گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تغییر اساسی را از کجا شروع کنم؟
  • چگونه از دل این شرایط نا امید کننده، خوشبختی ام را خلق کنم؟!
  • نقطه تحول زندگی من؛
  • آگاهی از دلیل اصلی نتیجه، بسیار ارزشمند تر از خود نتیجه است زیرا با تکرار و پیروی از آن دلایل، نتایج بیشتری خلق می کنیم؛
  • اگر من در مسیر درست قرار بگیرم، خداوند در زمان مناسب من را با آدمهای مناسب هم مدار می کند و ما با هم ملاقات می کنیم. در نتیجه من برای پیدا کردن آدمهای مناسب تلاش نمی کنم بلکه برای هماهنگی خودم با قانون تلاش می کنم؛
  • اگر ما در مسیر درست قرار بگیرم، خداوند کارها را برای من انجام می دهد همانطور که برای ابراهیم، موسی و محمد انجام داد؛
  • در جهانی که فقط به فرکانس ها واکنش می دهد، روی بهبود فرکانس هایت کار کن؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    512MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟
    30MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اندیشه افشین» در این صفحه: 2
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2952 روز

    سلام استاد عزیزم

    امروز ۱۶ قسمت از گفتگو با دوستان را گوش کردم ، استاد من اصلا نمیدونم چی بگم نمیدونم با کدوم زبون ازت تشکر کنم ، بخدا نمی گنجه ، در متن نمی گنجه …. استاد میخوام داستان را بگم ….

    من نتیجه مالی دلخواهم را نمی گرفتم ، هرچی گوش میکردم و می نوشتم نتیجه ای در کار نبود ، خیلی برام سخت بود استاد ، بخصوص دوره ثروت یک را که گوش میکردم حالم بدتر میشد ، حس می کردم حرفهای شما با هم همخوانی ندارند ، فکر می کردم جلسات ، همدیگه را نقض می کنند نگو ذهن من ، از درک اون همه هماهنگی عاجز بود … من تازه فهمیدم که چه تقلایی میکردم و خودم خبر نداشتم ، من تازه امروز فهمیدم که هروقت پای گوش دادن به فایل ها می نشستم قبلش یه عالمه غل و زنجیر به خودم می بستم …. استاد من از سپیده پرسیدم چرا یه جاهایی توی ثروت یک من تناقض تو حرفهای استاد میبینم و سپیده گفت من هرچی توضیح بدم متوجه نمی شی چون الان تو مدار ثروت نیستی چون احساست بده گفت خودمم یه دوره ای اینجور بودم و به من پیشنهاد کرد که فعلا ثروت را گوش نکنم و سراغ یه محصول دیگه برم ، منم وقتی سپیده اینجوری بهم گفت فهمیدم که واقعا اشکال از خودمه گفتم چرا مقاومت کنم بهتره برم سراغ یه محصول دیگه که هم حالم بهتر بشه هم اینکه از خواسته ثروتمند شدن رها بشم و رفتم سراغ قدم اول و تمرین ستاره قطبی را انجام دادم و گفتم یه سَری به کامنت های جلسه ستاره قطبی بزنم و همین جور که داشتم کامنت میخوندم دیدم یکی از بچه های عزیز سایت به نام احمدرضا جهانشاهی نوشته « امروز یه ابلاغ بردم و یه خانمی ۵۰ تومن بهم پول داد و باور کردم که توی دوران خدمت هم میشه پول ساخت » به محض اینکه اینو خوندم گفتم خدای من یعنی به این نوع پول بدست آوردن هم میشه بگیم پول ساختن؟؟ !! بعد انگار خدا باهام حرف زد ، یعنی این گره ذهنیم که باز شد خدا شروع کرد به حرف زدن و گفت « هر پولی که با قانون فرکانس به دست بیاد ، میشه پول ساختن ؛ خدا گفت اینجا ما داریم با قانون ، خواسته ها را خلق میکنیم ولی تو هنوز فکرت اینه که با یه فروش محصولی یا حقوق سرماهی پول بسازی و مدام دنبال اینی که چی درست کنم و چجوری بفروشم ، خدا گفت اینجا پول ساختن یه معنی دیگه داره و اون چیزی که تو فکر میکنی نیست ، این جا پول نمی سازند ، این جا اول باور می سازند بعدش هدایت میشند » استاد خدا همین جور پشت سر هم با من حرف میزد و چنان منو تو نیروی خودش گرفته بود و بهم جاری میشد که حتی نمی تونستم برم یه جایی این حرفها را بنویسم ؛ خدا گفت اینجا توکل میکنند بعدش اتفاقات رخ میده و حتما هم رخ میده ، سیستم این جا با فرکانس کار میکنه ، تو فرکانس خواسته ها را میفرستی و ما اون خواسته ها را وارد زندگیت می کنیم ، اینجا تو با اون ذهن قبلیت « کاری » انجام نمیدی ، اینجا تو « هدایت میشی » اینجا بدون درک هدایت هیچ اتفاق متفاوتی برات نمیفته …….

    استاد میدونم از دستم عصبانی میشی و میگی پس تا الان چه غلطی میکردی که تازه الان فهمیدی این جا ، ساختن به معنای هرگونه خلق کردنه نه اینکه بلند بشی بری یه کاری بکنی و هی تقلا کنی ولی استاد بخدا من امروز شکوفا شدم ….امروز تمام ثروت یک برام یکی شد ، امروز با حرفهای فرزانه و حرفهای دیشب خدا کلا من فهمیدم که ساختن همون خلق آرزو ها به روشیه که تو آموزش میدی ، نه اینکه به روش هایی که تو دست همه هست پول بسازم ، یعنی من عمل میکردم ولی به همون روش های قبلی و می گفتم خدایا من که دارم عمل میکنم پس کو نتیجه ، نگو منظور استاد از عمل کردن ، عمل به ایده هاس ، عمل به هدایته و تازه وقتی شما میگفتید ایمانی که عمل نیاره حرف مفته من سریع خودمو جمع و جور میکردم که برم یه کاری برای پول ساختن بکنم که حرف مفت نزده باشم ، خدایا چقدر نادان بودم …. من از هرچی اسم پول ساختن و بیزینس بود وحشت داشتم و همیشه می گفتم اول یه بیزینسی راه بندازم ، یعنی فکر می کردم روانشناسی ثروت بعد از بیزینس هست ، این شغل لعنتی چقدر پاشنه آشیل عجیبیه که یقه همه را گرفته و خودشو قاطی فرکانس ها میکنه … نه میشه باشه نه میشه نباشه …. ولی خدا را شکر که من فهمیدم …. چیزی به معنی شغل که راه پول ساختن باشه وجود نداره کما اینکه یک عالمه آدم روی کره زمین هستند که شغل دارند ولی پولدار نیستند ، پس جریان چیه ؟ جریان اینه که ما اول روی باورهامون کار میکنیم یعنی فقط و فقط روی باورهامون کار میکنیم بعدش به طرق مختلف به پول برخورد میکنیم حالا این برخورد هم تکاملی هست ، صددرصد کارهایی هم به ما گفته میشه که باید انجام شون بدیم و جایگاه جمله معروف استاد که ایمانی که عمل نیاره حرف مفته در این نقطه س ، پس ما حرکت میکنیم ، نه هر حرکت مزخرف و بیخودی ، حرکت هایی که در طول مسیر تغییر باورها به ما گفته میشه …… خدایا شکرت که بالاخره فهمیدم ….

    استاد همه چیز تو ذهنم در جای درست قرار گرفته ، خیلی آرامش دارم ….

    امروز که حرفهای فرزانه را گوش می کردم فهمیدم که فرزانه باور کرد که روانشناسی ثروت ، همه چیزه و بعد پای این دوره نشست ولی من همیشه فکر می کردم استاد بعضی چیزها را که مهم هستند را از قلم میندازه یعنی فکر می کردم یه چیزهایی باید از قبل باشند بعدش روانشناسی ثروت باشه ولی الان میفهمم که من دقیقا میخواستم اون چیزهایی که تو ذهن خودم هست و اون اطلاعات و باورهای غلط ، باشند و استاد اول اونا را بگه چون به زعم من اونا اصل بودند و بعد بره سراغ روانشناسی ثروت و الان میفهمم که استاد چقدر خوب گفت که اکثر ما یک سری مؤلفه ها را ثابت نگه می داریم و بعد پای دوره ها می‌نشینیم و نتیجه ای هم نمی گیریم …. حالا مؤلفه ها چیند ؟ همون باورهای غلطی که از قبل داریم …. فکر کنم دیگه تونستم حرف هام را بزنم فقط اینم بگم که امروز که از شر این گره سیاه ذهنم رها شدم یک پیشنهادی کاری به همسرم شد ، فقط بخاطر اینکه وقتی فرزانه گفت بهمون پیشنهاد کار شد من باور کردم که جهان خودش کار را ردیف میکنه و با اون کار کردنی که میری فرم استخدام پر میکنی و مصاحبه میکنند باهات و بعدش از صبح تا شب جون میکنی فرق داره …. امروز دو و نیم میلیون برای همسرم واریز شد و خلاصه که اندیشه خیلی خوشحاله …. اندیشه داره داستان را میفهمه …. اندیشه قربون استاد میره … استاد الان حتی کامنت های قبلی خودم که لایک داده بودید و برگرفته از آگاهی های الله بود را دارم درست و حسابی میفهمم … خدایا شکرت ، استاد مرسی که هستی ، مرسی که هستی ، بودنت را شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  2. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2952 روز

    سلام سهیلا جون

    استاد تو یکی از فایل ها میگه وقتی جهان اصرار شما را ببینه بالاخره راه را بهتون نشون میده

    مطمئنا من و شما هم نتایجی گرفتیم ولی هنوز به خواسته هایی که برای ذهن مون منطقی نشدند نرسیدیم ، راهش فقط ادامه دادنه ، اونقدر ادامه باید بدیم تا مسیر برامون باز بشه

    من خودم واقعا تو این دو سه روز به خیلی چیزها رسیدم طوریکه الان حرفهای استاد را کلا یه جور دیگه میفهمم

    ببینید ما نمی خواهیم قبول کنیم که قدم اول کار کردن روی باورهاس و وقتی اون سد اصلی ذهن بشکنه انقدر همه چیز درست میشه که ما براحتی هدایت میشیم یعنی قشنگ مثل این می مونه که یکی میاد دستت را میگیره و راه را بهت نشون میده و بهت میگه چجوری برو با کی برو … یعنی به همین واضحی اتفاق میفته

    و اینا را من بارها از استاد شنیده بودم و شاید حتی توکامنت هام نوشته بودم ولی الان تازه درک شون کردم ….

    ببین تغییر باورها یعنی اون چیزهایی که تا الان باور نداشتی را باور کنی و اون چیزهایی را که بعنوان واقعیت باور کرده بودی را دیگه باور نکنی ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت