر برام عجیب و جالب بود و اصلا نمیتونستم اون چیزی رو که درک کرده بودم فراتر از اون چیزی بود که توی زندگیم دیده بودم و برام جالب بود و اوایل که این مسائل رو آشنا شدم باهاشون، خیلی همه جا جار میزدم، به هر کی میرسیدم میگفتم یه همچین چیزایی هست، دنیا یه همچین قوانینی داره و خیلی ها بی تفاوت رد میشدن از کنارش☹

    همسرم بعضی وقتا بهم گیر میداد میگفت همش تو سیم پیچی هستی، هی هندزفری توی گوشته و داری این ها رو گوش میکنی ولی من احساس کردم که این یه مسیریه که بهش هدایت شدم و با وجود اینکه حتی یه جاهایی باعث دلخوری و اختلاف بین من و همسرم میشد ولی من ادامه دادم و به این نتیجه رسیدم که بهترین راهی که میتونم توی زندگی برای خودم داشته باشم همین مسیریه که الان توش هستم

    تضاد خیلی میبینم توی زندگیم، ولی دیگه مثل قبل نیستم، قبلا هر تضادی که سر راهم سبز میشد سریع زبان به گله و شکایت باز میکردم ولی الان نمیگم اصلاً

    ولی خوب یه وقتهایی ناراحت میشم، ولی زود به اصطلاح روانشناسی اون دوره سوگواری رو سریع تموم میکنم و به خودم میام و سعی میکنم که درست فکر کنم و ذهنمو کنترل کنم🤗⚘

    استاد: همین صحبت‌هایی که گفتی همین که مثلاً سعی میکنیم، ببین مثلا ما یه مسیری رو رفتیم الان میخواهیم تغییر بدیم زندگیمون رو، همین که میگی مثلاً من قبلا وقتی به تضاد میخوردم به هم میریختم الان مثلاً سعی می‌کنم که اون دوره احساس بدم کوتاه تر باشه، سعی میکنم کمتر ناراحتی رو ادامه بدم، به شکل دیگه ای به قضیه نگاه کنم، اینا همش قسمتی از مسیره😃

    اصلاً فرض کنیم هیچ کدوم از این صحبت هایی که شما مثلاً اگه اینجوری فکر کنی از لحاظ مالی پیشرفت میکنی، این اتفاق برات میفته، به آرزوهات میرسی

    فرض کنیم هیچ کدوم از اینها حقیقت نداشته باشه، دیگه اصلاً بیایم کلاً بزنیم به ریشه کل این داستان

    فرض کنیم همه اینها حقیقت نداره و هیچ اتفاقی نمیفته ولی این یکی رو که قبول داریم که وقتی که من سعی میکنم به شکل دیگه ای به اون اتفاق نگاه کنم که احساسم بهتر بشه از زندگیم توی اون لحظات لذت بیشتری نسبت به قبل میبرم، این یک واقعیته که نمیشه کتمانش کرد

    همین یه نکته آیا واقعا ارزش نداره که آدم مثلاً نگاهشو درست کنه و به مسائل جور دیگه نگاه کنه که حداقل فرض کن من اصلاً توی کشتی افتادم وسط دریا قراره بمیرم

    آیا بهتره که من تا زمان مرگم از اون صحنه های دریا لذت ببرم و بمیرم یا نه بشینم به آسمون و زمین فحش بدم و بعد بمیرم🌺

    فرض کنیم که هیچ تأثیر دیگه ای نداره لذت بردن، فرض کنیم که اگه من بشینم مثلاً احساسمو خوب نگه دارم توی دریا، وسط اقیانوس گم شدم و دارم میمیرم، فرض کنیم که مثلاً اون فرکانسی که ایجاد میکنیم هیچ اتفاق جدیدی رو رقم نمیزنه و جهان سالیده و هیچ تغییری هم نمیکنه

    فارغ از اینکه تو چه فرکانسی بفرستی، اون قراره تو رو بکشه

    فرض کنیم که اصلاً درست نیست و جهان اصلاً سالید نیست و جهان داره به فرکانس های هر کدوم از ما در هر لحظه داره پاسخ میده ولی توی بدترین ایده ممکن، فرض کنیم که هیچ تغییری نمیکنه، آیا اگه من وسط دریا قبل از مرگم بیشتر لذت برده باشم خوشحال‌ترم یا نه قبل از مرگم کلی گریه کرده باشم و خودم رو اذیت کرده باشم⚘

    یعنی میخوام بگم اینقدر ساده است این منطق، اینقدر بدیهیه، ولی نکته اش اینجاست که نه تنها اون زمانی که من سعی میکنم احساسمو خوب نگه دارم سلولهای بدنم داره واکنش نشون میده🥀

    همه ما تجربه کردیم وقتی نمیتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم وقتی اعصابمون خورد میشه، وقتی که غم وحشتناکی میگیریم، همه مون تجربه کردیم کلیه مون به مشکل برمیخوره، همه مون تجربه کردیم معده مون به مشکل برمیخوره، بیرون رویمون، روده مون به مشکل برمیخوره، جوشهای بدجور توی صورتمون میزنه،موهامون میریزه، کمرمون درد میگیره

    یعنی بحث واکنش بدن به ذهن، چیزی نیست که هیچ احدالناسی در کیهان بتونه کتمانش کنه که وقتی من حالم بد میشه بدنم هم به مشکل بر میخوره و از اون ور اینم نمیشه کسی کتمان کنه که وقتی من حالم خوبه معدم هم خوب کار میکنه، روده ام هم خوب کار میکنه، پام هم خوب کار میکنه، جوش های صورتم خودش خوب میشه، صورتم شفاف میشه، چهره ام جوان تر میشه، سوی دید چشم هام بهتر میشه

    اینم نمیتونه کسی کتمانش کنه

    حالا این ها رو ببین و بعد این ها رو بذار کنار این قانون جهان هستی که به قول قرآن میگه بما کسبت ایدیهم

    بما قدمت ایدیهم

    بما کانوا یعملون

    که میگه آنچه برای شما اتفاق میفته به واسطه آنچه که پیشاپیش فرستادید هست اون وقت دیگه آدم با اطمینان کاملتر میاد کنترل میکنه ذهنش رو و بعد میبینه که اتفاقات بیرونی داره تغییر میکنه

    میبینه که رفتار همسرش، رفتار رئیسش، رفتار کارمندش، رفتار فرزندش داره تغییر میکنه باهاش،

    اون آدمه که عوض نشده، اون آدمه فرض کن رئیس شما آقا یا خانم ایکس، اون آدمه که هنوز آقا و خانم ایکسه، بعد میبینی تو اومدی روی خودت داری کار میکنی، داری جور دیگه ای داری احساست رو کنترل میکنی، توی محل کار داری توجه به نکات مثبت محل کارت میکنی، توجه به نکات مثبت رئیست میکنی و اتفاقی که میفته رئیست داره برخورد متفاوت با تو نشون میده، داره تو رو دعوت میکنه به شام، به تو کارت هدیه میده برای حقوق بالاتر، به تو جایگاه شغلی بهتری میده و تو داری با چشم میبینی که داره یک سری اتفاقات برات میفته🤗🌹

    اینها شاید برای بچه ها توی اول کار خیلی هیجان انگیزه، یعنی اونایی که تازه با این سیستم آشنا میشن وقتی که این اتفاقات براشون میفته خیلی خوشحال میشن، جار میزنن، به همه میگن، ولی متاسفانه از یه جایی به بعد عادت میکنن، یعنی یادشون میره که بابا من اومدم مثلاً روی نکات مثبت کارم، رئیسم، همسرم تمرکز کردم رفتارش با من تغییر کرد اون که همون آدمه

    ما صدها و هزاران کامنت داریم که مثلاً میگفت همسرم توی کل ۳۰ سال زندگیمون یه بار به من نگفته عاشقتم دوست دارم، از وقتی من اومدم روی این برنامه ها کار کردم و با این نگاه ذهنم رو عوض کردم و فرکانسام رو متفاوت کردم و توجهم رو گذاشتم روی نکات مثبت، کمتر شکایت کردم، کمتر توی احساس منفی موندم، اصلا این توی روز، ده بار به من میگه عاشقتم، برای منی که تا حالا روز تولدم هم یادش نبوده

    نه تنها روز تولدم رو یادش بوده، بلکه فلان هدیه که باور نمیکردم هیچ روزی برای من توی کل زندگیم بگیره، برای تولدم گرفته

    و بینهایت مثال هست،💐

    یعنی میخوام بگم که اینکه این مسیر جواب میده خیلی زود آدم درکش میکنه

    ولی شیطان هم همیشه اونجا هست که خیلی زود آدم فراموش میکنه🤔

    سپیده: بچه هایی که تازه شروع کردن، وقتی که برای اوایلی که کسایی که با دوره‌های شما یا حرف های شما رو میشنون دچار یک توهم فیک و یه رفتار ادا دراوردن میشن

    یعنی حرف های قشنگ میزنن و فکر میکنن که الان دیگه مغز متفکر اون گروهی هستن که دارن

    یعنی من چون خودم توی دام این همچین چیزی افتادم و درگیرش بودم، آدمها توی شروع اون لایه فیک میاد روشون و یه لایه ادا دراوردن روی همه آدمهایی که تازه وارد این مسیر میشن قرار میگیره که این باعث میشه که از مسیر دور بشن و حرفهای قشنگ بزنن. چون یهو یه سری حرف های قشنگ و آگاهی های قشنگ بهش وارد میشه و با مدارش فرق میکنه و اون جایگاهی که هست فرق میکنه و میخواد از هیجان اونو به همه بگه،🌻

    همونجور که توی همه دوره ها تون میگید که با کسی در این مورد حرف نزنید، چیزهایی که میشنوید رو به کسی نگید، برای اونایی که توی مدارش نیستن چیزی رو توضیح ندید، من خودم توی دام این مسئله قرار گرفتم و یه تایمی بازی میکردم حرف های شما رو و فکر میکردم که هر چقدر قشنگ تر صحبت کنم دیگه الان موضوع رو فهمیدم🙂

    شیرین: من هم تجربه کردم این مورد رو و دقیقا مثل همین حرف هایی که شما گفتین میرفتم به همه میگفتم، به همسرم میگفتم به خواهر هام، به دوستام، کامنت مینوشتم و چه ذوقی میکردم که آخ جون من این مسئله رو فهمیدم، کامل دیگه گرفتم این موضوع رو، تا اینکه من خودم به یه مشکل جسمی خیلی شدیدی بر خوردم، دچار کمردرد خیلی شدیدی شدم، بعد در حدی که قدم از قدم نمیتونستم بردارم و اونجا من اشک میریختم، گریه میکردم که من دیگه فلج میشم، من دیگه نمیتونم راه برم، بعد که گریه هام تموم شد آروم میشدم به خودم میگفتم این همه حرف های قشنگ میزدی پس کو ؟؟

    چرا یکیش رو خودت استفاده نمیکنی؟ میرفتی یقه فلانی رو میگرفتی میگفتی دچار مشکل شدی که شدی اشکالی نداره درسش رو بگیر و رد شو

    من تازه فهمیدم که من هنوز که هنوزه اینها رو در حد سطحی متوجه شدم و ملکه ذهنم و رفتارم نشده☹

    سپیده: من این نشونه رو برای خودم گذاشتم گفتم هر جایی نشستی و اگه کسی بر خلاف این دانسته های تو شروع کرد به حرف زدن و تو جوابشو دادی بدون که تو هنوز یاد نگرفتی درسِت رو

    و هنوز باید روی خودت کار بکنی، یعنی این که میگین اعراض

    من توی اوایل کارم نشونه ای که به خودم آلارم میدادم که تو هنوز خیلی جا داره که درک کنی حرف های استاد رو این بود که یه جایی یه حرفی از خدا، از جهان، از رابطه، از هر چیزی که ما توی دوره ها داریم کار می‌کنیم هر جایی برخلافش رو می‌شنیدم، اگه فقط کافی بود دهنم رو باز کنم و شروع کنم طرف رو قانع کنم، اون موقع آلارم به من زده میشد و یکی به من میگفت نه تو هنوز خیلی کار داری،

    این فیک بودنه و این تظاهره به نظر من برای شروع خیلی باید حواسمون رو جمع کنیم که توی اون قالبش نریم و مواظبش باشیم ⚘

    شیرین: ولی انگار اینم جزو الفبای همین راهه،

    تا آدم نره توش و این مرحله رو نگذرونه، انگار وارد مرحله بعدی نمیخواد بشه

    طناز: منم کاملاً سپیده جان با شما موافقم یعنی اوایل کار آدم دوست داره همش حرفای قشنگ بزنه، هی دوست داره این موضوعات رو به همه بگه، ولی چون خودم هدایتی وارد این مسیر شدم فهمیدم که همه آدم ها هدایت میشن، یعنی کسی اگه بخواد هدایت بشه واقعا وارد اون مسیر میشه، یا اگه توی مدار باشه، من حتی برادرم حامد که به من نزدیکه یا عرفان حتی اون هارو من سعی نکردم هدایت کنم توی این مسیر یا بگم به زور بیایید بچه ها این ویس استاد رو گوش بدید، حتی خودشون هم این کار رو انجام ندادن، یعنی خودمون جداجدا هرکدوم هدایت شدیم به این مسیر و همون ابتدای کار من اینو دیدم و چون با این موضوع رو به رو شدم فهمیدم که همه چیز مداره

    مهم نیست که ما چقدر امکان داره به هم نزدیک باشیم، امکان داره پدر من باشه، مادر من باشه خواهر من یا برادر من باشه، یا هرکسی که هست اصلاً مهم نیست چقدر به تو نزدیکه، مهم اون فرکانسه هست، اون مداره است، همونطور که الان من با برادرم هم مدار شدم و الان با همدیگه هستیم و داریم با هم زندگی می کنیم در واقع از خانواده مون جدا شدیم و داریم با همدیگه زندگی میکنیم🥀

    من طناز هستم تازه هجده سالم شده و چند سالی هست توی دوره های شما هستم، دوازده قدم رو تموم کردیم الان ثروت رو داریم کار می‌کنیم و ۱۲ قدم که تموم شد و گفتین از اول شروع کنیم، دوباره از اول شروع کردیم به طرز عجیبی الان من انگار دارم دوره جدیدی کار میکنم، اصلا من هیچ کدوم از این حرفاتون رو نشنیده بودم، یعنی قبلاً اینها رو گفتین، انگار من نشنیدم

    میگن گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    دقیقا انگار گوش من خیلی نامحرم بود و الان خیلی چیزهای جالب تری دارم میفهمم چون مدارم رفته بالاتر و کار کردم، الان خیلی قشنگ تر هدایت میشم، در حالی که اینها همون صحبت هاست ولی مدار من تغییر کرده که میتونم چیزهای از لحاظ فهم رو بخوام بفهمم و مطمئنم بخوام دوباره شروع کنم دوباره چیز های جدیدتری میفهمم

    من قبل از دوازده قدم دوره‌ای از شما کار نکرده بودم و فایلهای رایگان شما رو گوش میدادم، چیزی که میخواستم بگم اینه که خیلی به قدرت هدایت ایمان دارم چون خودم همیشه سعی می کنم ببینم مثلاً میگم به قول خودتون میگید این خیابون رو برم یا از اون خیابون برم، میگم خدایا تو به من بگو از کجا برم از چه مسیری برم کجا قشنگتره یا اینکه هر فردی الان مدار من تغییر کرده، همون آدم هایی که در گذشته امکان داشت با من خوب نباشن، یا اخلاق خوبی نداشته باشن، میتونم بگم ۱۸۰درجه ۲۰۰درجه اخلاقشون با من متفاوت تر شده، بعد میبینم مگه میشه این همون آدمه، بعد اونم این نیست که بخوام بگم اون رفته تغییری انجام داده، من تغییر کردم، من درونا تغییر کردم که دارم یه چیز جدید رو دارم تجربه می کنم

    خودم رو دارم توی جهان اطرافم تجربه می‌کنم⚘

    زمانی که تازه دوره رو شروع کرده بودیم قدم‌های ۵ و ۶ بودیم، زمانی بود که من قرآن رو شروع کردم به مطالعه و اون تایم مدارم پایین تر بود، زمانی که خواستم قرآن رو بخونم و قرآن رو خوندم و چون پیش فرض ذهنی که داشتم از قرآن حالا یکسری شنیده‌ها بود توی مدارس که امکان داشت بوده باشه، توی اجتماع از طرف معلم ها یا خانواده یا هر چیز دیگه ای که پیش فرض ذهنی بدی از قرآن داشتم، یعنی باور بدی از قرآن داشتم و دیدم من دارم قران میخونم خیلی دارم گمراه میشم، خیلی دارم یه جورایی خداناباور میشم با اینکه توی دوره شما هم بودم، با تمام وجودم گفتم خدایا تو ابراهیم رو هدایت کردی منم هدایت کن، همون زمانی که ابراهیم رفت و ستاره پرست شد، یا حالا ماه پرست یا هر چیز دیگه ای، راه رو بهش نشون دادی، منم ابراهیم تو بشم به من این راه رو نشون بده، شاید باورتون نشه یعنی یک دقیقه و دو دقیقه بعد دیدم که رفتم قرآن رو برداشتم یه صفحه رو همینجوری باز کردم یه آیه از قرآن اومد که گفت شما نباید در خوندن قرآن عجله کنید، نباید در خوندن قرآن در مطالعه قرآن عجله کنید تا زمانی که به شما گفته بشه، اونجا دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم انقدر گریه کردم، انقدر احساساتی شده بودم، گفتم مگه میشه اینقدر واضح و روشن که به من بگو قرآن رو تا زمانی که هدایت نشدی نخون

    که میخواهی عجله عجله بخونی، قشنگ اومد اینو خدا به من گفت و خیلی هدایت‌های اینجوری داشتم و از شما سپاسگزارم و چون خودم قبلاً مدرسه میرفتم علاقه خاصی به بازیگری داشتم و میترسیدم برم توی این عرصه، چون زیاد برای آدمهای اینجا چیز جالبی نیست برای یه دختر که بخواد بره توی حوزه بازیگری، من خیلی عجیب هدایت شدم، یهو دیدم دارم میرم سمت این کار، اصلا نفهمیدم من کی رفتم ثبت نام کردم، با کی آشنا شدم و اصلاً مدرسه رو گذاشتم کنار و گفتم من میرم دنبال عشقم، میرم دنبال چیزی که دوستش دارم، میرم دنبال کاری که شبها تا صبح به خاطرش بیدار میمونم و دارم اون کارو انجام میدم، کاری که منو خسته نمیکنه، کاری که حالم رو خوب میکنه توی هر شرایطی و اینکه میخواستم ازتون تشکر کنم به خاطر ویس های عالیتون🤗🌹

    استاد: خدارو صدهزار مرتبه شکر چقدر خوشحالم بابت این مسیری که داریم با هم میریم، بابت این آگاهی هایی که داریم درک میکنیم، بابت همین قضیه تکاملی که گفتم توی این داستانی که همه ما خیلی ذوق میکنیم یا مثلاً میریم صحبت می‌کنیم یعنی ایراد بقیه رو میتونیم بگیریم، ولی ایراد خودمون رو نمیگیریم اون اوایل، یا حتی بعضا سالها و سالها بعد از اینکه داریم کار میکنیم، وقتی که درست آدم روی خودش کار نمیکنه، اینجوری میشه که خیلی ایراد از بقیه میگیره، ولی خودش عمل نمیکنه و این هم قسمتی از ماجراست، این هم قسمتی از تکامله، این هم قسمتی از پیشرفته که الان دوستانمون گفتن که یه سری چیزها رو همه ما، یک سری اشتباهات یکسان داریم به خاطر اینکه یکسری تکامل ها رو باید طی کنیم، یک سری باید درس هامون رو بگیریم تا بتونیم توی مسیر درست حرکت کنیم، این اشکالی نداره هر چند که آدم اگه از تجربیات دیگران استفاده کنه🌻

    من به همین دلیل هم مثلاً توی همه دوره ها میگم که در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید و به همین دلیل هم میگم در مورد نتایج تون بزارید نتایج تون بیان و بذارید بقیه از شما درخواست کنن و بقیه بپرسن از شما که تو این نتایج رو گرفتی منم میخوام نتایج مثل تو بگیرم، بگو که چه جوری این نتایج رو بگیرم، اینها همش قسمتی از این بازیه💐

    همین که توی این مسیر این احساس خوب رو داریم و این لذت رو داریم، البته که نتایج هم میاد، البته که برای شما نتایج هم آمده و البته که این نتایج بزرگتر و بزرگتر میشه، این بزرگترین گواهه که ما توی مسیر درست هستیم، ولی این مسیر هم میتونه درست تر بشه با حرکت کردن،

    مثل کسی میمونه که داره ورزش میکنه بدنش داره عضلاتش شکل میگیره، ولی هرچقدر بیشتر ورزش کنه عضلاتش بهتر شکل میگیره، یا مثل کسی که داره تئاتر تمرین میکنه کار میکنه ولی هر چقدر که بیشتر کار میکنه حرفه ای تر میشه توی همه سبک های تئاتر، توی میمیک صورتش، توی تن صداش، توی تن تصویر سازی که میتونه برای خودش یا برای مخاطب توی کارش داشته باشه، همه اینها همین جوره، آدم هی بهتر میشه، بعد باز هی بهتر میشه🌹

    ولی توی بازی که ما داریم کار می‌کنیم، این بهتر شدن ها نتایجش خیلی بزرگتر از اینه که من توی تئاتر مثلاً تن صدام یه اکتاب بره بالاتر، این نتایجش خیلی خیلی بزرگتره و هممون داریم تجربه میکنیم، همه مون توی این مسیر داریم حرکت میکنیم و واقعا سپاسگزار خداوندم بابت این مسیری که هدایتمون داره میکنه و این هدایت هم تا ابد هست، یعنی ما هیچ وقت به قول قرآن هیچ وقت قطع نمیشیم، یعنی هیچ وقت این رابطه قطع نمیشه، هیچ وقت نیست که ما احساس کنیم که تنهایم و دیگه کمکی از راه نمیرسه، همیشه هست، همیشه بوده، فقط کافیه ما مقاومت هامون رو کم کنیم، کافی ما دریچه قلبمون رو باز کنیم، کافیه ما تسلیم باشیم و واقعاً فکر کنید به این قضیه🤔🌺

    توی قرآن میگه ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه

    واقعاً بازی از این جالب تر هم هست که ما تسلیم باشیم اجازه بدیم که هدایت کنه و همین جوری از زندگی لذت ببریم و هدایت بشیم به آدمهای خوب، هدایت بشیم به ایده‌های خوب، هدایت بشیم به کارهای مناسب، به مشتری های مناسب، به کارفرمای مناسب، به رئیس مناسب، به همسر مناسب، به بچه مناسب و از زندگی لذت ببریم، دیگه ازین جالب تر هست مگه

    ما یادمه اولین باری که من میخواستم برم اون موقع ایران بودم

    تازه این اپلیکیشن های مسیریابی اومده بود اون موقع اپلیکیشنی بود که آفلاین هم کار میکرد به نام سایجیک، گوگل مپ و اینا اون موقع نبود و این سایجیک رو من نصب کردم و اینجوری بود که باید نقشه‌اش رو آفلاین دانلود میکردی، من برای ترکیه رو دانلود کردم برای ایران رو دانلود کردم و دیگه ماشین رو آماده کردیم که بریم مسافرت، بعد این حسی که نمیخواد درگیر این جاده باشم الان کی باید برم اون یکی جاده

    کی باید برم این یکی و یا مثلاً وسط ناکجا آباد توی دل کوهستان های سمت شرق ترکیه مثلاً گیر کنم به یه دوراهی برسم، بعد تابلو نباشه، تابلو هاش ترکی باشه، یا اصلاً من ندونم جغرافیا چیه، شهر چیه، یعنی شاید بگم یک میلیارد بار به خودم گفتم خدایا یه نقشه ساده جی پی اس که داره با ماهواره کار میکنه و من با موبایلم دارم هدایت میشم ببینین چقدر کار منو راحت کرده، منی که قبلاً مثلاً از توی محله خودمون توی همون شهر خودمون یه محله دیگه میخواستم برم باید ده بار میومدم از ده تا مغازه دار میپرسیدم که من میخوام برم فلان خیابون از کدوم طرف برم؟

    الان من از این کشور دارم میرم به کشور دیگه و روزها و روزها دارم همینجوری مسافرت میرم یکبار نیومدم از کسی بپرسم که مثلاً من میخوام برم آنتالیا از کجا باید برم یا میخوام برم بدروم از کجا باید برم؟

    یا حتی خود بودروم

    مثلاً فلان رستوران میخوام برم از کجا باید برم؟

    میزنم توی نقشه خودش میگه، خب الان رسیدی به دوراهی برو سمت چپ، بعد رسیدی به فلکه برو اولین خروجی برو بیرون، بعد میگفتم خدایا این یه سیستمیه، جی‌پی‌اس ساده است که داره اینقدر کار مسافرت رو غیر قابل تصور داره راحت میکنه، اونایی که قبلاً بدون این سیستمها مسافرت کردن میدونن چه دردسری میکشیدن، مخصوصا توی کشورهای غریبه که زبونشون رو بلد نیست، اصلاً عملاً غیرممکن بود، عملاً کسی اینکارو نمیکرد ماشین رو برداره بره ترکیه، بره مالزی، تایلند،

    کارهایی که بعدا من انجام دادم به واسطه اینکه این جی‌پی‌اس بود، 🤗⚘

    بعد حالا تصور کن نه تنها برای اینکه توی مسافرت بگه تو فلان جا میخوای بری از چپ برو یا از راست برو یا از این خیابون برو،

    مثلاً خیلی موقع ها جی‌پی‌اس ها ما توی کشورهای مختلف خیابان هاشون برعکس ما هستن، یا مثلاً یک سری خیابون‌ها یه طرفه است و ما خبر نداریم، ولی مثلاً توی جی پی اس بهت میگه، توی نقشه بهت میگه این خیابون یه طرفه است

    اصلاً بهت مسیر رو راهنمایی نمیکنه از خیابانی بهت راهنمایی میکنه که مسیر درسته، یا حتی مثلاً میتونی بگی از اتوبان ها منو راهنمایی نکن از جاده‌های فرعی راهنمایی کن، یا مثلاً میتونی بگی از جاهایی که عوارضی میگیرن منو راهنمایی نکن از جایی که رایگانه منو راهنمایی کن

    دیگه چیزایی که الان هست و با تکنولوژی داریم استفاده میکنیم

    شما همینو ضربدر صدها میلیارد کنید🤗

    و ببینید که خداوند چه جوری میتونه ما رو راهنمایی کنه، این چیزیه که الان ما داریم استفاده میکنیم دیگه

    چند سال هم بیشتر نیست که اومده و ما داریم استفاده میکنیم، اصلا نمیتونیم تصور کنیم بدون این ابزار مسافرت بریم یا حتی بریم یه رستوران، ولی الان داریم این کارو انجام میدیم، در صورتی که خداوند این هدایت رو داشته همیشه انجام میداده، شما یه جنین رو نگاه کن شما یک جوجه ای که به دنیا میاد اصلاً شما تصور کن یه تخم مرغ چون این مثال تخم مرغ رو میزنم به خاطر اینکه ما مثلاً این همه تخم مرغ گذاشتیم توی دستگاه و جوجه شد و بعد می دیدیم که چه جوری داره هدایت میشه که این تخم مرغش رو بشکنه و چه جوری خودش رو میاره بیرون از تخم مرغ و بعد که میاد بیرون، چه جوری داره دفاع میکنه از خودش، مثلاً این جوجه های گنی، اینا از تخم میومدن بیرون نمیشد با دست بگیریشون، یعنی انگار که یه فنری بود که دست میرفت سمتش پرواز میکرد جوجه یه دقیقه ای، مثلاً یه دقیقه قبل از تخم اومده بود بیرون، بعد من می گفتم این چیه که به این جوجه ای که اصلاً بیرون رو ندیده تازه اولین بار اومده بیرون این میفهمه که باید از یک سری خطرها خودش رو فراری بده و نمیشه با دست بگیریش توی دستگاه، اینقدر هدایت داره میشه،😊⚘

    حالا شما این هدایت رو توی این گردش ماه به دور زمین، شما هدایت رو توی گردش زمین به دور خورشید، شما هدایت رو توی گردش کهکشان راه شیری به مرکز کیهان و دیگه نامحدود این بحث هدایت این ها رو وقتی ببینی متوجه میشی که چه جوری داره سیستم کار میکنه و بیشتر اعتماد می کنی به این جریانی که کیهان رو داره مدیریت میکنه این جریانی که تمام موجودات رو داره مدیریت میکنه، تمام ما رو از رحم مادر مدیریت کرده، این جریان میتونه به ما همه چی بده، به شرط اینکه ما تسلیم باشیم،

    ولی در مورد ما انسان ها این تفاوت هست که ما انسانها خداوند این اختیار رو به ما داده که گوش نکنیم

    خداوند این اختیار رو داده که ما توی مسیر هدایت عمل نکنیم، ولی اون هدایته هست، ولی هیچ حیوانی از غرایزش جدا نمیشه حیوانات تماماً تبعیت میکنن از غرائزشون🌺

    انسان تنها موجودیه که توی جهان میتونه تبعیت نکنه به خاطر اون قدرت اختیاری که داره میتونه تبعیت نکنه، حالا اگه ما تبعیت کنیم چقدر میتونه زندگی، همون خدایی که داره کیهان رو رهبری میکنه میتونه مارو رهبری کنه توی همه چیز، توی هر چی که ما می‌خواهیم، قدم به قدم آدم گوش میکنه تسلیم میشه مسیرها بهش گفته میشه⚘

    من همون مثالهایی که خودم زدم از زندگیم و از فایل های دیگه، من از یک کارگر ماهی ۱۲۰ هزار تومن توی کشتی سازی بندرعباس کار میکردم با اون شرایط و توی اون گرما و توی اون اتفاقات، بعد هدایت شدم

    از اون موقع که من قانون رو فهمیدم و عمل کردم و گوش کردم و سعی کردم عمل کنم خب نتایجش مشخص شد دیگه

    البته که کلی درس یاد گرفتم، البته که کلی جاها اشتباه کردم، البته که کلی جاها مثلاً برعکس فهمیدم، ولی خب اینم قسمتی از رشده، مثل بچه ای که میخواد راه رفتن رو یاد بگیره، اولش صدها و هزاران بار شاید اگه بشینیم بشماریم یه بچه تا وقتی که میتونه راه بره درست، بدون اینکه بیفته زمین از اون وقتی که شروع میکنه تا وقتی که میتونه راه بره بدون اینکه بخوره زمین ببین چندبار میخوره زمین، شاید بالای هزاران بار بخوره زمین، هر بار یاد میگیره و هر بار یک سری چیزها رو میفهمه و بهبود پیدا میکنه، اینم همونه

    اینم ما گوش میکنیم هر بار بهتر میتونیم بفهمیم جریان هدایت رو، هر بار بهتر میتونیم بفهمیم عمل کردن رو، هر بار بهتر میتونیم قضاوت نکنیم آدم ها رو،نیاییم برای بقیه نسخه بپیچیم که تو باید اینجوری باشی، نه تو باید اونجوری باشی، هر نسخه‌ای که می‌خواهیم برای بقیه بپیچیم یادمون باشه که این ممکنه برای خودمون هم اتفاق بیفته بنابراین خیلی جاها باید هی به خودمون بگیم من کاری ندارم به اینکه بخوام بقیه رو هدایت کنم من باید خودم مسیر درست رو برم، حالا وقتی خودم مسیر درست رو رفتم نتایج رو گرفتم، حالا اون آدم هایی که میخواستن بشنون، مثلاً من در موردش صحبت میکنم باهاشون🌹

    ادامه گفتگوی دوستان در کامنت بعدی😊😊⚘⚘💖💞💐🪴

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: