گفتگو با دوستان 14 | باید پارو نزد…

سلام .

وقت همگی بخیر.

خیلی خیلی خوشحالم که هدایت شدم تا برای اولین قسمت از این گفت و گو کامنت بنویسم.

قبل از ذکر دلیل کامنت نوشتنم این رُ بگم که تا اینجا همه ی قسمت ها رُ دیدم و گوش کردم و لذت بردم و دارم عی می کنم تا باورهای مناسب بسازم.

بیشتر این موضوع باعث شد که بیام کامنت بنویسم که؛ بگم خدا چه قدر زود پاسخ میده به سوال های ما وقتی که احساس خوبی داشته باشیم و قطعا وقتی که داریم به این گفت و گو ها گوش میدیم و کامنت میخونیم و سایر فایلها و محصولات رُ میبینیم انرژیمون مثبته و احساس خوبی بهمون دست میده.

در این قسمت و چند تا قسمت قبل تر یه چیز توجه من رُ توی دریاچه به خودش جلب کرد و اون شنا کردن یه موجود ناشناخته بایک سرعت و فرم خاصی بود و یه موج زیبا از خودش بهجا می گذاشت. قسمت قبل تشخیص ندادم که این موجود دقیقا چیه خیلی جالبه که یه مسیر رُرفت و برگشت یعنی اول از راست به چپ رفت که در قسمت های قبلی افتاد و دوباره همین مسیر رُ برگشت . تو این قسمت یه چند تا مانور هم رفت و خیلی برام سوال شده بود که این چیه . باورتون نمیشه همون لحظه پرواز کرد و رفت و همون جا فهمیدم این یه پرنده است و احتمالا همون داک مهاجرمونه.

و این برام یه مهر تائید شد برای اینکه خدا چه قدر سریع الاجابه.

خدایا صد هزار مرتبه شکرت که به جواب سوالم رسیدم.