گفتگو با دوستان 15 | هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • 12 قدم، مسیر تکاملی خلق زندگی دلخواه از دل همان شرایطی است که الان داری؛
  • جهان طبق قانون، امکانات دنیای اطراف شما را بر اساس باورها و اهداف جدیدتان از نو بروزرسانی می کند؛
  • همه ما به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع خوشبختی، دسترسی داریم؛
  • بهود در کدام قسمت از زندگی ات را همین حالا می توانی شروع کنی؟

منابع بیشتر:

«می خواهی جزو کدام گروه باشی؟»


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    537MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 15 | هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست
    31MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

312 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام اقایی» در این صفحه: 1
  1. -
    الهام اقایی گفته:
    مدت عضویت: 164 روز

    به نام خدای بزرگ ومهربان وقدرتمند

    سلام به استاد عزیز ومریم جان عزیزم؛وهمه دوستان قشنگم؛استاد جان چقدر من لذت بردم از نتایج دوستانم؛استاد جان من وقتی میگفتین تکاملتون طی کنید درک نمی کردم ؛وقتی بچه میگفتن من باشما خداراپیدا کردم درک نمی کردم؛وقتی میگفتن الخیر فی ما وقف یعنی در هرکار خیر که به ما می‌رسد خیری درآن هست درک نمی کردم؛تا دیشب که ماشینمون به صورتی خراب شد ومن گفتم از بنزینش است رفتم بنزینش کردم؛دیدم بازهم خاموش وروشن میشه ؛گفتم از روغنش است یه کم روغن ریختم داخل ماشین؛استار جان نمیدونید با چه حس خوبی دارم این مطالب رامینویسم؛من توماشین که میومدم میگفتم دراین خرابی ماشین خیری هست؛ومدام اینا با خودم تکرار میکردم؛درراه که میومدیم وماشین خاموش وروشن میشد ؛دوتا پسر باشخصیت کنار ماشین من ایستادن وگفتن اگه کمکی ازدست ما برمیاد بگو؛ومن ازاونجا تشکر کردم واونا رفتن؛ومن اشک درچشمانم جاری شد وگفتم خدایا شکرت که آدم های خوب توی شهرم هست؛وباباوراینکه خداکمکم میکنه رسیدم خونه؛وبعد همسرم امد واونا درست کردچون صبحش،سرویس داشتم؛استاد من به همسرم گفتم برم وروغن ماشینا عوض کنم؛استاد من رفتم وروغن ماشین وعوض کنم چندتا ستون که توی اون مغازه بودن خونه داشتن؛من هروقت میرم تواین مغازه خیلی به این پرنده های قشنگ توجه میکردم وهمین جور که داشتم به این پرنده هاتوجه میکردم چشم افتاد به دوتا پرستویی که داشتن براخودشون لونه درست میکردن ;استادجان اینقدر زیبا لونه درست میکردن که من اشک در چشمانم جاری شد که واقعا خدارااونجا پیدا کردم وقدرت خدارا پیداکردم که چقدر زیبا باچند تکه چوب وبااب وسنگ وبه چه زیبایی لونه درست میکردن؛من فهمیدم که وقتیکه شما میگفتین در هر کار که اتفاق می‌افتد خیری درآن هست را من امروز درک کردم؛ووقتی بچه ها میگفتن من خداراباشما پیداکردم من امروز قدرت خداراباور کردم؛ومن ازاون دوتا پرنده عکس گرفتم واونراروی صفحه گوشیم گذاشتم تا هرروز بیشتر به قدرت خدا پی ببرم؛خدایا شکرت که هروز بانوان های وتوجه به زیبایی های طبیعت منرا به خودت نزدیک میکنی؛ممنون از استاد عزیزوهمه دوستان که باخوندن کامنتاتون بیشتر به خدا نزدیکتر میشوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: