موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- کمترین نتیجه حرکت در مسیر مورد علاقه، داشتن “احساس خوشبختی” است
- رشد و پیشرفت یعنی: تلاش برای ایجاد بهبودهای کوچک اما دائمی، در هر سطحی که هستی؛
- کلید تجربه “روانی و آسانی” در مسیر پیشرفت چیست؛
- دلسوزی و حمایت بی جا از دیگران، مانع بروز توانایی های درونی فرد می شود؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی537MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 5 | قدرت بهبودهای کوچک اما دائمی31MB34 دقیقه
سلام و صد سلام به استاد عزیزم و
مریم نازنینم و خانواده بزرگ عباس منش،
چه سؤال خوبی،
چه زمانی من شروع به تغییر میکنم؟
یا
من چه زمانی شروع به تغییر میکردم؟
من هم مثل بقیه دوستام به این سؤال فکر کردم،
خیلی فکر کردم
من جزء کدوم دسته بودم؟
من توی زندگی ام قبل از آشنایی با این سایت،
تا یه ضربه رو نمیخوردم، نمیدونستم که باید تغییر کنم،
وقتی یه چک خوردم، بعدش به خدا التماس میکردم، یه کمی روی باورهای توحیدی ام کار میکردم و اوضاع بهتر میشد،
وقتی من یه نگاه به گذشته ام انداختم، اون موقعی چک رو خوردم که خدا رو دست کم گرفتم و قدرت رو به کس دیگه ای دادم،
بعدش خدا چک رو میزند،،
و این توی زندگی ام مرتب تکرار میشد،،
تا اینکه 5 سال پیش یه به شرک بزرگ خودم پی بردم و تسلیم تسلیم از خدا کمک خداستم و خیلی تلاش کردم که قدرت رو از اون آدم بگیرم و قدرت رو به خدا بدهم و فقط خدا میتونه من رو در آغوش خودش بگیره و حمایتم کنه،
اون موقع خداوند دستانی رو از جانب خودش برام فرستاد، و من رشد کردم، با یه استاد آشنا شدم و من از اون استاد خیلی چیزها یاد گرفتم و رشد کردم،
و اونقدر روی خودم کار کردم و کار کردم تا مدارم بالاتر رفت و استاد عباس منش رو پیدا کردم،
و میتونم به جرأت بگم از همون فایل اولی که گوش دادم،، اومد، اومد اون دستان خداوند از هزاران راه و طریق اومد توی زندگی ام،
اصلا هر روزم بهتر از دیروزم شدم،، رشد کردم و درحال رشد هستم،
میتونم بگم بزرگترین و باارزش ترین چیزی که پبدا کردم خدا بود
خدا رو که پیدا کردم، خیلی چیزها تغییر کرد،
اصلا زندگی ام عوض شد و عشق و محبت بینهایت خداوند به وسیله دستانش به سمتم سرازیر شد و همینطور این عشق و محبت ادامه داره،
اون روزی که قدرت رو به خدا دادم و دیگه نخواستم شرک داشته باشم، یه آرامشی من رو دربر گرفته، که خیالم راحته راحته،
مطمئن هستم هر اتفاقی بیافته خدا رو دارم،
پشتم بهش گرمه و خیالم راحت،،،،
اونقدر زندگی ام رو سپردم دستش و مطمئن هستم به مسیری که من رو میبره و همینطور که تا حالا من رو هدایت کرده و راهنمایی کرده، بعدش هم کمکم میکنه،
من دارم عشق میکنم با خدایم و با هم حرف میزنیم و بهم ایده میده و من عمل میکنم و یه جاهایی به خدا میگم این ایده برام سخته، نمیتونم انجامش بدم،
خدا بهم میگه، اوکی،، اون روز اون رو بهت گفتم که آروم بشی، حالا برو این کار رو بکن،
و چه لذتی داره با خدا زندگی کردن،،،
اوج عشقه، عشق
اصلا خود خودم هستم، اصلا نیازی نیست فیلم بازی کنم و خودم رو خوشحال نشون بدهم،
وقتی حالم خوب نیست، خدا بهم میگه برو بخواب،، برو پیاده روی،،
بعدش حالم خوب خوب میشه
و من زندگی میکنم با خداوند،،،
عاشقتم استاد عباس منش عزیزم