مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛
هدف از الگوبرداری؛
عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”
مخرب ترین فرکانس، فرکانس احساس گناه است؛
طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛
چرا خداوند کلمه حزن را در قرآن با لای نفی آورده است؟!
منابع:حزن در قرآن | دوره قانون آفرینش
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD427MB27 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن25MB27 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام بر استاد شیرین تر از عسلم
سلام بر همه بچه های نازنین این گلستان الهی
نشد پای این تایپک گفتگوی استاد با دوستان بشینم
و بتونم جلوی اشکام و احساساتی شدنم رو بگیرم …
نشد این گفتگوها رو بشنوم و بتونم جلوی انگشتانم رو برای ننوشتن بگیرم …
به هوش بودم که سر عشق بپوشم
میسرم نشد بر سر دیگ و نجوشم
واقعا خیلی سخته …
صدای حمید و حمیدهای نازنین رو بشنوی و منقلب نشی و نجوشی و بتونی احساساتی نشی
وقتی حمید شروع کرد به صحبت کردن
و گفت استاد من از کودکی دنبال این بودم که خدا رو پیدا کنم
همین یک جملش منو برد تو یه احساس خاصی
از همون لحظه یه حال عجیبی شدم و هر چه بیشتر حرف زد
این حس و حال بیشتر و بیشتر شد
و یاد کودکی خودم افتادم و چقدر حرف هایی که زد و مسیرش و اون سرگشتگی
من و یاد خودم انداخت
تو اون دوران سرگشتگی و حیرانی
که مثل حمید عزیز
تو کوه و جنگل و و مسجد و میخانه و بازار ….
دنبال خدا میگشتم
و این شعر رو با خودم از عطار زمزمه میکردم
که اولین بار با صدای آسمانی استاد شجریان عزیز دلم با نوای الهی کمانچه کیهان کلهر عزیزم شنیده بودم
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
استاد عزیزم
من
اون راه میان مسجد و میخانه
اون امام مستی که در مسجد خوابیده
اون رو پیدا کردم بالاخره ……..
و اون شمایید
عزیز دل من
رفیق من
ابراهیم من
امام مست من
امامی مست از باده های ناب الهی
مست از توحید
مست از یکتاپرستی
مست از خودشناسی
اون گوهر وجودتون و اون الله درونتون رو شناختید
و از نور اون شناخت و آگاهی همه ماهارو مست کردید
استاد همیشه فکر میکردم واقعا اون راه میان مسجد و میخانه کدام است ؟
من قبل از آشنایی با قانون
همیشه شکر میکردم که فارسی زبانم
اصلا نمیدونستم این شکر برای من چه خیراتی داره
ولی وقتی
عطار
مولانا
حافظ
سعدی
سهراب
و ….
میخوندم
میگفتم خدایا شکرت که من میتونم زیبایی این شعر ها رو بفهمم و بخونمشون
و همیشه منقلب میشدم با زمزمه این اشعار
خیلی وقتا تو جاها و اتفاقاتی که همه اشک میریختن و طبیعی بود گریه کردن
من خیلی اشکم نمیومد
ولی از کودکی و نوجوانی وقتی این شعرها رو میخوندم
یه احساس خیلی عجیب
یه حس خیلی خاص و ناب و غیر قابل توصیف وجودم رو میگرفت ..
و حالا با آشنایی با شما تازه دارم می فهمم
حافظ و سعدی و عطار و سهراب و ..
همشون یه چیز میگفتن و یه قانون رو به زبان شعر به تصویر میکشیدن
واسه همینم بود من با خوندن اشعارشون به به حس ناب مشترک میرسیدم
امروز فرموید بچه ها این یک اصله
احساس خوب = اتفاقات خوب
و سریع تو ذهنم وقتی که داشتید این حرف رو میزدی این شعرها مرور شد
حضرت حافظ :
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و همچنین
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم بنیادش براندازیم
و همچنین
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
عاقبت یکسان نباشد حال دوران غم مخور
و بعد یا مولانای جان افتادم
شنیده بودم مولانا وقتی شعر میگفته
دور یک چوب انقدر میچرخیده و میرقصیده و شادی میکرده که دستش حالت انحنای اون چوب رو به مرور به خودش گرفته
و این شعرها از مولانای جان تو ذهنم شروع کرد به جاری شدن
مرا عهدی است با شادی که شادی جان من باشد …..
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد
اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستم
وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد
چه زهره دارد اندیشه که گرد شهر من گردد
کی قصد ملک من دارد چو او خاقان من باشد
نبیند روی من زردی به اقبال لب لعلش
بمیرد پیش من رستم چو از دستان من باشد
بدرم زهره زهره خراشم ماه را چهره
برم از آسمان مهره چو او کیوان من باشد
بدرم جبه مه را بریزم ساغر شه را
وگر خواهند تاوانم همو تاوان من باشد
چراغ چرخ گردونم چو اجری خوار خورشیدم
امیر گوی و چوگانم چو دل میدان من باشد
منم مصر و شکرخانه چو یوسف در برم گیرم
چه جویم ملک کنعان را چو او کنعان من باشد
زهی حاضر زهی ناظر زهی حافظ زهی ناصر
زهی الزام هر منکر چو او برهان من باشد
یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد
سر ما هست و من مجنون مجنبانید زنجیرم
مرا هر دم سر مه شد چو مه بر خوان من باشد
سخن بخش زبان من چو باشد شمس تبریزی
تو خامش تا زبانها خود چو دل جنبان من باش……
آره استاد عزیزم همشون این شادی رو فریاد میزدن تو اشعارشون اونم تو چه زمانی ….
از استاد الهی قمشه ای عزیز شنیدم چند سال پیش
که میگفتن
حافظ کارخانه تولید شادی بوده در عصر خودش
میگفتن زمان حضرت حافظ به ظاهر جز بدترین دوران تاریخ ایران بوده از هر لحاظ
ولی حافظ تو دل اون داستان ها
اون تلخی های ظاهری رو میدیده
ولی شادی و عشق رو از وجود نازنیشن به جهان ساطع میکرده
و میسروده :
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد….
وقتی با یک دید واید و وسیع به شعرهای همه این عزیزان نگاه میکنم
همشون همین حرف شمارو فریاد میزنند
احساس خوب ….
حال خوش …..
حالا هر کدوم به شیوه وز بان خودشون ….
استاد عزیزم شما برای من یه نخ تسبیه شدید و همه این آگاهی هایی که از کودکی در من بوجود اومده بود
بهم وصلشون کردید و یک وحدتی در من بوجود آوردید
همه چیزهایی که از کودکی احساس میکردم درسته ولی دلیل و توضیحی براشون نداشتم …
وقتی حمید عزیز گفت من از کودکی دنبال خدا بودم
وقتی گفت چطور خدا باهاش بازی کرده و کم کم هدایتش کرده تا پشت سر اون خانومی که صدای شما از موبایلش تو کوله پشتی پخش میشده
وقتی گفت استاد من با شما خدا را پیدا کردم و از شدت اشک دیگه نتونست ادامه بده
آتشی زد بر وجودم و منو یاد خودم و اتفاقات زندگیم
و هدایت الله انداخت
که وقتی شاگرد حاضر باشه استاد خودش از راه میرسه
و شما اومدیم تو زندگی تک تک ماها
حالا هر کسی به یک روشی
چون ما خواستیم
چون ما تشنه این آگاهی ها بودیم
چون ما منتظر شما بودیم
چون ما عاشق شما بودیم
چون قانون الله هست
هدایت کردن به سمت خودش
البته برای کسی که خودش بخواد …
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد …..
شاید توضیحش برای کسایی که تو این باغ الهی نیستن سخت باشه
و فکر کنن ما دیوانه ایم
آره ققط یه دیوانه میتونه مثل دیروز من همین قسمت سوم تایپک گفتگوی با دوستان در مورد هدایت رو
نان استاپ بالای ۱۰ بار گوش کنه تو یه روز و بازم دوست داشته باشه بشنوه و عین ۱۰ بار
هر بار یه چیز جدیدی از یه فایل نیم ساعته یاد بگیره …..
فقط میتونم بگم خدایا شکرت
خدایا شکرت که تو این باغ الهی هستم
خدایا شکرت که از اون سرگشتگی و حیرانی منو هدایت کردی به این باغ زیبا
استاد عزیز و نازنینم خیلی خیلی سپاسگزارم برای این همه سخاوت وجودتون
با این همه فایل و زندگی در بهشت و …
باز یه چیز جدید و یه بخش جدید رو تو سایت اضافه کردید
و به خدا با هر جلسش آتش میزنید بر وجود ما …
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
استاد شما آتش زدید در عود الهی وجود ما
چه تشبیه قشنگی کرده حضرت مولانا
که وجود الهی همه ما مثل یک عوده
درسته که عود خیلی خوش بو هست
ولی تا آتش نگیره
بویی ازش به مشام نمیرسه
و شما استاد نازنینم و مریم بانوی عزیزم با جاری کردن این آگاهی ها و درست کردن این فایل ها
چه محصولات و چه دانلودی ها و چه زندگی در بهشت ……
هر روز آتش میزنید در عود وجود ما
تا بوی خوشش هم به مشام خودمون برسه
و هم جهانی از بوی خوشش مست بشه …
استاد نازنینم
شمس من
رفیق لحظه لحظه های بی نظیر این روزهای زندگی من
عاشقتم و برای همه چیز سپاسگزارم و سپاسگزارم و سپاسگزارم
حمید نازنین ممنون ازت که با اون لحن الهی و کلماتی که جاری کردی که برآمده از اون وجود الهی نازنین و خداجوت بود
سبب شدی که این کلمات بر وجودم جاری بشه و من بنویسمشون
حمید عزیز این پیدا کردن خدا در وجودمون
این احساس ناب توحیدی
حالا هر کدوممون به قدر ظرفمون و مدارمون …
فکر میکنم حس مشترک همه دوستان الهی تو این گلستان الهی باشه
و این حس زیبای اتصال
از هر خونه و ماشین و رابطه ای بالاتر ه به نظر من
و البته که این حس اتصال و متصل بودن و احساس خوش
نتیجه طبیعیش باعث ورود
همه نعمت های ظاهر و باطن
مادی و غیر مادی
تو زندگیمون میشه
و زندگی در بهشت رو تو همین دنیا
تو همین کره خاکی
میتونیم لمسش کنیم و احساسش کنیم
تا انشالله در جهانی دیگر و فرکانس دیگر هم
بتونیم این مسیر الهی زیبا رو ادامه بدیم
خدایا
پرودگارا
خدای زیبا و مهربان من
کمک کن …
کمکمون کن
تو این حال خوش مستی از باده های نابت
بمونیم و احساسمون رو خوب نگه داریم
و از این احساس بودن در لحظه
.و این نعمت وجود
لذذذذذذذذت ببریم …
خدایا به استاد عزیز نازنینم طول عمری همراه با سلامتی و زیبایی
و دریایی از نعمت ها عطا کن
تا هموراه از اون نور الهی وجودش مست و سرخوش باشیم
الهی آمین
خدیا شکرت برای شنیدن و نوشتن برای این فایل الهی ….
خدایا عاشقتم ….
سلام و درود بر شما برادر عزیزم
آقا مجتبی عزیز
سپاسگزارم از لطف و محبت شما
شما بی نظیری خودتون رو در من میبینید برادر عزیزم
و سپاسگزارم برای پیام محبت آمیز شما
و ممنونم برای توجهتون به نوشته من
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
سلام بر پرسیلا عزیز
خیلی خوشحالم و باعث افتخار من هست
که عزیزانی مثل شما کامنت های من رو میخونن
و خیلی خیلی بهم انرژی میده نوشتن در این سایت الهی
با وجود محبت های بی نظیر همه شما گل های این گلستان الهی
خداروشکر میکنم برای بودن و نفس کشیدن در این باغ رویایی
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
سلام بر پرنسس الا عزیز
سلام بر تندیس و سنبل محبت در این باغ الهی
کلمات من ناتوانند از قدردانی کردن از لطف و محبت همیشگی شما
که من میبینم این لطف و محبت رو با یک عشق الهی
نثار همه بچه های سایت میکنید
و چقدرررررررررررررررررر
این احساس ناب و این مهربانی الهی رو در شما تحسین میکنم
و به قول استاد عزیزم
انشالله که خدا به ماهم بده …
امیدوارم تو این حال خوش توحیدی
تو این احساس بی نظیری که توش هستید
پیوسته باشید
و پله پله بالاتر هم برید و لذت ببرید از این گوهر مهربانی نابی که در وجودتون هست
همه آرزوهای خوبی رو که میشه آرزو کرد از الله یکتا براتون آرزو میکنم
سلام بر کاتارینای عزیز
سپاسگزارم از لطف و محبت شما
قطعا همه ما که تو این باغ الهی و دور خورشیدی مثل استاد عزیزمون جمع شدیم
هممون یک احساس مشترک داریم
و اون پیدا کردن الله درونمون هست
شاید شکل ها و شیوه هاش فرق کنه
شاید اصلا ظاهرش این بوده باشه که برای یه رابطه خاص و یک خونه خاص و ….
اومدیم تو این مسیر
ولی از اونجا که استاد نازنینمون
استاد قانون توحید هست
قطعا ریشه این کشش ما به این باغ الهی
همین داستان توحید و شناخت خداوند بوده
و چقدر زیبا گفتید
که چقدرررررررر آروم تر شدیم
ان شالله که آروووووووووم تر هم بشیم
و بتونیم مدارها رو یکی یکی طی کنیم
به امید الله یکتا
بهترین ها رو براتون آرزومندم
سلاو درود
بر شما و این نام زیبایی که انتخاب کردید
خدایا شکرتتتتتتتتتت
یعنی نگاه کردنش هم به آدم حس خوب میده
ممنونم برای لطف شما
اعتبار زیبایی این اشعار میرسه به بندگان خوب خدا
سعدی
حافظ
عطار
مولانا
و ….
که هر کدام تو زمان خودشون
پیامبر توحید و شادی بودن برای مردمان هم عصرشون
مثل کاری که استاد عزیزمون تو این زمان دارن انجام میدن
امیدوارم از جنس نامی که انتخاب کردید بشید
و غرق در شکر گزاری باشید
که همین شکرگزاری
فقط خود الله میدونه چه برکاتی درونش نهفتست ..
شاد و سلامت و ثروتمند و غرق در شکر گزاری باشید ان شالله
سلام و درود بر آزاده عزیز
آزاده جان همون حرکت کردن
همون خوندن نماز های مستحبی
خوندن دعاهای مختلف
اینو برای خودم میگم
که این راه ها رو رفتم و درست متوجه شدید
الان میفهمم که برای من لازم بوده
برای تکاملم
برای پیدا کردن راه
و مثل شما تو این یک ساله
تازه احساس میکنم که اومدم تو جاده اصلی
و اول جاده ام
و میخوام از خدا مدد بگیرم که بتونم با لذت این مسیر الهی رو طی کنم
دکتر الهی قمشه ای عزیز دل
اولین کسی بودن که تو ذل اون همه تردیدها و سرگشتگی ها
من رو هدایت کردن با حرفاشون
و بعد علامه جعفری
و بعد دکتر دینانی
و بعد مولانا
و کلی کتاب و سخنرانی و …..
و حالا استاد
که هر چی شاگردی این استاد رو میکنم
سیر نمیشم و هر روز از روز قبل مشتاق تر میشم
و همه اون کارهایی که من و شما و همه بچه ها قبلن انجام دادیم
نه تنها در نظرم بیهوده نبوده و نیست
بلکه اتفاقا همون حرکت کردن و طلب کردن باعث شده که اینجا باشیم
چون اونا ادا نبود
اون لحظه فکر میکردیم اینطوری میتونیم به خدا نزدیک تر شیم
و بعد به سبب همون حرکت
کم کم هدایت شدیم به این باغ الهی
به قول حضرت مولانا
یار دوست دارد این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی ….
امیدوارم این مسیر زیبا رو به آسانی و لذت
منزل به منزل
کوی به کوی
طی کنید و لذتش رو ببرید