گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
  • لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
  • به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
  • اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    392MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگین» در این صفحه: 2
  1. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2730 روز

    به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست

    درود و سلام استادان جانم و درود و سلام دوستان الهی ارزشمندم

    من به درکی از خودم امروز رسیدم که این درک برای من کلی درد داشت.

    این پروسه ی خودشناسی که همیشه از خدا میخواستم با درد فهمیدمش.دردی که چندین روزه درگیرشم و هیچ زمان جسارت رویارویی باهاش رو نداشتم.

    چقدر این فایل دقیق و به موقع بود برای من.

    من از زمانی که با شما آشنا شدم استاد در هر زمیییینه ای که فکرش رو بکنید تغییر ایجاد کردم و زندگیی رو خلق کردم به لطف خداوند و قوانین ثابتش که الان در حال گذرانش هستم.من شگفت زده شدم از عمق بعضی از ترمزهایی که مسیر من رو کند کردن و همیشه سوالم از خودم این بود که چراا روندم اونجور که باید مثل قدیم سرعت نداره.

    من طی اتفاقات و ناخواسته هایی که باهاشون مواجه شدم با عمقی از احساساتم روبرو شدم که هیچ زمان غروور بی جام اجازه نمیداد حتی کمی بهشون شک کنم که بخوام بهبودشون بدم.

    با درد فهمیدمشون ولییی خیلییی خوشحالم.تا زمانی که نمیفهمیدمشون چطور میخواستم درمانشون کنم.

    چند وقت پیش دوسته الهی من مهشید جان در یکی از کامنت هاشون نوشته بودن که ترمزهای جدیدی از خودشونو پیدا کردن و من گفتم خوش بحالش آخه من چطور باید بفهمم چه چیزایه که منو درگیر یک سری سیرهای تکراری و لوپ های تکراری میکنه و تنها بازه ی مواجه شدنم با این تضادها اینجوریه که فاصله مواجه شدنم باهاشون بیشتر میشه اما من بااازم به همون شدت تجربشون میکنم و به همون شدت دردش رو تجربه میکنم

    این غرور من اجازه نمیداد حتی بخوام به خودم شک کنم و برای من اینجور شده بود که با سپاسگزاری با تمرکز به زیبایی ها و تایید فراوانی های پروردگار من دارم به زعم خودم مسیر رو ادامه میدم.آرهههه گاری به دوووش بوودم.

    استاد من همیییشه در حال کار کردن روی خودمم اما مدتیه نتایجم سرعت قبل رو نداشتن و من همیشه به محضی که بهبودی در شخصیتم داشتم سریعا نتایج رو میدیدم اما این بار روندم روز به روز کندتر شده بود و من اینو میدیدم اما حواسم به ترمزای ذهنیم نبود

    خدا بهم گفت قشنگ و واااضحم گفت که گیر و گورم کجااست و من در عین ناباوری این بار با شجاعت پذیرفتم با اشک پذیرفتمشون و حاضر شدم به زبون بیارمشون

    من هر چی رو که بیان میکردم یعنی روی کاغذ میاوردم میدیدم این حسم باعث اون یکی حسمم شدههه و باوورم نمیشد این حد از ریشه ای و قوی بودن احساساتم و ترمزهام در ذهن من رخنه کرده بااشه

    من الان نمیخوام دروغ بگم من در واقع ناراحتم بخاطر این جنگ درونی که همیشه با خودم داشتم ولییی از طرفیم خوشحالم.چون به قول شما من بارها و بارهااا روی جوانب دیگه ای از خودم کار کردم و دیدم که چطور به محضی که رشد کردم نتایجم اوومد و این نوید اتفاقات و تجربه ی حس های خالص تری برای من هست.چون من صد در صدددد میخوام خودم رو بهبود بدم من صد در صدددد به دنبال رشد خودمم و الااااا اینجااا چیکار میکنم آخه؟

    من بارها و بارها ثابت کردم اهل حرف زدن نیستم و به محضی که ایرادم رو فهمیدم به محضی که مسیر درست رو فهمیدم پاچه های شلوارمو کشیدم بالا و زدم به دل مسیر.من خودمو میشناااسم حداقل تا حدووودی با کارهایی که انجام دادم و نتایجی که در دست دارم خودمو میشناسم کمی خودمو باور دارم البته نه در حدی که باااید.

    من امروز فهمیدم که نههههه اونقدریم که فکر میکنم من نه خودم رو باور دارم نه خدا رو باور دارم.

    من امروز فهمیدم که اتفاقااااا اون قدری که فکر میکنم از نتایجم رها نیستم و اتفاقا خیلیییم بهشون وابستم و اون جور که باید لذتشون رو نمیبرم و انگار فکر میکنم باری به هر جهت دارم اینارو تجربه میکنم و اینا موندنی نیستن.من فهمیدم که چققققدر باور فراوانیم داغونه.من فهمیدم چققققدر احساس لیاقتم جای کار داره.من فهمیدم که چقدر ارزش خودم رو در گرو نتایجم میبینم.من فهمیدم اووونقدریم که میگم دنیا بر پایه ی محض عدااالته اونجورم که فکر میکنم باورش ندارم.

    وااای من فهمیدم اوونقدریم که فکر میکنم از موفقیت دیگران خوشحال میشم اونجوورم نیییست و درونا میرم تو این رینگ مسابقه که با قضاوت های اشتباهم کوچیکشون کنم که خیلیم دلم نسووزه و هرچقدر این اشخاص نزدیکتر باشن این مسابقه برای ذهن من بیشتر و سخت تره و واااای من فهمیدم که این احساسات من از باور عدم عدالت در دنیا میاد ازین باور میاد که هر کی هر جایی هست جای درستش نیست و من فهمیدم که باباااا من وقتی یکی به موفقیتی میرسه اوونجور که باید تحسین نمیکنم و خوشحال نمیشم انگاار جای منو گرفته انگار خدا نداره به همه بده و شروع میکردم به تحقیر درونیش که بابا با این خانوادت داری زیادی پیش میری یه نگاه به حدت بندااااز.

    وااای من کسیم که همهههههه و حتی خووودم تا الان تا اییین لحظه به خیرخواهی من اذعان میکردن همهههه و حتی خودم فکر میکردیم من به شدت از پیشرفت و خوشحالیه دیگران خوشحاال میشم اما واااقعا من اییین نبووودم.یا اگه بووودم کاملا اینطور نبووودم

    واای من حیرانم وقتی با صداقت و جسارت باور کردم و فهمیدم این اشکالاتم رو.

    هر باار که شما استاد جان صحبت میکردید در مورد هر کدوم ازین رذایل اخلاقی و حتی وقتایی که میگفتید که طبیعیههه که داشته باشیمشون من فقط برای اینکه دهن ندای درونیمو ببندم میگفتم آره منم یکم اینجوریم امااااا من به شدتتت روی خودم کار کردم و من حتییی نیاز چندانی مثل بقیه ندارم که روی این وجوهم کار کنم چون من به طور کلی همیشه خیلی از بقیه جلوترم چون همیشه توسط خانواده من اصول ذهنیم درست در جای درستش قرار گرفته بوده و الان کسیو در حدی نمیبینم که بخوام بهش این حس ها رو داشته باشم چوون من مغرووور بودم و این حس هام از عزت نفسم یا درست عمل کردن خودم نبوود از غروورم بوود ولی غااافل ازینکه اتفاقاااا خیلیییم این احساسات این رذایل اخلاقی رو داشتم

    وااای استاااد من دقیقا تو حالتیم که نمیدونم خوشحالم یا ناراحت

    من میدونم خیلییی باید روی خودم کار کنم و میدوونم به هر اندازه بهتر روی خودم کار کنم درهای جدیدی از نعمت و ثروت به روم باز میشه

    من هیییچ مشکلی با باور فراوانی نداارم البته کههه این باور بسیااار از نظر من وجوه متعددی داره و من از یه سری وجوهش عاالی روش کار کردم

    اما این احساسی که نتونستم افرادی که از من در یک زمینه هایی جلوترن رو و یا حتی کسانی که متاسفانه به اشتباه در حد خودم ندونستم و با تلاش به جایگاهایی رسیدن رو تحسین کنم از ضعفم در این باور میدونم

    مگه من میلیییون ها بار نشنیدم و نگفتم که خاانه نعمت خدا وسیییع هست که هر کس هر چقدر خواست برداشت کنه و مگه من میلیاردها بار نشنیدم و نگفته ام که این دنیا بر اساس عدالت بنا شده و هر کس میتواند زندگی خودش رو از هر جایگاهی به آرمان ها و آرزوهاش برسونه مگر همین چند روز پیش صحبت استاد رو نشنیدم که گفتن مثل این میمونه که هممون یه سنگ تو دستمون داریم یکی بد قلق تر یکی خوش قلق تر اما ابزار هممون برای فرم دادنش یکیه و من داایم اینو به خودم میگفتم اماااا چرا وقتی یکی به سنگ بدقلق تر یا خوش قلق ترش از سنگ من فرم قشنگ میده اونجوری که بااید خوشحال نمیشم مگه غیر اینه که داره عدالت خدا برام نشون داده میشه مگه غیر اینه که تلاش کرده با ترساش روبرو شده و جلوی یه عالمه شرکش قد علم کرده پس جز تحسین چییی میمونهههه جز اثبات عدالت خدا چی میمونه

    چرا هییچ زمان متوجه این درونیاتم نشدم.

    واای استاد من توامان با درد مینویسم.من خوشحاالم که این ضعف هام رو فهمیدم و خوشحاالم که دیگه میفهمم باید روی چی کار کنم و انگار این یک تکلیفیه که این بار خیلی تریکی تر وارد شد اما من باز موفق شدم و به نظرم اتفاقا باید براش خوشحال باشم.

    استاد چقدر لذت بردم از باز کردن مبحث صبر.من اگه بفهمم به محض تغییرم نتایج تغییر میکنه دیگه خودم رو گول نمیزنم که تو عجله ندااری تو داری صبر درست میکنییی تا نتایجت پایدار شن.

    واای من خیلی مواقع مسایل رو باهم قاطی میکنم.مشخصه و پر واضحه کار ساده رو انتخاب کردم. ادامه دادن بدون تغییر و بهبودی در شخصیتم و منتظر نشستن و احساس رضایت نداشتن کامل با حس نگرانی ازینکه پس کی نتیجه میااااد پس کوووو در صورتییی که نتااایج سرییع میااان اگه من درونا اون بهبود لازم رو داشته باشم و اگه حالم آنچنان که باید عالی نیست چوون یه ترمز که چه عرض کنم ترمزها دارم که اینا دارن بد قلقی میکنن که دارن انرژی منو میگیرن نمیذارن راحت ادامه بدم نمیذارن حالم بدون اومدن نتیجه ای که باید تکاملم طی بشه به ثمر برسه در واقع نمیاان چون من درست روی خودم کار نکردم و حالا نشستم با خودم میجنگم که حاال توو بااید خووب باشه تو داری صبر میکنییی.باباااا چه صبریییییی؟؟؟؟؟ مثل اینه گوووشت رو گذاشتم تو قابلمه اما زیر اجاق گاز رو روشن نکردم منتظرم آماده شه برم غذامو بخورم و هی به خودم میگم نههه صبر کن صبر کننن تو باید تکاملت رو طی کنییییی. بابااااا من باید زیرش رو روشن کنم بعد تکاامله و صبرهههه در آرامش برای مرحله ی پختهههه.

    استاد من خودم میدونم که چه چیزی از خودم رو فهمیدم چه چیزی رو باهاش مواجه شدم و چه جسارتی دارم میکنم که دارم عنوانش میکنم.برای من خیلییی سنگینه که بپذیرم بابااا من اونجورام از موفقیت بقیه خوشحال نبودم چوون من درونی باور به فراوانی نداشتم به عدالت باور نداشتم باور لیاقت نداشتم که منم پس میتونم و اینکه بابااااا فرصت برای همه هست که هر کس هرجاست جای درستشه.

    من فهمیییدم خیلیییییی اونجوریم که فکر میکردم نه خودمو باور دارم نه قدرت پروردگار رو.

    من حتی اوونجوریم که میگم باور ندارم خدا عاشقمه

    انگاری که خدا به زور بهم میده بعد میگه ببین نگین بسه دیگه من ذهنم درگیره بقیه بنده هامه هر وقت باز نزدیک شدی سرویس شی خووب گریه هاتو کردی خووب دست و پاتو زدی شااید بهت دادم.

    خدایاااا من باورم نمیییشه به خوودت قسم باورم نمیشه که من اینجوری درونی فکر میکردم.

    انگاری من قشششنگ تو لوووپ باطلی بوودم که خووودم برای فهمیدنش مقاومت میکردم

    با تماام وجوودم خدارو سپاسگزارم برای این هدایت هاش برای تمام روشنگری هاش برای تمام قدم هایی که همراهیم کرد تا بتونم بردارم

    خدایااا سپاسگزااارتم خدایااا سپاسگزارتم برای تمام صدم ثانیه هایی که حواست به منه.

    خدای من در این مسیر هدایت و همراهیم کن که من جز تو به هیچ درگاهی دست نیاز و یاری خواهیم رو دراز نمیکنم و من رو کمک کن تا بااور کنم لایقم باور کنم تو توانمندی و من رو هم توانمند برای خلق خواسته هام خلق کردی.

    خدایا کمکم کن باور کنم خان نعمتت برای تمام بنده هات به یک اندازه و در دسترس همگان قرار داره و پهنه هر کس بیشتر خودش و تورو باور کنه و موحدانه و شجاعانه بره تو ترساش لاجرم نتیجه رقم میخوره و دستاوردش قطعا حال خوبه ثروته روابط الهی تره و نعمت های بی حسابه

    خدایاااا خودت هدایتم کن خودت آگاهیم رو گسترش بده و رشد بده

    خدایا من به هر خیری که از جانب تو بهم برسه فقیرم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانیکه به آن ها نعمت داده ای نه راه کسانیه به ایشان غضب کردی و نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2730 روز

    دروود و سلاااام نازنین فاطمههه

    تولدت مبااارک عزیز جااان

    چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم و تحسینت کردم برای این احساس سپاسگزاری که منطقی در ذهنت ایجااد کردییی.

    بابت احساس لیاقتی که در خودت ساختی و همینطور برای اینکه روز تولدت به یمن رخصت ورودت در این دنیای شگفت انگیز از مادر نازنینت با دادن گل بهش تشکر میکنی یه عااالمت تحسینت کردم.

    فاطمه ی نازنینم بهت تبریک میگم برای این حس ناب سپاسگزاری درونی که در خودت ساختی و سپاسگزارتم که من رو هم به یاد نعمت بودنم در خانواده ای ارزشمند و پر از عشق انداختی.

    واااقعااااا فکر کن حتی قبل از اومدنمون پروردگار عالم بستری رو باا عشق برای ورودمون آماده کرده.

    مثلااا من بعد حدود 4 سال از داداش بزرگم قششنگ با برنامه ریزی قبلی به این دنیا اومدم.بابااام کلی ذوق چشامووو زده.

    مامانم به تنها دخترش رسیده.یه عالمه چیزای خفن خاصه من فراهم کردن.آخههه کیییی این حس ها رو درونشون قرار داده جز خدا.

    خدا گفته این بنده ی خاصه منه و مهرم رو تو دلشون قرار داده.

    آاااخ که چقد داداش بزرگم از من مراقبت کرده.کلیییی داستان برا تعریف کردن داریم از وقتایی که مامانم و بابام میرفتن سر کار و اون به من رسیدگی میکرده.

    ولیییی انصافاااا منم وقتی بزرگتر شدم با عشق خواهرانم براش محبتاش رو تا حدودی جبران کردم.

    واای امروز با جانه دلم چقد از این موهبت خانواده که خدا بی حساب بهمون بخشیده حرف زدیم و سپاسگزار خداوند بودیم.

    ببیییین چپ و راااست دارن بهمون محبت میکنن.حالا با پولشون با خدمات فیزیکشون با احساس پاکشون.وااای اگه اینا رزق نیست پس چیههه؟

    فاطمه ی نازنینم تولدت میلیون هااا بار مبارک.

    سه تا دوسته ناااب مردادی دارم که تولد یکیشون رو حسابی تبریک گفتم و مونده دو نفر دیگشون که بخاطرشون ریمایندر روشن کردم.

    قطعااا مرداد ماهی ها نابن عزیزن خاصن و لایق ناب ترین ها و زیبا ترین ها و خاص ترین ها

    از خداوند سال پیش روت رو پر از برکت پر از رشد پر از حال خوب و پر از ثروت و پر از رزق بی حساب خواستارم

    در پناه حق باشی عزیز دلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: