گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 4

198 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هستی گفته:
    مدت عضویت: 1515 روز

    سلام به خداوندعزیزم استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم❤

    اول از همه خداوند رو شکر میکنم بابت لطف و موهبتی که به من داشته و باعث شده با استاد عباسمنش عزیزم آشنا بشم❤

    چقدر گریه کردم الان دو روزه دارم گریه میکنم نمیدونم چم شده انقد این دوتا فایل (فایل ۱۷ و ۱۸ گفتگوی استاد با دوستان) منو تحت تاثیر قرار داد هم گریه ذوق و خوشحالی بود که دارم اینهمه موفقیت بچه ها رو میبینم و میشنوم و اینهمه خیر و برکت و لطف خداوند و هم گریه که چرا زودتر با استاد عزیزم آشنا نشدم و قدم تو این راه قشنگ و پر از خیر و برکت و ثروت و سلامتی بردارم.با دیدن این فایلها واقعن به خودم قول دادم و مطمئنم در این مسیر سریعتر از اونچه که فکرشو میکنم به خواسته هام میرسم هر چند که به قول استاد عزیزم هم در مسیر هم باید لذت برد و من عاشق ابن مسیر سبز شدم خدایا سپاسگذارم 🤗

    اصن حالم عجیب شده..چقد خوبه که الان چند روزه تا فکرای زیاد به ذهنم حمله ور میشن با خودم همش تکرار میکنم که ذهنت و کنترل کن چقد تکنیکی بودن این مسیر و دوست دارم در عین سادگی چقدر ظریف تکنیک داره چقدر قشنگه و همش احساس خوب به آدم میده که انگار یکی هست که یه شمع گرفته دستش و تو رو داره با خودش تو یه مسیری میبره که هر چی میری به اون شمعه کمتر احتیاج هست و به نور نزدیکتر میشی و پر از نور و عشق الهی همه وجودت و میگیره استاد عزیزم راهنمای عزیزم و فرشته ای که خداوند مهربونم شمارو برای ما فرستاده و شما رو وسیله شناخت بهتر خودمون قرار داده مرسی که هستید مرسی که انقدر با عشق و بدون منت هستید مرسی که انقد خودتون هستید مرسی که انقد ماهید که واقعن آدم باهاتون انقد راحت هست و میتونه انقد راحت با چیزایی که میگید و راهنمایی هایی که میکنید انقد رها باشه و حرفتونو باعشق گوش بده و با عشق انجامشون بده ❤

    براتون از خداوند مهربون و عزیزم نور و عشق الهی رو میخوام در کنار عزیزدلتون و بهتربنها تو ثانیه به ثانیه های زندگیتونو ار خداوندگار عشق خواستارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    وحیده اکرامی فر گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستانم

    چقدر احساسات قشنگ دوستانم رو دوست دارم، چقدر با حرفهاشون و احساساتشون اشک میریزم، و چقدر ستایشتون میکنم. دوستان عزیزم،

    و البته که وقتی معلم و استادی بینظیر داشته باشیم باید اینطور باشه و غیر از این نیست

    استاد در مورد سریال زندگی دربهشت من واقعا هر بار میبینم کلی باور در من شکل میگیره و کلی از رویاهام رو میبینم که میتونه واقعی باشه و چقدر دوست دارم و لذت میبرم از زندگی شما و مریم جان، و چقدر الگو میگیرم ازتون

    وااای خانواده دکتر ارنست، مهاجران، بی خانمان(پریل) اینا کارتونهایی بودن که کلی الگوی زیبا برامون ساختن و هنوز خیلیاش برام جز رویاهامه، و چقدر زمان ما این برنامه ها عالی بودن

    و الان هم هر روز به سمت نزدیک تر شدن به رویاهام هدایت میشم

    این نکته که قبل از اینکه جهان مجبورمون کنه خودمون دنبال تغییر باشیم رو قبول دارم چون من بعضی وقتها واقعا مجبور شدم تغییر کنم، با سختیها و اتفاقات تلخ، گاهی دردناک بودن ولی بعدش فهمیدم باید تغییر کنم و تغییر کردم

    در مورد احساس گناه من خدا رو شکر میکنم از استاد عزیزم یاد گرفتم خودم رو سرزنش نکنم، دوسال تو شغلی فعالیت داشتم که در آخر چون نتیجه دلخواهم رو نگرفتم با جرأت کنار گذاشتم و با اینکه دیگران خواستن سرزنشم کنن و بهم حس گناه بدن ولی گفتم هر مسیری که انتخاب میکنیم برامون درسهایی داره منم درسهای این مسیر و یر میدارم و بقیه اشو کنار میزارم و دیگه نه خودم رو سرزنش کردم نه احساس گناه داشتم برای همین خیلی زود خداوند منو به مسیر زیباتر و قشنگتر هدایت کرد

    من شاکر خداوند مهربانم هستم و دستان قدرتمندش، استاد عزیزم که اینقدر زیبا مارو راهنمایی و هدایت میکنن

    من بعد یکسال کار کردن با استادعزیزم حالا خیلی خوب مفهوم هدایت رو و احساس خوب و بد رو میفهمم و هر کجا بهش گوش دادم بهترین اتفاقها برام افتاده مثل امروز که به سمت این فایلها هدایت شدم و چقدر درس داشت برام

    خدایا شکرررررت خدایا سپاسگزارم

    ممنونم استاد جان عاشقتونم و بمونید یرامون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    بنام خداوند هدایتگر وهاب

    سلام به استاد نازنینم و مریم بانوی خوشگلم و سلام به همه دوستان الهی سایت

    خدا رو شکر می کنم که باز هم شنیدن آگاهیهای ناب این فایل الهی رو نصیب و روزی من کرد.استاد وقتی دوستانم میان و با شما صحبت می کنن و بغض می کنن همش با خودم میگم واقعا حق دارن. منم اگه اونجا بودم اینقدر خوشحال میشدم که فکر کنم از اول تا آخر با اشک حرف میزدم اینقدر که این فایلها حسش خوبه، اینقدر که بچه ها با احساسات پاکشون از مرشد و استادشون تشکر می کنن، و اینقدر که شما عاشقانه با بچه ها صحبت می کنین واقعا نمیشه اونجا بود و بغض نکرد، اینقدر که شما زندگیا رو متحول کردی استاد جونم، اینقدر که من و بچه های سایت با درسهای شما تغییر کردیم،😭

    استاد عزیزم اینروزا هر بار که دارم یه فایل ازتون گوش می کنم مدام تحسینتون می کنم بخاطر این نوع نگاهتون به دنیا و مسایلش، به اینکه همش دنبال چرا بودین،

    چرا اون فلافلی درآمدش بیشتر از بقیه س؟

    چرا بعضیا پولدارن و بعضیا فقیر؟

    چرا آدمهایی که به ظاهر نشانه های ایمانو دارن حالشون خوب نیست و هزاران چرای دیگه که شما از خودتون پرسیدین و دنبال جواب بودین و خدا هم هدایتتون کرد به بهترین و زیباترین و جامعترین و کاملترین جوابها و کتاب قرآن. قرآنی که برای ما دکوری خونه هامون بود و روشنی هر خونه و نشانه مسلمونی، اما شما ازش قوانینی رو پیدا کردین که هیچ کسی تا قبل شما نفهمیده بودشون.

    استاد منم مثل آقا حمید خیلی دوست داشتم خداشناس باشم، البته فکر کنم بیشتر دوست داشتم تو اون با خداییه بیشتر مورد تایید و مورد توجه باشم تا دنبال اصل خدا بودن، دوره قرآن هفتگی داشتیم و همش سعی می کردم به بهتربن و صحیحترین شکل قرآنو بخونم، خیلی هم تلاش میکردم با لحن عرب بخونم تا ثوابش چند برابر بشه😁 حرم میرفتم و فکر میکردم مثلا اگه چند ماه بگذره و حرم نرم امام رضا و خدا قهرشون میاد و همین یه ذره نعمتی که تو زندگیمون هست رو ازمون میگیره🤐 چادر میپوشیدم که مثلا چادریا باایمانترن و هر کی یه لاخ موهاش دیده بشه از همون یه لاخ تو جهنم آویزونش می کنن، و کلا پر بودم از قضاوت و حرص و احساس گناه و شرک و یه خدای عوضی داشتم که فقط ترازو دستش گرفته و صبح تا شب مشغول حساب کتاب عمل من بود تا ببینه به کدوم نمازم نعمت بده و به کدوم ختم قرآنم برکت بده به زندگیم، ولی هیچوقت هیچ نتیجه ای ندیدم که ندیدم، و جالبه فکر میکردم حتما از ته دل گریه نمی کنم یا حتما کم شیون و‌زاری می کنم یا چون فلان جا تو فلان مراسم عزا خندیدم مورد خشم و غضب خدا بودم،

    واااای استاد چه زندگی سیاهی داشتم😭😭 و شما با من چه کردی استاد جونم، خدا دید دارم اشتباهی دنبالش میگردم، دست منو گرفت و گذاشت تو دست شما و گفت برو دنبال همین سید حسین،😭

    آره هر چی رو شنیدم اولش مغزم هنگ میکرد و باهاش می جنگید اما قلبم با تمام وجود می بلعیدش، چون به قول خودتون از. جایی اومده بودم که همه این آگاهیها هست و شما فقط داری بیادمون میاری، و همین یادآوریها بود که باعث شد با تمام تمام وجودم قبولت کنم استاد جونم و شما بشین الگوی زندگیم، یه الگوی تمام عیار دوست داشتنی که توحید رو برام معنی کرد و تازه نمیگه من دیگه آخرشم و هنوزم میگه من خیلی جای کار دارم. تو خیلی جاها خوب عمل کردم و به اندازه ای که عمل میکنم نتیجه گرفتم…

    استاد فایل حزن در قرآن و چه کسی مالک توست و توحید عملی ۵ فایلهایی بود که اوایلی که اومده بودم تو سایت وقتی شنیدمشون منو دگرگون کرد، واقعا هر چی از این سه تا فایل بگم کمه، البته اون موقع اندازه الان نمیفهمیدم ولی بهمون اندازه بهم ریختم، انگاری یکی با پتک زده بود وسط سیمان بتونی مغزم، هر چی این ذهنه تلاش میکرد ترکها رو پر کنه باز قلبم بیشتر میرفت دنبال همون یه ذره نوری که از لابلای اون ترکها میتابید. و هی با گوش کردن به فایلهای شما اون نوره قویتر و قویتر شد تا دیگه من شدم مرید استاد عباسمنش و به قول آقا امین شما شدین شمس ما و ما هم تشنه لبان به دنبال شما، و فقط و فقط میتونم بگم استاد عاشقتم و از خدا میخوام هر روز و هر روز تو این مسیر توحید قدرتمندتر بشین چون همونجوری که گفتین و تابحال من یه ذره شو درک کردم توحید همه چیه.. و نمیدونم چجوری بابت این سایت و این استاد و این دوستان الهی شکر خدا رو بجا بیارم😭

    استادجونم بابت تک به تک لحظه هایی که فایل درست کردین، سریال زندگی در بهشتو فیلم گرفتین و چشمهای ما رو به روی نعمتها و ثروتهایی که میشه داشت باز کردین سپاسگزارم ازتون و دستهای مریم مهربونم رو از همینجا میبوسم، من سفر به دور آمریکا رو نبودم و هنوز نتونستم کامل ببینمشون ولی خدا رو شکر از اول سریال زندگی در بهشت بودم و میدونم این سریال با من و نحوه نگاهم به دنیا چه کرده، چه بی لیاقتیهایی رو ازم گرفته و بجاش چه خواسته هایی رو درونم بوجود آورده، دقیقا همونجوری که شما گفتین و همونجوری که شما خواستین، استاد جونم منم تقریبا همسن شمام متولد ۵۹ ، و عاشق همون سریال دکتر ارنست و بچه های کوه آلپ و هایدی بودم و تو دوران بچگیم آرزو میکردم یه کلبه داشته باشم، اما اون باور نمیشه، اون عدم احساس لیاقت و اون بزرگ شدن با افکار و باورهای بزرگترامون باعث شد اون رویاها تو همون دوران بچگی مدفون بشه و حتی بهش فکر هم نکنم و بپذیرم زندگی همین بدبختی و سختیه، همینیه که دارم و خیلی باید جون بکنم تا یکم بهتر از این بشه، اما با سریال زندگی در بهشت بود که دیدم نه،میشه یه جور دیگه زندگی کرد، میشه با همین آدمی که تو زندگیمه روابط عاشقانه داشت، میشه با همین شغلی که دارم ثروت ساخت، میشه یه نفر مثل من هم چند تا خونه داشته باشه هم چند تا ماشین ، هم آزادانه سفر کنه و هم خیلی راحت پول دربیاره، میشه همه خوشیهای دنیا رو با هم تجربه کرد، اگه باورهامو درست کنم، و دارم نتیجه این میشه ها رو یواش یواش تو زندگیم خلق می کنم، و این فقط از برکات وجود استاد نازنینمه که بهم گفت هدایتهای خدا رو دنبال کنم، گوشهامو تیز کنم برای شنیدن صدای قلبم، چشمهامو باز کنم برای دیدن نشونه ها و دنبال کردنشون و مطمئنم هر روز بهتر و بهتر خواهم شد. به امید الله بی همتا🙏🙏😍😍😍

    خداوندا هدایتم کن چون من به ذره ذره هدایتهای تو محتاجم⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    Amir گفته:
    مدت عضویت: 2582 روز

    سلام.

    این سری فایلها واقعا خیلی خوبن و آدم چقدر یاد میگیره از تجربیات بچه ها مخصوصا وقتی توضیحات استادم میاد روشون خیلی مسائل روشنتر و با جهت دهی درست تری تبیین میشن که این خودش یه اتفاق عالیه واقعا.

    من تو کلاب هاووس نیستم اما یه تجربه ای از تغییر کردن داشتم و دوست داشتم با شما در میون بزارم.

    تجربه من برمیگرده به یه رابطه عاطفی ناموفق که باعث شد برم تو وادی افسردگی که دلیلشم برمیگشت به وابستگی شدیدی که داشتم توی اون رابطه و فکر میکردم عشقه.

    من وقتی یواش یواش اوایل که افسردگیم شروع شده بود ریه هام افتادن به خش خش و گاهی موقع نفس کشیدن صدای خش خش میدادن هرچند که نفسه راحت میومد و‌ میرفت. بعد از مدتی که من با اراده ی فولادی😉 افسردگیو ادامه دادم این خش خش های گاه به گاه تبدیل شدن به تنگی نفس های گاه به گاه و بعد هم بیشتر شد تعدادشون، بعد با ادامه عزتمندانه در همون مسیر قبلی وارد حوزه سیگار و مشروبات کم کیفیت الکلی هم گردیدم و احاطه شدم با افرادی مثل خودم، خب تدریجا دندونهام داغون شدن، جوری که خجالت میکشیدم بخندم چون اوضاع سلامت دندونامم به هم ریخته بود، اعتماد بنفسم زیر صفر اومده بود و از اون اسپری هایی که افراد مبتلا به تنگی نفس استفاده میکنن دیگه باید تو‌ جیبم حتما میداشتم، اوضاع رابطم با خانواده و دوستان روز به روز بدتر میشد، هرجایی میرفتم کار گیرم نمیومد و خب دلیل همه این بدبختی ها و جهنم خودساخته، اون احساسات منفی، احساسات عدم لیاقت، عزت نفس داغون در حدی که من اغلب خودمو کمترین میدونستم در مقایسه با هرکسی و هر جایگاهی. در حالی که قبل از وارد شدنم به وادی افسردگی اصلا اینطور نبودم و اعتماد بنفس خوبی داشتم. و یواش بواش رسیده بودم به راه حل خودکشی و واقعا بصورت جدی داشتم بهش فکر میکردم و یواش یواش داشتم وارد مدارش میشدم، چرا که یکبارم قرص برداشتم که بخورم و تا لب دهنم آوردم و بعد ترسیدم و منصرف شدم، میخام بگم اگه ادامه میدادم الان با موفقیت خودکوشی ام کرده بودم احتمالا😅.

    خب آدمی رو تجسم کنین با این ویژگی ها که روزی ۲ پاکت سیگار میکشه، خیلی از اوقات دوست داره مست کنه، اونم با مشروبات بی کیفیت و واقعا خطرناک و تو همه حوزه ها همه چیزش داغونه. و این پروسه از شروع تا نقطه اوجش ۱/۵ سال طول کشیده بود.

    یه روز که خیلی سیگار کشیده بودم نمیدونم شاید ۳ پاکت کشیده بودم، سر درد شدیدی داشتم، و نفسم بیرون نمیومد، طوری که تمام عضلات بدنمو باید بکار مینداختم تا اون اکسیژنو وارد ریه هام بکنم و خارجش کنم، توی رختخوابم دراز کشیدم و واقعا داشتم میمردم از شدت درد و سختی تنفس که اونجا بخودم گفتم دیگه بسه، من داشتم با سرعت بالایی توی یه چاه به سمت قعر چاهی که خودم میکندم سقوط میکردم و نشانه های جهان رو نگرفته بودم که اولش با یه صدای خش خش ساده بهم آلارم میداد که داداش اشتب میزنی، و رسیده بودم به جایی که منو انداخته بود رو زمین و‌ داشت خفم میکرد که بابا داری اشتباه میری بیدارررر شووووو. و من بلاخره بیدار شدم، شاید در یک قدمی خودکشی من بیدار شدم. و همونجا با خودم گفتم من باید تغییر کنم، باید سیگارو‌ ترک کنم و یه اراده ای در من شکل گرفت هرچند کم رنگ اما مثل آتیش زیر خاکستر که میخواست شعله ور شه و‌ تبدیل بشه به یه آتیش بزرگ فقط خوراک لازم داشت.

    وقتی من تصمیم به تغییر گرفتم بعدش با شما آشنا شدم و البته تغییرات من تدریجی و بمرور رخ دادن، چن بار سیگار رو ترک کردم اما دوباره برگشتم و هی کم تر شد مصرفش و یروز دیگه کلا قطع کردم، مشروبو دیگه اصلا احساس نیاز نکردم بهش و جوری ام که الان اگه فقط بوی مشروب بخوره به دماغم حالم بد میشه، چه برسه که بخام بخورم. الان فکر میکنم ۲ یا ۳ سال هست که بطور قطع سیگار و مشروب رو ترک کردم. و اصلا ربطی به اون آدم قبلی ندارم. دندونامو درست کردم، عشقمو و مسیری که دوسش دارم رو پیدا کردم، دوستان فوق العاده ای دارم که همشون افراد آگاهی هستن و بقول معروف هم فرکانس و هم فازیم، ترس خاصی ندارم، خط قرمزم نا امیدیه، و عاشق خودم، خدا و زندگیمم. از جهات سلامتی، عزت نفس، روابط خیلی نتایج عالی گرفتم و هر روز هم روی خودم کار میکنم تا بهتر بشم غز نظر مالی هم هنوز تکاملم طی نشده و با اینکه بی پول نبودم هیچوقت ولی هنوز اون نتایج عالی ای که بچه ها گرفتن رو‌ صادقانه من نگرفتم خب دلیلشم شاید برمیگرده به اینکه ۸ ماهه وارد حیطه ی مورد علاقم شدم و خیلی مهارتها باید کسب میکردم و خیلی هم هزینه مالی و زمانی کردم براشون که هزینه نبودن سرمایه گذاری و عشق و حال بوده.

    خلاصه تجربه من تغییر کردن داشت اما شاید خیلی دیر که البته میتونست خیلی بدترم باشه که خدا رو شکر نشد، مثلا اعتیاد و کارتن خوابی هم میتونست رخ بده ولی من دیگه تا اون حد نرفتم.

    خدا رو شکر که تونستم تجربمو با شما دوستاب عزیزم در میون بزارم و واقعا بچه ها آدم هیچوقت نباید نا امید بشه از لطف خدا، خیلی ها از قعر چاههای عمیق فلاکت و بدبختی بلند شدن و الان بر فراز قله ها هستن. من که با خودم عهد کردم نا امیدی هرگز و خط قرمززززم نا امیدیه، هر اتفاقی هم بیفته من باید امیدوار باشم چووون خداوند هست، و خداوند برای بنده اش کافیست، واقعا خداوند برای بنده اش کافیست. دوباره ممنون از استاد و مریم خانم عزیز و بچهای گلی که میان تحربیاتشونو میگن و من کلی یاد میگیرم و انگیزه میگیرم. امیدوارم همیشه امیدوار زندگی کنین.

    دوستون دارم فعلا👋🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زینب ماهر گفته:
    مدت عضویت: 2097 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گل عباس منشی

    استاد جان من میخوام داستان هدایتم به سایت و تغییرات و چک و لگدایی که جهان بهم زد رو براتون بگم

    من سال ۹۴ به خاطر خلا های درونیم ازدواج کردم و همسرم چون برای خرید مغازه اش به مشهد میرفت با دوستانش و من خیلی ناراحت میشدم دلتنگ میشدم چن روز گریه میکردم دعوا درست میکردم و رابطه مون تا وقتی خوب بود که کنارم بود و وقتی نبود اوضاع با دعوا و گریه و …..پیش میرفت و خیلی وابستگی شدید داشتم و همسرمم هم از لحاظ حجاب نمیذاشت بدون چادر باشم و یا تنها عمرا نمیذاشت پامو از خونه بذارم بیرون و همینجوری پیش رفت و ما هی دعواهامون و وابستگی من بیشتر میشد تا جایی بود که خانواده ها رو هی با خبر میکردیم و اونا هم نمیتونستن برای ما کاری بکنن و تا اینکه رفتیم خونه خودمون و اونجا هم همین روند بود که بعضی شبا همسرم خونه نمیومد یا ظهر نمیومد و حتی من بدون اون هیچ تفریحی نمیرفتم و فقط میگفتم باید تو هم باشی وگرنه من نمیرم و چند بار همسرم و من هر دو دست به خودکشی زدیم و در این بین من همه اش دنبال این بودم که بفهمم روابط ام رو چجوری خوب کنم و خواهرم هم بهم مشاوره های خوبی میداد و من کلا همیشه حرفاشو قبول داشتم و همیشه هم دلم میخواست برای نماز و روزه و اینا بدونم تا اینکه خدا از طریق خواهرم که اون هم به تازگی وارد سایت شده بود هدایتم کرد و من هم وارد سایت شدم الانکه فکر میکنم به اون موقع میبینم اون روزا من هیچی از اونایی که میخوندم و گوش میدادم متوجه نمیشدم ولی میخوندم و برام جالب بود البته که تکاملمو دارم طی میکنم من از وقتی وارد سایت شدم سعی کردم خودم تنهایی برم بیرون از خونه و ترس از همسرم که نکنه دعوام کنه رو کنار بزارم وکم کم من البته اولا به همسرم نمیگفتم تنها میرم بعد هی کم کم اون فهمید و من بدون ترس رفتم بیرون وسعی کردم وابستگیمو کم کنم و با دوره عشق و مودت که خواهرم بهم داده بود وابستگی من تا حدودی کم شد که من حتی شوهرم میگفت من مثلا جایی نمیام من تنهایی با خانواده ام میرفتم و شبا خواب خیلی راحتی داشتم و ی مدت با خودم خیلی لذت میبردم تفریح میکردم و البته که هنوز ی وابستگی ی جاهایی خودش رو نشون میداد ولی از قبل بهتر بودم و همینجوری هی وابستگی من کمتر شد و من هدایت شدم که مشهد زندگی کنیم و و سعی کردم بدون ترس از بقیه اونجوری که میخوام و راحتم لباس بپوشم و پا بذارم رو ترسام و تنها برم تو شهر بزرگ برم بیرون و خیلی خیلی از قبلنم بهتر شدم تو روابط ولی خیلی خیلی خیلی جای کار داره که بهتر و بهتر بشم و اون چک و لگدا منو ازاد تر و مستقل تر کرد و منو مجبور کرد تغییر کنم و الان باید هر لحظه به خودم بگم هنوز که اوضاع خوبه باز بهترش کن و نزار جهان با کتک تو رو مجبور به تغییر کنه و الان خیلی از ازادیم و مستقل بودنم راضیم و دارم روی نقاظ ضعف شخصیتیم کار میکنم که بهتر بشم استاد و خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این سایت و این راه و خداروشکر که تونستم وضعیتم رو بهبود بدم و خدا کمکم کنه هر روزم از دیروز بهتر و مفیدتر بشه زندگیم .ممنونم ازتون استاد عزیزم خیلی دوست تون دارم عاشق تونم که خالصانه اگاهی هاتون رو در اختیار ما میذارین و دوست دارین جهان جای بهتری برای زندگی بشه .نتایج زیادی ندارم ولی این ارامش این راحت خوابیدنا این کم شدن وابستگی و این ازادی و این کمتر ناراحت شدنا رو حاضر نیستم با هیچ چیز عوض کنم و میخوام این نتایج بزرگتر بشن .ممنونم از شما استاد عزیزم و مریم جان و دوستان خوب سایت و دوستانی که میان و دستاورد هاشونو میگن و منکه خداییش خیلی انگیزه میگیرم و خیلی اگاهی ها یاد میگیرم

    ان شاالله به لطف خدا منم نتایجم بزرگتر میشه و ایفون میخرم و میام استاد از نتایجم براتون تو کلاب حوص میگم .در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    صادق کیانی گفته:
    مدت عضویت: 2699 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    سلام به همه دوستان هم فرکانس

    چقدر زیبا بود صحبت دوستان و‌ چقدر داستان هدایت ماها شبیه به همه،چقدر خوب با گوش دادن به صحبت دوستان الطاف خدا یادآوری میشه،چقدر امروز با حمید جان احساس یکی بودن کردم،چندین بار گوش دادم و گریه کردم که با هر لحظه گوش دادن به حرفاش مهربونی هایی خدا برام تداعی شد و این که این توی این دو ماه گذشته خدا دیگه داره برام سنگ تموم میگزاره،توی زندگیم تا حالا اینقدر آروم نبودم. چقدر استاد در آخر فایل زیبا گفت که ما اگر آماده باشیم خدا به بینهایت طریق ما را هدایت میکنه،وقتی که تصمیم میگیریم به تغییر هدایت‌ها به طرق مختلف بهمون میرسه،استاد گفت من بدون هدایت‌های خدا هیچی نیستم و هیچ چیزی نداشتم،باید اجازه بدیم به هدایت ها و با تکامل بریم جلو

    دیروز با خودم صحبت میکردم و یادم افتاد من خیلی از خدا درخواست کردم که یک استاد و مرشد بهم معرفی کنه،سالها بعد از اون همه کتاب خوندن و عضو بودن در این سایت،حس میکردم من لازم دارم که یک نفر مو به مو راه را بهم نشون بده که این اتفاق بالاخره به طرز معجزه آسایی عید امسال افتاد و قدم اول را خریدم،و الان که بعضی وقتها ذهنم و شیطان با نجواهاش میخواد از مسیر منحرفم بکنه و نجوا می‌کنه که صادق تو چندین ساله داری این حرفها را گوش می‌کنی ولی هیچی نشدی،چندین بار از نظر مالی رفتی به اوج و دوباره با سر اومدی پایین،تا حالا چند بار کارهای بزرگ تجاریت تا مرحله آخر رفته ولی دقیقا توی لحظه آخر همه برنامه هات کنسل شده و دیگه انگار مردم که هیچ خودت هم روی خودت دیگه حساب نمیکنی،تو لب دریا هم که بری دریا خشک میشه،الان میتونم این جواب را محکم بهش بدم که من انگار سال های سال میرفتم باشگاه بدنسازی ولی بدون برنامه کار میکردم،توی یک‌روز هم با عظلات بالا تنه کار میکردم و هم پایین تنه،یک‌برنامه نامنظم داشتم که شاید یکم عظلاتم را ورزیده کرد ولی هیچ اثر مثبت و ثابتی نداشت و تازه انگار یه مربی بدنساز پیدا کردم که خودش یک‌ بدن خوش فرم داره و توی بدنسازی استاد بزرگیه بهم یک برنامه داده و گفته حده اقل باید ۶ ماه این برنامه را انجام بدی و من هم تعهد دادم این برنامه را با تمام وجودم انجام بدم و صبور باشم تا به نتیجه دلخواه برسم پس وقتی من تا حالا داشتم وزنه اشتباه میزدم نباید هم انتظار بهتر از این را هم داشته باشم حتی اگر ۸ سال رفته باشم باشگاه،ولی الان که دارم طبق برنامه جلو میرم دارم احساس میکنم که تغییرات توی وجودم شروع شده،

    توی واقعیت زندگیم ماه پیش چنان ایده ای به ذهنم رسید که دارم انجامش میدم و همین حالا دارم ازش نتیجه میگیرم،ایده ای که از بس برای انجامش ذوق و شوق دارم دیگه خواب هم ندارم وپر از احساس خوبم و دارم به طرز اساسی روی برنامه ای که استادم سید عباس منش عزیز بهم داده عمل میکنم و مطمنم چون خودش با همین برنامه به شرایط الانش رسیده پس من هم طبق همین برنامه به هدف‌هام میرسم که مهمترین قسمت برنامه استاد توحید بود و آماده شدن برای دریافت هدایتها که خیلی توش نقص داشتم.

    از خدا بابت وجودش توی زندگیم ،به خاطر هدایتهاش،به خاطر تمام نعمتهاش که از بارزترین نعمتهاش وجود انسان های شریفی مثل استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان هم هدفم هست سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سیده الهام موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1519 روز

    سلام خدای مهربان و زیبایم

    سلام به آقای عباس منش و خانم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان عباس منش عزیز

    خدایاشکرت بابت این همه زیبایی ها وقتی صبحا باصدای دلنشین پرنده ها بیدارمیشم چقدر لذت بخشه وقتی روی ماه همسرمومیبینم چقدر شیرینه کلی انرژی خوب دریافت میکنم 💞💞خدایاهزاران بارشکر که تومسیر درست هدایت شدم و از تک تک ثاتیه های زندگیم لذت میبرم

    ممنون از آقای عباس منش و همسر عزیزشون🌹💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان دوستداشتنیم❤🌹

    سلام به همه دوستان همفرکانسیم

    خدا رو هزارمرتبه شکر که روز دیگری رو آغاز کردم و چشمم دوباره جهان رو دید ،استاد عزیز الان ساعت ۴ صبح است و خدا هدایتم کرد به سایت وگوش دادن نتایج دوستان عزیزتر از جانم

    چقدر من خوشحال و احساساتی میشم وقتی بچه ها میان با ذوق از نتایجشون میگن باور کنیین استاد گاهی از شادی اشک از چشمانم سرازیر میشه و هزار بار میگم خدایا شکرت که که منو تو چه مسیر زیبایی و با چه انسانهای عالی همسفر کردی

    استاد چقدر شما رو دوست دارم وقتی علی عزیز که از شوق هول شده بود بهش فرصت دادید که آماده بشه و بعد صحبت کنه چه درسهای بزرگی تو همین فایلهای گفتگو با دوستان هست که من مشتاقانه میام گوش میدم که اصلا من کجای کارم یا از نتایج دوستان و حرفهای شیرینشون چه درس و چه نشانه ای لابه لای صحبتهاشون برام هست و از آموزشهای شما چطور تو زندگیم اجرا و عمل کنم برای موفق شدنم.

    یادمه سریالهای دکتر ارنست و بچه های آلپ و …که تو شرایط سخت تونستند شمع بسازند و از روشناییش تو کلبه استفاده کنن،

    انسانها تا به تضاد برنخورن دنبال تغییر نمیرن

    سریالهای زندگی در بهشت خودش درس بزرگی هست برای همه که بقول شما استاد که همچنین جاهایی هست که همه بدونن و خواستشون بشه ،استاد با اینکه من یه خانمی هستم که تو شمال تو طبیعت زیبا و کوه و دریا که اراده کنم همه در چند قدمی من هستند دلم بخواد چند دقیقه میرم کنار رودخونه یا دریا و یا کوه ولی هربار میام و قسمتهای زیبای سریال زندگی در بهشتو میبنم باز میگم خدایا شکرت چقدر زیباست هربار تو دلم میگم میشه منم همچین خونه چوبی داشته باشم و یا واحدتون تو برج که عاشق اون ویو سمت رودخونهو منطره زیبا هستم میگم خدایا چقدر عالی میشه منم همچین خونه ای زندگی کنم و لذت ببرم بعد بخودم میگم چرا نمیشه البته که میشه چرا؟!چون شده چون استادم بهش رسیده و این باورمو قویتر میکنه پس میشه 😍✌

    استاد چقدر قشنگ کلمه حزن رو توضیح دادید که همه جا با لا اومده جز یکجا که با شیطان و …اومده که اندوهگین نباشیم و خودمون را با کارهای اشتباهمون سرزنش نکنیم بلکه درس بگیریم و تجربه بشه برامون

    باید تغییر کنیم بقول شما اگه تغییر نکنیم کائنات اون سنگ بزرگو همچین میکوبه تو سرمون که مبهوت بشیم .هر نکته تو این فایلها استاد من یه نشانه میبینم و الهام که تو این مسیر الهی محکمتر گام بردارم و به کمک همون اهرم رنج و لذت استاد تونستم وزنمو که با بسته شدن باشگاهها بدلیل بیماری بالا رفته بود ۱۰ کیلو کم کنم و این باعث شد باورم قویتر بشه و بخودم بگم تو که تونستی وزنتو ۱۰ کیلو با اراده قوی کم کنی پس میتونی خیلی کارها انجام بدی یا اینکه استاد زمانیکه من همسرمو در اثر بیماری از دست دادم و به رحمت خدا رفت اوایل خیلی گریه میکردم و شبها بیدار میموندم و افسرده و غمگین شده بودم بعد به ندای درونم گوش دادم و گفت توکه انقدر ضعیف شدی و همیشه اشک میریزی و بعد مریض میشی پس تو مادر خوبی نیستی و بفکر بچه ات نیستی بلند شو و زندگیتو از سر شروع کن تو خدا رو داری و بخاطر خودت و پسرت باید قوی باشی استاد باورتون نشه مرضیه ای که از ترس تا صبح چند بار در خونه رو چک میکرد که قفل باشه هر روز قوی شدم و تک و تنها و بدون حمایت کسی پسرمو بزرگ کردم و همیشه سعی کردم شاد باشم و لبخند بزنم تا اینکه استاد پسرم راهی دانشگاه شد و دوباره تنها شدم و دوباره تنهایی رو تجربه کردم و زندگی برام تیره و تار شد باز به درگاه خدا پناه بردم گفتم خدایا کمکم کن جز تو کسی رو ندارم استاد باورتون نمیشه جهان طوری کمکم کرد که منو هدایت کرد به سمت شما که از صبح تا شب فقط صدای شما تو خونه من بود و شما شدید یارو یاور تنهاییم و با دیدن سریالهای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و ….منیکه اوایل که پسرم به دانشگاه میرفت دچار استرس میشدم که نکنه مشکلی براش پیش اومده باشه یا تصادف و یا ….و هر ساعت زنگ میزدم کجایی ،نهار خوردی و ….الان استاد آرامشی تو دلم خدا قرار داده که میگم خدایا خودت پشت و پناهش باش خودت هدایتش کن خودت حمایتش کن ازت میخوام مراقبش باشی همین 😍

    استاد من این آرامش رو مدیون شما هستم خدا رو شکر در سلامتم و هر روز از شما درس میگیرم و با نشانه ها از خدا کمک میخوام که تو این مسیر الهی با شما همسفر باشم

    همونطور که حمید عزیز با صدای شما از گوشیه یه خانم در کوهنوردی هدایت شد و خدا رو پیدا کرد منم میتونم به بهترین مسیر و آسانترین مسیر هدایت بشم و بیشتر بیشتر به خدا نزدیکتر بشم چون همیشه تو تنهاییم وجودتو حس کردم و صبح و شب بهش صبح بخیر و سب بخیر گفتم و بهش پناه بردم و بعد از خدا هم استاد دستان شما رو میبوسم که مدیون آموزشهای شما هستم که الان زنی قوی هستم و مادری که فرزندی تربیت کرده که خودش وارد این مسیر شده و اونم یک عباس منشی هست و من بوجودش افتخار میکنم که اونم شاگرد این مکتب عشق هست و چقدر من خوشحالم و حس خوبی دارم مادر و فرزند شاگرد شما هستیم استاد که هم من تنهام و آرامش دارم و هم فرزندم هر دو از وابستگی که ینوع شرک هست دراومدیم و اونم دنبال اهدافش هست و شما رو الگوی خودش قرار داده و هر دو یکتا پرستی رو سرلوحه زندگیمون قرار دادیم و هرجا اگه مشکلی پیش بیاد هر دومون میگیم خودم جذبش کردم و خودمونو مسئولش میدونیم و یاد گرفتیم که خودمون خالق زندگیمون هستیم و آموختیم که با احساس خوب اتفاقات عالی خلق کنیم و هر جا اگه شرایطی پیش بیاد و باب دلمون نباشه اونجا میگیم کسی مقصر نیست خودمون درس میگیریم و دنبال راهی برای پیروزی میگردیم

    خدا رو شکر استاد هر دو در سلامت کامل هستیم و در آرامش انشاله خداوند هدایت و حمایتمون کنه که پول و برکت مثل دانه اای باران به زندگی همه بباره به زندگیه ما هم برکت بده ،استاد و مریم جون من این آرامش رو مدیون شما هستم دستتونو میبوسم و سپاسگزارم از این برنامه زیباتون متاسفانه من گوشی آیفون ندارم انشاله بتونم روزی منم شرکت کنم و روزی از نزدیک شما و مریم جونو ببینیم و در آغوش بگیریم که ارزوی منو پسرم هست

    سپاسگزارم استاد و مریم جون 😘😘😘❤❤❤🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1627 روز

    سلام دوستان عزیزم استاد جان مریم جان و همه کسانی که دارید کامنت منو میخونید

    در فایل های سفرنامه زندگی در بهشت و حتی گفت و گو دوستان همیشه کامنت بچه ها اینقدر کامل و جامع هست من خودم نمیدونم دیگه چی بنویسم برا همین بیشتر کامنت میخونم تا بنویسم اما اینبار چون اتفاق عالی برام افتاد میخواستم حتما بنویسم تا بعد ها بیشتر برا خودم درس باشه تقریبا از بهمن 99 هدایت شدم به سایت و دارم روی خودم کار میکنم میخوام داستان خرید ماشینمون بگم مایه ماشین معمولی داشتیم از پارسال خواسته داشتن ماشین خارجی با امکانات و آپشن های متنوع در ذهن داشتم امسال خیلی اتفاقی دیدم یکی از همکارام به یکی دیگه داره در مورد خرید ماشین خارجی شرایطی توضیح میده یه دفعه نظرم جلب شد شد خوب به حرفاش گوش دادم تو دلم گفتم خدایا اگه قراره منم بگیرم این ماشینو خودت به راحتترین راه هدایتم کن همسرم که همیشه با خرید چیزهای جدید خیلی خیلی مقاومت و عکس العمل نشون میداد خیلی راحت راضی شد پولشو همینطور پیش می‌رفت هی خودش میومد و حتی هی اطرافیان همش میگفتن نه نخرین نه نمیشه ولی من ادامه دادم باورتون نمیشه روزی که زنگ زدن بیاین ماشین تحویل بگیرین علاوه بر ماشین یه گوشی موبایل porox3 هم بهمون هدیه دادن خدایااااااا بی نظیرییییییییی

    میخوام رسیدن به این خواستم پله ای بزارم اهرمی بزارم برای بعدی ها من ادامه میدم و به همه آنچه تصور دارم و بیشترش میرسم خدایا بی اندازه شکرت

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    hamidsevgi گفته:
    مدت عضویت: 1780 روز

    به نام خدای مهربان سلام استادعزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان

    استاد بی نهایت سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود شما

    استادم وقتی باهاتون صحبت کردم خیلی حس قشنگی پیدا کردم تا چند روز درونم شیرین شده بود خوش بحال هرکسی که از نزدیک پیشتونه.

    استاد واقعن از تاریکی ها نجات پیدا کردم استاد واقعن معنای سرگردانی تو دنیا رو حس کردم معنای تنهایی رو بی کسی رو بی احترامی رو بی حرمتی رو و اینا همش بخاطر دور شدنم از منبع هستی بود ؛ اینکه خودم نیستم و وجودم تسخیر تاریکی ها شده بود قلبی که خدا درونش نباشه تاریکه سیاهه هیچ راهی درونش مشخص نیست به پوچی میرسه ؛ تغییر از زمانی شروع شد که داشتم خودم رو آماده میکردم برای کوه لنین قرقیزستان و از لحاظ بدنی عالی بودم مثل آب خوردن قله دماوند میرفتم؛ خداروشکر دوستان کوهنوردم اکثرن ثروتمندن سال ۹۷ یکی از دوستام ۷۵۰میلیون هزینه کرد برای اورست آقای ایمان آذیش ؛ این خیلی برام سوال بود میگفتم اخه چطوری کار من که خیلی بهتر از اونه چرا من گیر ده میلیونم برا رهن خونه خیلی تو خودم درگیر بودم از یه طرف هم اصلن خدارو تو دلم صدا نمیزدم چون قبل اون سال ۸۹ تو فروش لبتاب بدهکار بدجور شدم بعد هزار کار دیگه رفتم همش سگ دو زدن بود بعد گفتم این چه خدا زدنیه چرا اینهمه من از لحاظ روحی ضعیفم من اگه خدا درونم باشه باید خیلی قوی عمل کنم چرا اینهمه ضرر؛ بعدش تو پاراگلایدر سقوط کردم خدا یه دردی بهم داد که باعث بشه بشنوم الهاماتم رو ؛ استاد الان فهمیدم که اصلن من تو حزب شیطان بودم خدایی در کار نبوده همه رفتارامو که نگاه میکنم میبینم همه روکش خدا داشتم ولی هدایتگرم شیطان بوده (همون نفس) ؛ برای اولین بار قرانو خوندم(البته اونقدر که شما گفتین قرانو بخونین والا اصلن آدمی نبودم که قرانو بخونم) فقط فارسیش رو؛ استاد میبینم همه وجودم شرک بوده البته همه آگاهی ها بخاطر وجود شما استاد بوده والا منکه هیچ درکی نداشتم ؛ شب و روز اشک ریختم و از خداوند طلب بخشش میکنم

    از خدا میخام که چطور ایمان داشته باشم چطور یکتا پرست باشم چطوری توحیدی عمل کنم خدارو صدا بزنم بخاطر داشتن خودش

    ای خدایی که قدرت بی نهایت دست توست

    ای خدایی که تمام آگاهی هارو داری

    ای خدایی که می دونی من چی میخام

    وتمام راههای رسیدن به خواسته ام رو بلدی

    ای خدایی که تمام قدرت ها دست توست

    من میخام به این هدفها برسم یکتا پرستی توحیدی عمل کردن کسب وکار شخصی خودم رو راه بندازم کسب وکارم رو تو دنیا گسترش بدم

    به من بگو با نشانه ها به من الهام کن به من نشون بده کدوم راه رو برم؟

    یه آگاهی که از قران دریافت کردم سوره عبس وقتی خدا به پیامبر میگه چرا فرق گذاشتی بین نابینا و آدم ثروتمند ؛یه لحظه تو ذهنم یه چراغ روشن شد؛ (شنیده بودم که میگفتن یارو چشم برزخی داره یا مدرنش چشم سوم داره) به خودم گفتم پیامبرش دل آدمارو نمیبینه پس چرا به ما اینارو گفتن ؛ همین دیدگاه چقدر شرک آلوده از آدما میترسیم نکنه الان دل مارو ببینن در حالی که خدا مارو میبینه ؛چقدر همین باور مسخره تو دلم میگفتم اون از دل من خبر داره دیگه حرفامو نصفه و نیمه میزدم میگفتم خودش متوجه میشه وهمین باعث خراب شدن عزت نفسم میشد ؛باز تقصیر خودمه که خودم قرانو نخونده بودم و خدا هم اهمیتی نمیده که من چقدر رنج و بدبختی بکشم ؛ مثل همون داستان قوم موسی که گفتن برا ما عدس بیار ؛ خدا هم گفت تو اون شهر هست؛ الان مثل داستان من خودم قرانو نمیخونم .

    استاد چند وقته با صدای شما به خاب میرم با فایل در پرتو آگاهی بخدا هرشب که گوش میدم انگار بار اوله که گوش میدم بی نهایت سپاسگزار شما هستم

    استاد چند وقت بود کامنت نمیزاشتم تو سایت بخاطر اینکه این حرف شما رفته بود تو مغزم که حرف مفت نزن دیدم از همون به نام خدا گفتنم حرف مفته ؛ امیدوارم خداوند منو ببخشه و از بندگانش قرارم بده و کارم رو بپذیره و از سپاسگزاران قرارم بده.

    استاد قبل اینکه باهاتون صحبت کنم تو دلم گفتم آویشن از کوه چیدم براتون چطوری بفرستم یعنی کل کهکشان راه شیری رو بگردین مثل این آویشنا پیدا نمیکنین اونقدر خوش عطر و بوی خوبی دارن استاد تو ارتفاع انرژی خیلی بالاست کاش میشد براتون بفرستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای: