گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی

موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ورودی های ذهنی ایمان آورنده؛
  • کلید شکوفا ساختن توانایی های درونی؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    393MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

203 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Sorur Yaghubi» در این صفحه: 3
  1. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    *چقدر فایل های گفتگو با دوستان رو دوست دارم و امیدوارم بازم ادامه داده بشه … خیلی کمک میکنه به تقویت باورها .. بخصوص فضایی که دوستان همه در فرکانس مناسبی هستند و کسی غلو نمیکنه

    اوایل که با این فضا آشنا شدم اصلا متوجه نمیشدم یعنی چی ما به رشد و گسترش جهان کمک میکنیم! الان خیلی برام عجیبه که چطور درک نمیکردم! .. اینم قطعا جزو تغییر مدارهای منه که بهتر میفهمم مسائل رو و‌همین باعث میشه حرکت رو به جلو رو ادامه بدم

    *چقدر زیباست که یه نفر «شجاعت و جسارت» این رو داشته باشه که بره دنبال علاقه ش … کاری که از انجامش لذت ببره و عشق کنه

    * این صحبت شما سرلوحه زندگیم شده که «جوری زندگی کنم که لحظه مرگ به مسیری که دوست داشتم برم و نرفتم حسرت نخورم (حالا یا بخاطر ترسهام و کم ایمانیم یا بخاطر ترس از قضاوت ها یا حرف های مردم یا هر دلیلی )

    *خلق ارزش… چقدر این جمله تاثیرگذار هست

    که جوری زندگی و کار کنیم که در این جهان رد پایی از خودمون بذاریم ، نه به معنی شهرت ، بلکه «ارزش» آفرینی

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    واقعا باید یاد بگیریم که جوری زندگی کنیم تا در لحظه مرگ حسرت زندگی نکرده رو نخوریم

    خداروشکر توی این مورد خیلی بهتر شدم ، نمیگم عالی چون همیشه باید پیشرفت کنم

    اما این رو مطمئنم که اصلا نگران اینکه از حاشیه امن زندگیم در بیام نیستم، چون همش میاد توی ذهنم که خدا هدایت میکنه ، خدا هوامو داره ، هر اتفاقی بیفته به نفع منه و….

    وقتی وارد مسیر اصلی خودمون میشه درها به روی ما باز میشه تا به رشد و پیشرفت بیشتری برسیم

    مصاحبه با دوستان خیلی خوبه چون میدونیم افراد واقعی با هویت واقعی از نتایجشون میگن و باور میکنیم که «میشه»و «شدنیه» و «من میتونم»

    من دوران پاندمیک بود که با شما آشنا شدم و اتفاقا بر خلاف بقیه ای که از اون دوران وحشت داشتن و به سختی گذروندن و چند بار هم بیمار شدن، بهترین خاطرات رو دارم.. اول اینکه یه تعطیلی سه ماهه رو سر کار تجربه کردیم بخاطر قرنطینه که چقدر من اون روزها شب تا صبح ، صبح تا شب روی فایل های رایگان کار میکردم و تمام تمرکزم روی این مباحث بود

    صبح قبل طلوع میرفتم روی پشت بوم 7 طبقه و هم مراقبه میکردم و هم لذت میبردم از اون زیبایی ها … یادش بخیر .. به من که خیلی خوش گذشت اون دوران و شروع زندگی جدید من بود

    *چقدر زیبا که «ارزش» خلق کنیم و پول بسازیم …

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    من چک و لقد خاصی فک نمیکنم خوردم جز یه مورد شاید بتونم بگم جزوش باشه .. البته اون زمان که درکی از این چیزا نداشتم

    وسه سال سر کار در محیط بسیار سمی بودم و بدون استثنا هر ماه یه دور دعوای طوفانی داشتم .. خراب ، اصلا باور نکردنیه الان برای خودم ..

    اما ماه های آخر اونجا ، درونم میخواست عوض شه ، نمیدونم یه حس متفاوتی که اون شرایط رو نمی پذیرفت و الان میفهمم که تمام اون برخوردهای ناجور و دعواها و بی حرمتی ها برای عزت نفس پایین من و هم اون طرف مقابل بود !

    که بعد یکی دو هفته هم با شما آشنا شدم و همه چیز روی غلتک افتاده خداروشکر

    علت اصلی اینکه من با علم به سمی بودن اون ادم و اون محیط نمیومدم بیرون ، شرک من بود

    من میگفتم کو کار !؟ از کجا کار گیر بیارم؟ همه ادم های بدی هستن و بدرد من نمیخورن و …. انقدر اینارو با خودم تکرار کرده بودم که برام بدیهی شده بود و میگفتم خب بالاخره محیط کاره دیگه ، پیش میاد دعوا …

    اما الان میدونم که اون روزها شاید ، باعث شد من این قدر حساس بشم روی «عزت نفس» که بیشترین اهمیت رو برام داشته باشه

    و امسال هم که دوره بی نظیر «احساس لیاقت» که چقدر فوق العاده س و طی سه جلسه اول بزرگ‌ترین اتفاق زندگی من رو برام روال کرد … خداروشکر

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: