گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی

موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ورودی های ذهنی ایمان آورنده؛
  • کلید شکوفا ساختن توانایی های درونی؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    393MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

203 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید مهدی حسینی قورتانی» در این صفحه: 3
  1. -
    سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    سلام به استاد جان عزیزم

    سلام به دوستای خوبم

    سلام به خدای خوبم

    عاشقتونم

    بازم یه صبح عاشقانه ی دیگه، پر از بوی یاس، پر از سرسبزی درختای توی حیاط، پر از عطر خدا

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    الان خواستم بنویسم شکر دستم جا به جا خورد نوشتم شرک

    دقت میکنید؟ فاصله شکر و شرک رو میبینید؟

    اونجایی که یذره از لفظ شکر و عمل شکر گذاری دور میشیم، شرک میاد سمتمون..

    چیزی که حتما واسه همه پیش اومده، اونجایی که یادمون میره بابت همه چیز شکرگزار خداجون باشیم

    همونجا شرک میاد تخم ریزی میکنه تو وجودمون

    و خداروشکر میکنم که واسه ما عباسمنشیا همیشه یه راهنمای جامع وجود داره، همیشه این سایت پر از تلنگره برامون تا حواسمونو جمع کنیم… خدایا شکرت بابت هدایتت

    یکمی صبر کنید، من برم شیشه عینکمو تمیز کنم بیام، حیفه با این شیشه لکه دار بشینم فایل به این زیبایی رو ببینم، فضای بک گراند به این زیبایی رو ، استاد عزیزم که چهرش نورانیه تو این فضا، واقعا عاشقتونم..

    بالاخره هرچی نباشه، ما عباسمنشیا استاد شستن چشم ها و جور دیگر دیدن هاییم، اصن قانونمون، اساس کارمون همیشه همین جور دیگر دیدن بوده و هست، و چه زیباست جهانی که ما داریم.

    خدایا شکرت.

    خب بریم که روزمونو با این فایل عالی بسازیم…

    یه فایل 25 دقیقه و 25 ثانیه ای که طبق درخواست دیروز من از خدا، امروز طولانی تر از دیروز بود…

    این ایده که فایل هارو به قسمت های کوچیک تقسیم میکنید و هر روز میذارید خیلی خوبه

    انقد خوبه که الان که دارم در موردش حرف میزنم اشک شوق تو چشمم جمع شد؛ استاد نمیدونم چیکار کردین با من

    من بخاطر همین چیزای کوچیک و شاید به نظر بقیه بی معنی از شوق اشک میریزم

    و دیروز که فایل دیروز رو گوش دادم تموم که شد با خودم گفتم چقد خوبه که هر روز فایل جدید پر از اگاهی داریم

    و ارزو کردم که فایل فردا طولانی تر باشه تا حتی چند ثانیه بیشتر تمرکز کنم رو مثبت ها و بیشتر و بهتر روزمو پر انرژی شروع کنم… و البته بعد از این ارزو نشستم فایل رو دوباره گوش دادم و همونجا به حقیقت پیوستوندمش

    عاشقتونم استااااااااااااد

    افرین امیر جان، واقعا تحسینت میکنم..

    واقعا چقد این جمله که اگه دنبال علاقمون نمیریم نوعی شرک تو وجودمونه تاثیر گذاره، واقعا الان که میبینم روزایی که کارایی رو میکردم که هیچ علاقه ای بهش نداشتم و فقط بخاطر پول دراوردن بود چقد همیشه به بن بست میخوردم…

    اما الان چی! الان همون کاری رو میکنم که عاشقشم و از هیچ کجا درامدی ندارم، ولی خیلی جالبه که هرجا پول لازم بودم جور شده و فراهم شده معجزه وار..

    این که شرک رو بزنی کنار نعمت و ثروت خود به خود پشت در منتظره و میاد تو زندگیت..

    واقعا افرین امیر، اتفاقا منم به قواصی علاقمند بودم و یه مدت که کیش بودم بخاطر قواصی هرروز میرفتم کلوپای مختلف و میرفتم قواصی، میخواستم اون ترسی که داشتم رو زیر سر بزارم. میخواستم یه چیز جدیدو تجربه کنم و از اون روزی که رفتم تو آب خیلی دنیام بزرگتر شده و ترسام کمتر.

    واقعا تجربه ناشناخته ها خیلی به ادم کمک میکنه، و قواصی یکی از کاراییه که هر روز تورو تو دل ترس هات میبره و میاره بیرون و ایمان و شجاعتت رو تقویت میکنه..

    واقعا استاد اولش که مسیر علایقمونو میریم اصن نمیدونیم باید چیکار کنیم و سردرگمیم خیلی جاها، ولی خیلی جالبه که با کوچیک ترین اتفاقات ایده های بزرگ میاد تو ذهن. شاید با دیدن یه پست نا مربوط تو اینستاگرام چنان ایده های بزرگی اومده تو ذهنم که واسه شروعش هنوز خیلی مقاومت داشتم و هر کدوم رو تقسیم کردم به کارای کوچیک تر و انجام دادم یه نتیجه مثبت داده، و شاید امروز نه فردا نه شاید سال دیگه همه این کارای کوچیک بشن یه کار خیلی بزرگ و ایده خیلی بزرگ که هزاران نتایج بزرگ خلق کنن. مهم این مسیریه که داریم میریم و ادامه میدیم.

    وای عاطفه عزیزم منو به گریه انداختی با حرفات. خدای من تو چقد بزرگی، من این همه دوست عالی اینجا دارم

    خدای من من اصن زبونم بند اومد از حرفا و مسیری که عاطفه حان رفته. واقعا خدایا شکرت بابت این همه اگاهی

    واقعا افرین، واقعا تحسینت میکنم و مطمعنم به هرچی که میخوای میرسی، افرین به تو و پشتکارو قدرتت

    خدایا شکرت، چقد قشنگه که بین این همه ادمی که همش ناله میکنن باور های درست داشته باشی و حرفای خوب بشنوی

    افرین واقعا این باور که هرچی بیشتر کار کنی درامدت بیشتره رو زدی ترکوندی دختر، واقعا یه الگوی مناسب برای کسایی که فکر میکنن درامد های خوب و بالا و زندگی تو کشور های غریبه سخته هستی..

    جالبه که کسایی که تجربه مهاجرت داشتن، خیلی مهاجرت رو کار راحت و بدون دردسری میدونن، و چقد خوبه داشتن شماها، برای اینکه باور هامو برای مهاجرت اصلاح کنم. خدایا شکرتتتت واقعا دلم میخواد همینجور شر شر اشک بریزم.

    ای خداااااا امروز با من چیکار کردی تو

    قربونت برم سبحان جان، الهی همیشه بدرخشی و موفق باشی، واقعا تحسین میکنم شما عزیزای دلم رو، واقعا افرین

    چقد خوبه که آینده کشورمون قراره دست چنین ذهنیت هایی باشه ، واقعا افتخار میکنم به خودم که تو این مسیر چنین دوستانی دارم..

    خدایا شکرت. عاشقتم خدایا

    عاشقتم استاد

    عاشقتونم دوستای خوبم

    من هم گاهی این فکر و باور غلط میاد سراغم که تو کاش زودتر شروع کرده بودی، یکم دیر شروع کردی، ولی واقعا این باور غلطیه که باید بریزمش دور، اگه الان اشنا شدم حتما الان اگاهی وامادگیشو داشتم و الان موقعش بوده..

    و خداروشکر میکنم که الان درک کردم و به این اگاهی رسیدم. و نباید عجله کنم برای رسیدن به اهدافم، گاهی یادم میره قانون تکامل رو، باید بیشتر حواسم جمع باشه که تکامل رو فراموش نکنم، و به قول دوست عزیزم که دیروز میگفت صبر یعنی ایمان فراموش نکنم که صبر ایمانمو نشون میده، فراموش نکنم که صبر کردن نشونه مومنینه و وعده خدا جونم رو فراموش نکنم که با صبر به همه چیز میرسم..

    خدایا شکرت، عاشقتم خداجونم.

    عاشقتم استاد عزیزم

    عاشقتونم دوستای عزیزم

    ان شالله که به زودی بتونیم همدیگرو ببینیم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    دوست عزیزم سلام. قربونت برم، چقد مشخص بود این داستان رو با احساس نشستی نوشتی و از خودت گفتی

    انقد داستانت شبیه بود به من که ریز به ریزشو خوندم و خیلی خداروشکر کردم که اینجا کنارمونی

    واقعا تحسینت میکنم که با وجود این همه تضاد و مشکلات همه رو با قدرت پشت سر گذاشتی و تصمیم گرفتی خودتو بسازیو زندگیتو خلق کنی، مطمعنم که با قدرت تمام با باور هایی که شکل گرفته تو ذهنت هر اون چیزی که میخوای بدست بیاری رو راحت بدستش میاری و موفقیتای بزرگتو با همون گوشی ایفونی که میخری و منم میخوام بخرم (خخخ) میای تو کلاب هاوس بهمون میگی…

    ارزوی بهترینارو برات دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    سلام مریم عزیزم، افرین، افرین واقعا تحسینت میکنم، چقد خوب و قشنگ اومدی حرفتو شروع کردی، چقد خوب تک تک جزییات فایل استادو بیان کردی

    چقد خوب مثال زدی از چیزایی که وقتی اگاهی پیدا میکنیم تو زندگیمون درکش میکنیم.

    اره واقعیتش تا زمانی که اگاهی نداریم حتی یه مریضی کوچیک رو هم نمیتونیم تشخیص بدیم چه برسه هدایت های بزرگ خدارو..

    همیشه به خودم میگم هدایت های خدا مثل یه رودخونه اب زلال همیشه جریان داره این ماییم که هنوز خوابیم و به درک نرسیدیم که اون هدایت هارو درک کنیم

    گاهی روی خودمون تو یه زمینه کار میکنیم، یذره لبمون خیس میشه، یه کوچولو هدایت میشیم، گاهی اونقد اگاهی پیدا میکنیم که مثل پریدن وسط رودخونه اب میشه و همینجور از زمین و زمان هدایت میاد سمتمون

    شاید هیچوقت این موضوع رو درک نمیکردم تا وقتی که اگاهی هام زیاد نمیشد.

    اما این اواخر میخواستم چند روزی رو تو طبیعت تنها باشم و قصد سفر کردم

    همه چیز اماده بود و اماده بودم که یه روز قبل از سفرم کلاس دانشگاهم کنسل شد و افتاد تو روز حرکتم، با خودم گفتم چیکارکنم؟ نمیدونم این هدایته یا نه، بزار برم همونجا میرم سرکلاسم..

    تصمیم گرفتم که برم، و شب یکی از دوستام یه پیامی بهم داد در حالی که اصن در جریان چیزی نبود که مسیر فلان شهر ها رو بستن، و من صبح زود که پاشدم برم خوندمش و فهمیدم که این هدایته…

    نرفتم و فقط دوروز بعدش رفتم و تو طول اون سفر متوجه اتفاقایی شدم که فهمیدم جریان هدایت واسه چی بوده.. و شاید یه نصفه روز از سپاسگذاری و شکر و شوق خداجونم حتی نتونسم یه کلمه به زبون بیارم

    فقط راه میرفتم خداروشکر میکردمو ذوق میکردم واسش

    میخواسم بگم که اره… هدایت همیشه هست.. ولی زمانیکه ما چشمامونو باز کنیم و اگاه باشیم و دست به تغییر بزنیم نتیجشو میبینیم…

    خیلی خیلی خوشحالم از بودنتون و داشتنتون

    عاشقتونمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: