گفتگو با دوستان 19 | فرمول تغییر

سلام به استاد عزیزم وبانو شایسته استاد من مدت 40 روزه با شما آشنا شدم اتفاقی که واسه من افتاد این بودش که من یه ماشین دارم اسپورت میخواستم معاینه فنی بگیرم اینجا خودتون میدونید به ارتفاع شیشه دودی چراغ رنگی به همه چیز گیر میدن رفتم جلو در گفتم بابا ول کن اینا که معاینه به تو نمیدن الکی هزینه نکن نرو داخل آمدم خونه رسیدم خونه من از حدا خواستم هرجا اشتباه داشتم محکم گوشمو بکشه یه لحظه فهمیدم چه کار کردم با خودم گفتم تو یه ماهه داری فایل گوش میدی داری میگی من جز خدا روی نیازم به کسی نیست پس اینجا خدا کجای کارت بودت چرا از اون نخواستی اونجا فهمیدم ودوباره راه افتادم واین دفعه از خدا خواستم خودش واسم ردیف کنه رفتم داخل از در رفتم جلو دوربین استاد باورتون نمیشه از همه چیز ماشین گیر دادن حتی به ایه قرآنی که جسبونده بودم اون بنده خدا که داش کارهاشون انجام می‌داد حی گیر میدا. ومنتظر بود من التماس کنم حالا بیخیال بزار بریم یا بهش پول اضاف بدم دریغ از یه حرف گفتش آقا ردی شما برو ازش تشکر کردم داشتم میرفتم سوار ماشین بشم اون برگه که دستش بود بهم داد وگفت برو کارتو بگیر ومن از زحماتش تشکر کردم وگفتم خدایا ازت سپاس گذارم که بهم فهموندی خدا با شجاعانه تو برو باورم داشته با ش بقیه کا رها بامن استاد من تازه آمدم تو این مسیر واز خدا میخوام کمکم کنه بمونم دارم یاد میگیرم دارم میبینم این همه نعمت خداوندو واز شما هزار بار تشکر میکنم