موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ورودی های ذهنی ایمان آورنده؛
- کلید شکوفا ساختن توانایی های درونی؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD393MB25 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 11 | رمز رضایت از زندگی23MB25 دقیقه
سلام به بهترین استاد موفقیت جهان
سلام به مریم جان شایسته ام
خدارو بینهایت شکر گزارم بابت این هدایت زیبایی که امروز شدم و از این فایل نگذشتم و نگاهش کردم و چقدر لذت بردم از موفقیت دوستان عزیز در این کلپ هاوس
خدایا مچکرم ازت که هر لحظه هدایتممیکنی
استاد بحث هدایت خیلی شیرینه خیلی زیاد
جوری که الانحتی با نوشتن اینجملات داره گریه اممیگیره
گلومپر از بغضه اما جایی ام که نمیشه گریه کرد بخاطر این همه لطف و عنایت خداوند به من بنده
استاد من از خداوند کمک خواستم
ازش هدایت خواستم
فهمیدم عقل سلیممن به هیچ جایی قد نمیده
انقدر محدوده که وقتی یه آگاهی برام جاری میشه
تا ساعتها فقط دلم میخواد یه جاییو پیدا کنم و فقط گریه کنم از این لطف بزرگی که خدا به من داره
استاد خودتون گفتین وقتی از کارتون استعفا دادین و بعد اون انفجار رخ داد
تا چندین روز گریه کردین
من میگم این گریه ها فقط بخاطر اون حس لطف خداونده که هدایتتون کرده
و این گریه چقدر شیرینه
چقدر پاک میکنه آدمو
چقدر درون آدمومیشوره
خالی میشی
هیچمیشی
میفهمی هیچکاره ای
و همه کارا رو یکی دیگه داره انجام میده
تو فقط درخواست میدی
بقیش با تو نیست
لطف خداست
اونجا که عاطفه ی عزیز گفتن هندزفری میزاشتن توی گوششون تا صحبتهای همکاراشون رو نشنون
من گریه ام گرفت
چون دقیقا خداوند من رو هم همینطور هدایت کرد
استاد به هیچ بودن خودم در این فایل خیلی پی بردم
و واقعا از خداوندمیخوام من رو هم هدایت کنه
درخواست شغل مورد علاقه ام رو به خداوند دادم و الان اتوکار کارگاه خیاطی جاریم شدم.
وقتی شروع به کار کروم دیدم چقدر دارم علاقه نشون میدم به این کار
آخه این که کاری نداره
بعد یادم افتاد به گذشته ام
که وقتی میخواستیم بریم بیرون من لباسهامو همیشه اتو میکردم و خیلی توی لباس تا کردن و اتو کردن مرتب و دقیق عمل میکردم.
جوری که خواهرهام به صدا در میومدن و میگفتن اگه زهرا میخواد لباساشو اتو کنه تا بریم بیرون،
کلا بیخیال بشین
چون زهرا حالا حالاها لباس اتو کردنش طول میکشه.
خخخخ
جوری با عشق لباسها رو اتو میکنم که انگار بهترین شغل جهانه
اما باورهای مخرب هم داره نجوا میشه در گوش من
میگه آخه اتو کردن که حرفه ای نیست که تو ادامه اش بدی.
این کار کمک نمیکنه به گسترش جهان،این که ارزشی نیست که تو خلقش کنی.
اتو کردن کار خاصی نیست که تو انقدر داری با عشق انجامش میدی
تهش هیچ کاره ای و …
بعد یه فکت اتفاق افتاد برام که به ذهنمنشون بدم
یکی اینکه جاریم از لباسهای اتو شده ای که من اتوشون کرده بودم انقدر لذت برد که اومد بالا سرم و بهمگفت(( اتو کار کی بودی تووو و لبخند زد بهم))
فهمیدم چقدر خوب کارم رو انجام دادم
و از طرفی هر بار یه مدلی لباسا رو اتو میکنم
و خلاقیت به خرج میدم
خخخ
و یه چیز دیگه ای که هست اینکه میگم یعنی من یه روزی یه خشک شویی بزرگ و زنجیره ای از خودم دارم؟!
و باز جواب خودمو میدم که برای خدا هیچ کاری نداره.
استاد انرژی مثبتتون رو برای من بفرستین
امیدوارم بتونم رسالتمو
با عشق انجامش بدم
تازه اول راهم
برای همه ی دوستانم هم آرزوی سعادت و خوشبختی دارم
بوس به همتون
استاد دوستت دارم
مریم جان دوستت دارم