مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- هیچ چیز شانسی و اتفاقی نیست. این قائده جهان است؛
- خوش شانسی یعنی: بیدار شدن از خواب غفلت با اولین ضربه جهان یا حتی بهتر اینکه با اولین نشانه ها، به خود بیایی؛
- هر پیشنهادی که به شما وعده یک شبه پولدار شدن را می دهد، قعطا یک تله است که باید با سرعت از آن فرار کرد؛
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD272MB17 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 13 | خلق زندگی دلخواه، شانسی نیست16MB17 دقیقه
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته ماهم مثل این دوست عزیز همچین اتفاقی توی زندگیمون پیش اومده من و همسرم توی اهواز سال 82 شروع به یک زندگی مشترک کردیم وبعد از 9ماه صاحب یک فرزند شدیم یک سریع انتظارات و اختلافات داشتیم و البته یک سریع مشکلات مادی تا اینکه همسرم با فردی آشنا شد که یه مقدار پول میدیم و سر هر ماه مقداری دریافت میکردیم که استاد خودشون در مورد سیدها میدونن و همسرم چند وقتی این کارو کرد وحتی از باجناقها خواهرم هم مقداری پول گرفت بعد از مدتی شوهرم گفت که سیدها فرار کردن وما موندیم با کلی بدهی اینقدر بهمون سخت گذشت اینقدر گرفتاری ومرتب دعوا کردنامون ویک سریع مشکلات دیگه تا اینکه یک روز منو همسرم که دعوامون شده بود نشستیم وبا هم صحبت کردیم که چرا اینجوری شده با این وضع رو تغییر بدیم وکلا رفتارمون رو با هم خوب در حد عالی کردیم سر وقت نماز میخوندیم و همسرم هر شب قرآن میخوند اصلا توی 24ساعت از لحاظ روحی تغییر کردیم این اتفاق سال 84افتاد و همیشه توکلمون به خدا بود وناگفته نماند که همسرم در کنار شغل خودش کار کولر فروشی رو شروع کرد وشغل دوم هم میرفت پدر سال 86در هایی از نعمت و برکت وارد زندگیمون شد وسایل خونه رو عوض کردیم شاد بودیم وهر لحظه خدا رو سپاسگزار بودیم تا اینکه برای اجاره خونه به همسرم گفتم بریم همینجوری چند تا خونه ببینیم وهمسرم اول گفت پول به اندازه خرید خونه نداریم ومن هم اصرار که فقط بریم ببینیم خلاصه رفتیم و صاحب املاکی دوست همسرم بود وبه همسرم گفت که چقدر پول دارید وقتی همسرم مقدار رو گفت ما دوازده میلیون کم داشتیم دوست همسرم گفت که خودم قرض بهت میدم واپارتمانهایی رو برا فروش داریم که میتونی بخری البته همسرم پول داشت فقط دست یه نفر قرض بود وماهم رفتیم خونه رو دیدیم مهمون شب صاحب خونه شدیم معامله انجام شد وخدا رو همیشه سپاسگزار بودم و هستم ما از یه خونه آپارتمانی الان توی خونه دویست و هفتاد متری ویلای هستیم ووخلاصه اینکه صاحب چندین ملک دیگه خدایا شکرت و الان از فایلهای استاد استفاده میکنم وامیدوار هستم که روزهای خوبی پیش رو دارم باتشکر از شما