مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
الگوهای مناسب نه تنها خواسته های مناسب را شکل می دهند بلکه باور به امکان پذیر بودن را در ذهن ما می سازد؛
هدف از الگوبرداری؛
عمل به فرمول “چطور از این بهتر؟!”
مخرب ترین فرکانس، فرکانس احساس گناه است؛
طبق قانون، چیزی به نام ” فرصت فقط یک بار در خانه ات را می زند” وجود ندارد. همیشه فرصت های بهتر هست؛
چرا خداوند کلمه حزن را در قرآن با لای نفی آورده است؟!
منابع:حزن در قرآن | دوره قانون آفرینش
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD427MB27 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن25MB27 دقیقه
سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گرامی.
این فایل در مورد سه موضوع بود .
یکی ایجاد خواسته ها .
دوم حزن در قرآن.
سوم اینکه چ جاهایی زود متوجه ی مسیر درست شدیم وچجاهایی با سیلی خوردن متوجه شدیم که به مسیر بر گردیم .
در مورد موضوع اول ،منم باید بگم که انصافا هرچی در مورد دیدن زیبایی ها وتوجه کردن به اونها بود رو از سریالهای زندگی در بهشت یاد گرفتم .
من کسی بودم که اولا به زیبایی های اطرافم دقتی نداشتم در ثانی اگه میدیدم از تحسین کردن ولذت بردن وسپاسگزاری کردن خبری نبود.
ولی با دیدن سریال زندگی در بهشت انقد به رفتار واحساسات استادعزیز ومریم جون دقت کردم که ناخود آگاه منم یاد گرفتم اولا که به زیبایی های اطرافم دقت کنم .ودوم اینکه حتمن ب خاطرش سپاس خدا رو بگم ومهم تر از اینکه با توجه کردن به جهان اطرافمون ،خواسته های جدیدی در درونمون شکل گرفت .
دیدن سریال زندگی در بهشت باور پذیری ما رو نسبت به دریافت نعمتها وخواسته هامون خیلی بالا برد.
شاید ب ظاهر فک میکردی چیز خاصی نداره اما وقتی با دقت وتمرکز سریال رو میدیدی ،متوجه میشدی که چ پیامها ودرسهای قشنگی توش هس .
که کسی که دنبال پیام ودرس بود دریافتش میکرد .
منم به نوبه ی خودم بگم که تاثیرات بسیار خوبی از این سریالها گرفتم وخیلی تو زندگیم در همه ی زمینه ها بکارم اومد.
ب خصوص اون اوایلی که تازه وارد سایت شده بودم وخیلی چیزا برام گنگ بود .
دیدن سبک وروش زندگی استاد عزیز و مریم جون عزیزتاثیرات مثبتی روم گذاشت .خیلی امیدوارترم کرد.
مقاومتهایی که تو خیلی از باورهام داشتم رو رفع کرد.
خب تو دنیای خودم ندیده بودم بنابراین باور نمیکردم .اما وقتی پی در پی سریالها رو دیدم با نکات بسیار ظریفی آشنا شدم که تو زندگی شخصیم خیلی بهم کمک کرد.
واما در مورد موضوع دوم که حزن بود .باید بگم طبیعتا اینم موضوعی بود که تو اکثر فایلها وجلسات استاد در موردش صحبت شده .
چیزی که ما رو به احساس بد میبره که نباید وجود داشته باشه .
احساس بد اتفاقات بد.
احساس خوب اتفاقات خوب .
جملات کلیدی و اساسی قانون جهان !
که در این قسمت در مورد حزن که احساس بسیار مخرب وبدی هستش صحبت شد.
هیچکس غمیگن بودن وناراحت شدن رو دوست نداره.
اما چیزی که متوجه شدیم اینه که خیلی جاها ناآگاهانه خودمون غم رو به زندگیامون دعوت میکنیم .
واین خیلی جالب نیست .
حالا میگیم درگذشته چون با این قانون آشنا نبودیم اشکالی نداره. اما حالا چی ؟!!!
حالا که آگاهانه میدونیم که بودن در غم واندوه ،بودن در احساس بد اونم به هر دلیلی که دلیلش مهم نیست وقابل توجیه برا جهان نیست نباید باشه چون منجر به وقوع اتفاقات بد دیگه ای میشه !
اینجا دیگه اگه بخاییم به این احساس ادامه بدیم واقعا مسخرس!
بله میتونه طبیعی باشه وقتی اتفاقی میفته ،ناگهان جا بخوریم وسریع ناراحت بشیم .چیزی که مهمه اینه که باید خودمونو از اون حالت بیرون بیاریم و همیشه گوشه ی ذهنمون باشه که بیا و راه دیگه ای انتخاب کن که از این حالت بیرون بیایی .
عزیزم این راه کمکی بهت نمیکنه واتفاق خاصی بوجود نمیاره.
عزیزم به قضاوت کسی توجه نکن .بیا ببین چ کاری درست تره ،همونو انجام بده .
بیا احساستو به هر طریقی که میتونی بهتر بکن .
تو قدرت و تواناییشو داری .
اگه نمیدونی چکار کنی بیا از خداوند هدایت بطلب .
وقتی ذهنمون رو سمت مثبت جهت دهی میکنیم حتمن خداوند در مسیر درستری هدایتمون میکنه واز اون احساس بد بیرون میاییم.
مشکل اینجاس که گاهی آگاهانه به اون احساس بد، ادامه میدیم چون به توجیهات درونمون پر وبال دادیم .
که خداروشکر هرروزی که میگذره بیشتر متوجه میشم وبیشتر درک میکنم که نباید تو احساس بد بمونم .
دقیقا به خودم یادآوری میکنم که توجیه ومنطق تو مهم نیست و جهان چیزی از تو نمیپذیره .
خدای تو احساسی نیست که الان به خاطر این اتفاق ،دلش برات بسوزه.
اتفاقات وتجربه های گذشتمو به یاد میارم که وقتی ب مدت طولانی تو احساس بد موندم چ بلاهایی سرم اومده وچقدر خودمو اذیت کردم .
چقد ارزشهای خودمو زیر سوال بردم .
ودر آخر چ آسیبهای روحی و روانی وحتی جسمی ای که به خودم وارد نکردم .
واین که احساس لیاقت رو در خودم میکوشتم .
پس دیگه نمیام به اون روش ادامه بدم .
وسریع مچ خودمو میگیرم .
امروز به خودم واحساساتم بیشتر بها میدم چون خودمو بیشتر دوست دارم .
چون از ارزش و قدر ومنزلت خودم بیشتر مطلع هستم .
امروز میدونم که با ارزش قائل شدن به خودم ونبودن در غم وناراحتی وکمتر خشمگین وعصبانی شدن ،بهتر از خودم مراقبت میکنم .
امروز صبور بودن و بزرگ شدن و روشنفکر شدن و به بلوغ فکری رسیدن خودمو بیشتر حس میکنم .
میدونم که همیشه ودر همه وقت نیاز به کسب آگاهی دارم وتا وقتی که به این مسیر ادامه میدم ودنبال کسب آگاهی وتغییرات خودم هستم خداوند کمکم میکنه تا آرامش داشته باشم.
وگرنه باز به زندگی قبل بر میگردم که دلم نمیخاد اون روزا تکرار بشن .
وقتی استاد این قانون رو در قرآن هم پیدا کردن ،طبیعتا باور پذیری ما رو بیشتر کردن .وما امروز میدونیم که خدا هم دوست نداره ما تو غم واندوه بمونیم .
باید یاد بگیریم که احساساتمون رو کنترل کنیم .تو دنیایی که زندگی میکنیم هیچ چیز ارزش غصه خوردن نداره چون فانی و زود گذره!
بایدمدام ورودیهای مناسب بدیم تا غرق غم واندوه نباشیم .
واما موضوع سوم که من هردو تجربه رو داشتم .
هم طوری زندگی کردم که خودم به فهم ودرک خوبی اززندگی رسیدم هم جاهایی بوده که انقد پافشاری کردم تا جهان سیلی خودشو بهم زده وبعد من متوجه ی مسیر اشتباهم شدم .
تو زمینه ی مالی وروابط عاطفی وحتی روابط با دیگران از این ضربه ها خیلی به خودم زدم وسیلی های زیادی از جهان خوردم .
فقط تو زمینه ی سلامتی از اول بلد بودم با افکار وباور های درست از خودم مراقبت کنم .
بقیش دیگه کلا بد عمل کردم .
درسته الان با گذشته خیلی فرق دارم .
متاسفانه از اولشم مدلم اینجوری بود که باید درد میکشیدم تا بعد متوجه میشدم که چطور باید عمل میکردم یا عمل بکنم .
تمام راهها رو با دید وعقل خودم پیش میرفتم بعد که به بن بست میرسیدم ،تسلیم میشدم .
فک میکنم از بس قود و یه دنده بودم این بلاها ب سرم میفتاد.
خداروشکر از اون مرحله ی قود بودن پایین اومدم وتو امورات زندگیم زیاد به خودم تکیه نمیکنم ینی از خداوند بیشتر درخاست کمک میکنم تا طبق هدایتی که میشم پیش برم .
اینطوری هم آرامشم بیشتره هم نگرانی هاوترسهام کمتره .
وکمتر با چالشی مواجه میشم .
دیگه باور دارم اگه اتفاقی هرچند ناجالب برام بیفته حتمن درس یا پیامی داره که اونم باعث بزرگ شدن ورشد کردنم میشه.
خداروشکر میکنم که آموزه های استاد مدام تو سرمون میچرخن واین چرخشو دوس دارم .چون باعث میشن ذهنم از منفیها دورتر باشه .
این روزا ذهنم کمتر آشفته وپریشون حال میشه .وقتیم بشه ماندگاری نداره .با دقت و ظرافت از همه ی جوانب میسنجشم ومتوجه میشم ایراد کار یا ضعفم تو چی بوده که منجر به این احساس یا رفتار نامناسب شده .
وقتی از همه ی زوایا موضوع رو بررسی میکنی کم کم متوجه میشی که اصلا چیزایی که تو فک میکردی که اتفاق بیفته یا ترسهایی که داشتی همه وهمه پوچ وتوهمی بیش نبوده .
بیشتر احساسات ما همین طوری الکی بالا پایین میشه .
ب خاطر یه سری افکار وباور های اشتباهی که تو ذهنمون پرسه میزنه .اکثرن خیالات وتصورات باطل هستن که اگر کنترل نشن ،بیچارمون میکنن.
ولی وقتی کنترل میشن ، بعدش زاویه ی دیدمون عوض میشه بعد آروم میشیم بعد احساسمون خوب میشه بعدافکار و باورهای مثبتمون باعث رفتار وبرخورد و واکنش مثبت میشه .واین چرخه ادامه داره تا وقتی که بر همین اساس پیش بریم.
اتفاقا این هفته یه موضوعی برام پیش اومد که کاملا زاییده خیالات وتصورات خودم بود ومن بقدری ذهنمو درگیرش کردم که اون موضوع برام بزرگ وبزرگتر شد.طوری که احساس خطر کردم .
جالب اینجا بود که دوست نداشتم با کسی در میون بزارمش وبا کسی مشورت نکردم .یه روز کامل تو فکرش بودم وقتی دیدم داره بیخود وبی جهت حالمو بدتر میکنه ویه شبانه روز ب خاطرش بی خوابی کشیدم به خودم اومدم گفتم ناهید کجایی ؟چکار داری میکنی ؟
اومدم خیلی با حوصله همه جوانب اون موضوع روصادقانه با خودم مرور کردم .چیزی که بش رسیدم این بود همه اونا میتونستن تصورات باطل من باشن وواقعی نبودن .
در واقع خودم تو ذهنم از کاه کوه ساخته بودم .
خداروشکر وقتی ذهنمو جهت دهی کردم ،حالم خوب شد.دوباره انرژیم اومد سر جاش .شاد وخندون رفتم باشگاه .ازاون جا با انرژی صد برابر توپ تری به خونه برگشتم و…..
شب که سرمو گذاشتم رو متکی ،گفتم خدایا ممنونم ازت. خدایا شکرت .خدایا مرسی که نزاشتی من تو اون حال بمونم .
ممنونم ازت که منو از اون حال در اووردی .
میشد ادامه دار باشه وخشم درون من شدت پیدا کنه ومنجر به بروز رفتارهای ناجالبی بشه .
اما کنترل کردن ذهن ودادن ورودیهای مناسب واقعن حال آدمو تغییر میده اصلا نگاهتو عوض میکنه .
ممنون وسپاس از استاد عزیز که ما رو تو این مسیر راهنمایی وارشاد میکنن .
بی نهایت از خداوند واستاد عزیزم سپاسگزارم که دیگه مثل گذشته نمیمونم تو غم واندوه وغصه!
استاد جونم عاشقتم خیلی دوستت دارم .