گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی

موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • کمترین نتیجه حرکت در مسیر مورد علاقه، داشتن “احساس خوشبختی” است
  • رشد و پیشرفت یعنی: تلاش برای ایجاد بهبودهای کوچک اما دائمی، در هر سطحی که هستی؛
  • کلید تجربه “روانی و آسانی” در مسیر پیشرفت چیست؛
  • دلسوزی و حمایت بی جا از دیگران، مانع بروز توانایی های درونی فرد می شود؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»

دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی
    537MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی
    31MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی امجدیان» در این صفحه: 1
  1. -
    علی امجدیان گفته:
    مدت عضویت: 3340 روز

    سلام استاد عزیز. سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این فایل های کلاب هوس. اون روزی که اطلاع رسانی کردید همش میگفتم خدا کنه استاد روی سایت بذاره. ما اعظای خانواده صمیمی از هر لحظه وجود شما بینهایت استفاده میکنیم واقعا سپاسگزارم

    احساسم گفت که بیام و منم تجربه ام رو بنویسم خیلی به خودم کمک میکنه

    خب من تا ۶ ماه پیش دانشجو کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک بودم و به لطف تمرینات عزت نفس تونستم نتایج عالی در زمینه درس خوندن بگیرم

    اما اعتراف میکنم باورهای ضعیفی داشتم در مورد پول و ثروت و در حد کرایه مینی بوس و خرید غذای دانشگاه از پدرم پول میگرفتم ولی خب ندای درونی من اجازه نمی داد خرج بیشتر از این داشته باشم در کل با کمترین هزینه ممکن سعی میکردم به پدرم فشار نیارم و تحت تاثیر باور قربانی نبودن در بین دوستانم طوری رفتار کرده بودم که همه فکر میکردند که من وضع مالی عالی دارم.

    من به شدت روی خودم کار میکردم و نتایج عالی هم اومده بود اما یه روز از خودم پرسیدم داش علی تو که خیلی کم مصرفی😀 خرج یکماه تو به اندازه خرج یک هفته بقیه هست چرا خودت همین پول رو در نمیاری و یاد حرفهای استاد افتادم در توحید عملی قسمت ۳ که استاد گفتند انتظار اینو داشتند که یک نفر ۲۰۶ قرمز رنگ بهشون هدیه بده. به خودم گفتم توی ذهنت یه چیزی هست که میگه نمیتونم پول داشته باشم و باید از پدرم بگیرم. و از خدا درخواست کردم و هدایت شدم به فایلهای لایو شماره یک و قسمت ۷ دوره راهنمای عملی.

    یعنی طوری شده بود که شبانه روز وعده ثروت خداوند و مسئولیت پذیری رو به خودم یادآوری میکردم و کمپلت همه کس رو بغیر از خدا فراموش کردم و میگفتم خدایا من بندگی تو رو میکنم تو خدایی کردن بلدی و در نهایت تعجب بدون اینکه من کار خاصی انجام بدم به حسابم ۱۰ میلیون تومن واریز شد. ذهنم باز شده بود روی ایده های بسیار راحت و داشتم همون خرجی که یه روز باورم نمیشد داشته باشم را به راحتی به دست آوردم.

    مدتی گذشت و چون من در شرایط خوبی تغییر داده بودم ذهنم رو یه کمی شرک توی وجودم بود و روی ماشین پدرم خیلی حساب میکردم و پدرم به سختی خیلی زیاد اون ماشین رو خریده بود و کل اعظای بدنش راضی نبود حتی خودش هم سوار بشه چه برسه به من. ولی خب شرک من باعث شده بود که فراموش کنم که خدایی که تونست تو رو به درآمد برسونه میتونه بهت ماشین هم بده بجای راضی کردن پدر بیشتر روی قانون کار کن. خب در این حد نتونستم فکر کنم و نشونه ها هم بود که سوار این ماشین نشو و من توجهی نمیکردم. خلاصه یه روز یک توی خیابان یه نفر خیلی آرام زد به در ماشین و رفت اتفاقی که هیچ وقت امکان نداشت و خیلی غیر ممکن اتفاق افتاد و خیلی ناراحت شدم و جناب شیطان هم شروع کرد به حرفهای قشنگ زدن😀 و در نهایت یه روز از خدا پرسیدم و در خوابم جواب گرفتم در یک کلام که باید بیشتر کار کنی روی خودت و دقیقا همین رو گفت که خدایی که مالک همه چیه اگه بندگیشو بکنی نمیتونه بهت ماشین بده؟ افتادی دنبال پدرت؟

    وقتی از خواب بیدار شدم کلی به خودم خندیدم و دوباره ذهنم رو مرتب کردم و روز از نو درآمد ها از جاهای عجیب و غریب آمدن به قول استاد از در و دیوار پول وارد زندگی میشود این اتفاق برام افتاد.

    و خیلی جالب تر این بود که فقط ایراد های ذهنی میتونه مثل هزار سد جلوی نعمت ها رو بگیره و از طرفی ایمانی که غلبه بر ترس ها را بیاورد فراتر از نعمت را برای ما فراهم میکند. و نکته خیلی عالی برای من این بود که خدا و قوانینش را موقع رسیدن به خواسته ها فراموش نکنیم چون عامل اصلی همونها بودن و همین قوانین میتواند به من کمک کند در بهترین شرایط ممکن تغییر کنم.

    سپاس از استاد عزیزم امیدوارم کامنت من الهام بخش خیلیها باشه که این اشتباهات رو تکرار نکنند از جمله خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: