گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛

هدف از الگوبرداری؛

عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”

مخرب ترین فرکانس، فرکانس احساس گناه است؛

طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛

چرا خداوند کلمه حزن را در قرآن با لای نفی آورده است؟!

منابع:حزن در قرآن | دوره قانون آفرینش


منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش بخش 7 | توضیح مفهومِ «حُزن در قرآن» و ارتباط آن با قانون احساس بد = اتفاقات بد (جلسه 4)

 


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    427MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

198 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ارشیا» در این صفحه: 1
  1. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    سلام استاد عزیزم امیدوارم که خال بسیار بسیار خوبی داشته باشی و حس پرواز همراهت باشه.✌

    واقعیت اینه که امروز یک خطایی کردم که بهتر بود نکنم و واقعا حالم رو بد کرده بود.

    اما این کامنت رو به عشق خودم بذارم و البته برای اینکه هرآنچه فهمیدم و تجربه کردم در امشب رو اینجا جمع بندی کنم که هم‌سندی برای خودم باشه و هم شاید کمک کنه به بقیه.

    خطایی که کردم چیزی بود که بسیار روش حساسیت داشتم و وقتی که انجام میگرفت در زمان حال ناخوش بودم و اتومات باتوجه به باورهای کهنم برای فرار انجام میشد.

    وقتی انجام گرفت به شدت احساس گناه و خودسرزنشی بهم دست داد.

    اابته اولش سعیمو کردم که خودمو ببشخم و ظاهرش این بود که بخشیدم.اما رفته رفته که به شب کشید حالم بد و بدتر شد تا جتیی که دیگه پذیرفتم که خودمو نبخشیدم و از خدا کمک خواستم.

    حالا اینجای داستان برام جالبه که اول هدایت شدم به سایت؛ به فایل زندگی در بهشت قسمت ۱۷۸

    دراونجا شما از الهامات توضیحاتی دادی و من واقعا لذت بردم و از اون فایل و اولین کامنتب که چشمم بعد بایل بهش افتاد یادگرفتم‌که هرآنچه که با امکانات الان ممکنه و حس بدی نمیده و یک صدای درونی آرام بخشه رو انجام بدم.

    ناگهان یه حسی گفت که بیا کاری که چند روزه بهت میگم رو انجام بده که برات بهتر از هرآهنگ و فایل دیگه ایه.

    به نوعی انگار این صدا دستمو گرفت و هدایتم کرد به فایل شماره۱۹گفتگو با دوستان و گفت لطفا گوش کن.

    گوش کردم‌و اولین نفری که اومد بالا اون خانم با ذات و روح پاکی بود که اسمشونو فراموش کردم‌که شدیدا درمورد خرید ناآگاهانه دوره ها از راه نادرست احساس بدی داشتن که طبق توضیحات خوب شما(استاد)قرار شد بدون هیچ سرزنشی و بدون‌ نگه داشتن حس بدی که در ادامه قسمت۱۸بود از اشتباهش برگرده و هرکار کرده رو بذاره کنار و سعی کته شروع دوباره ای داشته باشه و حالشو اجازه نده که بد بمونه.

    بعد این توضیحات و رفتن شما به نفر بعدی در کلاب هوس این صدای درونی خیلی با سرعت اما آروم‌گفت خب خوبه حالا فایلو متوقف کن و برو فایل ۱۸.گفتم عجله نکن بذار گوش کنگ‌شاید خوب باشه.گفت باشه خودت میدونی ولی باز یکم بعد با اصرار زیاد و خوشرویی گفت عزیز من بیا بریم ۱۸.لطفاگوش کن به حرفم و خلاصه از اون اصرار از من انکار و آخر گفتم باشه باشه بریم۱۸.

    گفت ۱۸رو گوش کن و بعد برو عقل کل درمورو احساس گناه و خودسرزنشی سرچ کن جواب رو بخون و بعد بیا کامنو بذار و بلد بدای امشب تمام.

    اومدن این فایل و گفت کامت منتخب که قبل قسمت پخش فایل هست رو بخون.معمولا حوصله خوندن‌کامنت نداشتم کلی این بار گفتم‌خب باشه.اولش نجواها میگفتن‌که ولش کن‌ببین چیز خاصی نداره.برو سرخود فایل و کامنتو بیخیال.اما یکم‌ که خوندم ‌رسیدم به اونجایی که ندا خانم ‌عزیز درمورد حزن درکامنتشون نوشته بودن.همون‌لحظه در ذهنم جرقه خورد ویاد چند روز پیش افتادم‌که فایل حزن در قرآن رو گوش میدادم.

    در این کامت زیبا از ندا خانم‌ گرامی مثال هایی رو دیدم‌که درقرآن از کلمه حزن استفاده شده و البته که با لای نفی.

    مثال هایی که میگفت ایمان داشته باش،غمگین نباش

    و بهم‌ یادآوری شد که حال بد=اتفاق بد

    حال خوب=اتفاق خوب

    و اما بعد این کامت فوق العاده طبق پیشنها این صدا من فایل رو پخش کردم و به صورت تصویری شروع کردم دیدن.

    دوباره فایل شروع نشده صدا اصرار و اصرار که لطفا بزن جلو فایل رو و جلوتر رو گوش کن.بازهم اول گفتم که اگر هدایت شدم‌به این فایل بهتر نیست از اول گوش کنم‌ اما این صدا بازهم اصرار کرد که بزن جلو و من هم‌از فایل ۱۷۸زندگی در بهشت که امشب دیدم‌یادگرفتم که وقتی این کار الان ممکنه و یه الهامیه بهتره بهش عمل کنم و بهتره نگم( بعدش چی؟).

    وقتی زدم جلوتر باز صدا گفت که خب یکم عقب تر و بعد یکم‌ جلوتر و بعد گفت خوبه.

    وقتی به توضیحات شما(استاد)برای حرف های نفر دوم رسید و حرف از این اومد که اگر اشتباه کردیم خودمون رو سرکوب و سرزنش نکنیم و حالمون رو خوب کنیم که در قرآن نفی شده که ما غمگین باشیم؛در زملنی که رشید به بخشی که حرف از این شد که مومنان ایمان دادن و اگر کسی در مورد چیزی در آینده نگرانی داره شامل ترسه و اگر درمورد گذشتست غمه من متحول شدم.

    به جرعت میگم که صدا به من گفت فایل رو استوپ کن چون خود استاد عباسمنش هم گفته که فایل ها رو پاز کنید با خودتون درنورد حرف بزنین و….یکهو گفت اصلا ایمان یعنی چی؟گفتم‌نمیدونم من فقط شنیدم‌ایمان و ایمان و تاحالا معنی دقیقی براش کسی بهم‌نگفته.

    گفت که ریششو در بیار گفتم ایمان،آمنو(این‌کلمه رو در دعاهای فکر میکنم مسیحیت که در قالب آهنگ بود به گوشم خورده بود)امن و بعد گفت حالا سرچ کن.

    سرچ کردم‌دیدن ایمان از امن میاد گفتم که چه جالب و صدا باز گفت ببین امن یعنی چی؟گفتم یعنی امنیت .گفت نه یه معنی دقیق تر.

    سرچ کردم‌و از کلمات مترادفش کلمه اطمینان کلمه ای بود که اون صدای درونی نظرم رو بهش جلب کرد.

    گفتم چه جالب پس ایمان یعنی اطمینان‌به خدا که قوانینش کار میکنه و زندگیم رو دست خودم داده تا خلقش کنم.یاد یکی از توضیحات تکمیلی یکی از افراد سایت برای توضیحات بی نظیری از توضیحات گروه تحقیقاتی عباسمنش که فکرمیکنم‌مریم‌خانم‌اون‌ماسخ ها رو داده افنادم‌که اون دوستمون علاوه برتایید حرف هوی فوق العاده مریم‌خانم گفت که گذشته هرمی بوده رفته و نمیخوایم‌ خودمون ناراحت کنیم بابتش،آینده هم‌که هنوز نمیده و زندگی مثل یک بوم‌نقاشیه که‌من در این لحظه میتونم‌خلقش کنم و بکشمش.پس نگرانی نیست.

    باز ذهنم‌ غوغا شد که پس یعنی آینده مطمئنه و خداهم‌ مطمئنه و یعنی قوانینش و قرآنی که نازل کرده مطمئنه و من خوبه که اطمینان‌کنم‌به خدا که اون‌تمام مسائل رو خل میکنه.

    به مخض تموم شدن‌ این قسمت از گفتگو با دوستان این‌صدا دوباره گفت قسمت سرچ بزن احساس گناه.یکهو عنوانی اورد از احساس گناه بعد توبه.یکی از پاسخ های خوب دوستان لین بود که دلیل این حس و ادامه داربودنش عدم ایمان(اطمینان)ما به بخشندگی خداست با اینکا اون درقران گفته میبخشم.

    دوباره صدا گفت خوبه در قسمت سرچ جمله بزن که خود سرزنشی.

    من‌گفتم‌ همین قسمت سرج‌کلمه خیلی جواب خوبی اورد.عنوان جدیدو اونجا میزنم‌ولی زدم و دیدم‌بهتره به حرف صدا گوش کنم چون بخش سرچ کلمه چیزی پیدا نکرد برام.

    در بخش سرچ‌جمله توسط صدا هدایت شدم به یکی از سوال ها و منو برد یا یک جوابی که در اون دوستی گفته بود که خدا گفته میبشخه اما ما نمیبخشیم.این‌سختگیری ناشی از بی ایمانیه و اگر ایمان داشته باشیم‌ماهم میتونیم خودمونو‌ دوست داشته باشیم.

    بعد تمام‌این‌ماجرا ها انقلابی در ذهن و روان‌من شکل گرفت امشب.من غمیگن پر از خشم از خودم‌و حس گناه بودم.

    اما با هدایت خدای مهربان که بسیار ازش متشکر و سپاسگذارم تونستم حال خوبی رو تجربه کنم و از اون‌مرداب در بیام.من دچار اضطراب و استرس بودم.از یک روانشناسی یادگرفتم که اضطراب و استرس ازترسه و اگر کنار آگاهی هایی که امشب به روم باز شد بذارم‌میفهمم‌که به خدا اطمینان نداشتم هنوزم باید رو اطمینانم‌کار کنم چون یکسبه نمیشه.

    گفتنیه که طبق حرف شما استاد خوبم یادگرفتم که بهتر میبود تا قبل از اینکه کتکه رو امروز بخورم حرکت‌میکردم‌ و طبق فایل ۱۷۸زندگی در بهشت سعی در گشو دادن به الهامات میکردم میتونست بهتر بشاه اما الان هم‌دیرنبود و نیست.هنوز زیر فشار له نشدم و بازن برا تغییر مناسبه.

    الانم طبق آخرین خواسته ی این صدا از من میخوام‌ خطاب به خودم‌بگم که خوو عزیزم ارشیا.میدونم که اتشتباه کردی،میدونم‌که کارت رو نمیپسندیدم اما من هم فشار زیاد بهت اوردم.تو هم از قصد نخواستی اسن کار رو کنی و نمیدونستی و در اون لحظه حواست کامل سرجاش نبود.میخوام‌بگم‌میبخشمت و میبخشمت چون‌خدا تو رو راحت میبخشه و دوست دارم چون خیلی عجیبه که خدا دوست داشته باشه و ببخشه تو رو و من نبخشم‌و دوست نداشته باشم.

    میخوام‌طبق آگاهی هایی که از کتاب رویاها یادگرفتم‌ فاصله روح و ذهن رو کم کنم‌و ذهن رو با بخشش همانند روح کنم.روح‌ما از خداست و خاصیت هایی از خدا مثل بخشش رو به ارث برده پش من هم‌میخوام بلخشمت و‌بگم دوست دارم و دیگه میخوام اطمینان‌کنم‌به خدا و قوانینش و شجاع باشم و بدونم که خدا گارانتی کرده که وقتی بسماریم بهش و خیالمون راحت باشه و تسلیمش باشیم مسائل رو حل میکنه و یمدونم‌که این مسئله میش اومده حل میشه و اصلا درس میگیرم‌که که این بار اگر احساس کردم حال خوبی ندارم به شکل تمرکز لیزری روش کارکنم‌،حال و احساسم رو خوب کنم تا دجار همیچین تضاد ها و اشتباهاتی نشم و اشتباهاتم هم کمتر باشه و شدتش کمتر.

    لازم به ذکره که طبق اشاره دوستمون ندا خانم در کامنتش که به آیه ای در قران اشاره‌کرد و در این قسمت از گفتگو با دوستان‌هم‌اشاره شد اینهه میگه شیطان سعی میکنه مومنان رو غمیگن کنه و همین مدت یک ساعتی که مشغکل این کامنت بودم شیطان بارها و بارها سعی کرد من رو غمگین کنه.نمیگم اصلا نتونست.ولی میگم خیلی کم شده که حال خوب و حس اتصال من رو در این یک ساعتی که کامنت مینویسم بهم بزنه.

    خداروسپاسگذارم و آرزوی شادمانی برای همه دارم.😄✌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: