گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
  • لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
  • به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
  • اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    392MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید جواد همتی» در این صفحه: 1
  1. -
    سید جواد همتی گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    به نام خدا که به شدت کافیست

    به شرط پاکی دل وطهارت روح و پرهیز از معامله با شیطان

    سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان وتماام عاشقان این مسیر توحیدی

    تغیر مفهوم صبر فاصله بین تغیر ونتایج

    خدا روسپاسگزارم ک هبازهم به انچه درخواست داشرم هر دفعه پاسخ میده چقدر این فایل برای الان من در این روزهاست چقدر ردخواست داشتم که خداوند پاسخ بده چرا الان که وسط خواسته هایم هستم و رسیدم به اون مکان مناسب در زمان مناسب چرا انگیزه ام داره کم کم تر میشه بزارید داستان را بگویم که واضح تر بشه

    من تقریبا دو ماهی هست که تصمیم گرفتم برم در مسیر علاقه ام از خداوند هدایت خواستم وبا وجود تمام مسایلی که وجود داشت تمام وجودم وتمرکزم را گذاشتم روی تمریناتم و تمرکزی رفتم سراغ دوره احساس لیاقت وواقعا خیلی خوب کار کردم این دوماه رو و انقدر حس خوب داشتم و هدایت ها رو دریافت میکردم که انگار خدا فقط میگفت تو چی میخوای بگو تا بشه در این حد یعنی هر قدمی که گفته میشد فقط میگفتم گوش کن اقدام کن و واقعا همش معجزه بود برام انقدر این چند ماه برام درس داشته که میتونم یه کتاب بنویسم با ماجراجویی هایم ولی واقعا وصل شدن بود یعنی تمام اتفاقاتی که تا الان در این چند ماه برام رخ داده از هر طرفی بچرخم نمیتونم بگم چیزی جز نتیجه عمل به قانون بوده چیزی جز باور کردم بهتر وبیشتر خداوند و توحید بوده یعنی دونه دونه قدم هام رو بهم میگفت خوب تو این مدت من خیلی تنها شده بودم که خیلی هاش اگاهنه بود چون از ابتدای سال محکم پس گردنی رو خوردم انقدر جهان زدم تا تصمیم گرفتم عمل کنم تغیر کنم انقدر به تضاد های بزرگی خوردم که فکر نکنم هیچ وقت فراموش کنم این تضادی که بهش برخوردم رابطه عاطفی ام دچار بحران جدی شد و منجر به جدایی شد تمام درامد وپول وهمه چیزم را از دست دادم حس وحالم وحشتناک بد بود به چیز هایی تو زندگیم خوردم وشخصیت ووضعیتی از جواد دیدم که تا حالا هیچ وقت ندیده بودم همه چیز روی سرم اوار شده بود تضاد ها ومسایل پشت سرهم میومد اما یه جایی نشستم وبه خدا گفتم خدایا من کم اوردم میدونم شرک ورزیدم اما تسلیمم من الان هیچی و هیچ کس رو جز تو ندارم کمکم کن بپذیرم خودم کردم همه اینا خلق خودم بود تو تغیری نمیکنی قانون تو تغیری نمیکنه اونی که ایراد داشته من بودم وهنوز هم هستم خدایا کمکم کن من بدون تو نمیتونم از پس هیچ کدوم از اینا بر نمیام اونجا بود که درونن فهمیدم که چقدر عاجزم ناتوانم چقدر روی خودم حساب کردم چقدر روی دیگران حساب کردم چقدر ایمانم سست شده بود با وابستگی با قدرت دادن به عوامل بیرونی مثل پول رابطه ام و بی ارزشی و بی لیاقتی بیداد میکرد عزت نفس منفی شده بود اما میدونستم هر جوری باشم تنها کسی که همه جوره بامن میمونه ومونده وبهم کمک میکنه خداست انگار فقط منتظر بود که برگردم و فقط بهش بگم بهم گفت دستتو بده به من بلند شو باز شروع میکنیم باهم انقدر واضح باهام حرف میزد که قدرت میگرفتم هر لحظه گفت عیبی نداره باز درستش میکنیم فقط با من باش همش درست میشه فقط نامید نشو از من بهم اعتماد کن هیچی نیست اروم باش درستش میکنیم فقط توکل کن به من ایمان داشته باش من بهت میگم چیکار کنی استاد امسال بهترین وبزرگ ترین تضادهای زندگی ام را دیدم در عمرم بد ترین حال ها رو داشتم ولی واقعا از لحظه ای که تصمیم گرفتم توحید بیشتری داشته باشم وقدرتش را باور کنم ورق برگشت یه جوری برگشت که هنور مات و مبهوت پاسخ های خداوند هستم یه جوری که اگر به قول خودش تمام دریا ها مرکب بشن وتمام درختان قلم نمیتونم فقط به خاطر این شش هفت ماه زندگیم براش سپاسگزاری بنویسم شروع کردم به کار کردن روی دوره ها دوره احساس لیاقت رو شروع کردم وشبانه روزی کار میکردم کامنت میزاشتم مینوشتم فایل های توحید عملی رو گوش میکردم وبیستر وبهتر وصل میشدم استاد در عرض یک ماه کاری به من پیشنهاد شد که تقریبا تمام بدهی هام رو دادم من فقط اشک میریختم فقط سپاسگزاری میکردم تحسین میکردم که اینقدر قانون خوب جواب میده این عظمت خداوند وقدرتی که داره بعد از اون سقدم بعدی بهم گفته شد بهم گفت باید بیشتر روی خودت تمرکز کنی به تغیر بیشتر نیاز داریم گفتم چیکار باید بکنم گفت دوباره مستقل شو باید یه فضای بهتری برای تغیر وتمرکزت درست کنی یه پایگاه برای کار کردن روی خودت سریع رفتم دنبال خونه شروع کردم یه هفته ای طول کشید اما یه جوری پول پیش خونه وپول اجاره وخود خونه جور شد که هنوز که هنوزه باورم نمیشه خونه ام اوکی شد و رفتم باز خونه خودم وشروع کردم به کار کردن روی خودم کار ثابتی نداشتم گفتم تمام این تضادها اومد که من دیگه برم سراغ علاقه ام خدایی که اینجوری داره برام راه رو هموار میکنه اینم درست میکنه من دارم بنده بهتری میشم وبندگیم رو میکنم اونم اربای اش رو بلده نشستم وهدایت خواستم گفت برو سراغ اشپزی که فکر میکنی بهش علاق داری رفتم و کارم یه جا شروع کردم و یه روز نشد بهم نشونه داد با شرایطی که برای استخدام گذاشتن برام چک وسفته وضامن میخواستن بهش گفتم چیکار کنم گفت بیا بیرون از اونجا ترس ها اومد نجوای شیطان اومد اما باز یه لحظه به خودم اومدم و گفتم اگر جا بزنی و هدایتش رو عمل نکنی نتیجه نمیگیری نتیجه تو عمل کردنه ذهنم پر از چرایی بود اما یه چیزی تو وجودم تریگر میکرد میگفت شک داری باز میخای بزنم محکم در گوشت تا بر گردی گفتم نه ایمان دارم درسته همه چیز به خیر منه انجامش میدم از اونجا اومدم بیرون باز بیکار شدم گفتم قدم بعدی چیه گفت برو سراغ علاقه بعدی من در ذهنم ورفتارهایم و خواسته هایم ماجراجویی وسفر کردن جز علاقه هایم بوده اومدم وگفتم من به این موضوع گردشگری و تور لیدری و سفر علاقه دارم اما گوشه ذهنم میگفت تو ظرفت اماده این کار نیست چون هیچ تجربه ومهارتی نداشتم براش گفت برو سراغ برق کشی که هم مهارتش رو داری هم تجربه اش و برای اونم هدایتت میکنم خوب در مورد اشپزی و برق کشی هم علاقه ام بود هم سابقه کاری داشتم اما برای گردشگری هیچ ایده ومهارت وتجربه ای نداشتم فقط میدونستم علاقه دارم به خاط همین اینبار مقاومت زیادی ذهنم نداشت پس دست به کار شدم ورفتم سراغ برق گشی و اونم به صورت جادویی اوکی شد در کنارش بهم میگفت مهارت زبانم یادبگیر و دنبال شروع مسیر باش گفتم باشه زبانمم به صورت کاملا هدایتی شروع کردم وبسیار سوال درباره گردشگری داشتم وکار برق کشی هم پیش میرفت هم در امد داشتم هم داشتم مهارت کسب میکردم و تا اینکه یه سفر ماری کوتاهی رفتم ودر اونجا باز هدایت خداوند که از طریق کار برق کشی من رو به یه نفر دیگه رسوند توی سفرم که جواب سوال های گردشگری ام را میدونست وچقدر بهم کمک کرد گفتم ببین خیرش اینجا بود حالا گرفتی باید چیکار کنی خیلی از سوالاتم پاسخ داده شد و باز ازش هدایت خواست گفتم چیکار کنم قدم بعدی چیه گفت از این کار بیا بیرون و ایندفعه هیچ دلیلی نداشت فقط گفت بیا بیرون اینجا بود که هر روز ازش نشونه میخواستم چون ایمانم در حد نبود چند روزی طول کشید و یه اتفاقاتی رخ داد بین من ودوستم که نشونه دیدمش و از اون کار اومدم بیرون چون ایمانم با اون نشونه تقویت شد بعد از اون بهش گفتم باید چیکار کنم گفت باید صبر کنی فعلا فقط روی خودت کار کن گفتم باشه من همین جوری زبانم را کار میکردم وروی خودمم کار میکردم و دنبال نشونه بودم یه روزی همین طور که داشتم روی خودم کار میکردم بهم گفت برو دنبال کار اصلا نمیگفت چه کاری فقط گفت شروع کن باز و دنبال کار هم باش گفتم باشه منم اولین ایده ای که زد تو ذهنم این بود که گوشیم بردارم و برم تو برنامه دیوار دنبال کار یه خورده گشتم وچند جا زنگ زدم ویه جا قرا گذاشتم ورفتم کار تو باشگاه بدنسازی بود اما تو کافه اش منم رفتم واوکی شد قرار شد یه چند روزی ازمایشی وایسم و کار کنم منم قبول کردم بعد از چند روز همه چیز خوب بود واوکی شد صاحب کارم اومد و گفت همه چی اوکیه فقط باید یه برگه چک یا سفته بیاری بیاری ضمانت منم گفتم بزارید فکر کنم رفتم و دسته چک رو برداشتم باز هم شرک و رفتم برگه چک رو دادم و روز بعدش دیدم اصلا اینجوری ارامش ندارم چک دادم داره حس و حالم بد میشه همون موقع شروع کردم به نوشتن و ازش هدایت خواستم و نشانه ام رو در سایت دیدم اون نشانه انقدر حس خوبی به من داد اسم فایل ابوموسی نباشیم بود من فقط اشک میریختم دسته چک بیست و پنج برگی ام رو برداشتم و رفتم باشگاه صاحب کارم اومد قبل از اومدنش دسته چک رو پاره کردم و بعد برگه چک رو هم اومد ازش گرفتم و پاره کردم و تصمیم گرفتم دیگه دسته چک نگبرم در زندگی ام و به توحید ربطش دادم و همون جا گفتم من دسته چک ندارم سفته هم هم نمیتونم بگیرم اونم گفت نمیتونیم با هم کا کنیم اینجوری منم تشکر کردم و اومدم خونه اون روز خیلی حس خوبی داشتم وخدا هم هر لحظه بهم در درونم دلگرمی میداد و میگفت همه چی درست میشه تو به من اعتمادت رو بیشتر کردی همه چی رو باهم درست میکنیم قدم بعدی اینه که صبر کنی من فقط صیر میکردم و روی خودم کار میکردم شرایط زندگیم سخت شده بود با این اینکه سخت شده بود اما حسم خوب بود و با انگیزه ادامه میدادم پول نداشتم برم برا خونه چیزی بگیرم فقط نون گرفته بودم با چند تا تخم مرغ هر روز همین رو میخوردم بعضی مواقع پول همون هم نداشتم که بگیرم اما حسم خوب بود و امید داشتم یه دو هفته ای گذشت و هر روز کار میکردم روی خودم ونشانه هام رو میدیدم و از خدا هدایت میخواستم درخواست میکردم که هدایتم کنه به مسیر علاقه ام وقدم بعدی رو بهم بگه و در وجودم میخواستم برم سمت گردشگری و جهانگردی برای اموزش و کار و تجربه اش کنم خیلی احساس میکردم درونم میخواد این موضوع رو وعاشقش هستم تا اینکه یه روز یه نفر با شماره ناشناس بهم زنگ زد و بهم گفت شما یک ماه پیش رزومه فرستاده بودی برای کار کافه هر چقدر فکر میکردم یادم نمیومد که کجا وکی ولی انقدر بنده خدا نشانه داد تا بالا خره یادم اومد که کیه رزومه براش فرستاده بودم برای کار کافی شاپ بعد کافی شاپ توی هتل بود یه هتل سi ستاره گفت بیا برا مصاحبه منم رفتم برا مصاحبه و کار رو شروع کردم و از اون جایی که خیلی زود شروع کردم با بچه های هتل ارتباط گرفتن بعد از چند روز تازه فهمیدم که چه هدایتی شدم چطور خداوند درها رو برام باز کرد یعنی دقیقا من رو در زمان مناسب در مکان مناسب خودم قرار داد منی که دوست داشتم برم با خارجی ها ارتباط بگیرم وزبانم روش کار کنم وتوریست هایی که توشهرمون هستن ارتباط بگیرم وبرم دنبال کار های تور لیدری وگردشگری خداوند خودش همه این کار ها رو برام انجام داد ودقیقا من رو یه جایی قرار داد که تمام سوال هایم در مورد اینکه باید از کجا شروع کنم واموزش هام باید از کجا شروع کنم یعنی با دقت وجزییات هر چه بیشتر از طریق بندگانش در کوتاه ترین زمان ممکن جواب همه سوالاتم را درمورد مسیر مورد علاقه ام بهم داد و انقدر ارتباطاتم خوب شد با بچه های هتل وبا مدیر هتل که بهم پیشنهاد دادن که پذیرش شب هتل رو بعد از کار کافه ام در هتل دست بگیرم خوب من زبانم در سطح بالایی نبود اما بازهم یه نشانه بود برای رشد و قدم بعدی ام از خداوند نشانه خواستم وگفته شد من الان در پذیرش هتل جایی که حتی فکرش رو نمیکردم دارم کامنتم رو مینویسم من که نمیدونستم باید از کجا شروع کنم خداوند همه کارها رو برام انجام داد ومسیر را برایم هموار تر کرد الان من دقیقا جایی هستم که چند اتاق از هتل توریست داره ومنم چون پذیرش هستم باید کارها رو انجام بدم و هر روز توریست داریم ما اینجا از سراسر دنیا از روسیه از انگلستان امریکا از عربستان از فرانسه از چین من خودم هنوز بعد از یک ماه باورم نمیشه هر روز توی سپاسگزاری ام این رو مینویسم که خدایا اگر این خواسته ام به این راحتی شد وخلق شد من دیگه از پس هر کاری بر میام این دیگه چنان نشدنی بود وانقدر برایم بزرگ بود که اگر این مسیر اینطوری خلق شد با توحید تو من دیگه هر چی بخوام رو با توحید وباور کردن بیشتر وبهتر تو عمل به قوانین بدون تغیر تو و کنترل ذهنم خلق میکنم و چنان انگیزه واحساس عزت نفس بیشتر وبهتر را در درونم زنده کرد که اصلا وصف شدنی نیست بارها به خدا گفتم خدایا چه ارزشی به من دادی چطور من رو از فرش از هیچ مهارت خاصی اوردی وسط ماجراجویی ام این قدرت تو ست قدرت خلق است و اشک میریختم که چقدر اگر فراوانی و بزرگی و عظمتش را ببینم وتوحید بیارم وعمل کنم نتایج میتونه بعه راحتی تغیر کنه یه جوری از غیب برام رسوند که هنوز هم باورش نمیکنم یه جوری بهم اعتبار داد که اگر میلیون ها بار شکرش را به جا بیاورم باز هم کمه این قدرت توحید است این قدرت خلق است این قدرت کنترل ذهن است خدار وشکر میکنم هزاران بار شکرش رو به جا میارم که در عرض شش ماه انقدر زندگی ام ماجرا های خوب داشت و همه اینا از ارزش تضاد هایی بزرگ برایم به وجود امد که من یه جایی تصمیم گرفتم خیر ببینمش و بسپارم وتسلیم باشم و ازش هدایت بخوام تا بزرگ تر بشم وصل بشم وهمه چیز را در قدرت وسیطره خودش بدانم که کارها رو انجام میده وهیچ وقت کنترل هیچ چیز از دستان او خارج نمیشود خدا روشکر میکنم که در مسیر علاقه ام قرار گرفتم وبا عشق درام کار میکنم خدا روشکر که ارامش بیشتری دارم

    و حالا منم داره انگیزه هاینم افت میکنه اما هر چقدر ذهنم را بررسی میکنم استاد میبینم بیشتر از روزمرگی هست جون اینجا کارمم زیاد شده هی دارم تلاش میکنم که روی خودم کار کنم وهر دفعه به خودم میگم جواد یادت باشه درسته به این خواسته واین مسیر هدایت شدی اما هنوز خواسته های بزرگ تر داری باید انگیزه داشته باشی حواست به ذهنت باشه حواست باشه که باید روی خودت کار کنی بر نامه زندگی ات را یادت باشه که باید باورهات تغیر کنه بنیادی هنوز از لحاظ مالی به ائن جایی که میخوای نرسیدی باید ادامه بدی یه جمله دیگه هم از شما استاد یادم هست در این باره در یه فایل دیگه اونم این بود که قهرمان شدن مهمه وخوبه ولی قهرمان موندن مهم تره و اینجاست که وقتی به خواسته ای میرسم باید یادم باشه که از چه مسیری بهش رسیدم و اگر رها کنم مسیر درست رو باز گم میشم اگر توحیدم رو باورهای توحیدی ام را هدایت خواستن وکار کردن روی خودم را فراموش کنم وانگیزه وهدف بعدی را مشخص نکنم دچار روزمرگی میشم واین من رو برمیگردونه و هر روز سعی میکنم از خدا بیشتر بخوام وجز برنامه ام باشه هر روز روی خودم وقت برزارم وکار کنم و ذهنم شرطی بماند برای کار کردن روی خودم برای لذت بیشتر بردن از نتایج عمل به قانون انگیزه بیشتر بگیرم از این نتیجه ای که اینجوری وارد زندگی ام کرد از این پاسخ خداوند وحرکت کنم ودر جا نزنم

    و یاد اوری این قانون استاد برام فوق العاده بود که

    این نتایجی که به وجود اومد نتیجه فرکانسهایی بود که در گذشته ارسال کردی پاسخش رو گرفتی والان باید فرکانس درست در مسیر خواسته ات ارسال کنی تا به وجود بیاد در اینده وهمیشه یه جورایی با هر اندازه انگیزه خودم را درمسیر درست وارسال فرکانس درست بمانم و بهتر بشم سعی کنم در مسیر بهتر کردن اوضاع باشم

    و چقدر داستان این تلویزیون رو گفتید برام واضح است

    الان بیشتر وبهتر درک میکنم که هدف داشتن یعنی چی وقتی انقدر هدف داری تو زندگیت ودنبال برنامه هات هستی که در مسیر خواسته هات است اصلا وقت نمیکنی که بری دنبال حاشیه من خودم برام این فوق العاده است که تمرکزم روی افزایش مهارتم در این کاری است که بهش علاقه دارم دارم روی مهارت ارتباطاتم کار میکنم دارم زبانم رو کار میکنم کار های هتل وپذیرشم هست هنوز تازه میخوام کلاس گردشگری ام را هم شروع کنم و انقدر برنامه دارم که فقط صبح ها ذوق دارم کی شروع میشه وقتی دو سه ساعت تو شب میخوابم یا دارم کارهای پذیرشم رو انجام میدم وفایل با هندزفری تو گشم هست یا دارم روی خودم کار میکنم یا دارم سپاسگزاری میکنم یا دارم زبانم کار میکنم یا در کافه هستم ودارم کارهام انجام میدم اصلا وقتی بران نمیمونه بخوام تلف کنم همش سوده وسود خدا روشکر همش رشده وپیشرفت همش بهتر شدن هست خدا روشکر و تمرکز خدا روشکر و این برنامه داشتن وحرکت کردن وهدف داشتن ووقت نداشتن برای من یعنی لذت بیشتر بردن از زندگی یعنی ارامش یعنی ارزشمندی یعنی درک قانون یعنی باور درست در مسیر درست خدا روشکر میکنم که اینگونه داره پیش میره خدا روشکر که خداوند یاری ام میکنه که هر کاری میکنم یادم باشه باید بهتر وبیشتر هر روز روی خودم کار کنم خدا روشکر میکنم که انگیزه بیشتر وحس بهتر هر روز بهتر وبیشتر به وجود میاد وهر روز در مسیر رشد وتصاعد همه چیز قرار میگیره خدا روشکر که توکل میکنم وایمان بیشتر دارم وخداوند را بهتر وبیشتر قدرت میبینم

    و همیشه این تعهد بیشتر وقدرت گرفتن از نتایج به وجود اومده از عمل به قانون وارسال فرکانس درست در جهت خواسته ها هست که نتایج را بزرگ وبزرگ تر میکنه باید متعهد تر بشی و انجام بدی و ادامه بدی

    مثال ایینه برام زنگی بود برای درک بهتر تغیر این برام واضح ترین مثال بود که این تغیر را درک کنم وقتی جلو ایینه هستم هر حرکتی همان لحظه خودش را نشان میدهد

    جهان ایینه تمام نمای درون من است

    و اگر قانون بدون تغیر است وبدون سر سوزنی خطا نتایج را به من نشان میدهد پس باید در همان لحظات ابتدایی تغیر درون من تغیرات در بیرون هم خودشون رو نشون بدن و نتایج به وجود امده هم منطقی میکنه این باور را برای ذهنم تا بپذیرد که درست است صبر یعنی تکامل اما به این معنا نیست که باید زمان ببرد تا نتایج حاصل شود صبر یعنی نتایج به وجود میاد اما باید برای رشد بیشتر ادامه بدم ارسال فرکانس هم جهت با خواسته هایم را تا تغیرات بزرگ تر نشود نتایج هم بزرگ تر نمیشود

    و چقدر منم اینجوری هستم در هر جنبه ای روی خودم کار کردم روابط یا عزت نفس یا احساس لیاقت نتایج خیلی زودتر وبهتر خودشون رو نشون دادم اما در مورد ثروت پاشنه های اشیل زیادی دارم میدونم که هنوز نتیجه ها بزرگ تر نشدن چون تغیرات من هنوز در اون زمینه شروع نشدن و به هر اندازه ای که پاشنه ها قوی تر هستن منم باید بنیادی تر کار کنم منم مشکل وایراد دارم در بحث ثروت

    خدا روسپاسگزارم

    از شما ممنونم استاد عزیزم

    متشکرم از دوست های عزسزم در این خانواده صمیمی خودمون

    براتون بهترین ها رو از خداوند خواستارم چون لیاقتش رو دارید

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: