موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- جهان روندی رو به حرکت دارد و هرگز سکونی در کار نیست؛
- تا زمانی که به دنبال بهبود هستی، با روند طبیعی و روانِ رشد، همراه هستی؛
- توانایی تشخیص نشانه ها و حرکت کردن در راستای آنها؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD207MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 6 | برکت تصمیمات از پیش تعیین شده12MB13 دقیقه
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم مریم شایسته گرامی
خیلی خوشحالم که این سعادت رو دارم در خدمت شما هستم و از ٱگاهی های ناب شما استفاده میکنم و بر خود میبالم که در فرکانس شما قرار دارم و واقعا خداوند نگاه متفاوت و بی نظیری به من داره….
راستش موضوعی که امروز راجعه بهش با دوستان عزیز گفتگو کردید و صد حیف که من هنوز نتونستم توی گفتگو شما شرکت کنم موضوع تغییر بود که من هر چه که اکنون دارم از همین تغییر شروع شد وقتی باشما آشنا نبودم یه گارگاه تولید و فروش لوازم تزئینی داشتم و تقریبا جز یکی دو نفری بودم که کالاهام هم شیک بود و هم پر از خلاقیت و مشتری هایی که خرید های عالی داشتند من بر روز از اینکه سهم بزرگی از بازار از آن من است خوشحال و سرمست بودم ولی آرام آرام با ورود اجناس چینی و اصرار من به انجام کار بصورت دستی و تکرار مدلهای گذشته و عدم تغییر در مدل رنگ و جنس باعث شد تا روند سکون و کند شدنم یا به قول استاد کوچک شدن پنیرم رو درک نکنم و با اصرار ادامه بدم و به لطف یکی از دوستان منفی بافم باو رهام رو از دست بدم و آروم آروم از گردونه خارج بشم و ماهها با حداقل مشتری و سفارش در تنگنا قرار بگیرم و ذوق و شوق و همه چیزم رو از دست بدم و کارگاه خوبی که داشتم رو تعطیل کنم و زندگی با چک و لقد وادارم کرد تا تغییر کنم هر چند که اونهم چون از روی نیاز و شرک بود به جایی نرسید و در فروشگاه مبل برادرم شروع به کار بکنم و البته هر چند فروشگاه بزرگی بود و من مدیریتش میکردم و برادرم بسیار از من راضی بود ولی کم کم میدیدم که تنها یک زیر دستم و حتی حقوقم رو نصفه نیمه و با تاخیر پرداخت میکرد که البته اونهم به خاطر باورهای غلط و اشتباه خودم بود تا اینکه نه ماه از کار در فروشگاه مبل نگذشته بود که فایل ایمان از استاد بدستم رسید که شعر خانم پروین اعتصامی رو تحلیل میکرد و من بدون اینکه بدونم چرا گریه میکردم و هر بار که گوش میکردم بازهم همون اشکها و همون حالی که تا حالا در خودم ندیده بودم و از اینجا شروع و آغازی شد متفاوت و عالی برای من، عضو سایت شدم و فایلها رو یکی پس از دیگری گوش میکردم و کلام استاد ته تک تک سلولها میرفت مثل الان، آره من اون آدم سابق نبودم فروشگاه خوب میفروخت و من عالی با گوش دادن به فایلهای استاد پیش میرفتم تا اینکه توی فایلی استاد گفت قبل از اینکه روزگار با چک و لقد تغییرت بده خودت تغییر کن و این حرف هم چون پتک توی سرم خورد و با اینکه داشتم تو اون کار عالی رشد میکردم گفتم الان زمان تغییره و با شجاعت تمام به برادرم گفتم من دیگه نمی خوام اینجا کار کنم و میخوام برای خودم باشم هر چند هیچ ایده ای هم برای کار بعدی نداشتم و همین شد که سه ماه بعد سر سال مغازه رو ترک کردم و مرحله ای از رشد و ترقی سر راهم قرار گرفت و با هدایت خداوند و عمل به آموزه های استاد درهای متفاوتی از دنیا برویم باز شد، اکنون که سه ساله که با استاد آشنا شدم و دورههای مختلفی چون غزت نفس، قانون آفرینش، جهان بینی توحیدی و صدها فایل رایگان و هم اکنون هم دوره دوازده قدم رو با ایشان کار کردم صاحب خانه ای زیبا با تمامی امکانات لوکس، ویلایی در شمال ایران، خانه در مهر شهر کرج با مستاجر خوب، دو عدد ماشین روز و عالی، دفتر کاری عالی و انباری پر از کالا که همه را بدون سرمایه اولیه خریدم و خداوند کسانی را سر راهم قرار داد تا لحظه به لحظه رشد کنم و پاداش تغییر را بگیرم و حالا امروز با حرفهای استاد یاد اون روزها بیافتم و بیام اینجا برای شما بنویسم تا باورهاتون قوی تر بشه و قبل از اینکه زندگی با چکش بخواد شما رو تغییر بده خودتون تغییر کنید که صد البته خداوند به شجاعان پاداش میدهد.
روزگارتان خوش و خداوند در کنارتان…