گفتگو با دوستان 14 | باید پارو نزد…

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • خداوند به بی نهایت طریق در حال هدایت ماست؛
  • وقتی به الهامات خود عمل می کنی، درها باز می شود؛
  • تنها جریان حاکم بر هستی، جریان خیر و خوبی است اما اورهای محدودکننده ما، جلوی جاری ماندن این جریان در زندگی مان را گرفته اند؛
  • رشد در هر حوزه ای را از منبعِ آن پیگیر باش و به دنبال واسطه نباش؛
  • تمرکز خارپشتی روی هدف؛
  • وقتی نشانه ای دریافت کردی، برای عمل آن، هرگز به دلت شکّ راه نده؛

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    496MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 14 | باید پارو نزد…
    29MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

124 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مرضیه صادقی» در این صفحه: 1
  1. -
    مرضیه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2485 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    امروز بهانه ای است برای سپاس از عشق خالص شما استاد توحیدی ما استاد نازنین ما چقدر ما خوشبختیم که بالاخره با استادی آشنا شدیم که درسهایی یاد بگیریم تا به درد دنیا و آخرتمان بخورد به قول استادتون در دانشگاه بندرعباس

    و اما سلام بر خانم شایسته نازنین و عزیزم که شما هم برای ما در جایگاه استاد هستین این روز به شما هم بی نهایت تبریک میگم و از همه زحماتتون سپاسگزارم

    و سلام بر همه دوستان هم فرکانسی و عزیزم

    استاد جان من تو کلاب هاوس نبودم تا بتونم باهاتون صحبت کنم اما میخوام منم از هدایت الله بگم که به ما میگه چه فایلی گوش بدیم

    دوست داشتم تو همون قسمت اول بیام و از تجربه مون بگم اما نمیدونم یه مقاومتی نمیذاشت بیام و بنویسم شایدم کمی اعتراف برام سخت بود حالا به بهانه عرض تبریک و تشکر اومدم و میخوام بنویسم

    زمستان سال ۹۹ به تضاد خییییییلی نازیبایی برخوردیم ما جزو اون دسته از کسانی هستیم که با چک و لگد جهان تغییر میکنیم متاسفانه یعنی وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم همیشه این روند بوده همین روند باعث ایجاد اون تضاد بزرگ شد اما نقطه فوق العاده زیباااای این تضاد اینجا بود ….

    در اوج شدت بهت و درد خواستیم که هدایت بشیم چه فایلی گوش بدیم همسرم چشمهاشو بست و بعد یه مکث کوتاه گفت قدم ۸ جلسه ۵ و منم اون فایل پلی کردم اما دل تو دلمون نبود الان قراره تو این فایل چی بشنویم اره ما اندازه مدارمون به نشانه ها توجه نکرده بودیم اما حالا که شده چی کار کنیم که حداقل الان بتونیم متفاوت عمل کنیم و متفاوت نتیجه بگیریم

    الله اکبر الله اکبر

    همون ابتدای فایل شما گفتین اگه تو یه تضادی هستین این جلسه رو بارها و بارها گوش بدین

    و ما بارها و بارها گوش دادیم انقدر که اون تضاد فوق العاده سنگین در عرض تقریبا دو ماه جمع شد و شرایط خیلی بهتر شد خداوند دستانی رو به کمک ما فرستاد که همیشه بی تفاوت از کنارمون میگذشتن با اینکه شاهد چالشهای ما بودن اما هیچ کاری نمیکردن و دقیقا نتایج ما از وقتی شروع شده بود که سعی میکردیم روی کمک اونها حساب نکنیم…..

    توی جنگل اشتباه میرفتیم انقدر اشتباه و بی توجه به اطراف که خدا یه صاعقه زد به درخت تنومند و جلوی ما انداخت تا راه بسته بشه و نتونیم ادامه بدیم و به فکر یه راه دیگه باشیم

    استاد جان مثالهای شما انقدر دقیق و زیبا هستن که راحت میشه دلیل اتفاقات زندگیمونو بهتر درک کنیم

    گوش دادن به اون جلسه و اندازه مدارمون درک و عمل کردن به اگاهی های خالصش خیلی کمک کرد تا حالا انقدر دقیق متوجه هدایت خدا نشده بودم

    من هر وقت شما و خانم شایسته میبینم میگم میشه منم مثل استاد و عزیزدلش با خودم به صلح برسم واقعا خدادوشکر میکنم که با شما آشنا شدم که با شما زندگی میکنم

    اگه تو کلاب هاوس بودم اینهارو میگفتم

    و اما اون روز که از تجربه خودتون در مورد پول و بازی های شانس و .. گفتین اون لحظه با تمام وجود حس بدی بهم دست که آخ استاد همه پولهاشو تو بازی از دست داد واقعا حالم دگرگون شد انگار منم اونجا بودم و گریه شمارو دیدم بعد یه لحظه گفتم خوبی!!! الان استاد داره لذت دنیارو میبره غرق در نعمت و فراوانی خداروشکر مگه مهمه دیگه دیدم عجب یه ترمز مخفی که هیچ وقت متوجه اون نبودم دراومد من همیشه چشمم دنبال مالی بود که از دست دادم من چند باری طلاهامو فروختم و همسرم برای این کارهای پونزی استفاده کرد با اینکه دوباره طلا میخریدم اما همیشه غصه اون طلاهایی که از دست داده بودم میخوردم و چشمم دنبال اونها بود و همین باعث میشد که دوباره طلاهامو سر یه مسئله به ظاهر منطقی بفروشم حتی مثلا میخواستم اوایل آشنایی با شما برای خرید بسته روانشناسی ثروت ۱ سرویس طلامو بفروشم من فکر میکردم که نچسبیدم اما با اون مثال شما و ایجاد اون حس عمیق درونم دیدم هنوز یه کنده ای در حال سوختنه جون داره و هر لحظه ممکنه آتیش بگیره من فکر میکردم که خاموش کردم اما روشن بوده و طلاهای بعدیمو میسوزونده

    استاد عزیزم با زبان ساده اما از اعماق وجودم ازتون تشکر میکنم

    دوستتون دارم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹😍😍😍😍😍😍😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: