گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • تغییر اساسی را از کجا شروع کنم؟
  • چگونه از دل این شرایط نا امید کننده، خوشبختی ام را خلق کنم؟!
  • نقطه تحول زندگی من؛
  • آگاهی از دلیل اصلی نتیجه، بسیار ارزشمند تر از خود نتیجه است زیرا با تکرار و پیروی از آن دلایل، نتایج بیشتری خلق می کنیم؛
  • اگر من در مسیر درست قرار بگیرم، خداوند در زمان مناسب من را با آدمهای مناسب هم مدار می کند و ما با هم ملاقات می کنیم. در نتیجه من برای پیدا کردن آدمهای مناسب تلاش نمی کنم بلکه برای هماهنگی خودم با قانون تلاش می کنم؛
  • اگر ما در مسیر درست قرار بگیرم، خداوند کارها را برای من انجام می دهد همانطور که برای ابراهیم، موسی و محمد انجام داد؛
  • در جهانی که فقط به فرکانس ها واکنش می دهد، روی بهبود فرکانس هایت کار کن؛

منابع بیشتر:

دوره روانشناسی ثروت 1 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    512MB
    33 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟
    30MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 1
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 721 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    146. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    چگونه در مدار مناسب قرار بگیریم ؟؟؟

    تغییر

    وقتی اول سال 1403 فایل هدف گذاری رو دیدم ، گفتم من هدفمو تغییر میذارم

    و از وقتی هدفم رو مشخص کردم از فروردین ماه به یک باره خیلی چیزا تغییر کرد

    مهم ترینش این بود که من بیشتر قدم هام رو برداشتم و عملگرا تر شدم و ایمانم رو در عمل به خدا نشون دادم

    خیلی بیشتر هدایت های خدا رو دریافت کردم و حس میکردم گفتگوی بینمونو

    رد پای امروزم 7 خرداد ، قبل اینکه بیدار بشم خواب میدیدم ،یه جای پر از نور و زیبایی میدیدم و یه نوری شبیه به خورشید بود ولی پر نور تر بود انقدر پر نور که من تو خوابم گفتم چقدر زیباست و زود گوشیمو باز کردم تا عکس بگیرم

    تو خوابم دیدم یه ققنوس که خوشرنگ و طلایی و زیبا بود به سمت نور حرکت کرد و وقتی خواستم عکس بگیرم از همون منبع نور که بود دیدم یه ققنوس دیگه داره بوجود میاد و پرواز میکنه

    نمیدونم چجوری خوابم رو توصیف کنم خیلی زیبا بودن و واضح با اینکه از دور میدیدمشون بی نهایت زیبا بودن و پر نور

    و صبح یهویی با صدای زنگ بیدار شدم و خواهرم گفت حاضر شدی ؟ گفتم نه تازه بیدار شدم زنگ زدی

    و بعد زود حاضر شدم و وقتی میخواستم برم خدا به خاطرم آورد باید متر رو ببرم با خودم تا دیوار مدرسه رو متر کنم برای قیمت دادن نقاشی

    بعد که حاضر شدم خواستم یه قاشق عسل بخورم مترو گذاشتم رو میز و فراموش کردم بردارم

    وقتی میخواستم برم از خونه بیرون یهویی باز به یادم اومد دستبندمو نبستم برگشتم تا بردارم که چشمم به متر افتاد گفتم خدایا ممنونم

    هم یادم آوردی که دستبندمو بردارم و هم متر رو نشونم دادی تا بردارم

    و وقتی رفتیم تو راه دیدیم یه عالمه کبوتر سفید و خاکستری و رنگی رنگی تو آسمون پرواز میکردن

    انقدر زیبا پرواز میکردن که محو تماشاشون شدم یهویی متوجه شدم همه این کبوترا به شکل dna در حال پروازن

    به خواهرم گفتم ببین ببین دارم مثل دی ان آ حرکت میکنن چقدر جالبه و گفتم خدایا حمد و ستایش مخصوص تو هست

    و گوشیم حافظه اش پر بود و از خواهرم خواستم تا فیلم بگیره از پروازشون

    انقدر دقیق و با نظم داشتن حول محور خاصی شکل دب ان آ پرواز میکردن که بسیار زیبا بود

    اونموقع من یاد خوابم افتادم که تو خوابم هم محو تماشای دو تا ققنوس شده بودم که اول یدونه بود و بعد دومی خود به خود بوجود اومد

    نمیدونم چه چیزی میخواسته به من بگه از این خوابم ولی گفتم خدایا هر آنچه خیر از تو به من برسه من بهش محتاجم

    و بعد وقتی رسیدیم مدرسه ، بچه ها نیومده بودن و رفتیم مدرسه نزدیک دیگه ،که وسایلامونو پهن کردیم

    یه خانم یه جاکلیدی ازم خرید و 4 تا گیره سر که مادرم اونا رو داده بود براش بفروشم

    بعد گفت به خواهرم کش مو هات چنده

    گفت 20 تمن

    گفت کمتر بده دو تا بردارم

    بعد گفت دوتا رنگشو بده

    کش موها 6 تا رنگ بودن و یه بسته کلا 20 بود

    بعد گفت 2 تا بده و من تو دلم گفتم متوجه نشد 6 تاش 20 تمنه ،فکر کرد دو تاش 20 تمنه

    ولی ساکت شدم و نگفتم که همه اش 20 هست نه یکی بعد میخواست واریز کنه خواهرم گفت شما مثل اینکه درست متوجه نشدین من کلشو گفتم 20 تمن

    گفت عه پس کلشو بده

    من اون لحظه فهمیدم که به خودم ظلم کردم ، اون لحظه حریص بودم و میخواستم که برای دو تا دونه کش 20 بده و چیزی نگفتم

    کش موهارو خواهرم میفروخت

    خیلی حس بدی داشتم یه لحظه گفتم خدایا ببخش نباید این فکرو میکردم که میگفتم متوجه نشد ، منم نگم بذار 20 تمن بده برای دو تا کش به جای 6 تا کش

    خودمم فهمیدم چه کار ناپسندی کردم و بلافاصله عذر خواهی کردم

    نمیدونم چی بگم ولی یه وقتایی به خدا میگم خدای من تو چقدر بخشنده ای ، وقتی من بارها دارم تلاش میکنم تا تغییر بدم شخصیتم رو و یه وقتایی درست عمل نمیکنم ولی تو میبخشی منو

    حتی وقتی پی به اشتباهم بردم و گفتم ببخشید

    حس کردم گفته شد بخشیدمت ولی سعیتو بکن دیگه تکرار نشه

    بعد بهم گفت فردا اگر میای من ازت آینه دستی بگیرم خیلی قشنگن کارات

    بعد اونموقع متوجه نشدم چرا نتونستم حرف بزنم و بگم باشه فردا میام

    ولی بعد که به رفتارام فکر کردم متوجه شدم که خدا پس گردنی بهم زد که نتونم حرف بزنم و بگم فردا بیا

    هر وقت یادم بیاد میگم خدا هر موقع دیدی دارم مسیرمو درست نمیرم پس گردنی رو بهم بزن تا متوجه رفتارام باشم

    بعد ما برگشتیم و رفتیم تو پارک صبحانه مونو خوردیم و رفتیم مدرسه و به مدیر گفتم و متر کردیم تقریبا دو ساعتی طول کشید متر کردنمون

    خیلی گرم بود و خواهرمم خداروشکر بهم کمک کرد تو متر کردن دیوارا ، بعد نجوایی بهم میگفت این همه داری متر میکنی زحمت میکشی ، نتیجه نده زحمتات میره

    بعد گفتم نه اصلا هم اینجوری نیست به من گفته شده بیام و به این مدرسه بگم که نقاشی بکشم رو دیواراش ،اگر بشه خوشحال میشم و اگرم نشد صد در صد یه خیریتی در این کار هست

    چون قبلا تجربه داشتم میتونستم کنترل کنم ذهنم رو که دیده بودم بعدش درای بیشتری به روم باز شده

    الان خیلی راحت تر میتونم آروم کنم خودمو

    بعد اینکه متر کردیم و رفتیم قرار شد فردا قیمت بدم به مدیر مدرسه

    خیلی روز خوبی بود ، خوشحالم از اینکه روزام همه متفاوت تر از روز قبلم هست و تلاش میکنم تا تغییر کنم و پیشرفت کنم

    بی نهایت خدارو سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: