https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-12 09:07:202024-04-21 06:43:24گفتگو با دوستان 17 | مسئولیت مسائل زندگی ات را بپذیر
150نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
وچندمدتی بودایشون میگفت فلان دوره استادتخفیف خورده به عنوان مثال دوره عشق ومودت 580تومان. منم پول براش واریزکردم بعدیه جااستادتوصحبت هاشون گفتن که سایت عباسمنش جزبهترین واولین سایت درمسائل موفقیت هست منم ذهنم درگیرشدورفتم توگوگل سرچ کردم ومتوجه شدم خریددوره فقط ازازطریق سایت هست. بعدمتوجه شدم که اون کانال کلاهبرداری بوده وچقدبه جای اینکه ناراحت پولم باشم خوشحال شدم که خداوندمسیردرست روبه من نشون داده وخداروهزاربارشکربابت این هدایتش. منم اون کانال روترک کردم وواردسایت شدم وچقدباذوق دنبال میکنم سایت رو.
به همون خداخودش قسم باهمین فایل های رایگان معجزه شد. خدادستهاشوفرستادوالان رابطه من بانامزدم بهترشده ایشون حلقه منوتودستش درآورده بود. الان کرده تودستش ورابطه امون به لطف خداخیلی بهترشده ومطمئنم بهترازاین هم خواهدشد. وازخدامیخوام چنان عشق ومحبتی بین ماجاری کنه که تاریخ به خودش همچین چیزی تاحالاندیده باشه.
الان ازرابطه ام بانامزدم خیلی راضی ام ایشون خیلی تغییرکردن. وتصمیم دارم پاسپورت ترکیه اوکی کنم باهم بریم ترکیه ماه عسل وانشاالله بعدش بریم سرزندگی خودمون.اینومطمئنم که اتفاق خواهدافتادچون سپردم به خداخودش. ومن هم خداروشکرهروزبهتردارم ذهنم روکنترل میکنم. وبه هرآنچه بخوام میرسم. الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت خدایی که هرآنچه دارم به توتعلق داره.
فقط میخام بنویسم که فقطبا 4 تا فایل از شما اون هم میکس بود تونستم چقدر به خداوند نزدیک بشم وچقدر تغیر وتحول و…
بدون اینکه از خدا درخاست کنم در سیکل مثبت وقتی قرار گرفتم
تمام برنامه های اجتماعی پاک شد
دوستانم
فامیل
ارتباط قطع شد شغل مناسب پیدا کردم درامد کسب کردم شروع به نمازخوندم کردم وانس با قرآن
حتی لباس هایی که نامناسب بودن از مدار من حذف شدن تکرار میکنم با 4تا فایل گوش دادن وزنم بشدت کم شد
خاسته هام زود داره اتفاق میوفته وبقول استاد اینها نشانه است بقول استاد اگر من میتونم با افکارم اتفاقات رقم بزنم دیگه بایدبگم حله شروع کنم.
استاد خیلی ازتون ممنونم ومن مطمئنم روزی شمارو ازنردیک خاهم دید وچقدر من انروز تصور میکنم که من اینقدر درفرکانس بالا هستم که میتونم شمارو ببینم وبگم تمام دست آورد هایی که دارم اول ازایمان راسخ دوم ازاستاد خوبی مثل شما دارم.
میخام به کسانی که این متن میخونن بگم ادامه بدین قوی وقدرتمند واقعا ما در دنیا آزادیم وباید رها زندگی کنیم
به شرط پاکی دل وطهارت روح وپرهیز از معامله با شیطان
سلام خدمت استاد عزیزم بانو شایسته مهربان و تمام دوستان وعاشقان این مسیر توحیدی
مسیولیت پذیری وتعهد و هدف داشتن
چقدر زیبا و جالب بود وقتی داشتم این فایل فوق العاده رو گوش میکردم که نشانه من بود امروز دقیقا به یاد فایل انگیزشی شماره 3استاد افتادم چون یه فایلی هست که خلاصه تمام قوانین در ان هست و از خیلی از موارد اونجا استاد عزیزم با یه اهنگ فوق العاده در پس زمینه فایل صحبت میکنه وفایل تصویریش که خیلی عالیه هست و من از ابتدای اشنایی با شما استاد عزیزم از اولین فایل هایی که به سمتش هدایت شدم همین فایل انگیزشی شماره 3 بود که بعد از گذشت چهار پنج سال هنوز هم هر روز اولین فایل این فایل هست که گوشش میدم وواقعا باهاش یه حس عجیب ونزدیکی به خداوند دارم که از تمام قوانین به نظرم قانون تکامل حس خوب کنترل ذهن از تمرکز بر نکات مثبت عزت نفس حس ارزشمندی وانگیزه ومسیولیت پذیری وتعهد وشور وشوق واراده داشتن و هدف داشتن در زندگی و یه پکیج کامل هست که خیلی فوق العاده است که همه چیز به نظر من در 7 دقیقه خلاصه شده البته اگر در مدار دریافتش باشم و جالبی داشتن اینه که من از این فایل هفت دقیقه ای هر بار که گوش میکنم چیزای جدیدی درک میکنم واگاه تر میشم حالا فایل های دیگه بماند که چندین ساعت هستن ومحصولات که تا عمر دارم باید گوششون بدم تا ازشون استفاده کنم ودر مسیر بمانم و هدایت رو دریافت کنم و بیشتر دلیل اینکه چرا انقدر این فایل رو من گوش میدم هر روز به خاطر اینه کخ من برام تعهد وبیشتر کردن هر روزه تعهد در این مسیر الهی برام مهمه مسیولیت پذیری کل اتفاقات شرایط وادم ها یی که هستن و تمام نعمت تمام هدایت و درکل مسیولیت پذیری در قبال هر انچه در زندگی ام خلق میشود براینم مهم است و در نهایت هدف یه جایی تو این فایل انگیزشی استاد اشاره میکنید یادت باشه اگر هدف نداشته باشی تو زندگیت با سرعت هر چه بیشتر داری رو حیه ات رو نابود میکنی واز بین میبری و من واقعا هر دفعه این جمله رو از شما استاد عزیزم میشنوم فکر میکنم واقعا هدفم چیه ایا هدفی دارم چقدر هدفم برام مهمه چون به همین اندازه مهمه که اگر بی هدف داری نفس میکشی حتی تو مردی فقط یه مرده هستی که داره نفس میکشه و برام بیش از حد مهم هست هدف داشتن واونم واضح ومشخص سپاسگزارم استاد عزیزم
حالا میخوام درباره تمام موضوعاتی که در این فایل هم بچه ها الهام و ارام و مهیار عزیزم واقعا ازتون متشکرم به خاطر این حد از عزت نفس وحسی که درونی بود ومنتقل شد واز این حد از نتایجی که داشتید تحسینتون میکنم امید وارم هر کجا هستید شادتر وموفق تر باشد در همه جنبه های زندگیتون دوستتون دارم
اولین موضوع مسیولیت پذیری
خوب من از کودکی با توجه به شرایط خان.ادگی ام مسیولیت های زیادی رو بر عهده داشتم و این باعث شد در درون من این حس تقویت شود وهمین طور در درون من به وجود بیاد ورشد کنه خوب یادمه از سن پنج وشش سالگی خرید خونه رو انجام میدادم چون پدرم مریض شده بود ویکی از پاهاش هم در تصادف شکسته بود حدود یک سال ونیم این مسیولیت های خونه نون میگرفتم میوه واینا میگرفتم وبعضی مواقع که دیگه خرید های اساسی برای خونه داشتیم همراه مادرم میرفتم وانجامش میدادم خوب اون موقع که من خیلی بچه بودم وسرم نمیشد که مثلا میرفتم نون بگیرم بهم نون کهنه بهم میدادن یا میرفتم میوه بگیرم خودم که دستم نمیرسید باید برام جدا میکرد بهم میداد و همین اشتباهات باعث شد من تجربیات زیادی در خرید کردن وانجام کار های خونه داشته باشم البته مادرم هم خدا عمر با عزت بهش بده خیلی کمک میکرد هر دفعه اشنباه میکردم بهم یاد میداد ومنم واقعا از اون بچگی شجاعت خوبی داشتم همیشه خودم رو تحسین میکنم میرفتم نون وایی دیگه مادرم بهم یاد داده بود اگه میدیدم نون کهنه است میگفتم نمیخوام یه نون دیگه بهم بده اونا هم همیشه گوش میکردن یا میرفتم میوه بگیرم نگاه میکردم میوه ها رو اگر میدیدم خرابه پس میدادم یا بهش میگفتم برام عوض کنه و توی اون دوران کودکی خیلی چیزای خوبی رو از مسیولیت پذیری درک کردم وهمیشه خدار و شکر میکنم به خاطر این اتفاق واین شجاعت وجسارت خانواده ام مخصوصا مادرم که دیگه همه چیز دست به دست هم داد تا من خیلی چیزا رو درک کنم و خدا هم همیشه هوامو داشت هیچ وقت نشد من به مشکل جدی بخورم همیشه کارار انجام میشد و همه چیز خیلی روان و ارام انجام میشد بدون نگرانی کمی ترس بود ولی اونم هر دفعه گم وگور میشد و خوب بعد از بهبود پدرم من خودم دیگه تو اون حال وهوای بچگی انگار یه تصمیم درونی گرفته بودم که انگار من دوست دارم اینجوری بودن رو اینکه مسیولیت کارام با خودم باشه هی نگم بابا مامن خوب خواهر و برادر هم که نداشتم تا هفت سالگی وتناه بودم وخدا روشکر این تنهایی هم خیلی بهم کمک کرد که خیلی چیزا رو درک کنم همون موقع ها در درونم مثلا رابطه ام با خدا خیلی عمیق تر بود بهتر بود و شروع شده بود ومیفهمیدش چون کسی هم نبود و مسیولیت کارهای خودم رو پذیرفته بودم یه موقع هایی دیدی جا میخوری اه چه جوری این انجام شد چطور این کار درست شد خیلی تو زندگیم از همون بچکی معجزه هاییی میدیدم و درک میکردم چون خودم وخودش بودیم بیشتر جالب بود بهش میگفتم باهاش صحبت میکردم میگفتم ببین یا تو داری اینکار رو میکنی یا من انجامش دادم بعضی موقع ها باهم بحثمون میشد و خیلی جالب بود با یه چیزی در درونم باهم میخندیدیم با هم دعوا میکردیم باهم اقدام میکردیم اون میگفت من میگفتم وخیلی حس خوبی بود و مسیولیت پذیری در من از همون دوران رشد کرد وهر چه میومد م بالاتر وبزرگ تر میشدم چون خودمم واکنش نشون میدادم وعلاقه نشون میدادم که دوست دارم مسیولیت پذیر باشم خانواده هم مقاومتی نمیکردن چون نتیجه های اون مدت دیده بودن دیگه منم خودم اقذام میکدم مثلا تو سن ده سالگی تصمیم گرفتم دوچرچه نو بخرم و تصمیمم رو گرفتم وبه سه ماه تابستون که رسید رفتم به بابام گفتم میشهمن سه ماه رو برات شاگردی کنم وبیام سرکار باهات تا اخر تابستون دوچرخه بخرم با پولش بابام گچ کار بود خیلی هم مقاومت داشت که من برم سر این کار چون خودش هم بهش علاقه ای نداشت اما من رفتم گفتم وقبول کرد سه ماه تابستون رفتم سر کار بعد اینجوری بود صبح ساعت هفت پا میشدیم میرفتیم تا پنج بعد از ظهر سرکار بعد من میومدم عصر خونه میخوابیدم تا فردا صبحش که بابام بیدارم کنه بریم سر کار یعنی ببین من عاشق این بودم که برم تو کوچه عصر ها بازی کنم با بچه ها ولی انقدر کار سنگین بود و سخت بود که نمیتونستم عصر که میومدم همه بدنم داشت تیکه میشد و دیگه باید اینکار میکردم خیلی هم سخت بود ولی خیلی غد بودم و سر این موضوعات پاش وایمیسادم هر روز تجسم میکردم دوچرخه رو خریدم باهاش میرم مدرسه عصر ها میرم تو کوچه با بچه ها بازی میکنیم میتونم باهاش خیلی جاها برم و همین باعث میشد صبح به هر شکلی شده پا شم برم سرکار هر چی بابام میگفت امروز بمون استراحت کن مادرم میگفت نمیخواد بری مثلا یه موقع هایی که دیگه خیلی داغون بودم ولی باز میگفتم میام پا میشدم هر جوری بود میرفتم و در نهایت اخر تابستون دوچرخه رو خریدم یعنی انگار بنز خریدم یه لذتی داشت که انگار دنیا رو بهم دادن بیشتر میدونی اون حسی که خودت کار کردی تلاش کردی واون حس اینکه مفید بودی برا خودت ویه حرکتی کردی تا به هدفت برسی من رو خوشحال میکرد و این مزه دلچسب مسیولیت پذیری و اون لذت رسیدن به هدف با حرکت کردن خودم رفت زیر زبونم و خوب خیلی عوامل دیگه هم دخیل بود در این مسیولیت پذیری من خوب وضعیت مالی خانواده ام وضعیت کاری پدرم اینکه میدیدم بنده خدا داره صبح تا عصر کار میکنه تمام وجودش رو میزاره اما هنوز نیاز های اولیه زتدگیمون هم به زور تا مین میشه یهمینه میه انگیزه خیلی خوبی بهم میداد که باید خودت حرکت کنی تلاش کن و مسیولیت خودت رو حداقل بپذیر یادمه خیلی کم سعی میکردم پول تو جیبی بگیرم یا درخواست کنم خوب هر تابستون که سعی میکردم یه جایی برم سرمار همراه پدرم یا جاهای دیگه یه خورده پول تابستونم رو پس انداز میکردم یه خورده هم پول خورده هایی که توخونه پیدا میکردم به بابام یا مادرم میگفتم میشه این مال من باشه و همون پول خورد ها رو جمع میکردم ووقتی میشد میرفتم یه چیزی میخریدم ومیخوردم کیک ونوشابه شیشه ای بود بیشتر یا از اسن شیر های شیشه ای بود بالاخره که این حس در دونم رشد کرد وانگار یه چیزی د ردرونم بود که این رو تایید میکرد که باید خودت دست به کار بشی منتظر کسی نمون انجامش بده خوب من انگار هر چه بزرگ تر میشدم اینم در درونم قوی تر میشد یادمه توی نو جوانی میخواستم موتور بخرم و باز هم شروع کردم هر موقع تو تابستون توی مدرسه هر موقع وقت میکردم سعی میکردم کار کنم وکار کردم وپس انداز کردم وموتور نو خودم رو خرید ودر ادامه اش هم در سن بیست ودو سالگی این حدودا میخواستم ماسین بخرم وباز شروع کردم وجاهای مختلف کار کردن تا بتونم ماشینم رو بخرم وهر دفعه در مسیر واقعا خداوند هدایت میکرد ودرها رو برام باز میکرد و انگار اون موقع هم من به قول استاد داشتم به بعضی از قوانین حالال به صورت نا خوداگاه عمل میکردم میفهمیدم کار ها درست میشه پول داره میاد هی بیشتر جور میشه این کار اینطور شد اونجا درست شد و بالا خره من ماشین رو خریدم با چهل و پنج میلیون سال 98ماشین خریدم و یادمه تو دوران دانشگاهم بود ومن میرفتم کلاس میرفتم دانشگاه تا دوساعت استراحت میخورد یا کلاسی کنسل میشد من سر کار بودم و تابستون هم که کلا سر کار بودم و خدا روشکر ماشین رو خریدم واون لذت رسیدن به هدف خیلی عالی بود و بیشتر خرجی ها وهزینه های زندگی ام با خودم بود حالا اون موقع که خونه پدرم بودم بعضی مواقع هم سعی میکردم خرید خونه هم انجام بدم خودم پدرم ومادرم ناراحت میشدن اما من بهم لذت میداد از درامد خودم اینکار رو انجام بدم والان که دیگه مستقل شدم که دیگه اصلا یکی از دلایلی مستقل شدم اینه که تجربه بیشتری از همین مسیولیت پذیری داشته باشم و رشد کنم
خوب همه این موارد رو گفتم که بگم اون موقع ها من قانون رو رو نمیدونستم ولی این در درون من رشد کرد و خیلی چیزای دیگه که الان پنج سالی هست که استاد با استاد عزیزم اشنا شدم درک کردکم که خیلی از اون خصوصیات شخصیتی ورفتار وحس های درونی که داشتم قبل از اینکه با قانون وفرکانس ومدار اشنا بشم درست بوده ویکیش این بوده مسیولیت پذیری ولی الان بعد دیگه ای از مسیولیت پذیری که این فراتر از همه چیز هست به نظر من اونم
مسیولیت پذیری در قبال هر چیزی که داره خلق میشه مسیولیت فرکانس هایت باورهایت مداری که توش هستی اتفاقاتی که داره خلق میشه چه به سمت خوب وچه به سمت بد دیگه بهونه ای در کار نیست در هیچ چیزی وقتی من فهمیدم که من دارم خلق میکنم دیگه مسیولیت همه اینا با منه چون خداوند داره دقیق عمل میکنه قانون سر سوزنی اشتباه نمیکنه اون بی عیب ونقص هست اونی که امکان خطا داره منم پس هیچ چیز وهیچ کس دیگه مقصر نیست در هیچ چیزی در هیچ اتفاقی و این منم و خداوند وقوانین واین سیستمی که وجود دارد و داره دقیق کارش رو انجام میده اگر بهش هویج بدی اب هویج میده اگر سیب بدی اب سیب میده هر چی ورودی بدی همون رو تجویل میگیری من واقع خدا روشکر خیلی وقته دیگه هر بار سعی میکنم والان که خیلی خوب شده دیگه نا خوداگاهنه تر شده هر چقدر روش کار کنیم بهتر میشه دیگه من میپذیرم یعنی هر اتفاقی میوفته خوب باشه میگم خدایا اعتبارش به توهست منم دمم گرم یه تیکه کوچولو از سهم خودم رو انجام دادم ونتیجه خوب شد من وخدا یه سیستم هستیم و با هم هستیم چیزی از ما جدا نست و اگر نتیجه نگرفتم یا نتیجه بد شد بازهم گفتم منم من یه جایی رو درست نرفتم یه جای کارم لنگ خورده هیچ کس مقصر نیست باید ایراد رو پیدا کنم وحلش کنم یعنی دیگه قشنگ این انگشت اشاره کامل سمت خودمه هیچ کس مقصر نیست من من من ببین جواد چیکار کردی میخوای بهتر بشه باید خودت بهتر بشی میخوای همین جوری بمونه همین طور ادامه بده میخوای بد تر بشه ولش کن قانون احساسی ندارد دقیقه ودرست عمل میکنه خودتو هیچ وقت گول نزن این تویی که کامل نیستی وممکنه خطا کنی هر چقدر به قانون بیشتر عمل کنی نتیجه بهتر میشه نزدیک تر بشی نتایج بزرگ نزدیک تر میشن دور بشی نتیجه که هیچ خودتم فراموش میکنی از خودت هم دور میشی و هیچ دست ئیگه ای در کار نیست فقط همینه و خدا روشکر با شما استاد عزیزم و دوره ها وراهنمایی های شما خدا یاری ام کرد که این مسیولیت رو هم بپذیرم و بتونم خودم رو تغیر بدم در تمام جنبه ها و نتایجش هم مشخصه خدا روشکر وقبول دارم ابتدای راه سخته ولی باید ادامه بدی ومتوقف نشی فقط جواب میده واین عضله هم قوی میشه واین پذیرفتن هم برام بهتر و ارام تر و روان تر پیش میره خدا روشکر
پس در هر صورت مسیولیت همه چیز با خودمه البته مسیولیت همه چیز خودم نه دیگران هرکسی خودش میدونه . نتیجه خودش رو هم میگیره
خوب بریم سراغ بحث تعهد
خوب تعهد هم خیلی بحث مهمی هست دیگه وواقعا یه چیز درونی هست که فقط با کنترل ذهن میشه گفت امکان پذیر هست ومن خودم خیلی موقع ها تعهد دادم ولی دفعه اول کامل انجامش ندادم ولی خوبه همین که اقدام کنم ومتعهد باشم تکاملم پشتش میاد خوب برای بعضی چیزا با دفعه اول تعهد دادن انجام شده ونتیجه هاشم دیدم خدا روشکر ولی بعضی چیزا هم چندین دفعه تعهد دادم تا بتون باز شروع کنم وعمل کنم وانجامش بدم هر چقدر توی کنترل ذهن قوی تر بشم انگار تعهدم هم بیشتر میشه ولی تصمیم گیرنده برای تعهد در هر زمینه ای و اون حد از کنترل ذهنی که نیاز داره تا ائن کار رو انجام بدی یا انجام ندی بستگی به خودمون داره بستگیه به میزان تضادی که بهش خوردم داره بستگی داره که بخام چقدر چک بخورم چقدر تضاد ببینم تا بتونم کامل به تعهدم عملم کنم من که اگاه هستم که راهی جز این نیست کنترل ذهن خوب تعهد هم میشه همون کنترل ذهن پس باید با امید و یقین واعتماد وایمان روش کار کنیم و من خودم یه خصوصیت اخلاقی که دارم خیلی در تعهد داشتن به خودم سخت گیر عمل میکنم ودرونن هم سعی میکنم همیشه حواسم بهش باشه تا جایی که نا خوداگاه بشه ورشد کنم خدا روشکر خوب عمل میکنم خیلی هنوز راه دارم ولی اینی هم که هستم در تعهد خیلی خوبه خدا روشکر و هر روز هم داره بهتر میشه و واقعا نتایج بیشتر تعهد بیشتر رو مبخواد مثلا من خودم الان یه دوسه روزی هست که تعهد دادم دست چک نگیرم وچک نکشم دیگه وسفته هم به کسی ندم خدا میدونه دوسه بار شرایطش پیش اومد که برای کارم باید اینکار رو میکردم با این که نیاز داشتم ولی بازهم گفتم من قبل از اینکه به کار نیاز داشته باشم به ایمان درذونی ام به خدا نیاز دارم به توکل به ازادی ذهنم از چک وسفته واینا نیاز دارم نیاز دارم که شرک نورزم دسته چک رو پاره کردم وهر دفعه هم شرایطش پیش اومد باز هم گفتم نه وخداوند پداش میدهد خداوند و قانون ضایع نمیکنه ایمان کسی رو که فقط به خداوند توکل میکنه وثابت قدم میمونه ومتعهد وایمیسه وپا پس نمیکشه و منم خدا روشکر الان هنوز چند روزه شروع کردم این تعهد رو و نتیجه کوچولوش رو دیدم همین چند روزه و انقدر خوشحالم که میخوام بالا در بیارم واقعا وو در همه چیز اینه فکر کنم دیگه هممون تجربه اش کرده باشیم وقتی به یه چیزی ایمان داری و پاش وایمیسی خدا هم میگه ببین این بنده من من رو باور داره محاله ممکنه جواب نده جواب میده قانون اینه خداوند به اندازه ای که من ایمان میارم وشجاعت و جسارت دارم پاسخ میدهد و من تازگیا سعی میکنم تعهدم در حد مرگ باشه یعنی راه بهونه ای براش نزارم وخودمم درو نزنم دیگه بالاتر از مرگ که نداریم نهایتش اینه که میمیرم خوب بمیرم تعهد میدم واقدام میکنم و راه ها ودرها باز میشه وادامه میدی وانجام میشه وهمه چیز بهتر وخوب تر میشه و این نتایج کوچولو که میاد بیشتر باور میکنی تعهدت تقویت میشه و و همین جوری میوفتی تو سیکل مثبت وخوب وجلو میری البته باید ادامه بدی تضاد هاتئ به یاد بیاری ازشون انگیزه بگیری اهرم رنج ولذت بنویس وادامه بده و این تعهد هم خیلی خوبه من خودم سعی میکنم در موضوعات کوچک وبزرگ همیشه تعهد بدم چون بیشتر یادم میمونه که حواسم باشه این داستانش چیه الان تصمیم درست چیه تا سهم خودم رو درست انجام بدم
خوب بریم سراغ هدف
هدف هم که یه موضوع خیلی مهم هست که همیشه باید باشه واقعا همیشه این مثال رو برای خودم میزنم ودر درون خودم تجسمش میکنم همیشه به خودم میگم من نه تنها باید هدف مشخصی داشته باشم و واضح باشه بلکه باید مثل یه لامپ هزار وات همیشه جلوی چشمم باشه خیلی مهمه هم هدف داشتن وهم اینکه هدفت رو گم نکنی باید انقدر واضح باشه و انقدر تکرار بشه وانقدر بهش فکر کنم وتجسمش کنم ودرخئاست کنم که همیشه یادم باشه هدف چیه وقراره به چی برسیم و واقعا هر چنر وقت یکبار باید بیام بنئیسم هدف هام رو وواضح ترشون کنم واقدام کنم انگیزه داشته باشم وو از مسیرش لذت ببرم و بهش برسم و این رسیدن به هدف خیلی به من کمک میکنه در شناخت خودم در شناخت قوانین خداوند و این خیلی فوق العاده است وخودم خدا روشکر همیشه سعی کردم هیچ موقع بی هدف نباشم ویه هدف دارم همیشه و براش حرکت میکنم وهر بار خودم رو چک میکنم ایا تو مسیرش هستم ایا قدمی براش برداشتم دارم چیکار میکنم زمانم برای هدفم داره میره یا جای دیگه داره تلف میشه و مهمه واقعا برام مهمه که از این زندگی لذت ببرم ودر تمام جنبه ها تجربه کنم و پیش برم خدا روشکر میکنم
استاد عزیزم ازتون ممنونم وسپاسگزارم بانو شایسته دوست داشتنی ممنونم از شما سپاسگزارم ازتون به خاطر تمام انرژی نیرو وتوان وقدرت وهمه چیزای خوبی که د دردونتون وجو داره ودر این مسیر توحیدی هم برای ما به اشتراک میزارین هم به خودتون بیشتر وبیشتر کمک میکنیددوستتون دارم عاشقتونم
و یکی از هدف های زندگیم ایم هدف قشنگ استاد هست که ببهم یاد داده وبه ارامش خاصی میده
اینکه خودم زیا زندگی کنم وکمک کنم جهان زیبا تر بشه برای زندگی دیگران
سپاسگزارم از همگی دوستتون دارم وممنونم از تمام دوستان و عاشقان این مسیر توحیدی
سپاسگزارم از همتون
براتون زبایی و قشنگی وشادی و نعمت ورزق وروزی بیشتر روز از خداوند خواستارم چون لیاقتش رو دارید
مسئولیت پذیر باشیم و عوامل بیرونی را عامل اصلی و مقصر اتفاقات زندگی خود ندانیم
باور داشته باشیم:
تمام اتفاقات زندگی ما تنها به واسطه ی باورها و فرکانس های خودمان رقم می خورد چون در جهان فرکانسی زندگی می کنیم که تمام اتفاقات زندگی مان را خودمان رقم می زنیم
برای گرفتن نتایج بزرگتر: تعهد بیشتر نسبت به درک و اجرای قوانین لازم است
به اندازه ای که متعهد به درک و عمل کردن به قوانین باشیم: نتایج ما بزرگتر و بزرگتر خواهد شد
ورودی های خود را کنترل کنیم نسبت به تغییر باورهایمان : متعهد باشیم
افراد نامناسب تلویزیون فیلم سریال اخبار شبکه های اجتماعی را حذف کنیم: تمرکز خود را تنها بر روی تغییر باورهایمان قرار دهیم
با تغییر باورهایمان: می توانیم اتفاقات دلخواه زندگی خود را رقم بزنیم
تضادها و مشکلات: باعث می شود خواسته های خود را بشناسیم و به سمت آن حرکت کنیم
اینکه ما آگاه باشیم : چه باورهایی داریم و چگونه می توانیم آن ها را تغییر دهیم و به اهداف خود برسیم بسیار مهم است
زمانی که موفقیتی را در حوزه ای کسب کرده ایم:
از آن برای موفقیت در سایر حوزه ها کمک بگیریم
موفقیت های ما می تواند معیاری : برای سایر موفقیت های ما باشد
ایمان و باوری که از رسیدن به اهداف در ما ایجاد می شود: باعث می شود با اعتماد به نفس و خود باوری بیشتری برای دست یابی به خواسته های بزرگتر اقدام کنیم.
هدف کوچک قابل دسترس برای خود قرار دهیم به آن دست یابیم و آن را:
خداروشکر دیدن یک روز زیبای دیگروسلامتی جسم و روحم وحاضری زدن در این دانشگاه توحیدی .
وقتی مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم را پذیرفتم چقدر آرام شدم واین آرامش بر تمام ابعاد وجودیم تاثیر خودش را گذاشت ،باید از جایی تغییرات شروع می شد وبودن در این مکان وهرروز باعشق ادامه دادن با تعهدنامه ای که باید نوشته می شد وعمل می شد ،تعهد نامه ای بین من وخدایم .
باید از زندانی که خودم دور خودم ساخته بودم آزاد ورها می شدم واین مستلزم تمرکز روی بهبودیم بود ،لذت این بهبودی از همان روزهای اول به من جان دوباره بخشید ،فرکانس ها داشتند کار خود را معجزه وار انجام می دادند وباورهایی که دستخوش تغییرات اساسی می شدند وتغییر من سرآغاز نوشدن همه چیز در وجودم واین بی نظیر بود
،عمل به قانون و تمام نوجه ات معطوف به آن در نوع خودش درسی بود که باید هرروز روی آن تمرکز کرده و ذهنم را بازوپاک نگه می داشتم تا تربیتی اساسی پیدا کند ودرک کند قانون جهان را.
متعهدانه هرروز ادامه دادم وانجام تعهد بیشتر به طبع نتایج هم عالی تر ومن هرروز در محضر خداوند واستادم حاضری زدم ،به الگوی ناب خود با توجه عالی نگاه کردم ،آموختم وسعی کردم عملگرا باشم ،الگویی که فقط حرف خالی نبود ،هرچه که دیده بودم در زندگی حرف وعمل شان متناقض بود اما استاد با نتایج صحبت می کردند ومن هم دوست داشتم با نتایجم برای خودم الگو باشم ،استاد یک نفر بود اما یک دنیا نتایج عالی ومثمرثمر برای من ومن هم آرام آرام با شرایط خودم پیش رفتم وقدرت ایمان وباورهای عالی کار خودش را به نحو احسن انجام می داد،من سهم خودم را انجام می دادم وخداوند هم معجزاتش را پدیدار می کرد ،واقعا داستان،داستان همان عمل به تعهد روزهای اولم بود که هرروز عمل به این تعهد عادت زندگیم شد ومرا بهسمت تغییرات عالی در تمام ابعاد سوق می داد ولذتش را به جانم می بخشید ،چقدر آگاه زندگی کردن فوقالعاده است ،انسان های عالم وآگاه وعمل گرا، برترین انسان ها هستند واین در استادمان کاملا مشهود بوده وهست.
به لطف خداوند واستادم وهرروز متعهدانه عمل کردن ولذت بردن از این مسیر ،هدف ها نیز یک به یک تیک خورده وبه آسانی روندی رو به رشدوپیشرفت در تمام زمینه ها وایده ها والهاماتی که هرروز برای رشدوپیشرفت عالی تر مان ،خداوند مارا به سمت شان هدایت می کند .
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
من خودم زمانی دچار تغییر شدم که نمی توانستم حرکت کنم
نمی توانستم به جلو بروم
ترس ها
نگرانی ها
تشویش ها
اضطراب ها
همه و همه جوری دست و پای من را بسته بود که واقعا قدم از قدم نمی توانستم بردارم
اما وقتی که فشار زندگی به من واقعا چند برابر شده بود تصمیم به تغییر کردم
قدم در راه گذاشتم و آنوقت درها بسوی من باز شد
آنوقت من توانستم طعم خوب آرامش را بچشم
همه و همه برای من شیرین و لذت بخش بود چون یکی پی از دیگری در حال دست یافتن به آرزوها و اهدف خودم و این برای من بزرگ شدن عزت نفس را در برداشت
برای من خیلی حس و حال خوب داشت و سبب شد که من قوی و قوی تر بشوم
اعتماد من به خدای خودم بهتر و بیشتر بشود
همه چیز برای من از زمانی شروع شد که این جمله استاد را شنیدم
تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
این در من معجزه کرد
ایمان و اعتماد من به خدای مهربان بیشتر و بهتر شد
دیگر نگران فردا و چه می شود نیستم دل به امروز می سپارم و از حال خوب خودم لذت می برم
چقدر خودم را درگیر افکاری می کردم که اصلا می توانست نباشد
درگیر افکاری می بودم که هنوز نیامده بود
یک کار که می خواستم شروع کنم چقدر اما و اگر برای خودم می آوردم
چقدر دنبال دردسرهای کار خودم بودم
چقدر دنبال نشدن ها و مشکلات کار بود و واقعا همه آنها را می دیدم
این سبب می شد که واقعا نتوانم حرکت کنم و به جلو بروم
ترس ها بر من پیروزتر بودند
می دانم که همه اینها را خودم برای خودم ساخته بودم با افکار و ذهنیت خودم
می دانم که خودم عامل رشد و یا پسرفت خودم بوده ام
همیشه دیگران را مقصر می دانستم ولی اما می دانم که دیگران هیچ تاثیری در زندگی من ندارند و این من خودم هستم که با افکار و باورهای خودم زندگی خودم را رقم می زنم
من خودم مسئول زندگی خودم هستم و این من هستم که نسبت به این راه و روند چقدر تعهد داشته باشم و چقدر آنها را در زندگی خودم بکار بگیرم
می توان به موفقیت دست پیدا کرد
ممنون از خدای خوب خودم هستم که من را به این راه هدایت کرد
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و فراوانی و ثروت
به نام خدای غفور و رحیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا
وقتی میام تو سایت و هدایت میشم به کامنت دوستان عزیزم خیلی درسها میگیرم از نتایج و تغییرات و ایده هاشون و مثالهای زیبایی که میزنند همه مهم هستن
از شماهم ممنونم استاد عزیزم
ما فقط و فقط میتوانیم خودمون و افکار و باورها و رفتار خودمون رو تغییر بدیم و میپذیرم مسولیت تمام اتفاقات زندگی و کاریم رو
خودم همه رو بوجود می آورم چه خوب یا چه بد
درست یا غلط
اگر بتوانیم آگاهانه و با کنترل ذهن ورودی خوبی به ذهن بدهیم نتایج خوب هم میگیریم و در مسیر درست قرار میگیریم و وقتی هم در مسیر درست باشیم ایده ها و الهامات به ما گفته میشود
ممنون و سپاسگزارم بابت تمام زحمتهایی که میکشین برای این سایت عظیم که گنجها در این سایت نهفته است باید ظرف وجودمون بزرگتر بشه تا درکمون از این مطالب هم بالاتر برود
واقعا این سری فایل های گفتگو با استاد خودش دارای نکاتی است که باعث میشه آدم بتونه بینهایت رشد کنه. دختری 25 ساله که متعهدانه هر روز از 4 صبح شروع میکنه. واقعا چه الگوی عالیی برای من. ایشان الان باید 29 سالشون باشه.
خداروشکر میکنم واقعا. امروز هدایت شدم به این فایل.
چقدر نکات عالی بود مخصوصا برای الان من که یکم از لحاظ کاری کارم سبک شده که بیام بنگرم ببینم، چه اصلاحاتی باید در کارم ایجاد کنم.
چه کاری باید بکنم. چرا منی که تقریبا 2 سال هست بیکار نبودم الان 1 هفته است بیکار شدم؟
روزمرگی بخور و بخوابهایی که همه یک دوره ای درگیرش هستیم و من از وقتی با شما اشنا شدم کلا هیچوقت این مدل نشدم و هدفهای عالی پیدا کردم باور هایی برای ساختن زندگی بهتر
با باور و اعتماد بنفسی که با یک موفقیت بدست می اریم پلی برای ساختن هدف بعدی
از وقتی استاد گفت بنویسید الان میرم زاحت چک میکنم و کلی انرژی میگیرم
مسیر رفتن را چک میکنیم حسابی بهمون انگیزه میده
کامنتهام اینجا هم هست و گاهی خودم بهشون میرسم و میبینم چقدر رشد داشتم
درود بر استاد عزیزم ، خانم شایسته گل و همه دوستان توحیدی خودم
الله اکبر خداوند چگونه هدایتم کرد
اول از همه تحسین میکنم فرزانه و محمد عزیز این زوج دوست داشتنی و توحیدی که برایم ایمان و توکلشون در عین نداری و خرید و شروع ثروت 1 مثال شد. الحمدلله رب العالمین
دوستانم از نتایجشون میگن خیلی قلبا تایید میشوم و بغض میکنم از نتایج دوستانم و این سیستم درست و بزرگی خداوند هدایتگر و انگیزه میگیرم که راهم رو ادامه بدم و تکرار و تکرار و تکامل رو طی کنم.
شما فرزانه و محمد عزیز که اینقدر متعهدانه رو خودتون کاری کردید و این در فکرم فرو نشست که انزمان که اخرین پول را برای خرید دوره برداشتید و دیگر تمام درها رو بستید و گفتین باید نتیجه بگیرم ،عالی بود
خداروشاکرم که که نتیجه هاتون موتورهام رو روشن میکنه.
چیزی که در این مسیر برایم خودم خیلی این روزها داره اتفاق میوفته و لمس میکنم اینه که من هیچه کارم و خدا داره کارها رو بصورت عالی انجام میده ،من فرمانو دادم دست خدا ،
خیلی لذت بخشه و اتفاقاتی در این مسیر میوفته که بی نظیره ، مسیر نرم تر و لذت بخشه هر ثانیه اش شگفتی وهدایت و اگاهیه.الله اکبر
با تایید حرف استادکه
من وقتی در مسیر درست قرار بگیرم با ادم های مناسب و شرایط مناسب بر میکنیم
اگر من در مسیر درست قرار بگیرم خداوند کارها رو درست میکنه.
استاد عزیز یاد خیابان چهارمردان و بازار عربا بخیر پر از فلافلی و ابمیوه هست و چندین بار مسافرتی رفتم.
از باور درست و هدایت خداوند مثال در ذهنم روشن شد:
در خیابان اصلی خانه پدری من، نانوایی هست حداقل بالای 30 سال کاری ،
و در همین دو سه سال اخیر در کوچه فرعی خانه پدر مغازه نانوایی باز شده و نون با چند برابر میده یعنی اگه 900 قیمت نان دولتی هستی این نانوایی فرعی با قیمت 6.500 میده و هر موقع قیمت را افزایش میده ،بازم مشتری بیشتر میشه ، باور کنید سه روز به سه روز وقت نمیرسه و اسم نویسی میکنن با اینکه همسایه پدرم هستن .
و از مشهد با فاصله زیاد میان و نان میگیرن و این بنده خدا که مدیره نانوایی هست ،حتا به سختی کار با کارتخوان بلده و جالب نانوایی خیابان اصلی خیلی مشتری کم داره با 30 سال تجربه .
.در مشهد کنار حرم در دور میدان آب دو تا مغازه نزدیک هم هست و من برای چندین ماه زیر نظر داشتم و فکرمو مشغول داشت ، یکیشون شلوغ که مغازش جا نداشت و یکیشون بزرگ ولی مشتری خیلی خیلی کم داشت.
یا یه مغازه کلید سازی تو شهر پدریم هست که که جوونی چندین ساله کار میکنه و اندازه مغازش عجیبه و به این کوچکی ندیدم فقط خودش چون لاغره ایستاده و به زور جا میشه ،ولی انقدر مشتری داره که مردم در مغازش واسه کارش صف کشیدن و شلوغه ، و چندتا شاگرد داره یعنی اینقدر شلوغه . و مغازه های بزرگ هستن که انواع ریموت و کلی جنس دارن ولی صاحب مغازه بیکار رو صندلی نشسته
و اینقدر مثال داره میاد تو ذهنم که باید چندین صفحه نوشت . و این صحبت های شما استاد عزیز ،باعث شد ذهنم این مثال ها رو مثل پازل رو کنار هم بچینه و ربطش بده
سلام خدمت دوستان گل ودرجه یک واستادعزیزم
به نام اون خدایی که هرآنچه دارم ازاوست وبه نام خدایی که تنهااورامیپرستم وتنهاازاویاری وکمک میخوام
دوستان چندوقتی بودرابطه ام بانامزدم سردشده بودوکاربه جایی کشیدکه ایشون گفتن میخوام جدابشم واینچیزا. منم تازه بااستادعباس منش آشناشدم. قبلادنبال میکردم ایشون روتواینستاگرام وتلگرام واتفاقی بایه کانال تلگرام آشناشدم. که ازصحبت های استادمیذاشت توکانالش
وچندمدتی بودایشون میگفت فلان دوره استادتخفیف خورده به عنوان مثال دوره عشق ومودت 580تومان. منم پول براش واریزکردم بعدیه جااستادتوصحبت هاشون گفتن که سایت عباسمنش جزبهترین واولین سایت درمسائل موفقیت هست منم ذهنم درگیرشدورفتم توگوگل سرچ کردم ومتوجه شدم خریددوره فقط ازازطریق سایت هست. بعدمتوجه شدم که اون کانال کلاهبرداری بوده وچقدبه جای اینکه ناراحت پولم باشم خوشحال شدم که خداوندمسیردرست روبه من نشون داده وخداروهزاربارشکربابت این هدایتش. منم اون کانال روترک کردم وواردسایت شدم وچقدباذوق دنبال میکنم سایت رو.
به همون خداخودش قسم باهمین فایل های رایگان معجزه شد. خدادستهاشوفرستادوالان رابطه من بانامزدم بهترشده ایشون حلقه منوتودستش درآورده بود. الان کرده تودستش ورابطه امون به لطف خداخیلی بهترشده ومطمئنم بهترازاین هم خواهدشد. وازخدامیخوام چنان عشق ومحبتی بین ماجاری کنه که تاریخ به خودش همچین چیزی تاحالاندیده باشه.
الان ازرابطه ام بانامزدم خیلی راضی ام ایشون خیلی تغییرکردن. وتصمیم دارم پاسپورت ترکیه اوکی کنم باهم بریم ترکیه ماه عسل وانشاالله بعدش بریم سرزندگی خودمون.اینومطمئنم که اتفاق خواهدافتادچون سپردم به خداخودش. ومن هم خداروشکرهروزبهتردارم ذهنم روکنترل میکنم. وبه هرآنچه بخوام میرسم. الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت خدایی که هرآنچه دارم به توتعلق داره.
سلام استاد خوب ممنون که هستین
نمیدونم از کجا بنویسم
فقط میخام بنویسم که فقطبا 4 تا فایل از شما اون هم میکس بود تونستم چقدر به خداوند نزدیک بشم وچقدر تغیر وتحول و…
بدون اینکه از خدا درخاست کنم در سیکل مثبت وقتی قرار گرفتم
تمام برنامه های اجتماعی پاک شد
دوستانم
فامیل
ارتباط قطع شد شغل مناسب پیدا کردم درامد کسب کردم شروع به نمازخوندم کردم وانس با قرآن
حتی لباس هایی که نامناسب بودن از مدار من حذف شدن تکرار میکنم با 4تا فایل گوش دادن وزنم بشدت کم شد
خاسته هام زود داره اتفاق میوفته وبقول استاد اینها نشانه است بقول استاد اگر من میتونم با افکارم اتفاقات رقم بزنم دیگه بایدبگم حله شروع کنم.
استاد خیلی ازتون ممنونم ومن مطمئنم روزی شمارو ازنردیک خاهم دید وچقدر من انروز تصور میکنم که من اینقدر درفرکانس بالا هستم که میتونم شمارو ببینم وبگم تمام دست آورد هایی که دارم اول ازایمان راسخ دوم ازاستاد خوبی مثل شما دارم.
میخام به کسانی که این متن میخونن بگم ادامه بدین قوی وقدرتمند واقعا ما در دنیا آزادیم وباید رها زندگی کنیم
ومسئول تک تک حالمون هستیم .
به نام خدا که به شدت کافیست
به شرط پاکی دل وطهارت روح وپرهیز از معامله با شیطان
سلام خدمت استاد عزیزم بانو شایسته مهربان و تمام دوستان وعاشقان این مسیر توحیدی
مسیولیت پذیری وتعهد و هدف داشتن
چقدر زیبا و جالب بود وقتی داشتم این فایل فوق العاده رو گوش میکردم که نشانه من بود امروز دقیقا به یاد فایل انگیزشی شماره 3استاد افتادم چون یه فایلی هست که خلاصه تمام قوانین در ان هست و از خیلی از موارد اونجا استاد عزیزم با یه اهنگ فوق العاده در پس زمینه فایل صحبت میکنه وفایل تصویریش که خیلی عالیه هست و من از ابتدای اشنایی با شما استاد عزیزم از اولین فایل هایی که به سمتش هدایت شدم همین فایل انگیزشی شماره 3 بود که بعد از گذشت چهار پنج سال هنوز هم هر روز اولین فایل این فایل هست که گوشش میدم وواقعا باهاش یه حس عجیب ونزدیکی به خداوند دارم که از تمام قوانین به نظرم قانون تکامل حس خوب کنترل ذهن از تمرکز بر نکات مثبت عزت نفس حس ارزشمندی وانگیزه ومسیولیت پذیری وتعهد وشور وشوق واراده داشتن و هدف داشتن در زندگی و یه پکیج کامل هست که خیلی فوق العاده است که همه چیز به نظر من در 7 دقیقه خلاصه شده البته اگر در مدار دریافتش باشم و جالبی داشتن اینه که من از این فایل هفت دقیقه ای هر بار که گوش میکنم چیزای جدیدی درک میکنم واگاه تر میشم حالا فایل های دیگه بماند که چندین ساعت هستن ومحصولات که تا عمر دارم باید گوششون بدم تا ازشون استفاده کنم ودر مسیر بمانم و هدایت رو دریافت کنم و بیشتر دلیل اینکه چرا انقدر این فایل رو من گوش میدم هر روز به خاطر اینه کخ من برام تعهد وبیشتر کردن هر روزه تعهد در این مسیر الهی برام مهمه مسیولیت پذیری کل اتفاقات شرایط وادم ها یی که هستن و تمام نعمت تمام هدایت و درکل مسیولیت پذیری در قبال هر انچه در زندگی ام خلق میشود براینم مهم است و در نهایت هدف یه جایی تو این فایل انگیزشی استاد اشاره میکنید یادت باشه اگر هدف نداشته باشی تو زندگیت با سرعت هر چه بیشتر داری رو حیه ات رو نابود میکنی واز بین میبری و من واقعا هر دفعه این جمله رو از شما استاد عزیزم میشنوم فکر میکنم واقعا هدفم چیه ایا هدفی دارم چقدر هدفم برام مهمه چون به همین اندازه مهمه که اگر بی هدف داری نفس میکشی حتی تو مردی فقط یه مرده هستی که داره نفس میکشه و برام بیش از حد مهم هست هدف داشتن واونم واضح ومشخص سپاسگزارم استاد عزیزم
حالا میخوام درباره تمام موضوعاتی که در این فایل هم بچه ها الهام و ارام و مهیار عزیزم واقعا ازتون متشکرم به خاطر این حد از عزت نفس وحسی که درونی بود ومنتقل شد واز این حد از نتایجی که داشتید تحسینتون میکنم امید وارم هر کجا هستید شادتر وموفق تر باشد در همه جنبه های زندگیتون دوستتون دارم
اولین موضوع مسیولیت پذیری
خوب من از کودکی با توجه به شرایط خان.ادگی ام مسیولیت های زیادی رو بر عهده داشتم و این باعث شد در درون من این حس تقویت شود وهمین طور در درون من به وجود بیاد ورشد کنه خوب یادمه از سن پنج وشش سالگی خرید خونه رو انجام میدادم چون پدرم مریض شده بود ویکی از پاهاش هم در تصادف شکسته بود حدود یک سال ونیم این مسیولیت های خونه نون میگرفتم میوه واینا میگرفتم وبعضی مواقع که دیگه خرید های اساسی برای خونه داشتیم همراه مادرم میرفتم وانجامش میدادم خوب اون موقع که من خیلی بچه بودم وسرم نمیشد که مثلا میرفتم نون بگیرم بهم نون کهنه بهم میدادن یا میرفتم میوه بگیرم خودم که دستم نمیرسید باید برام جدا میکرد بهم میداد و همین اشتباهات باعث شد من تجربیات زیادی در خرید کردن وانجام کار های خونه داشته باشم البته مادرم هم خدا عمر با عزت بهش بده خیلی کمک میکرد هر دفعه اشنباه میکردم بهم یاد میداد ومنم واقعا از اون بچگی شجاعت خوبی داشتم همیشه خودم رو تحسین میکنم میرفتم نون وایی دیگه مادرم بهم یاد داده بود اگه میدیدم نون کهنه است میگفتم نمیخوام یه نون دیگه بهم بده اونا هم همیشه گوش میکردن یا میرفتم میوه بگیرم نگاه میکردم میوه ها رو اگر میدیدم خرابه پس میدادم یا بهش میگفتم برام عوض کنه و توی اون دوران کودکی خیلی چیزای خوبی رو از مسیولیت پذیری درک کردم وهمیشه خدار و شکر میکنم به خاطر این اتفاق واین شجاعت وجسارت خانواده ام مخصوصا مادرم که دیگه همه چیز دست به دست هم داد تا من خیلی چیزا رو درک کنم و خدا هم همیشه هوامو داشت هیچ وقت نشد من به مشکل جدی بخورم همیشه کارار انجام میشد و همه چیز خیلی روان و ارام انجام میشد بدون نگرانی کمی ترس بود ولی اونم هر دفعه گم وگور میشد و خوب بعد از بهبود پدرم من خودم دیگه تو اون حال وهوای بچگی انگار یه تصمیم درونی گرفته بودم که انگار من دوست دارم اینجوری بودن رو اینکه مسیولیت کارام با خودم باشه هی نگم بابا مامن خوب خواهر و برادر هم که نداشتم تا هفت سالگی وتناه بودم وخدا روشکر این تنهایی هم خیلی بهم کمک کرد که خیلی چیزا رو درک کنم همون موقع ها در درونم مثلا رابطه ام با خدا خیلی عمیق تر بود بهتر بود و شروع شده بود ومیفهمیدش چون کسی هم نبود و مسیولیت کارهای خودم رو پذیرفته بودم یه موقع هایی دیدی جا میخوری اه چه جوری این انجام شد چطور این کار درست شد خیلی تو زندگیم از همون بچکی معجزه هاییی میدیدم و درک میکردم چون خودم وخودش بودیم بیشتر جالب بود بهش میگفتم باهاش صحبت میکردم میگفتم ببین یا تو داری اینکار رو میکنی یا من انجامش دادم بعضی موقع ها باهم بحثمون میشد و خیلی جالب بود با یه چیزی در درونم باهم میخندیدیم با هم دعوا میکردیم باهم اقدام میکردیم اون میگفت من میگفتم وخیلی حس خوبی بود و مسیولیت پذیری در من از همون دوران رشد کرد وهر چه میومد م بالاتر وبزرگ تر میشدم چون خودمم واکنش نشون میدادم وعلاقه نشون میدادم که دوست دارم مسیولیت پذیر باشم خانواده هم مقاومتی نمیکردن چون نتیجه های اون مدت دیده بودن دیگه منم خودم اقذام میکدم مثلا تو سن ده سالگی تصمیم گرفتم دوچرچه نو بخرم و تصمیمم رو گرفتم وبه سه ماه تابستون که رسید رفتم به بابام گفتم میشهمن سه ماه رو برات شاگردی کنم وبیام سرکار باهات تا اخر تابستون دوچرخه بخرم با پولش بابام گچ کار بود خیلی هم مقاومت داشت که من برم سر این کار چون خودش هم بهش علاقه ای نداشت اما من رفتم گفتم وقبول کرد سه ماه تابستون رفتم سر کار بعد اینجوری بود صبح ساعت هفت پا میشدیم میرفتیم تا پنج بعد از ظهر سرکار بعد من میومدم عصر خونه میخوابیدم تا فردا صبحش که بابام بیدارم کنه بریم سر کار یعنی ببین من عاشق این بودم که برم تو کوچه عصر ها بازی کنم با بچه ها ولی انقدر کار سنگین بود و سخت بود که نمیتونستم عصر که میومدم همه بدنم داشت تیکه میشد و دیگه باید اینکار میکردم خیلی هم سخت بود ولی خیلی غد بودم و سر این موضوعات پاش وایمیسادم هر روز تجسم میکردم دوچرخه رو خریدم باهاش میرم مدرسه عصر ها میرم تو کوچه با بچه ها بازی میکنیم میتونم باهاش خیلی جاها برم و همین باعث میشد صبح به هر شکلی شده پا شم برم سرکار هر چی بابام میگفت امروز بمون استراحت کن مادرم میگفت نمیخواد بری مثلا یه موقع هایی که دیگه خیلی داغون بودم ولی باز میگفتم میام پا میشدم هر جوری بود میرفتم و در نهایت اخر تابستون دوچرخه رو خریدم یعنی انگار بنز خریدم یه لذتی داشت که انگار دنیا رو بهم دادن بیشتر میدونی اون حسی که خودت کار کردی تلاش کردی واون حس اینکه مفید بودی برا خودت ویه حرکتی کردی تا به هدفت برسی من رو خوشحال میکرد و این مزه دلچسب مسیولیت پذیری و اون لذت رسیدن به هدف با حرکت کردن خودم رفت زیر زبونم و خوب خیلی عوامل دیگه هم دخیل بود در این مسیولیت پذیری من خوب وضعیت مالی خانواده ام وضعیت کاری پدرم اینکه میدیدم بنده خدا داره صبح تا عصر کار میکنه تمام وجودش رو میزاره اما هنوز نیاز های اولیه زتدگیمون هم به زور تا مین میشه یهمینه میه انگیزه خیلی خوبی بهم میداد که باید خودت حرکت کنی تلاش کن و مسیولیت خودت رو حداقل بپذیر یادمه خیلی کم سعی میکردم پول تو جیبی بگیرم یا درخواست کنم خوب هر تابستون که سعی میکردم یه جایی برم سرمار همراه پدرم یا جاهای دیگه یه خورده پول تابستونم رو پس انداز میکردم یه خورده هم پول خورده هایی که توخونه پیدا میکردم به بابام یا مادرم میگفتم میشه این مال من باشه و همون پول خورد ها رو جمع میکردم ووقتی میشد میرفتم یه چیزی میخریدم ومیخوردم کیک ونوشابه شیشه ای بود بیشتر یا از اسن شیر های شیشه ای بود بالاخره که این حس در دونم رشد کرد وانگار یه چیزی د ردرونم بود که این رو تایید میکرد که باید خودت دست به کار بشی منتظر کسی نمون انجامش بده خوب من انگار هر چه بزرگ تر میشدم اینم در درونم قوی تر میشد یادمه توی نو جوانی میخواستم موتور بخرم و باز هم شروع کردم هر موقع تو تابستون توی مدرسه هر موقع وقت میکردم سعی میکردم کار کنم وکار کردم وپس انداز کردم وموتور نو خودم رو خرید ودر ادامه اش هم در سن بیست ودو سالگی این حدودا میخواستم ماسین بخرم وباز شروع کردم وجاهای مختلف کار کردن تا بتونم ماشینم رو بخرم وهر دفعه در مسیر واقعا خداوند هدایت میکرد ودرها رو برام باز میکرد و انگار اون موقع هم من به قول استاد داشتم به بعضی از قوانین حالال به صورت نا خوداگاه عمل میکردم میفهمیدم کار ها درست میشه پول داره میاد هی بیشتر جور میشه این کار اینطور شد اونجا درست شد و بالا خره من ماشین رو خریدم با چهل و پنج میلیون سال 98ماشین خریدم و یادمه تو دوران دانشگاهم بود ومن میرفتم کلاس میرفتم دانشگاه تا دوساعت استراحت میخورد یا کلاسی کنسل میشد من سر کار بودم و تابستون هم که کلا سر کار بودم و خدا روشکر ماشین رو خریدم واون لذت رسیدن به هدف خیلی عالی بود و بیشتر خرجی ها وهزینه های زندگی ام با خودم بود حالا اون موقع که خونه پدرم بودم بعضی مواقع هم سعی میکردم خرید خونه هم انجام بدم خودم پدرم ومادرم ناراحت میشدن اما من بهم لذت میداد از درامد خودم اینکار رو انجام بدم والان که دیگه مستقل شدم که دیگه اصلا یکی از دلایلی مستقل شدم اینه که تجربه بیشتری از همین مسیولیت پذیری داشته باشم و رشد کنم
خوب همه این موارد رو گفتم که بگم اون موقع ها من قانون رو رو نمیدونستم ولی این در درون من رشد کرد و خیلی چیزای دیگه که الان پنج سالی هست که استاد با استاد عزیزم اشنا شدم درک کردکم که خیلی از اون خصوصیات شخصیتی ورفتار وحس های درونی که داشتم قبل از اینکه با قانون وفرکانس ومدار اشنا بشم درست بوده ویکیش این بوده مسیولیت پذیری ولی الان بعد دیگه ای از مسیولیت پذیری که این فراتر از همه چیز هست به نظر من اونم
مسیولیت پذیری در قبال هر چیزی که داره خلق میشه مسیولیت فرکانس هایت باورهایت مداری که توش هستی اتفاقاتی که داره خلق میشه چه به سمت خوب وچه به سمت بد دیگه بهونه ای در کار نیست در هیچ چیزی وقتی من فهمیدم که من دارم خلق میکنم دیگه مسیولیت همه اینا با منه چون خداوند داره دقیق عمل میکنه قانون سر سوزنی اشتباه نمیکنه اون بی عیب ونقص هست اونی که امکان خطا داره منم پس هیچ چیز وهیچ کس دیگه مقصر نیست در هیچ چیزی در هیچ اتفاقی و این منم و خداوند وقوانین واین سیستمی که وجود دارد و داره دقیق کارش رو انجام میده اگر بهش هویج بدی اب هویج میده اگر سیب بدی اب سیب میده هر چی ورودی بدی همون رو تجویل میگیری من واقع خدا روشکر خیلی وقته دیگه هر بار سعی میکنم والان که خیلی خوب شده دیگه نا خوداگاهنه تر شده هر چقدر روش کار کنیم بهتر میشه دیگه من میپذیرم یعنی هر اتفاقی میوفته خوب باشه میگم خدایا اعتبارش به توهست منم دمم گرم یه تیکه کوچولو از سهم خودم رو انجام دادم ونتیجه خوب شد من وخدا یه سیستم هستیم و با هم هستیم چیزی از ما جدا نست و اگر نتیجه نگرفتم یا نتیجه بد شد بازهم گفتم منم من یه جایی رو درست نرفتم یه جای کارم لنگ خورده هیچ کس مقصر نیست باید ایراد رو پیدا کنم وحلش کنم یعنی دیگه قشنگ این انگشت اشاره کامل سمت خودمه هیچ کس مقصر نیست من من من ببین جواد چیکار کردی میخوای بهتر بشه باید خودت بهتر بشی میخوای همین جوری بمونه همین طور ادامه بده میخوای بد تر بشه ولش کن قانون احساسی ندارد دقیقه ودرست عمل میکنه خودتو هیچ وقت گول نزن این تویی که کامل نیستی وممکنه خطا کنی هر چقدر به قانون بیشتر عمل کنی نتیجه بهتر میشه نزدیک تر بشی نتایج بزرگ نزدیک تر میشن دور بشی نتیجه که هیچ خودتم فراموش میکنی از خودت هم دور میشی و هیچ دست ئیگه ای در کار نیست فقط همینه و خدا روشکر با شما استاد عزیزم و دوره ها وراهنمایی های شما خدا یاری ام کرد که این مسیولیت رو هم بپذیرم و بتونم خودم رو تغیر بدم در تمام جنبه ها و نتایجش هم مشخصه خدا روشکر وقبول دارم ابتدای راه سخته ولی باید ادامه بدی ومتوقف نشی فقط جواب میده واین عضله هم قوی میشه واین پذیرفتن هم برام بهتر و ارام تر و روان تر پیش میره خدا روشکر
پس در هر صورت مسیولیت همه چیز با خودمه البته مسیولیت همه چیز خودم نه دیگران هرکسی خودش میدونه . نتیجه خودش رو هم میگیره
خوب بریم سراغ بحث تعهد
خوب تعهد هم خیلی بحث مهمی هست دیگه وواقعا یه چیز درونی هست که فقط با کنترل ذهن میشه گفت امکان پذیر هست ومن خودم خیلی موقع ها تعهد دادم ولی دفعه اول کامل انجامش ندادم ولی خوبه همین که اقدام کنم ومتعهد باشم تکاملم پشتش میاد خوب برای بعضی چیزا با دفعه اول تعهد دادن انجام شده ونتیجه هاشم دیدم خدا روشکر ولی بعضی چیزا هم چندین دفعه تعهد دادم تا بتون باز شروع کنم وعمل کنم وانجامش بدم هر چقدر توی کنترل ذهن قوی تر بشم انگار تعهدم هم بیشتر میشه ولی تصمیم گیرنده برای تعهد در هر زمینه ای و اون حد از کنترل ذهنی که نیاز داره تا ائن کار رو انجام بدی یا انجام ندی بستگی به خودمون داره بستگیه به میزان تضادی که بهش خوردم داره بستگی داره که بخام چقدر چک بخورم چقدر تضاد ببینم تا بتونم کامل به تعهدم عملم کنم من که اگاه هستم که راهی جز این نیست کنترل ذهن خوب تعهد هم میشه همون کنترل ذهن پس باید با امید و یقین واعتماد وایمان روش کار کنیم و من خودم یه خصوصیت اخلاقی که دارم خیلی در تعهد داشتن به خودم سخت گیر عمل میکنم ودرونن هم سعی میکنم همیشه حواسم بهش باشه تا جایی که نا خوداگاه بشه ورشد کنم خدا روشکر خوب عمل میکنم خیلی هنوز راه دارم ولی اینی هم که هستم در تعهد خیلی خوبه خدا روشکر و هر روز هم داره بهتر میشه و واقعا نتایج بیشتر تعهد بیشتر رو مبخواد مثلا من خودم الان یه دوسه روزی هست که تعهد دادم دست چک نگیرم وچک نکشم دیگه وسفته هم به کسی ندم خدا میدونه دوسه بار شرایطش پیش اومد که برای کارم باید اینکار رو میکردم با این که نیاز داشتم ولی بازهم گفتم من قبل از اینکه به کار نیاز داشته باشم به ایمان درذونی ام به خدا نیاز دارم به توکل به ازادی ذهنم از چک وسفته واینا نیاز دارم نیاز دارم که شرک نورزم دسته چک رو پاره کردم وهر دفعه هم شرایطش پیش اومد باز هم گفتم نه وخداوند پداش میدهد خداوند و قانون ضایع نمیکنه ایمان کسی رو که فقط به خداوند توکل میکنه وثابت قدم میمونه ومتعهد وایمیسه وپا پس نمیکشه و منم خدا روشکر الان هنوز چند روزه شروع کردم این تعهد رو و نتیجه کوچولوش رو دیدم همین چند روزه و انقدر خوشحالم که میخوام بالا در بیارم واقعا وو در همه چیز اینه فکر کنم دیگه هممون تجربه اش کرده باشیم وقتی به یه چیزی ایمان داری و پاش وایمیسی خدا هم میگه ببین این بنده من من رو باور داره محاله ممکنه جواب نده جواب میده قانون اینه خداوند به اندازه ای که من ایمان میارم وشجاعت و جسارت دارم پاسخ میدهد و من تازگیا سعی میکنم تعهدم در حد مرگ باشه یعنی راه بهونه ای براش نزارم وخودمم درو نزنم دیگه بالاتر از مرگ که نداریم نهایتش اینه که میمیرم خوب بمیرم تعهد میدم واقدام میکنم و راه ها ودرها باز میشه وادامه میدی وانجام میشه وهمه چیز بهتر وخوب تر میشه و این نتایج کوچولو که میاد بیشتر باور میکنی تعهدت تقویت میشه و و همین جوری میوفتی تو سیکل مثبت وخوب وجلو میری البته باید ادامه بدی تضاد هاتئ به یاد بیاری ازشون انگیزه بگیری اهرم رنج ولذت بنویس وادامه بده و این تعهد هم خیلی خوبه من خودم سعی میکنم در موضوعات کوچک وبزرگ همیشه تعهد بدم چون بیشتر یادم میمونه که حواسم باشه این داستانش چیه الان تصمیم درست چیه تا سهم خودم رو درست انجام بدم
خوب بریم سراغ هدف
هدف هم که یه موضوع خیلی مهم هست که همیشه باید باشه واقعا همیشه این مثال رو برای خودم میزنم ودر درون خودم تجسمش میکنم همیشه به خودم میگم من نه تنها باید هدف مشخصی داشته باشم و واضح باشه بلکه باید مثل یه لامپ هزار وات همیشه جلوی چشمم باشه خیلی مهمه هم هدف داشتن وهم اینکه هدفت رو گم نکنی باید انقدر واضح باشه و انقدر تکرار بشه وانقدر بهش فکر کنم وتجسمش کنم ودرخئاست کنم که همیشه یادم باشه هدف چیه وقراره به چی برسیم و واقعا هر چنر وقت یکبار باید بیام بنئیسم هدف هام رو وواضح ترشون کنم واقدام کنم انگیزه داشته باشم وو از مسیرش لذت ببرم و بهش برسم و این رسیدن به هدف خیلی به من کمک میکنه در شناخت خودم در شناخت قوانین خداوند و این خیلی فوق العاده است وخودم خدا روشکر همیشه سعی کردم هیچ موقع بی هدف نباشم ویه هدف دارم همیشه و براش حرکت میکنم وهر بار خودم رو چک میکنم ایا تو مسیرش هستم ایا قدمی براش برداشتم دارم چیکار میکنم زمانم برای هدفم داره میره یا جای دیگه داره تلف میشه و مهمه واقعا برام مهمه که از این زندگی لذت ببرم ودر تمام جنبه ها تجربه کنم و پیش برم خدا روشکر میکنم
استاد عزیزم ازتون ممنونم وسپاسگزارم بانو شایسته دوست داشتنی ممنونم از شما سپاسگزارم ازتون به خاطر تمام انرژی نیرو وتوان وقدرت وهمه چیزای خوبی که د دردونتون وجو داره ودر این مسیر توحیدی هم برای ما به اشتراک میزارین هم به خودتون بیشتر وبیشتر کمک میکنیددوستتون دارم عاشقتونم
و یکی از هدف های زندگیم ایم هدف قشنگ استاد هست که ببهم یاد داده وبه ارامش خاصی میده
اینکه خودم زیا زندگی کنم وکمک کنم جهان زیبا تر بشه برای زندگی دیگران
سپاسگزارم از همگی دوستتون دارم وممنونم از تمام دوستان و عاشقان این مسیر توحیدی
سپاسگزارم از همتون
براتون زبایی و قشنگی وشادی و نعمت ورزق وروزی بیشتر روز از خداوند خواستارم چون لیاقتش رو دارید
یاحق
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
در مورد نتایج زندگی خود:
مسئولیت پذیر باشیم و عوامل بیرونی را عامل اصلی و مقصر اتفاقات زندگی خود ندانیم
باور داشته باشیم:
تمام اتفاقات زندگی ما تنها به واسطه ی باورها و فرکانس های خودمان رقم می خورد چون در جهان فرکانسی زندگی می کنیم که تمام اتفاقات زندگی مان را خودمان رقم می زنیم
برای گرفتن نتایج بزرگتر: تعهد بیشتر نسبت به درک و اجرای قوانین لازم است
به اندازه ای که متعهد به درک و عمل کردن به قوانین باشیم: نتایج ما بزرگتر و بزرگتر خواهد شد
ورودی های خود را کنترل کنیم نسبت به تغییر باورهایمان : متعهد باشیم
افراد نامناسب تلویزیون فیلم سریال اخبار شبکه های اجتماعی را حذف کنیم: تمرکز خود را تنها بر روی تغییر باورهایمان قرار دهیم
با تغییر باورهایمان: می توانیم اتفاقات دلخواه زندگی خود را رقم بزنیم
تضادها و مشکلات: باعث می شود خواسته های خود را بشناسیم و به سمت آن حرکت کنیم
اینکه ما آگاه باشیم : چه باورهایی داریم و چگونه می توانیم آن ها را تغییر دهیم و به اهداف خود برسیم بسیار مهم است
زمانی که موفقیتی را در حوزه ای کسب کرده ایم:
از آن برای موفقیت در سایر حوزه ها کمک بگیریم
موفقیت های ما می تواند معیاری : برای سایر موفقیت های ما باشد
ایمان و باوری که از رسیدن به اهداف در ما ایجاد می شود: باعث می شود با اعتماد به نفس و خود باوری بیشتری برای دست یابی به خواسته های بزرگتر اقدام کنیم.
هدف کوچک قابل دسترس برای خود قرار دهیم به آن دست یابیم و آن را:
سکویی : برای سایر موفقیت های بعدی خود قرار دهیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
خدایا
هرروز راهنمایم باش وهدایتم کن
فقط تو می دانی که خیر من در چیست
در خرد وعشق توست که من در آسایش و آرامشم.
سلام به استادعزیزم ومریم جانم
وهمه دوستانم در این سایت ارزشمند
خداروشکر دیدن یک روز زیبای دیگروسلامتی جسم و روحم وحاضری زدن در این دانشگاه توحیدی .
وقتی مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم را پذیرفتم چقدر آرام شدم واین آرامش بر تمام ابعاد وجودیم تاثیر خودش را گذاشت ،باید از جایی تغییرات شروع می شد وبودن در این مکان وهرروز باعشق ادامه دادن با تعهدنامه ای که باید نوشته می شد وعمل می شد ،تعهد نامه ای بین من وخدایم .
باید از زندانی که خودم دور خودم ساخته بودم آزاد ورها می شدم واین مستلزم تمرکز روی بهبودیم بود ،لذت این بهبودی از همان روزهای اول به من جان دوباره بخشید ،فرکانس ها داشتند کار خود را معجزه وار انجام می دادند وباورهایی که دستخوش تغییرات اساسی می شدند وتغییر من سرآغاز نوشدن همه چیز در وجودم واین بی نظیر بود
،عمل به قانون و تمام نوجه ات معطوف به آن در نوع خودش درسی بود که باید هرروز روی آن تمرکز کرده و ذهنم را بازوپاک نگه می داشتم تا تربیتی اساسی پیدا کند ودرک کند قانون جهان را.
متعهدانه هرروز ادامه دادم وانجام تعهد بیشتر به طبع نتایج هم عالی تر ومن هرروز در محضر خداوند واستادم حاضری زدم ،به الگوی ناب خود با توجه عالی نگاه کردم ،آموختم وسعی کردم عملگرا باشم ،الگویی که فقط حرف خالی نبود ،هرچه که دیده بودم در زندگی حرف وعمل شان متناقض بود اما استاد با نتایج صحبت می کردند ومن هم دوست داشتم با نتایجم برای خودم الگو باشم ،استاد یک نفر بود اما یک دنیا نتایج عالی ومثمرثمر برای من ومن هم آرام آرام با شرایط خودم پیش رفتم وقدرت ایمان وباورهای عالی کار خودش را به نحو احسن انجام می داد،من سهم خودم را انجام می دادم وخداوند هم معجزاتش را پدیدار می کرد ،واقعا داستان،داستان همان عمل به تعهد روزهای اولم بود که هرروز عمل به این تعهد عادت زندگیم شد ومرا بهسمت تغییرات عالی در تمام ابعاد سوق می داد ولذتش را به جانم می بخشید ،چقدر آگاه زندگی کردن فوقالعاده است ،انسان های عالم وآگاه وعمل گرا، برترین انسان ها هستند واین در استادمان کاملا مشهود بوده وهست.
به لطف خداوند واستادم وهرروز متعهدانه عمل کردن ولذت بردن از این مسیر ،هدف ها نیز یک به یک تیک خورده وبه آسانی روندی رو به رشدوپیشرفت در تمام زمینه ها وایده ها والهاماتی که هرروز برای رشدوپیشرفت عالی تر مان ،خداوند مارا به سمت شان هدایت می کند .
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
من خودم زمانی دچار تغییر شدم که نمی توانستم حرکت کنم
نمی توانستم به جلو بروم
ترس ها
نگرانی ها
تشویش ها
اضطراب ها
همه و همه جوری دست و پای من را بسته بود که واقعا قدم از قدم نمی توانستم بردارم
اما وقتی که فشار زندگی به من واقعا چند برابر شده بود تصمیم به تغییر کردم
قدم در راه گذاشتم و آنوقت درها بسوی من باز شد
آنوقت من توانستم طعم خوب آرامش را بچشم
همه و همه برای من شیرین و لذت بخش بود چون یکی پی از دیگری در حال دست یافتن به آرزوها و اهدف خودم و این برای من بزرگ شدن عزت نفس را در برداشت
برای من خیلی حس و حال خوب داشت و سبب شد که من قوی و قوی تر بشوم
اعتماد من به خدای خودم بهتر و بیشتر بشود
همه چیز برای من از زمانی شروع شد که این جمله استاد را شنیدم
تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
این در من معجزه کرد
ایمان و اعتماد من به خدای مهربان بیشتر و بهتر شد
دیگر نگران فردا و چه می شود نیستم دل به امروز می سپارم و از حال خوب خودم لذت می برم
چقدر خودم را درگیر افکاری می کردم که اصلا می توانست نباشد
درگیر افکاری می بودم که هنوز نیامده بود
یک کار که می خواستم شروع کنم چقدر اما و اگر برای خودم می آوردم
چقدر دنبال دردسرهای کار خودم بودم
چقدر دنبال نشدن ها و مشکلات کار بود و واقعا همه آنها را می دیدم
این سبب می شد که واقعا نتوانم حرکت کنم و به جلو بروم
ترس ها بر من پیروزتر بودند
می دانم که همه اینها را خودم برای خودم ساخته بودم با افکار و ذهنیت خودم
می دانم که خودم عامل رشد و یا پسرفت خودم بوده ام
همیشه دیگران را مقصر می دانستم ولی اما می دانم که دیگران هیچ تاثیری در زندگی من ندارند و این من خودم هستم که با افکار و باورهای خودم زندگی خودم را رقم می زنم
من خودم مسئول زندگی خودم هستم و این من هستم که نسبت به این راه و روند چقدر تعهد داشته باشم و چقدر آنها را در زندگی خودم بکار بگیرم
می توان به موفقیت دست پیدا کرد
ممنون از خدای خوب خودم هستم که من را به این راه هدایت کرد
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای خوبی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و فراوانی و ثروت
به نام خدای غفور و رحیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا
وقتی میام تو سایت و هدایت میشم به کامنت دوستان عزیزم خیلی درسها میگیرم از نتایج و تغییرات و ایده هاشون و مثالهای زیبایی که میزنند همه مهم هستن
از شماهم ممنونم استاد عزیزم
ما فقط و فقط میتوانیم خودمون و افکار و باورها و رفتار خودمون رو تغییر بدیم و میپذیرم مسولیت تمام اتفاقات زندگی و کاریم رو
خودم همه رو بوجود می آورم چه خوب یا چه بد
درست یا غلط
اگر بتوانیم آگاهانه و با کنترل ذهن ورودی خوبی به ذهن بدهیم نتایج خوب هم میگیریم و در مسیر درست قرار میگیریم و وقتی هم در مسیر درست باشیم ایده ها و الهامات به ما گفته میشود
ممنون و سپاسگزارم بابت تمام زحمتهایی که میکشین برای این سایت عظیم که گنجها در این سایت نهفته است باید ظرف وجودمون بزرگتر بشه تا درکمون از این مطالب هم بالاتر برود
خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام استاد عزیزم.
واقعا این سری فایل های گفتگو با استاد خودش دارای نکاتی است که باعث میشه آدم بتونه بینهایت رشد کنه. دختری 25 ساله که متعهدانه هر روز از 4 صبح شروع میکنه. واقعا چه الگوی عالیی برای من. ایشان الان باید 29 سالشون باشه.
خداروشکر میکنم واقعا. امروز هدایت شدم به این فایل.
چقدر نکات عالی بود مخصوصا برای الان من که یکم از لحاظ کاری کارم سبک شده که بیام بنگرم ببینم، چه اصلاحاتی باید در کارم ایجاد کنم.
چه کاری باید بکنم. چرا منی که تقریبا 2 سال هست بیکار نبودم الان 1 هفته است بیکار شدم؟
چه هدف جدیدی باید برگزینم برای رشد و پیشرفت؟
واقعا نکات بینظیر هستند.
بینهایت ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر محیط عالی سایتتون.
عاشقتونم اساتید عزیزم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
روزمرگی بخور و بخوابهایی که همه یک دوره ای درگیرش هستیم و من از وقتی با شما اشنا شدم کلا هیچوقت این مدل نشدم و هدفهای عالی پیدا کردم باور هایی برای ساختن زندگی بهتر
با باور و اعتماد بنفسی که با یک موفقیت بدست می اریم پلی برای ساختن هدف بعدی
از وقتی استاد گفت بنویسید الان میرم زاحت چک میکنم و کلی انرژی میگیرم
مسیر رفتن را چک میکنیم حسابی بهمون انگیزه میده
کامنتهام اینجا هم هست و گاهی خودم بهشون میرسم و میبینم چقدر رشد داشتم
ممنون استاد که انقدر کامل توضیح میذین
اهرم رنج و لذت عالیه
و چقدر کمک میکنه
به نام مالک هستی
درود بر استاد عزیزم ، خانم شایسته گل و همه دوستان توحیدی خودم
الله اکبر خداوند چگونه هدایتم کرد
اول از همه تحسین میکنم فرزانه و محمد عزیز این زوج دوست داشتنی و توحیدی که برایم ایمان و توکلشون در عین نداری و خرید و شروع ثروت 1 مثال شد. الحمدلله رب العالمین
دوستانم از نتایجشون میگن خیلی قلبا تایید میشوم و بغض میکنم از نتایج دوستانم و این سیستم درست و بزرگی خداوند هدایتگر و انگیزه میگیرم که راهم رو ادامه بدم و تکرار و تکرار و تکامل رو طی کنم.
شما فرزانه و محمد عزیز که اینقدر متعهدانه رو خودتون کاری کردید و این در فکرم فرو نشست که انزمان که اخرین پول را برای خرید دوره برداشتید و دیگر تمام درها رو بستید و گفتین باید نتیجه بگیرم ،عالی بود
خداروشاکرم که که نتیجه هاتون موتورهام رو روشن میکنه.
چیزی که در این مسیر برایم خودم خیلی این روزها داره اتفاق میوفته و لمس میکنم اینه که من هیچه کارم و خدا داره کارها رو بصورت عالی انجام میده ،من فرمانو دادم دست خدا ،
خیلی لذت بخشه و اتفاقاتی در این مسیر میوفته که بی نظیره ، مسیر نرم تر و لذت بخشه هر ثانیه اش شگفتی وهدایت و اگاهیه.الله اکبر
با تایید حرف استادکه
من وقتی در مسیر درست قرار بگیرم با ادم های مناسب و شرایط مناسب بر میکنیم
اگر من در مسیر درست قرار بگیرم خداوند کارها رو درست میکنه.
استاد عزیز یاد خیابان چهارمردان و بازار عربا بخیر پر از فلافلی و ابمیوه هست و چندین بار مسافرتی رفتم.
از باور درست و هدایت خداوند مثال در ذهنم روشن شد:
در خیابان اصلی خانه پدری من، نانوایی هست حداقل بالای 30 سال کاری ،
و در همین دو سه سال اخیر در کوچه فرعی خانه پدر مغازه نانوایی باز شده و نون با چند برابر میده یعنی اگه 900 قیمت نان دولتی هستی این نانوایی فرعی با قیمت 6.500 میده و هر موقع قیمت را افزایش میده ،بازم مشتری بیشتر میشه ، باور کنید سه روز به سه روز وقت نمیرسه و اسم نویسی میکنن با اینکه همسایه پدرم هستن .
و از مشهد با فاصله زیاد میان و نان میگیرن و این بنده خدا که مدیره نانوایی هست ،حتا به سختی کار با کارتخوان بلده و جالب نانوایی خیابان اصلی خیلی مشتری کم داره با 30 سال تجربه .
.در مشهد کنار حرم در دور میدان آب دو تا مغازه نزدیک هم هست و من برای چندین ماه زیر نظر داشتم و فکرمو مشغول داشت ، یکیشون شلوغ که مغازش جا نداشت و یکیشون بزرگ ولی مشتری خیلی خیلی کم داشت.
یا یه مغازه کلید سازی تو شهر پدریم هست که که جوونی چندین ساله کار میکنه و اندازه مغازش عجیبه و به این کوچکی ندیدم فقط خودش چون لاغره ایستاده و به زور جا میشه ،ولی انقدر مشتری داره که مردم در مغازش واسه کارش صف کشیدن و شلوغه ، و چندتا شاگرد داره یعنی اینقدر شلوغه . و مغازه های بزرگ هستن که انواع ریموت و کلی جنس دارن ولی صاحب مغازه بیکار رو صندلی نشسته
و اینقدر مثال داره میاد تو ذهنم که باید چندین صفحه نوشت . و این صحبت های شما استاد عزیز ،باعث شد ذهنم این مثال ها رو مثل پازل رو کنار هم بچینه و ربطش بده