موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “امید” مهم ترین کلید برای باور به امکان پذیری است؛
- درک قانون فرکانس، کلید زنده نگه داشتن “امید” است؛
- “امید”، دروازه ای است برای: خلق زندگی دلخواه از دل شرایط کنونی؛
- هرگز اوضاع آنقدر بد نیست که قابل تغییر نباشد؛
- اگر زنده هستی، یعنی امکان پذیر است؛
- “امید”، یعنی بر خلاف قبل -حتی یک لحظه قبل- فکر کردن؛
- خداوند همواره نشانه های هدایت به مسیر خوشبختی را می فرستد؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD243MB15 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 7 | رابطه "امیدواری" با "قانون فرکانس"14MB15 دقیقه
سلام استاد عزیزم.
استادم من فاطمه هستم که بدنبال سلامتی با شما و اموزههاتون اشنا شدم، همون شاگرد تنبل کلاستون.
خواسته اصلی سلامتی ولی همیشه درگیر رابطه بودم تو این چن سال و دنبال این بودم که ارتباطم رو با همسرم بهتر کنم تا بتونم ارامش بیشتری داشته باشم برا تمرکز رو جسمم، و الان همونطور که در کامنت قبلم نوشتم همسرم منو ول کرده و رفته و خیانت هم کرده.
همیشه دنبال نقش و تقصیر خودم در اتفاقات زندگیم هستم حتی همین الان، وقتی شما تو این قسمت راجع به نشانهها میگین و میگین با وجود سوء استفادههایی که شده باز در نهایت طرف ول کرده رفته بازم تو درس نمیگیری، من همیشه گیجم واقعا همش نمیدونم که کجا اشتباه دارم ایا من مقصرم یا طرف خودش فرد نامناسبیِ ، نمیدونم مورد سوءاستفاده واقع شدم یا برعکس، الان که رفته با وجود حضور نصفه و نیمهایی که داشت شرایط برام خیلی سخت شده به دلیل بیماری که دارم و اطرافیان همش میگفتن عیب نداره تو سعی کن حتی شده به چشم یه همخونه بهش نگاه کنی و همین که شبا میاد یا بالاخر
ه یکی هست که گاهی کمکت میکنه خوبه ولی من به این حد راضی نبودم دوست داشتم زندگی خوب و با محبت و عشق رو داشته باشم ولی رفتارم هم خوب نبود، یعنی زبان خوبی نداشتم و عصبی بودم و زود از کوره در میرفتم و دادوبیداد راه مینداختم، توقع داشتم و هیچوقت راضی نبودم. البته که بیخودی نبود ولی به هرحال این رفتار بود نمیتونم منکر باشم.
تو قسمت ۵ این سری گفتگو در این برنامه شما گفتید وقتی نشانهها رو میبینی باید به خودت بیای مثال هم زدین گفتین مثلا میبینید که دارید رابطه که توش هستید رو هر روز خرابتر میکنید داره هر روز بدتر میشه، ما باید یکاری بکنیم، حالا شخصیتمون رو تغییر بدیم، نوع برخوردمون با اون طرف مقابل رو بهتر کنیم، قضاوتمون رو کمتر کنیم، دنبال نکات مثبت طرفمون بیشتر باشیم و موضوعات مختلف دیگه…. و من وقتی اینارو شنیدم باز بیشتر خودم رو مقصر دونستم و گفتم من کوتاهی کردم، حالا با وجود اینکه طرف خیییییلی کوتاهی داشت، هر روز میومد تنبلتر میشد دیگه کرونا بهانه کرده بود حدود ۲سال میشد که نگفته بود یکی ببرمت بیرون از خونه یه هوایی بخوری یا تو حیاط حتی، بهانهاش هم این بود که تو به همه چی گیر میدی منم اعصاب ندارم، حالا اون همهچی، چیا بود؟ چشم چرونی، دادوبیداد و فحش با رانندهها ، سیگار، و … خلاصه روزبروز دورتر شدیم از هم منم سعی کردم با فایلها و برنامهها سرمو گرم کنم ولی از درون ناراحت بودم چون منو از زندگیش یه جورایی گذاشته بود کنار و این دراور بود برام. الانم که تو این فایل از سوءاستفاده گفتین بازم گیجترو گیجترم، همیشه فک میکردم مورد سوءاستفاده دارم واقع میشم چون یسری باورها و برداشتهای نامناسب از کودکی هم در من بود که هیچوقت باور نکردم این ادم منو دوست داره، اما بازهم یه جاهایی میگم اگه منو دوست نداشت این همه سال در کنترم نمیموند.
حالا بازم نمیدونم من بلد نبودم یا اون به هرحال ادم زندگی من نبود و میرفت، همیشه گیج هستم و گمراه که نمیدونم.
الان تو این مرحله فقط سعی دارم ناامید نشم و بگم خدابزرگه و مدام عبارات سلامتی میگم و فقط و فقط و فقط دلم سلامتی میخواد که مجبور نباشم انقدر نگران نیازهای اولیهام باشم. یه روزایی خیلی ناامید شدم گفتم خدایا من دیگه ته دره و جهنمم چرا کاری برام نمیکنی؟ واقعا فک نمیکنم ینفر انقد به بمبست رسیده باشه، یعنی من یجا نشستم تو یه اتاق بی پنجره و تنها فقط سعی دارم مثبت باشم و ناامید نباشم. بازم با این اوضاع نصف در نصف حالم خوبه نصفی هم نه .
فقط نمیدونم چی درسته چی غلط چکاری باید بکنم چکاری نباید، همش سعی دارم بسپرم به خدا.