موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- سوال جادویی: “چطور از این بهتر؟!”
- وقتی شخصیت فرد تغییر کند، جهان لاجرم شرایط او را تغییر می دهد. به این معنا که اگر اوضاع تغییر نکرده، یعنی باورهای بنیادین فرد هنوز تغییر نکرده؛
- رفتارهای متفاوتی که در شرایط چالش برانگیز بروز می دهیم، تعیین کننده میزان تغییرات بنیادین در شخصیت ماست؛
- کار ما فقط بهبود شخصیت خودمان است، مابقی تغییرات را جهان خود به خود برای ما انجام می دهد؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD181MB11 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 9 | دلیل نتایج پایدار10MB11 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
نشانه من بود این فایل پر از آگاهی
من اوایل ورودم به این سایت پر از عشق که شروع کرده بودم و اینجا هم نوشتم تقریبا اتفاقات هر روزم رو و درک هایی که داشتم و بعد چه درس هایی از اتفاقات گرفتم و باعث رشدم شد
امروز میخوام راجع به تابلو نقاشیم بگم
که کامل جریانشو از قیمت گذاری گرفته تا بردن تو نمایشگاه الهیه تهران و پاره شدنش نوشتم
امروز بزرگترین درس و فکر کنم آخرین درسی باشه که از این ماجرا و اتفاق به ظاهر بد گرفتم شایدم هنوز باید یاد بگیرم تا تکاملم طی بشه
به قول استاد عباسمنش که تو فایل دزدیده شدن ماشین دنده آرژانتینی میگفت که اتفاقات به خودی خود معنایی نداره این ماییم که معنا میدیم
و اینکه اتفاق به ظاهر بد در راستای خواسته شما هست و اگر اتفاقی میفته و نتیجه اش هر چیزی که باشه باید ببینید که این اتفاق چه چیزی میخواد بهتون بگه و یاد بگیرین
من یادمه قبل اینکه تو نمایشگاه بخوام نقاشیمو برای نمایش و فروش بذارم تازه اولین اثر نقاشی بومم بود که از خدا الهام گرفته بودم و کشیده بودم و سر قیمت گذاشتنش و چیزای دیگه نمیدونستم چیکار کنم
با همه جریاناتش هر بار برای من یه درس بزرگ داشت که خدا بهم یاد داد این بار هم درس احساس لیاقت و ارزشمندی رو گرفتم
دیروز اومدم سایت دیدم فایل جدید هست هدف گذاری برای سال جدید 1403 خیلی خوشحال شدم شروع کردم به گوش دادن و دقیقا همین جریان نقاشیم پر رنگ شد و دوباره فکر کردم درموردش که من چه افکاری داشتم که این اتفاقات افتاد
و اینکه دیگه کسی رو مقصر ندونستم و هر وقت ذهنم خواست عوامل بیرونی رو مقصر بدونه گفتم نه
من بودم که حالا به هر دلیلی افکاری داشتم و یا باوری داشتم که باعث پاره شدن نقاشیم شده و باید ببینم که این افکار چی بوده و چه درسی باید یاد بگیرم
و چه کاری باید بکنم تا باور هان قدرتمند بشه و درسم رو که یاد گرفتم بهش عمل کنم
من امروز بعد چند هفته دوباره پیام دادم به اون گالری که نقاشیمو تو نمایشگاه پاره کرده بودن ،گفتم وقت تعیین کنید نقاشیمو بیارم برای ترمیم
که جواب دادن ما نمیتونیم و خودت ترمیم کن و فقط لطفی که میتونیم در حقت بکنیم اینه که نقاشیت رو یک اثر ببریم نمایشگاه مسقط و جوری حرف زد باهام که انگار قدرت فقط دست خودشه
در صورتی که تابلومو اونا پاره کردن ولی جوری داشت باهام حرف میزد انگار هیچی نشده
من یاد حرفای استاد افتادم و گفتم نه من مسئول این اتفاقاتم که دارم میبینم این برخورد رو
بعد کلی پیام و من نوشتم با شکایت به پلیس میام خسارت میگیرم گفت ارزش نقاشی شما 5 میلیون هم نمیشه که شما 274 میلیون گذاشتین
یهویی یاد حرفای استاد افتادم در فایل هدف گذاری سال 1403 که در مورد احساس لیاقت میگفت
به خودم گفتم طیبه چند تا سوال دارم ازت تو که الان داری این برخورد رو میبینی آیا قبلا ته دلت میگفتی که نقاشیای منو کی میگیره ؟ یا اینکه نقاشیم قیمتش بالانیست و کلی سر قیمت با خدا حرف میزدی و نشونه میخواستی ؟
خودت ارزش کارتو از قبل پایین آوردی تو افکارت و فرکانس هات الان داری نتیجه افکارتو میبینی
بعد من از دیشب هی فایل رو گوش میدادم و تصمیم گرفتم تا درمورد احساس لیاقت و تغییر شخصیتم امسال سال جدید قدم بردارم
بعد میخواستم جواب بدم ولی نمیدونستم چی بنویسم گفتم خدایا من چیکار کنم من اگر بگم باشه خسارت تابلومو ندید و خودم ترمیمش میکنم و تابلومو بدم ببرن نمایشگاه مسقط انگار خودم قشنگ ارزشمندی کارمو پایین آوردم
من تازه متوجه شدم از فایل هدف گذاری 1403 که نقاشی های من با ارزشن ،خودم با ارزشم ،وقتی که برای نقاشیم گذاشتم با ارزشه و کلی ارزشمندی های دیگه
اومدم سایت تا نشانه بگیرم از خدا
همین که نشانه ام اومد و گوش دادم
جواب و گرفتم وقتی استاد میگفت که وقتایی که تو سختی و عصبانیت و … هست که جور دیگه باید رفتار کنی اگر غیر از اینه تو هنوز تغییر نکردی از رو تغییر کردی نه از درون
تو همین حین ،ذهنم هی داشت میگفت قبول کن بگو باشه نقاشیمو ببرید مسقط
ولی گفتم نه من ارزشمندم ،نقاشیم ارزشمنده چون خدا بهم الهام کرده
بعدشم خدا بی نهایت دست داره تا نقاشی منو به فروش برسونه و خودش برام مشتری میشه
این فرد نشد از طریق فرد دیگه تابلومو میفروشم
و بعد از گوش دادن به این فایل که خدا قشنگ بهم گفت که تا رفتارت عمل کردنت به هنگام این جور مواقع یا هر وقت دیگه تغییر نکنه نتیجه رو نمیبینی
و من پیام دادم که نه نمیخوام نقاشیم بره مسقط و فقط میخوام طبق تعهدی که دادین و امضا کردین نقاشیمو ترمیم کنید و خسارت نقاشیمو بدید
و 5 فروردین میام تا دوستانه حلش کنیم و اگر تاخیر داشتین از طریق پلیس و شکایت این مراحل طی میشه
نقاشی های من با ارزشه و وقتم هم همینطور
من تاحالا اینجوری به کارام نگاه نکرده بودم و اینکه ارزشمندی کارامو بدونم دیروز بعد گوش دادن به فایل متوجه شدم که حس ارزشمندی به کارم نقاشی نداشتم و یا حس ارزشمندی به یه سری چیزا در خودم
این ماجرا برای من این درسو داشت :
1 . اینکه یادم افتاد استاد عباس منش میگفت وقتی ایده ای میاد بهتون ،اون ایده ای رو عمل کنید که با توجه به موقعیت الانتون باشه
اگر ایده بزرگتر بود انجامش ندید
من دقیقا اونموقع آذر ماه در مداری نبودم که بخوام نقاشیام رو به نمایش بذارم
چرا؟
چون من تازه کارای بزرگتر شروع کرده بودم
و همون اول میخواستم نقاشیام به بالاترین قیمت به فروش برسن و زود در نمایشگاه های بالای شهر و شناخته شده کارامو به نمایش بذارن
حتی من پول یه تابلوم رو قرض گرفتم تا یک میلیون واریز کنم به گالری تا اونا تابلومو در نمایشگاه بذارن
همه اینا برای من امروز مرور شد که یاد گرفتم هر ایده ای بود به اونی عمل کنم که هم سطح مدار الانم باشه نه بیشتر
2. اینکه یاد گرفتم ارزشمندی رو در خودم بوجود بیارم و در همه جنبه ها تقویت کنم خودم رو
در نقاشیام ،روابط، و همه چیز
امروز بر خلاف روزایی که این جریان ناراحتم میکرد اینبار اصلا ناراحت نشدم فقط داشتم از درون به این فکر میکردم که چه درسی باید یاد بگیرم و چه باورایی رو باید بسازم و چه کاری برای کنترل ذهنم باید انجام بدم و فقط خودم رو مسئول میدونستم و آروم بودم
میگفتم باشه اشکالی نداره من در مسیر رشد و تکاملم یاد میگیرم از این اتفاق و خدارو سپاسگزارم که کمکم میکنه هر لحظه و روی باور هام کار میکنم و شخصیتم رو سعی میکنم بنیادی تغییر بدم این بار جهاد اکبر کنم برای تغییر اساسی تر تا نتیجه رو ببینم نتیجه پایدار
نه اینکه دو روز تغییر بدم شخصیتمو بعد چند روز برگردم به طیبه قبل باید جهاد کنم یه جهاد اکبر
از این به بعد بیشتر حواسم هست که حس ارزشمندی رو داشته باشم و با توجه به مدارم به ایده ها عمل کنم و عجله نداشته باشم برای رفتن نقاشیام به موزه یا گالری و نمایشگاه و …
حس ارزشمندی درست بشه به قول استاد بقیه چیزا خود به خود درست میشه
در پناه رب زیبا و خاصم باشید دوستان