موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ورودی های ذهنی ایمان آورنده؛
- کلید شکوفا ساختن توانایی های درونی؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD393MB25 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی23MB25 دقیقه
به نام خدایه مهربان…
سلام به همه
ولی من چک ولگد جهان روحسابی خوردم….. درروابط خیلی ضربه ها خوردم. درمورد عشقوعاشقی… درمورد… پول.. باورهای خیلی بد داشتن کاملا متضاد قوانین هستی.. درمورد سلامتی… وقتی که یک روز خسته تراز همیشه به تلگرام سرمیزدم وقبلا عضو یک کانل شده بودم که روانشناسی حال خوب بود وآنجا جملات قشنگ از بزرگان نوشته بود… وهردفعه خسته تراز همیشه به خاطره حس بدم حال بدم مثل همیشه که اصلا کنترل ذهن بلد نبودم خودم رو اروم کنم.. به این کانال سرزدم تا خودم رو یکم اروم کنم.. یهو یه جمله پنج. شش کلمه خوندم که خیلی منو اروم کرد اصلا به دلم نشست.. سریع زیرش رو خوندم دیدم نوشته این جمله از عباسمنش هست… سریع عضو کانالش شدم تا بازم بیشتر حالم رو خوب کنم… دیدم وای کلمه ها جمله ها چقدر ناب.. حرفهای طلایی رو میگه که تا حالا از زبون هیچ کس ندیده بودم ونشنیدم… وای خدایا ممنونتم بابت پرتابم به این دنیایی پر از حال خوب وحس خوب خدایا ازت بی نهایت سپاسگذارم ومتشکرم یا رب العالمین….. وای خدا چقدر مهربونه که بهم گفت دنباله حاله خوبی بیا من یه جارو نشون بدم که اصلا غرق بشی تو ای حس وحال خوب خدا جونم فقط میتونم بگم شکرت… سایت عباس منش… یعنی من قبلا خیلی تنها بودم احساس پوچی میکردم… اصلا روابطم داغون بود… خودم رو نمیشناختم… اصلا نمیدونستم چی میخوام…. خواسته هام چی بود… همش کینه ونفرت داشتم از همه… همش میخواستم یکی ضربه بخوره من نفس راحت بکشم… وای چقدر از خودم وخدا دور بودم… فقط اسم خدا رو میدونستم… خدایی که فکر میکردم چقدر بین بنده هاش فرق میذاره… از نظر ثروت فقیر بودم.. روابط داغون… حاله خوب اصلا همش ارزشم رو دیگران تعیین میکردن… سرنوشتم رو تقصیر این واون می انداختم… اصلا از زندگی لذت نمیبردم نمیدونستم لذت یعنی چه یکم خوش میگذروندم.. احساس گناه داشتم… همش دنبال ایراد گرفتن از خودم بودم… خلاصه بگم که همواره درحاله عذاب کشیدن بودم ومیخواستم که شدیدا تعغییر کنم… اما نمیدونستم که چه جوری وچگونه.. که خدا دستم رو گرفت واورد انداخت… تواین سایت بی نظیرومن کم کم از فضایه مجازی دور شدم… وفقط الان این سایت رو دارم وهرروز چند بار سرمیزنم ودنباله. تعغییر خودم هستم… انشالله دراینده نزدیک میام واز موفقیت هایم میگم به لطف الله یکتا…..