موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- قدرت “سپاسگزاری به خاطر نتایج کوچک”؛
- “تغییر”، یک روند است و “صبر”، شریان حیاتی این روند است؛
- صبر به معنای طی کردن تکامل است؛
- خداوند بیشترین پاداش ها را به صابرین اختصاص داده است؛
- صبر یعنی: ادامه دادن به “ارسال فرکانس هماهنگ با خواسته”؛
- هر خواسته ای امکان پذیر می شود اگر در مسیر هماهنگ با آن خواسته قرار بگیری و با “صبر”، آن مسیر را ادامه دهی؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD338MB22 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 10 | مفهوم "صبر"20MB22 دقیقه
سلام استاد عزیزم
چقدر این سوالتون که چه زمانی تصمیم به تغییر گرفتید سخته جواب دادنش،
دلم میخواد برای شما استاد عزیزم بنویسم که بدونید دارید چه کار میکنید با دانش جوهاتون
منم اون دانشجویی هستم که قسمت جلو کلاس نشستم استاد
من تمرکز صددرصد گذاشتم تا هر چی میگین انجام بدم
قبلا کتک خورم ملس بود استاد
ولی از روزی که با شما آشنا شدم هر روز دارم بهتر عمل میکنم
واقعا این تکامل چقدر درسته
من هر روز دارم بهتر درس هامو یاد میگیرم و بهتر عمل میکنم
یه روزی که 19 سالم بود و پدر مادرم گفتن میخواهی با فلانی ازدواج کنی
منم حالیم نبود و روز بعد از کنکورم بود ، یادمه خنده ام گرفته بود ،البته این رو توی پرانتز بگم ، من وقتی عصبی هستم و ناراحت ، زیاد می خندم ، تا دیگران ناراحتی ام رو متوجه نشن و جلوی بقیه خورد نشم
خلاصه اینکه اون روز من خندیدم و با اون آدم ازدواج کردم و سه تا بچه هم ازش دارم
باورت میشه استاد من تصمیمی رو که چهار ماه بعد از ازدواجم گرفته بودم رو بعد از 19 سال عملی اش کردم
باورم نمیشه این قدر کتک خورم ملس بود و من ضربه ها خوردم از جهان ، من کتک ها خوردم توی این 19 سال
استاد یعنی اون سالهای که میتونست بهترین باشه یعنی از 19 سال تا 38 سالگی ، الان 39 سالمه و
،،،همین الان یه آگاهی اومد برام ,
من به خاطر عدم ارزشمندی ام این همه سال تو سری خوردم
و امروز اون روزی است که من توی یه رابطه بودم و بعد از چهار ماه تمام شد و این دفعه خودم خاستم که تمام بشه ، چون احترام و ارزشمندی من زیر سوال میرفت ، من خاستم و جهان بقیه کارهارو خودش انجام داد
من الان خیلی به فکر فرو رفتم ، چرا هر دو تا رابطه من بعد از چهار ماه
مورد بی احترامی قرار میگیرم
فهمیدم
بله به خاطر احساس عدم ارزشمندی خودمه
چون من خودم ، خودم را دوست ندارم
من خودم، خودم را قبول ندارم
این دفعه دیگه نگذاشتم ، ادامه پیدا کنه بی احترامی بهم
چون دیگه قانون رو یاد گرفتم و نمی خاستم مورد بی احترامی قرار بگیرم که حالم رو بد کنه که اتفاقات بد رو تجربه کنم….
باورت میشه استاد ,این آدم رو خودم خلق کردم خودم
یعنی تمام ویژگی هایی که داشت رو خودم ساختم ,،
بگزارین براتون بگم منظورم چه ویژگی هایی است
سه سال کوچکتر از من، بدون بچه، ازدواج نکرده باشه،موهای بلند و فرفری, ریش سیبیل, قدش، حالت دستهاش و پاهاش , خودم خاستم 5 تا زبان بلد باشه من از اون انگلیسی یاد بگیرم و اون از من فارسی ، در صورتی که ساکن آلمان هستیم
رفت و آمدش به آمریکا داشته باشه، من رو همون جوری که هستم قبول کنه ، من را قضاوت نکنه،
کاملا باهام موافق باشه،
خودم ساختم که یکی از شاگردهای کلاسم باشه و من استاد اون باشم
و خودم این آدم را وارد زندگیم کردم با تمام ویژگی هاش
و من میدانم دلیل این بی احترامی های این آدم بهم هم عدم ارزشمندی خودم بوده
یه چیزی رو که جهان خوب بهم نشان داد ، خالق بودن خودمه
الان که میدونم این آدم رو خودم خلق کردم، خوب همونی رو که میخام رو خلق کنم
میدونی استاد دلم میخواد با یه نفری وارد رابطه بشم که از دانشجوهای ممتازتون باشه ، از اون دانشجوهایی که بهش افتخار میکنی