موضوع گفتگو: چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- خداوند همواره و به هزاران طریق، ما را به “چگونگی تحقق خواسته هایمان”هدایت می کند؛
- سمت من در تحقق خواسته ام، عمل به الهامات و جدّی گرفتن هدایت هاست؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD267MB17 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 12 | پیروی از الهامات قلبی15MB17 دقیقه
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و تمامی اعضای عالی سایت
استاد عزیز میخام در موضوع سربازی که دوست عزیزمون پرسیدن ماجرای سربازی خودم رو تعریف کنم که امروز قلبم گواهی داد به نوشتن این خاطره چند روز پیش که با دوستم احمد کندرانی داشتیم قدم میزدیم ایشون گفتن فایل داستان سربازی دوستمون رو شنیدی؟؟ گفتم آره گفت دنبال کامنتت گشتم چون ماجرای تو شبیه استاد بود ،، گفتم حتما در زمان درستش میرم و در مورد این موضوع می نویسم !!!
استاد عزیز همون طور که بارها گفتم من مدرک کارشناس تفسیر و علوم قرآن رو دارم و نزدیک به ۹ سال تو حوزه اهل سنت درس خوندم و دوسال بعد از تحصیل اون جا مشغول به کار بودم در قسم نهاد اجتماعی مجتمع !! و بعد از کار کردن مباحث شما رفتم سراغ علاقه خودم و با تمام احترام از مجتمع خارج شدم!!
و عاشق قرآن و تفسیر بودم و خوره این کتاب زمانی که به حوزه رفتم از لحاظ قرائت خیلی ضعیف بودم ولی چنان تو این حوزه کار کردم که چند سال بعد شدم سرگروه قرائت تو حوزه و اونجا یکی از جاهایی بود که خوب تغییر کردم و چون میدونستم باید وارد کسوت سخنرانی بشم شروع کردم قبل از سخنرانی به خوندن کتاب های آئیین سخنوری و فایلهای رایگان اساتید در مورد فن بیان که بعد از ۴ سال شدم یکی از بهترین خطبای شهرستان و بهترین مجری حوزه علمیه !!! این از روند تغییرات و طی کردن تکامل !!
استاد گلم در مورد سربازی میخام بگم من هم مثل شما گفتم که من سربازی نمیرم و علت این گفته این الگویی بود که در روستا دیده بودم اون الگو این بود که در روستای ما تمامی افرادی که قبل از من معلم قرآن بودن به نحوی سربازیشون بدون پوشیدن لباس رزم حل شده بود یکی از عزیزان از طریق سه برادری یکی کفالت دیگری قبول شدن تو رشته تربیت معلم یکی دیگه سرباز معلم و خلاصه توی ذهن من این باور ساخته شده بود که کسی که قرآن تو روستای ما درس داده به خاطر برکت قرآن لباس رزم به تنش نمیره ( تو پرانتز اینم بگم که قبل از آشنایی با این مباحث بود و جز باورهای ذهنی من بود) خلاصه استاد تا اینکه سال ۹۷ یه روز مسئول مربوط تو حوزه باهام تماس گرفت گفت محمد بچه ها دارن میرن واسه نام نویسی واسه سرباز روحانی (اینم بگم استاد اگه کسی میرفت واسه سرباز روحانی میتونست با مشغول شدن به شغل قبلیش خدمتش رو بگزرونه و نیاز به رفتن سربازی نیست یعنی هلو بپر تو گلو ) بعد ایشون به من گفت که محمد به نظر من تو الکی میری چون مدرک سطح یک نداری …. اما قلبم می گفت برو و من رفتم به راحتی رفتیم بندرعباس مدارکم رو تحویل دادم و اون روز مسئول مربوطه نبود چون اگه بود احتمال داشت مدارک ببینه و خیلی ها رو همون جا رد کنه مدارک با بقیه دوستان که یه جمع سه نفری بودیم تحویل دادیم و برگشتیم هر سال سهمیه واسه سه نفر میدادن که یکی از سهمیه ها از قبل مشخص شده بود دوتای دیگه باید بین ۵ نفر دیگه مشخص میشد …. زمانی که استاد اسامی پذیرفته شدگان اومد یکی از اون دو سهمیه به من رسید با این که اون مدرکی که مسئول می گفت رو من نداشتم وقتی بقیه اعضای اعتراض کرده بودن که چرا ما انتخاب نشدیم ایشون گفتن چون پرونده شما فعال نبوده ولی پرونده آقای زارعی فعال بوده و فعال بودن پرونده من هدایت خدا بود که شش ماه قبل از این ماجرا توسط یکی از دوستانم به من گفت که بیا اسم خودت رو به عنوان امام مسجد روستاتون ثبت کن تو که اونجا هر وقت میری امامت می کنی چرا اسمت ثبت نباشه و من این کار رو کردم و همین ثبت اسم به عنوان امامت که به راحترین شکل انجام شد باعث فعال بودن پرونده من و حل شدن مسئله سربازیم شد.
استاد عاشقتونم و این رو نوشتم برای تقویت باورهای دوست گلم و تمامی اعضای بی نهایت خوووب سایت.