مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- 12 قدم، مسیر تکاملی خلق زندگی دلخواه از دل همان شرایطی است که الان داری؛
- جهان طبق قانون، امکانات دنیای اطراف شما را بر اساس باورها و اهداف جدیدتان از نو بروزرسانی می کند؛
- همه ما به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع خوشبختی، دسترسی داریم؛
- بهود در کدام قسمت از زندگی ات را همین حالا می توانی شروع کنی؟
منابع بیشتر:
«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD537MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 15 | هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست31MB34 دقیقه
سلام استاد عزیزم، سلام به روی ماهتون به چهره نورانی و زیباتون، ای جانم، عاشقتونم استاد عزیزم
سلام به شما علی عزیزم، به عادله جان و شکیبای عزیز
قربونتون برم من چقد حال خوبتون و اون شوق و ذوقتون موقع شنیدن صدای استاد برای حس آشنایی داشت
حسی که هر بار یه فایل جدید میاد رو سایت بهم دست میده دقیقا حس و حال اون ذوق کردن شما اول صحبت علی جانه
عاشقتونم…
نمیدونم چرا من انقد ذوق کردم از شنیدن صداتون، همونقد که استاد کیف کردن از شنیدن صداتون و گفتن به به بچه های عزیز که از کامنتاشون لذت میبرم…
همه ما از کامنتاتون لذت میبریم و عشق میکنیم
شاید دلیل این حس خوبی که گرفتم ازتون این داستان بود که از اولین روزایی که وارد سایت شدم، اولین کامنتی که خوندم یکی از کامنتای عادله بود
یعنی در واقع عادله اولین نفری بود که بعد از استاد تو سایت باهاش آشنا شدم، و کامنتای بعدیش رو هم خوندم و برام جالب بود که با شکیبا دوتایی باهم کار میکردین و کامنت میذاشتین
و هربار با خوندن کامنتاتون لذت بیکران میبردم و تحسین میکردم
این که چجوری با قوانین شرایط زندگیتون عوض شد، اینکه چجوری هدایت شدین و مهاجرت کردین، اینکه چجوری با علی آشنا شدی و با هم ازدواج کردین، همه اینا برام یه ذهنیتی ایجاد کرده بود که ببین خوشبختی چقد راحته…
راستش حال الان منم چیزی از احساس شکیبا کمتر نیست
ادمی که در گذشته افسرده به تمام معنا بوده و همیشه فکر خودکشی و بی استفاده بودن داشته و امروز یکی از انسان های موثر میدونه خودش رو و با خودش کاملا در صلحه
درسته که جهان منو گذاشت تو منگنه و فشار تا این تغییر ایجاد بشه، اما ارزششو داشت، خیلیم ارزششو داشت
خوشحالم که جهان با تضاد هاش حسابی فشارم داد و تغییرم داد تا بفهمم که دفعات بعدی قبل از ایجاد فشار اقدام به تغییر کنم
روزی که کامنت عادله در مورد مهاجرت کردنشو خوندم، این جرقه تو ذهنم اینجاد شد که چرا تو نه؟
تو هم چیزی کم نداری از بقیه، هرچقد فشار روته، هرچقد تو خانواده اذیت شدی، هرچقد تو زندگیت هیچکاری نکردی بسه
پاشو برو جلو، تا کی میخوای قربانی بمونی؟
و بلند شدم، خیلی قوی بلند شدم، جوری که خودم الان یادم نمیاد چجوری اون حال و هوای افسرده جاشو یهو داد به این حال الانم..
واقعا یادم نمیاد چیشد که در عرض یه شب همه افکارم تغییر کرد همه حالم عوض شد
ولی میدونم که جوری بلند شدم واسه ادامه دادن که انگار سالها قبلش هم تو این مسیر بودم
انگار نه انگار که اون ادم افسرده وجود داشته، تصمیم گرفتم حتی برای یه مدت شده مهاجرت کنم و فکر کنم، مهاجرت کنم و خودمو به چالش بکشم
هر انچه از حمایت و دوستی تو زندگیم داشتم رو کنار گذاشتم و واسه خودم تنها شدم
و عجیب قدرت ادمیزاد خودشو تو تنهایی نشون میده، اونجا بود که فهمیدم اقا مهدی، همه چی همینجاس، همه چی تو خودته عزیزم
واقعا نمیشه اون حس و حال رو وقتی که خودتو واقعا کشف میکنی تو کلمات بیان کرد.
امروز وقتی ذوق بچه ها رو پشت گوشی دیدم،حس کردم خودمم، دقیقا حس خودم بود..
من ادم احساساتی ایم، و میدونم چی میگی عادله وقتی میگی کنترل احساسات سخته، وقتی از خوشحالی و شوق نمیتونی صحبت کنی و بغضت گرفت منم پا به پات بغض کرده بودم و اشک میریختم، از عظمت این دنیا، از بزرگی این خدا
واقعا استاد عزیزم، این حرف رو از هر کدوم از بچه های سایت که زندگیش با شما متحول شده بارها شنیدم، اینکه شما پیامبر زمانه اید. اینکه پیامبر بودن چیزی جز کاری که شما میکنید نیست، اینکه دست خدا بودن همینه… نمیدونم دارم چی میگم همینجوری به پهنای صورت دارم اشک میریزم و مینویسم….
میخوام از نتایج بگم، از نتایج کار کردن رو باور هام
از اینکه از اون ادم داغووون تبدیل شدم به یه ادمی که حداقل تو سطح فرکانس الانم واقعا خودم رو خیلی تحسین میکنم
از یه ادم بی عزت نفس، واقعا به چیزی تبدیل شدم که ارزش واقعی و ذاتی هر انسانی همینه
از کسی که تو یه خانواده به قول علی جان سوپر الترا مذهبی زندگی کرد، و به بی خدایی رسید تهش، تبدیل شدم به کسی که عاشقانه عاشق خدای خودمم و خدا شاهده روزی نیس به خاطر شاکربودن و عظمت خدا جونم اشک شوق نریزم.
میدونین، واسه کسایی که شاید خانوادشون مذهبی تر بودن و این تضاد تو ذهنشون بوده در مورد خدا که چرا چیزایی که به ما در مورد خدا میگن سازگار نیست با واقعیت جهان کمک کرده راحت تر باور هاشون رو اصلاح کنن. راحت تر خدارو بشناسن، راحت تر تغییر کنن…
من از ادمی که از نظر همه هیچوقت هیچکاری بلد نبوده، و خودمم به این باور رسیده بودم که من بی عرزه ام و هیچی بلد نیسم
به جایی رسیدم که کاری کردم که خودم رو امروز یکی از پر تجربه ترین و متخصص ترین ادم تو چند زمینه ای که کار کردم میدونم و بقیه همه دهنشون هنوز بازه که کی اینجوری شدی تو..
همین الان که دارم این کامنت رو میذارم، دارم اماده میشم برای یه مصاحبه کاری بزرگ که فرداس
چیزی که قبل از کار کردن رو خودم تو رویا هم نمیدیدم حتی توانشو داشته باشم، یا بتونم حتی به همین مرحله مصاحبه هم برسم
نمیدونم قراره چه اتفاقی تو مصاحبه بیوفته و چی بشه، اصن اتفاقات اهمیتی نداره، همه چی هدایته، هرچی پیش بیاد فقط و فقط هدایته.. اصن برام مهم نیس که بخاطر مصاحبه ای که مشخص نیس نتیجش باید برم یه شهر دور…
میدونم که با کار کردن روی باور هام به جایی رسیدم که امروز تماس بگیرن بهم بگن بیا مصاحبه
و وقتی تا اینجا پیش اومدم قطعا کار به اونجایی هم میرسه که برای داشتن نیرویی مثل من درخواست کنن ازم
قطعا باور هام هرچی جلو تر برم بیشتر رشد میکنه و نتایج بهتری خواهم گرفت..
الهی قربونت برم استاد عزیزم
چقد قشنگ هدایت رو جاری کردی تو این فایل
چقد قشنگ جریان پذیرش هدایت رو تو زندگیت بهمون نشون دادی وقتی تلفنت زنگ خورد و گفتی حتما نشونه ای بوده که توضیح ندم در مورد کمپی که میخوای بزاری
عاشقتم استاد عزیزم
عشق میکنم ازتون یاد بگیرم هر روز زندگی کردن رو
عشق میکنم که کنارهم دوستای زیادی داریم مثل عادله جان، مثل شکیبا مثل علی عزیزم ک دارن باعث میشن جهان جای زیبا تری باشه واسه زندگی
عاشقتونم، عاشقتم خدای منننننن
بخدا دیگه کلماتم کم میارن واسه عشق ورزیدن به خدا و این خلقتش
خیلی دوستتون دارم
خیلی عاشقتونم
منتظر دیدنتون هستم.
قربونت برم من سید عزیزم، عاشقتم… چقد کلامت دلگرم کننده بود اول صبح برام.
چقد انرژی بهم دادی چقد روحیه چقد باور توانایی رو تو وجودم برانگیخته کرد حرفت…
اصن بی نظیر که چی بگممممم
ببین یعنی این سازمان جایی بود که من ۶ ماه در آرزوش بودم و هیچوقت تو رویام نمیدیدم حتی بتونم به مرحله مصاحبه باهاشون برسم.
استاد عزیزم، دوستای عزیزم، خداجونم مرسی از همتون بابت این زندگی قشنگی که با این باورای ناب نصیبمون میکنین…
عاشقتونم…
امروز صبح به محض ورودم به سازمان اول از همه که چند تا از مدیرای ارشد اونجا نشسته بودن، با احترام بلند شدن جلوم تعارف کردن نشستم
بعد مسئول روابط انسانیشون اومدم فرم مصاحبه رو بهم داد و رفت تا فرم رو پر کردم و یکم طول کشید برگردن یه نگاهی به اطراف انداختم…
بعد با کلی احترام اومدن باهام مصاحبه کردن تو دومرحله
تو همون نگاه اول با یه برخورد عالی بهم گفتن حس میکنم ساخته شدی واسه این کار و تو ظاهرت انرژی و انگیزه زیادی میبینم…
و مصاحبه ای که خداقل واسه قبول شدن توش منتظر بودم چند هفته بعد خبر بدن بهم چیشد…
همون جا بهم گفتن از شنبه بیا کارتو شروع کن
و یسری اتفاقات جالبی هم افتاد که مثلا این سازمان کلا تو این زمینه هیچوقت نیروی جوون تو سن من و نیروی آقا نمیگرفت و امروز تو همون مرحله اول استخدام منو قبول کردن….
خدایا عاشقتم
چقد تو بزرگی خداجونم
دارم از عظمتت دیوونه میشم. چقد دوس دارم این دیوونگی رو… دلم میخواد فریاد بزنممم
نه بهاطر موقعیتی که برام فراهم شد
بخاطر اینکه خوشحالم ک تو این مدت ک رویای اینجا بودنو داشتم تونسم تو مسیر درست رو خودم کار کنم و نتیجه بگیرم
اینکه یبار دیگه نتیجه باور هامو دیدم… و اینکه بیشتر و بیشتر عاشق خدا جونم شدم
عاشقتونم بچه ها
عاشقتم استاد
بینهایت عاشقتم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️ دوستتون دارم