موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس…
- قدم هایی تکاملی برای هدایت شدن؛
- تشخیص نشانه ها و عمل کردن در راستای آنها؛
- همه شغل ها پتانسیل یکسانی برای خلق ثروت دارند، علاقه ی شما چیست؟!
- باور، موتور حرکت کردن و قدم برداشتن است؛
- همان باورهایی که در نقطه شروع شما را وادار به حرکت کرد را دوباره تکرار کن؛
- فقط سمت خودت را انجام بده و به چگونگی کاری نداشته باش؛
- قدرت سازنده ی “مرور موفقیت ها” و “مسیری که آنها را ایجاد کرده”؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD330MB21 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 8 | فقط اولین قدم را بردار19MB21 دقیقه
سلام استاد جانم و مریم نازنینم
استاد این چندمین باره دارم فایل گوش میدم و همیشه توی بهترین زمان گوشش میکنم قصه منصوره عزیز من یاد جریان خودم انداخت که دوست دارم بنویسم شاید قبلا نوشتم نمیدونم ولی حسم گفت اینجا بگو
استاد من تقریبا یک سال از فارغ التحصیلی از رشته معماریم گذشته بود و به طور هدایتی پدر من که اصلا قبول نداشت کار کردن من و بهش میگفتی یه ن محکم میگفت خودش پیشنهاد کار داد استاد این حرف درمن طوفانی به پا کرد که باید کار کنم اول میخواستم برم فروشندگی هایپر بشم بعد مغازه و … تا خدا گفت یک ماه مراقبه کن و هیچی نگو از همه دوستام و خانوادم فاصله گرفتم و همش روی خودم کار میکردم استاد اولای خرداد نمیدونم چطوری هدایت شدم برم دنبال کار توی مغازه دکوراسیون داخلی و اینجا بگم من عشق طراحی داخلی و دکوراسیون هستم استاد منی که هیچی بلد نبودم از دکوراسیون حتی هیچ نرم افزاری بلد نبودم همش نجوا میومد که هیچکس بهت کار نمیده اصلا با چه رویی میخوای بری و … با هزار یک ترس استرس شدید بلند شدم همش نجوا میومد که بابات قبول نکنه چی گفتم فرار میکنم از خونه بزنه تو گوشم هرکار میخواد کنه کنه من میرم برامم هیچی مهم نیست استاد رفتم و روز اول یه ن محکم شندیم و کلی نا امید برگشتم خونه ولی انقدر ایمان داشتم قرار کار کنم که رفتم موهام کوتاه کردم که سریع حمام کنم و ناخونام کاشت بود دراوردم گفتم وقت ترمیم ندارم و این زمانی بود که هیچ اتفاقی نیوفتاده یود استاد چند روز بعدش یا یک هفته بعد دوباره رفتم استاد اولین جا گفت بیا و کار شروع کن دومین جا که هدایت یود واقعا رفتم خیلی خوشم امد و خیلی جدی و محکم گفتم من هیچی بلد نیستم ولی خیلی علاقه دارم و یاد میگریم استاد گفت باشه و با پدرم صحبت کردم در ناباوری خیلی راحت بدون هیچ حرفی گفت باشه و من رفتم سر این کار استاد انقدر ادمهای خوبی بودن که حد نداره بعد از یک ماه کار اموزی تمام مغازه دست خودم بود و هیچ کس بالا سرم نبود هیچ وقت هیچ کس نیومد بگه پول چقدر بالا پایین شده یا نشده
و استاد من ۴ ماه تمام مغازه گردوندم که توی ۲۴ سال زندگیم تجربه نداشتم و اصلا تجربع کار کردن اونم بازار نداشتم من و شدم یه دختر خیلی قوی محکم تمام محل اقا بودن و من تنها دختر اولش ترس استرس بود ولی انقدر عالی از پس همه کاری برامدم استاد که حد نداره استاد مغاره ما جمع شد و رفت یه مکان دیگه و چون خیلی رفت امدش سخت بود و البته با این تجربه فهمیدم که دوست دارم کار بهتری داشته باشم نرفتم انقدر ریسم خواهش کرد گفتم ن و جالب تر کسی که جای ما امد توی مغازه ما من فقط یک بار دیده بود استاد بام تماس گرفت گفت میای مغازه منم اداره کنی تنهایی گفتم ن گفت من تعریفت خیلی شنیدم و بهت اطمینان دارم و خیلی جالب بود یک نفر من یک بار دیده مغازع زندگیش میخواست بسپاره دست من ک استاد اینا همش برای من درسه که یک بار شد دوباره میشه خدای من همون خداست میتونه دوباره هدایت کنه الان توی گیجی هستم چون شرایط زندگیم تغیر کرده و جدید شده ولی میدونم محکم تر قبل پا میشم میرم جلد و زندگی جدید دوباره ای برای خودم درست میکنم من تواتایی دارم چدن یک باز تونستم