موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- “امید” مهم ترین کلید برای باور به امکان پذیری است؛
- درک قانون فرکانس، کلید زنده نگه داشتن “امید” است؛
- “امید”، دروازه ای است برای: خلق زندگی دلخواه از دل شرایط کنونی؛
- هرگز اوضاع آنقدر بد نیست که قابل تغییر نباشد؛
- اگر زنده هستی، یعنی امکان پذیر است؛
- “امید”، یعنی بر خلاف قبل -حتی یک لحظه قبل- فکر کردن؛
- خداوند همواره نشانه های هدایت به مسیر خوشبختی را می فرستد؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD243MB15 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 7 | رابطه "امیدواری" با "قانون فرکانس"14MB15 دقیقه
به نام خدایی که هر چه دارم از اوست
سلام بر استاد عزیزم
و سلام بر مریم شایسته خوش صدا و مهربانوی همیشه همراه استاد
و سلام بر همه دوستان هم فرکانسی
خانم شایسته چه توی این فایل ها که شمارو از نزدیک نمی بینیم و چه در فایل های دیگر که شما رو می بینیم ، این حس خوب شما همیشه همراه استاد عزیزم هستش .
استاد خوبم ، این اولین بار هست که تصمیم گرفتم احساسم رو به شما به عنوان تشکر از زحماتتون بیان کنم .
واقعا خدارو شاکرم که با شما آشنا شدم و قدم در این راه گذاشتم .
استادخوبم واقعا تا به امروز درک نمیکردم شاید با همین کار ساده میشه احساس خوب خودم رو به شما منتقل کنم و از زحمات شما تشکر کنم .
و دنبال یک اتفاق خوب بزرگ بودم تا براتون بیان کنم و بنویسم .
کاری که امروز انجام دادم برام موفقیت خیلی بزرگی بود و برای همین تصمیم گرفتم براتون احساسم رو بیان کنم .
استاد خوبم ممنون که هستی و برامون فایل های خوب میزارید .
واقعا خداروهزار مرتبه شکر
بابت این حس آرامشی که امروز و الان دارم.
قضیه از جایی شروع شد که من دیروز این فایل رو گوش کردم و اون قسمت که مربوط به روابط رو بیان کردید و گفتین ، کی میخوای به خودت بیا ، جهان یک پتک برداشته داره میزنه توی سرت تا تو به خودت بیا .
من باورم نمیشد تا اینکه یک لحظه به خودم اومدم و تصمیمی سخت گرفتم و الان خواستم نتیجه اون تصمیم و اتفاق رو براتون تعریف کنم .
من الان حدودا ۱۴ روز هستش که بخاطر این بیماری توی خونه هستم .
ولی حتی بخاطر این بیماری هم خداروشکر کردم ، شاید باورتون نشه.
من توی بیمارستان کار میکنم و قبل از اون توی ایام عید هم شیفت بودم بخاطر مسائل عاطفی که در روابطم داشتم ، کار کردن باعث میشد که من کمتر به چیزی فکر کنم و کمتر اذیت بشم .
توی مدت ۵ ماه اخیر روابط عاطفی من با کسی که دوسش دارم یکدفعه خیلی بهم ریخت و اصلا درک نمیکردم که چرا اینجوری شده بود .
من کجا اشتباه کردم !!
به من می گفت تو به من وابسته شدی ولی استاد این وابستگی نبود ، بهش میگفتم من دلبسته تو هستم و این دو تا با هم فرق داره .
میگفتم وابستگی یعنی اینکه من از تو چیزی بخوام من فقط میخوام تو کنارم باشی .
من میگفتم این نهایت دوست داشتن واقعی هستش ولی طرف مقابل من باور نمیکرد .
تا اینکه بهم گفت اگه واقعا دوست داری کنارم باشی باید این دو تا شرط من رو انجام بدی .
دو تا شرط اون مالی بود و خیلی هم زیاد .
من بخاطر بعد مالیش نبود که ناراحت شدم بخاطر این بود که برای دوست داشتن و احساسی که بهش داشتم برام شرط گذاشته بود و با وجودی که میدونست چقدر دوسش دارم ولی باز هم این شرط رو برام گذاشته بود.
من با خودم اول گفتم شاید اون میخواد دوست داشتن من رو بسنجه ، و قبول کردم و حاضر بودم حتی اگه نتونم اون مبلغ رو جور کنم بخاطرش برم زندان و … ولی میخواستم اون باور کنه که چقدر دوسش دارم و برام مهم هستش.
ولی توی این مدت که یکدفعه مریض شدم ، فهمیدم که لطف خدا بوده تا به خودم بیام و بفهمم که کی واقعا دوست داشتنش واقعی هستش !!!
استاد من این مریضی رو به فال نیک گرفتم و خیلی خوشحال هستم از این موضوع.
این مریضی برای من اونقدر سخت نبود به تنگی نفس و .. هم نرسید .
فقط در حدی بود که بفهمم و درک کنم و قدر داشته هام رو بدونم .
قدر مادرم رو که بی دریغ محبت میکنه و توی اون مدت که من حال خوبی نداشتم ، بیشتر از همه مادرم اذیت شد و نمیدونم من چه جوری باید جبران محبتاش رو بکنم .
استاد من تا قبل این بیماری فکر میکردم ، مامانم واقعا برادرم رو خیلی دوست داره و من براش اونقدر اهمیت ندارم ، ولی فهمیدم درسته که در فرهنگ ما بعضی از مادران ، پسر یک جایگاه دیگه ای براشون داره ولی ما رو هم واقعا دوست دارن و تحمل ناراحتی ما رو اصلا ندارن .
واقعا مادران فرشته هستن .
پدر و مادر دو نعمت و موهبت الهی هستن تا زنده هستن قدرشون رو بدونید و بهشون خدمت کنید.
چون ممکنه فردا خیلی دیر باشه .
توی این مدت به خدا خیلی نزدیکتر شدم و هر روز شکرگزار تر بودم و فرصت بیشتری داشتم که فایل های شما رو گوش بدم تا بتونم خودم رو بهتر پیدا کنم و بفهمم که کجای کار هستم
استاد شاید باورتون نشه ، من الان در حسرت این هستم که زودتر حالم خوب بشه و دستان پر از مهر مادرم رو بوسه بزنم .
نمیدونم چه جوری میتونم محبتاش رو جبران کنم ولی میخوام دستاش رو ببوسم و بهش بگم خیلی دوسش دارم و مرسی از خدای خوبم که تو رو برام تا به امروز حفظ کرده .
واقعا خدایا شکرت و ممنونم از این همه محبت و لطف
استاد عزیزم دیروز که فایل شما رو گوش کردم ، تصمیم گرفتم که اون دو تا شرط رو انجام ندم .
با وجودی که خیلی طرف مقابلم رو دوست دارم ولی گفتم من تو رو با شرط نمیخوام کنارم داشته باشم و اول همه چیز تموم شد .
و بهم گفت دیگه حق نداری نه بهم زنگ بزنی و نه پیام بدی .
ولی بعدش من ، تمام احساس درونی خودم رو بهش بیان کردم .
گفتم واقعا دوسش دارم ولی نمیخوام تو رو با پول کنار خودم داشته باشم .
استاد خوب و مهربونم
شاید باورتون نشه ، همه چیز یکدفعه به طور معجزه آسایی تغییر کرد ، من اصلا باورم نمیشد .
ولی بهم گفت من هم دوستت دارم و خواهم داشت .
استاد خوبم واقعا ازت ممنونم .
من تا دیروز افکارم واقعا بهم ریخته بود ، نمیدونستم که باید چیکار کنم ولی با حرف شما تصمیم قاطع رو گرفتم .
استاد خوبم ، الان احساس سبکی و آرامش میکنم .
احساس میکنم خیلی سبک شدم .
من این لطف و مهربونی شما رو هیچ وقت فراموش نمیکنم .
از خدای مهربونم میخوام همیشه سلامت و شاد باشی و به همه آرزوهای قشنگی که دارین درکنار مهربانوی زندگیتون برسی .
از خدای خوبم ممنون که من رو در این مسیر قرار داد تا با شما آشنا بشم .
ارادتمند شما تا زنده هستم .