موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- جهان روندی رو به حرکت دارد و هرگز سکونی در کار نیست؛
- تا زمانی که به دنبال بهبود هستی، با روند طبیعی و روانِ رشد، همراه هستی؛
- توانایی تشخیص نشانه ها و حرکت کردن در راستای آنها؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD207MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 6 | برکت تصمیمات از پیش تعیین شده12MB13 دقیقه
سلام خدمت همه ی شما همراهان سایت عباس منش که از تجربه های ارزشمند خودتون برامون به اشتراک میزارید
و سلام ویژه خدمت استاد عملگرا نه فقط سخنران استاد عباسمنش عزیز
میخوام از تجربه ی تغییر خودم براتون بگم
من دقیقا پارسال به همین موقع ی کارگاه بزرگ میناکاری داشتم به سه تا نیرو که هنر دستم علاوه بر اینکه به شهر های اطراف ارسال میشد به کشور های اطراف مثل امارات و المان هم ارسال شد
وشرایطم داشت به خوبی پیش میرفت که اوضاع ایران بهم ریخت فروش اومد پایین هزینه ی حمل و نقل رفت بالا و مبلغ پس انداز من خیلی کم شد
و چند شب بعدش من داشتم با یکی از دوستانم در مورد شراط کاریم صحبت میکردم که بحثمون رسید به علاقه مندی ها و من گفتم واقعا به خیاطی و طراحی لباس خیلی علاقه دارم گفت خب برو یاد بگیر اگه کمکی خواستی من هستم همین حرف شد انگیزه ی حرکت من
رفتم با مبلغ پس اندازی که داشتم کلاس خیاطی ثبت نام کردم آبان ماه بود و ته مانده سفارشات قبلی میناکاری هم تکمیل کردم وفرستادم برای مشتری ها و به نیرو هام هم گفتم من دیگه کار نمیکنم و ترجیحم بر این شد که تمرکزم بزارم روی خیاطی
بچه ها مقاومت میکردن ولی من هدفم مشخص شده بود هرچی سرمایه هم داشتم قصد داشتم بفروشم به یکی از همکارام اطلاع دادم و گفت همشو بر میدارم همه رو خرید کرد شد بخشی از شهریه کلاسم و پول جیبی روز مرم
کلاسام رفتم و همینطور کار میکردم لباس میدوختم میبردم نشون مربیم میدادم و ایراد کارم میگفت من تو شرایطی رفتم خیاطی که هیچ پیش زمینه ای نداشتم
نه مامانم خیاط بود نه باقی خانم های فامیلمون باید خودم یاد میگرفتم و خودم جمع میکردم ادامه دادم و الان که یکسال گذشته دوخت هام مورد تایید مربی شده و هرجلسه بهم میگه زینب چی دوختی بپوش بیار ببینم
اینم بگم اموزشگاهس که میرم خیلی اموزشگاه معتبری توی استانمون والان که هنوز مدرکم نگرفتم مشتری برام اومد و به درامد از طریق خیاطی رسیدم و اتفاق جالب بعدی اینکه من یک سال دوره ی خیاطی با پنج میلیون شهریه گذروندم ولی سال جدید شده سیزده میلیون بیش از دوبرابر
و اینکه به موقع شروع کردم برام لذتت بخش بود
و الان هم اتاقم دارم تبدیل به مزون دوخت میکنم
سپاسگزارم از شما محمد جان بابت وقتی که گذاشتید
و کامنت منو خوندید و نظرتون نوشتید
باعث شد دوباره برگردم و پیامم بخونم و یادم بیفته از چه شرایطی گذر کردم
امیدوارم که این ایمان همینطور که تا این لحظه باعث رشدم شده ازین به بعد هم نیز همینطور باشه