موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- جهان روندی رو به حرکت دارد و هرگز سکونی در کار نیست؛
- تا زمانی که به دنبال بهبود هستی، با روند طبیعی و روانِ رشد، همراه هستی؛
- توانایی تشخیص نشانه ها و حرکت کردن در راستای آنها؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD207MB13 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 6 | برکت تصمیمات از پیش تعیین شده12MB13 دقیقه
سلام و درود فراوان به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز.. و تمامی اعضای خانواده صمیمی و گروه تحقیقاتی سایت استاد عباسمنش..درمورد این گفتگو، که کی تغییر برای من اتفاق افتاد، که چک و لگد خوردم، این داستان بر میگیرد به سال 85 که من از ولایت خودمون مهاجرت کردم به شهر..چون دوس نداشتم زندگی تکراری رو، از بچگی رویاهای زیادی داشتم بلند پرواز و بلند پرواز بودم..که خداوند هدایتم کرد..داستان برمیگرده ب سال 94 من تو شرکتی کار میکردم که از کار لذت نمی بردم و دوس نداشتم بالاجبار کار میکردم، جاهای مختلفی کار کرده بودم..! این گفتگو مورد تضاد هست که دوستان دارن از تجربه هاشون صحبت میکنند.. استاد شما در این بحث گفتید: من اولین کتابی که خوندم این بود چه کسی پنیر منو جابجا کرد..وقتی تو شرکت کار میکردم بیش از حد به تضاد خورده بودم، طوری که هر روز میگفتم، خدایا این چه شغلیه، آخه با این هم میشه کار زندگی کرد..! من تو هزارتوی زندگیم، داشتم، دنبال پنیر تازه میگشتم، دیگه واقعا خسته شده بودم از پنیرای کهنه خودم، یاد شعر میوفتم، بیزارم از این کهنه خدایی که تو داری..هر روز مرا تازه خدایی دگرست..تو شرکت کار میکردم، هر روز از خدا میخواستم بهترین جا کار کنم، باز یاد شعر میوفتم، تو چون خواهی خدا خواهد چنین.. میدهد حق آرزوی متقین..یه معجزه ای بهم رخ داد، منتظر معجزه نباشید خودتان معجزه کنید..یکی از همکلاسیم اتفاقی باهام تماس گرفت، گفت آقا یه کار شرکتی هست که خیلی خوبه حقوقش عالیه مزایا امکانات و همه چی داره..بلافاصله قبول کردم، و از فردا شرکت سابق، نرفتم و چند روز بعد که دوستم گفته بودبیا تهران رفتم تهران، من نمیدونستم کار چیه ولی دقیقا یادمه، وقتی سوار اتوبوس شدم، به خدا توکل کردم، و باز یاده این آیه میوفتم، حسبی الله لا الی اله هو علیه توکلت و هو ربی عرش العظیم..خدا برایم کافیست هیچ معبودی جز او نیست..او پروردگار عرش بزرگیست.. فقط یه حسی یه نیرویی یه انرژی بهم میگفت فقط برو..! و باور داشتم، از سوی خدا دارم هدایت میشم وقتی رسیدم تهران با دوستم رفتیم یه خونه، که بچه های زیادی بودند..! تقریبا 10 الی 15 نفر..! من چند روز مهمون اونا شدم..بعده چند روز یه مستندی برام گذاشتن تا ببینم..برام خیلی جالب بود..! بعدش گفتن کار ما، بازاریابی شبکه ای هستش، که اسمش نتورک مارکتینگ.. با اینکه من تو بازاریابی پخش مواد غذایی کار کرده بودم..! و نتیجه نگرفته و موفق نبودم..تصمیم گرفتم، به شهر خودم برگردم، لاکن، لیدر و آفیسر بچهها، منو فالو کرد..حرفای جالبی و مثبتی میزدن، و رو من تاثیر میذاشت..بعدش یه کتابی بهم دادن و گفتن باشه اگه میخوای بری برو، ولی قبل رفتن این کتاب بخون.چه کسی پنیر منو جابجا کرد. وای وقتی خوندم، تحت تاثیر قرار گرفتم، حس میکنم، داستان زندگی من یه جورایی با داستان زندگی شما، یه جورایی در بعضی جاها وجه مشترک داره، که گفتید من اولین با کتاب چه کسی پنیر منو جابجا کرد با این قانون آشنا شدم، منم دقیقا مثل شما، حالا برای کار هم به بندرعباس هم رفتم، با اینکه نامزد بودم، ماشین و همه چی رو، ول کرده بودم به امان خدا..! به خودم گفتم، یه چیزی هست من خبر ندارم، بیشتر و بیشتر کنجکاو شدم، بهم یه تکانی داد، که تو کتاب 4اثر مرکب، یکی از سر فصل هاش این به بحث اشاره شده! بعد کتاب حکایت و فرزانگی رو خوندم، دولتمند آنی به اون کارمند میگه، اگه میخوای به ثروت برسی، باید خودت مجاب کنی، و پشت تو، به دیوار بچسبوتی، که دیگه هیچ راه برات نمونده، با سمینار راز دکتر آزمندیان آشنا شدم، منو دگرگون کرد روز به روز تغییر در من ایجاد میشد، با اینکه به منزله کار رفته بودم، ولی از اون سال، من با قانون جهان هستی آشنا شدم، و برگشتم به شهر خودمون، این روند، ادامه دادم، استاد نمیدونم ولی تو اون سال صدای شمارو هم میشنیدم که، بچه میذاشتن گوش میدادیم، بعدش تو اینستاگرام فایل های 1 دقیقه شمارو گوش میدادم،استاد عرشیانفر هم گوش میدادم و همچنین دکتر آزمندیان و سخنرانان بزرگ انگیزشی جهان، از تونی رابینز گرفته تا جیم ران..بلاخره، تو تلگرام با استاد محمد بصیری آشنا شدم، در مورد 8 جلسه رایگان متافیزیک، دقیقا یه سال پیش، خیلی آموزش هارو جدی شروع کردم، 3 الی 4 ماهی داشتم گوش میدادم و تمرین هر انجام میدادم، نمیدونم یه الهامی بهم اومد تو اینستاگرام یه صحفه دیدم که نوشته بود بیش از 500 فایل رایگان تلگرام، استاد عباسمنش، و بلاخره هدایت شدم تو سایت شما، الان فایل های دانلودی شمار گوش میکنم، خیلی منو، متحول کرده، زندگیم خیلی تغییر کرده، البته قبل آموزش های شمار که میخواستم شروع کنم یه اتفاقاتی به شرایط و آدمایی سر راه من قرار گرفتند.که هذا من فضل ربی..که دست به دست هم دادن تا منو اهدافم برسونن.. الانم،یه سالی هست، تو این مسیرم، و قانون جذب، بهم نتیجه داده، و امیدوار نیستم بلکه مطمئنم و باور دارم به تک تک رویاهام و آرزوهام میرسم، وقتی فایل انگیزشی شمارو گوش میکنم، که میگید اون خدایی که این رویاها و آرزوهارو که، تو قلبم قرار داده، میتونه اون به واقعیت تبدیل کنه، خیلی انرژی میگیرم..و هر روز فایل های شمارو گوش میدم، تمرین میکنم، خواسته هامو هرشب مینویسم، و صبح فرداش میخونم، تا تو مدارش قرار بگیرم..
و به قول شما استاد که میگید: ایمانی که در آن عمل نباشد حرف مفت است..درسته به اهدافم نرسیدم، ولی خدارو هزاران بار شکر میکنم، تو این مسیر قرار گرفتم و هستم..و از خدا برای تک تک اعضای، دوستان صمیمی سایت استاد عباسمنش..باور ابراهیمی، ایمان نوحی، صبر ایوبی، و ثروت سلیمانی رو خواستارم، انشاا..که این واقعیت زندگی من، برای همه تاثیر گذار باشه آمین، هر جا هستید شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید، خدانگهدار..