مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج، فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که روی بهبود باورها و شخصیت خود کار می کنم؛
- لحظه ی بعدی زندگی من، با فرکانس های اکنون ام خلق می شود. پس مهم است آگاه باشم در حال توجه به چه چیزی هستم؛
- به اندازه ای که شخصیت من تغییر می کند، جهان پیرامونم نیز تغییر می کند؛
- اگر مدتهاست که تجربیات شما تغییر خاصی نکرده است یعنی هنوز تغییرات مشهود در شخصیت شما رخ نداده است و شما همان فرد با همان باورها و رفتارهای قبلی هستی؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت392MB25 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت23MB25 دقیقه
بنام الله مهربان خالق شیرین دلبرم
سلام ب همگی عزیزانم
روز35
الهی صدهزار مرتبه شکر یکبار دیگه هدایت شدم ب این صفحه برای کامنت نوشتن و الحق والانصاف چقد خوب هدایت شدم
چون دارم میبینم شخصیم داره تغییر میکنه و چون شخصیتم داره تغییر میکنه دنیای بیرونم هم داره تغییر میکنه
چطوووررر؟؟
الان میگم خیلی هم مفصل تا برام مرور بشه و باورم هم قوی تر ک فرکانس منه ک داره اتفاقات و رقم میزنه
امروز شادی جان همون ک باهم تو اتاق ماساژ گیر افتادیم
گفت دیروز یعنی جمعه
ک قرار بود آسیه جان ادامه کلاس آموزشی وبرگزار کنه، هیچ مطلب جدیدی آموزش نداده
گفته چون زکیه نیست درس جدید و نمیدم و فقط مشتری ها رو هندل کرده با هنرجوی دیگه
اونوقت زکیه هیچ بهایی پرداخت نکرده ها، و اینکه اون هنرجو 13میلیون بها پرداخته
صبحش آسیه عزیز بهم پیام داد زکیه کلاس هست ها ولی اگه نمیتونی بیایی اشکال نداره
وقتی پیامشو دیدم ذهنم گفت نخواد نری
اون داره بهت رایگان آموزش میده
باید بیشتر وقت بزاری
باید حتما بری اگه نری از درس جا میمونی و مطالب جدید و از دست میدی
وقت کمه
اشکال نداره اگه هم اذیت بشی
اگه نری آسیه ناراحت میشه
مخصوصا وقتی ب خواهرم گفتم
اونم بهم گفت حتما برو ضرر میکنی اگه نری
و این فرصتو ازدست میدی
منم داشتم باورهای قدرتمند کننده احساس لیاقتو باخودم تکرار میکردم و بعد رفتم ویژگی های مثبت خودمو ک نوشته بودم خوندم
ک بالاش چنتا سوال خوب نوشته بودم ک خیییلی حس خوب بهم میده
کی از خودم مهمتره؟؟؟
کی از خودم واجب تره؟؟؟ *
کی از خودم ارزشمندتره؟؟
دیدم احساس خودم و راحتی خودم برام واجب تره من نیاز دارم ب استراحت روز جمعه
من نیاز دارم امروز و برای خودم باشم
من نیاز دارم رو خودم کار کنم
و کارهای شخصیم و انجام بدم
همیشه فرصت هست
همیشه میتونم یادبگیرم
هیچ عجله ای در کار نیست
هیچی از دست نمیره
و بعد دوساعت پیام دادم بهش ک
سلام عزیزم من خونه کار دارم ان شالله فردا میبینمت
و حس فوق العاده ای گرفتم ازاین تصمیم قشنگم چون من لایق و ارزشمندم
الهی صدهزاز مرتبه شکرت
امروز تونستم با موزر موهای شادی رو فلت کنم
من تو عمرم دوبار انجام دادم
یکبار سال98 یکبارم تقریبا یکسال پیش بوده
اول موهاشو سشوار کشیدم بعد اتو کردم
و بعد موزر و آوردم و همه موهاش و آوردم پشت شونه کردم و چنتا حرکت اول موزرو تا انتها نبرم ک باعث شد ی کم از زیر بمونه
بعد گفتم خدایا چطور درستش کنم ک براحتی ایده ش بهم گفته شد الهی صدهزار مرتبه شکرت و راحت تونستم صاف دربیام
الهی صدهزار مرنبه شکرت
بابت روز عالی ک داشتم
ساعت 7مامانم زنگ زد گفت زکیه میخوام امشب سفره ی داداشتو بندازم خودتو زود برسون
خدایا شکرت امروز تونستم اعراض کنم
ب خودم افتخار میکنم
الهی شکرت دارم بزرگ میشم
دارم رشد میکنم از درون
ذره ذره مرررسی ازت عاشقتمممم
الهی شکرت ک امروز آسانم کردی برای آسانی ها و بعد کارم وقتی رسبدم خونه دیدم مادرم همه کارها ی سفره رو آماده کرده ب کمک داداش و آجیم
سپاسگزارم بخاطر حس ارزشمندی ک درمن جوانه زده عاشقتم
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
روز31
الهی صدهزار مرتبه شکر ک تونستم 31روز ادامه بدم و ب قولم عمل کنم
فرایند تکاملی تغییر شخصیت
امروز روز فوق العاده عالی بود برای من خداروشکر خیییلی حس عالی داشتم
و خیلی قشنگ تغییر مدارم و حس کردم
ب خودم افتخار کردم لذت بردم از وجود خودم از توانایی هام
تحسین شدم
آموزش 13میلیونی برای من رایگان بود
مشتری داشتم
عشق دریافت کردم
بااحترام بامن رفتار شد
تاکسی ب موقع اومد در بهترین زمان ممکن اصلا خدا خییلی داره بهم حال میده همه ش سوپراییزم میکنه
موقع برگشت از سرکار
ساعت 8و 37دقیقه ک هوا تاریک شده بود خودم تنها تو خیابون اصلی رفتم و پا روی ترسم گذاشتم منتظر تاکسی شدم
و بعد 3،4دقیقه ی تاکسی کولر دار
اومد و نصف کرایه رو هم ازم گرفت(:
منی ک نهایت تا 7ک هوا روشن بود ب خودم اجازه میدادم ک بیرون باشم
و من میدونم داره از کجا آب میخوره این تغییرات زیبا
امروز خواهرم زنگ زد گفت زکیه این همکارم ک داری پیشش کار میکنی همچین شخصیتی داره
باهمه دعوا میکنه و دیروز کلی دست گل آب داده تو اتاق عمل و فلان و بهمان
حواست باشه حق وحقوقت و بهت بده تو نمیشناسیش من میشناسمش و…
گفتم والا من ب جز خوبی چیزی ازش ندیدم
تایم کارم و 6،7ساعت کرده 4ساعت
داره ی آموزش تخصصی ک هزینه ش 13میلیونه رو ب من رایگان آموزش میده
دیشب ک کارمون طول کشید بنده خدا خودش باشوهرش با احترام منو آوردن در خونه وکلی ازم تشکر کرد
تازه بهم گفت پول اسنپ تو خودم میدم
خیلی باحترام باهام رفتار میکنه
و دیروز با همین آموزشی ک بهم داد دوتا مشتری و کمکش هندل کردم
گفت با اینکه داری فعلا آموزش میبینی
ولی من بابت هرکدوم 50تومن بهت میدم
و آدم ب این خوبی کجاش بده
آجیم اصلا بهم اجازه نمیداد حرف بزنم
گفت هرچی ک من بهت میگم فقط گوش بده نمیخوام منو توجیح کنی :|
باخودم گفتم خدایا شکرت ک هدایتم کردی ب این مسیر زیبا اینکه هرکی فقط نتیجه افکار و باورهای خودشو میگیره
هیچ کس هیچ قدرتی تو زندگی من نداره
واینکه هیچ برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افته
هراتفاقی ب نفع منه
امروز یکی از بچه ها ک کارش کراتین و صافی موهست
از 11صبح اومده بود سالن همراه مشتریش و وقتی ک من ساعت 4رفتم اونجا بود تا ساعت 7ونیم هی رو موهای مشتریش کار انجام میداد
ک صدام زد منم رفتم کنارش گفت زکیه ی کم سرشونه هامو فشار بده قفل شده
گفتم ی روغنی چیزی داری ک ماساژ بدم
گفت شاید تو اتاق ماساژ باشه
خلاصه رفتیم وچیزی پیدا نکردیم ک صاحب سالن برام کرم آورد
منم در اتاقو بستم چون دستگیره نداشت
در جفت شد و ما اونجا گیر افتادیم
شادی گفت زکیه الان چیکار کنیم
اونسری در بسته شد صاحب ملک اومد در و باز کرد گیر افتادیم
گفتم فعلا بریم ماساژت بدم بعد فکری میکنیم براش
و کاملا خونسرد بودم
چون میدونستم خدا هست و خودش در و باز میکنه برامون
و منم شروع کردم آروم از کنار گردنش دو طرف و ماساژ دادن بعد سرشونه ها و چن دقیقه سمت راست گردن و چن دقیقه سمت چپش
و بعد ستون فقراتش و بعد دست ها
گفت زکیییه چقدد خوب ماساژ میدی تا حالا هیچکی اینجوری ماساژم نداده
گفتم تاحالا ماساژ گرفتی گفت اره
ولی مال تو ی چیز دیگه س
گفت ماساژورمون میخواد بره چرا نمیایی آموزش ببینی ک خودت ماساژو انجام بدی
خلاصه ماساژ تموم شد
و گفتیم الان چیکار کنیم
رفتم سمت در گفتم خدایا خودت درو باز کن برام ک صاحب سالن آسیه جان
ی موچین بزرگ از زیر در فرستاد
منم خندیدم گفتم مگه میخوام عمل کنم
خم شدم و برداشتم و بردم سمت اون زبانه ی در حسم گفت بزن رو گوشه بالایی در و منم زدم
و دیدم در ب راحتی بازشد ک اصلا خودم حیرت کردم. خدایا عاشقتممممم من
همه گفتن زکیه چطور درو باز کردی؟؟؟
و ی اتفاق قشنگ دیگه
داشتم صورت مشتری و با حوصله وباعشق از تیکه های جامونده ماسک صورتش پاک میکردم
ک با ی دستم صورت مشتری و ب آرومی گرفته بودم و دست دیگه م با حوله خیس کارمو انجام میدادم
ک مشتری گفت چ آرامشی داره دستت دوسدارم بخوابم
گفتم خدایا شکرت بخاطر آرامشی ک در وجودم جاری کردی
سپاسگزارم بخاطر اتفاق های قشنگ زندگیم
سپاسگزارم بابت تغییر مدارم
سپاسگزارم بخاطر محل کار جدیدم.
آدم های سالم دوسداشتنی
ثروتمند
توحیدی
و شاد
عاشقتممم بخاطر هدایتم ب این مسبر زیبا
تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو باری میخوام
من روب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
بنام خدای مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
روز26
خداروشکر میکنم بخاطر فرصتی ک بهم داده تا زندگی کنم و لذت ببرم و رشد کنم. و تجربه کنم
خداروشکر میکنم بابت امروز روز عالی ک داشتم و تغییراتی ک ارام آرام داره اتفاق میفته
چیزی ک متوجه شدم ازاین فایل اینه ک نتایج آرام آرام شروع میشه و تازمانی ک دارم این مسیر و ادامه میدم
نتایج هم رخ میده
امروز خداروشکر خییلی عالی بود و اولین روز کاری من تو سالن جدید
ی ترسی ک نجواها تو ذهنم ایجاد میکردن این بود ک این سالن چن ماهه شروع ب کار کرده و مشتری نداره
مث سالن قبل دلتو صابون نزن
جایی ک سالن هست تو بازار نیست کسی اطلاع نداره از وجودش و غیره
اومدم گفتم ک برای خدا فرقی نداره من کجا باشم خودش برام مشتری میشه
و برام میفرسته. خدا داره کارهارو انجام میده
فقط باید صبور باشم و رو خودم کار کنم بقیه ش با خداست
و از خدا خواستم و تو تمرین ستاره قطبی نوشتم ک خدایا امروز اولین روز کاری منه
خودت برام مشتری بفرست
چن ساعت اول هیچ خبری نبود
دیدم هرچی هیچ کاری انجام نمیدم ب عبارتی هیچ فایلی گوش نمیدم
و ذهنم و رها کنم فایده نداره
شروع کردم فایل گوش دادن جملات تاکیدی جلسه16احساس لیاقت
احساسم خیلی خوب شد و عرص نیم ساعت یکساعت
صاحب سالن زنگ زد گفت مشتری نوبت زده گفته یکساعت دیگه میام
نگران نباش اگه الان ی کم خلوته
و من سوپراییز شدم
گفتم خدااای من
یعنی من عاشقتمممم ک اینقد سریع پاسخ دادی و برام مشتری شدی
اونم تو روز اول
الهی صدهزار بارشکرت بابت اینکه داری آسانم میکنی برای آسانی ها
عصری ک اومدم خونه آجیم اینا اومدن خونه مون
شوهر خواهرم دید خسته ام دست ب کار شد و شام درست کرد برامون
اصن اتفاقی ک تا حالا توتاریخ زندگی 32ساله ام نیفتاده خخخخ
الهی شکرت امروز خیلی عالی برام تاکسی فرستادی برای رفت و برگشتم ب راحتی و زیبایی
سپاسگزارم بخاطر عشقی ک از طریق ثنا گلی خواهر زاده ام بهم دادی
یک ساعت ماساژم داد
از دست وپا و موهای سرم و کلی بهم عشق داد و بغلم کرد و امیرعلی و حافظ خواهر زاده هام با عشق بغلم کردن و منم باعشق بوسیدمشون
الهی شکرت ک راننده تاکسی نصف کرایه رو ازم گرفت
مرسی ک امروز تونستم درخواست کنم از راننده اسنپ ک کولر و بزنه و خیلی سریع روشنش کرد برامون
خدایا شکرت بخاطر وجود خانواده ی عزیزم خواهرهای قشنگم
ک خییلی بهم محبت دارن و هوام و دارن
الهی شکرت بخاطر مسیر زیبایی ک هدایتم کردی عاشقتممممم
عاشقتمممم
بنام خدای بخشنده ی مهربان
خدایی ک هرلحظه مراقب منه و حواسش ب من هست
خدایی ک هیچ وقت فراموشم نمیکنه
هیچ وقت خوابش نمیگیره
خدایی ک باعشق داره منو هدایت میکنه
مرحله ب مرحله داره مسیرو بهم میگه
خدای نوح
خدای ابراهیم
خدای موسی
خدای عیسی
خدای محمد
در درون من حضور داره وهر لحظه داره با من حرف میزنه
سلام ب دوست عزیزم آقا نویدگل نمیدونی چقددد انرژی گرفتم از نقطه ی آبی شما
میدونی چی شد!!!
دو سه دقیقه پیش ذهن نجواگرم بهم گفت زکیه تو ک روزشمار تمرکز بر نکات مثبتت و تو دفترت نوشتی
دیگه لازم نیست تو سایت کامنت بنویسی برای خودت بگیر بخواب
چرا این همه خودتو اذیت میکنی
تواین چن دقیقه چند بار چرت زدی خخخخخخ
حسم گفت فقط بیا از صفحه ی ک توش هستی بیا بیرون و منم اومدم
و چشمم ب جمال نقطه ی آبی پراز عشق و نور شما روشن شد
و دربهترین زمان ممکن ب دستم رسید و فهمیدم ک خدا چقددد دوستم داره ک سریع از طریق شما بهم یادآوری کرد ک دلیل نتابجم همین نوشتن و خوندن و مرور اتفاقات مثبت وآگاهی هاست
الهی صدهزار مرتبه شکرت عاشقتممم خدای قشنگم
میخوام کامنت روز33رو اینجا بنویسم
پس الهی ب امید تو
خدایا شکرت امروز صبح داداشم ک مرخصی گرفته بود تا بره مامان قشنگم و بیاره عازم خونه روستامون بود
و از اونجایی ک من سرکار هستم و آجیم امتحان داره همراهش نرفتیم
و موندیم خونه
داداشم قرار بود نون بگیره بیاره برای ماو بعد حرکت کنه
منم مشغول مرور آگاهی هایی بودم ک تو دفترم نوشته بودم
داداشم یک ساعت دیر کرد ک ما فک کردیم رفته و نون نگرفته برامون منم سختم بود برم بیرون چون دوسداشتم کارمو انجام بدم
آجیم گفت زکیه فک کنم سعید رفته دیگه پاشو برو نون بگیر
منم گفتم خدایا میشع من
نرم بیرون و بمونم رو باورهام کار کنم خودت ی کاریش بکن و رهاش کردم
گفتم ی کم دیگه میرم
ک بعد یک ساعت و نیم داداشم 20تا نون گرفته بود برامون
گفتم خدایااا عاشقتممم من خخخخ چقد خوبه ک مجبور نشدم تواین گرما برم بیرون خییلی خوشحال شدم
دیشب بعد اینکه کامنتم و نوشتم یاد حرف آسیه جان صاحب کارم افتادم ک باز بهم گفت ی گوشی خوب بگیر ک عکس کارهاتو قبل و بعدش و بزاری استوری و اینستا تو نصب کن تا پیج های آموزشی پوست و برات بفرستم
گفتم خدایا من از خودت گوشی میخوام چطورش و نمیدونم و شروع کردم یک دقیقه تو خواب ووبیدار تجسم کردم
ک صبحش پدر عزیزم ک سالی یکبار باهام تماس میگیره زنگ زده بود رو گوشیم ک متوجه نشدم
بعد یک ساعت دوباره تماس گرفت و اولین حرفش این بود
ک دماغت چاقه خخخخخخ
خدایا شکرت بخاطر وجود نازنین پدر قشنگم وقتی ک خیییلی دلش برا کسی تنگ شده باشه و بخواد محبتشو ابراز کنه این سوالو میپرسه
الهی شکرت از کارم پرسید ک چطوره راضی هستم یا نه ک جریان گوشیو بهش گفتم ک گوشیم چون مدلش پایینه نمیتونم برنامه هارو نصب کنم روش
گفت گوشی چقده
و من قند تودلم آب شد گفتم ببین زکیه ببییییین ی دقیقه تجسم کردی چطوررر سریع داره پاسخ میده ببین و باور کن
گفتم 8تومن تا 12تومن ولی 12تومنی کارمو راه میندازه
گفت اشکال نداره پیش قسط شو من میدم قسطشو خودت بده خخخخخخ
گفتم حالا ببینیم چی میشه
بعد ک فک کردم با خودم گفتم من گوشی قسطی نمیخوام
و اومدم تو دفترم نوشتم خدایا من ی گوشی میخوام ک نقد نقد بخرمش و حتی 1000تومنی هم هزینه نکنم درست مث چرخم ک 1000تومنی هم هزینه نکردم و راحت مال من شد
الهی صدهزار مرتبه شکرت و دیگه تو ذهنم رو حرف بابام حساب نکردم گفتم خدایا من از خودت میخوام بقیه ش ب من مربوط نیست
درست مث کارم ک هدایتم کردی برای گوشی هم هدایتم کن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز خداروشکر خییبلی سریع تاکسی اومد یعنی من اگه اسنپ میگرفتم اینقد زود نمیرسبدم
حتی 5دقیقه زودتر ازتاییم سالن بودم خدایا شکرت
امروز خییلی اصولی و حرفه ای بحث اسیدها رو یاد گرفتم
PHAوAHAها
اسید های میوه هستن ک تو درمان پوست خییلی حرفه ای عمل میکنن اصن سوپراییز شدم
چقد خوبه ی چیزی و اصولی یاد بگیری هم ب مردم خدمت میکنی هم ثروت میسازی وهم لذت میبری
امروز برای پوست یکی از مشتری ها ژل بابل ماسک زدیم ماسک اکسیژن هم بهش میگن
بعد چند ثانیه یهو اومد بالا شروع کرد ب واکنش روی پوست
و بعد با مولتی کیور چن دقیقه ماساژ دادیم
اصن خییلی حیرت کردم ازاین پیشرفت علم از این دانش آسیه جان خیییلی تحسبنش کردم ب جای اینکه حسادت کنم
چون دوسال از من کوچیک تره و اصلا خودمو باهاش مقایسه نمیکنم خییلی هم براش احترام قائلم و تحسبنش میکنم و بهشم میگم
امروز بهم گفت زکیه میخوام خییلی حرفه ای یاد بگیری وقتایی ک نیستم خودت برای مشتری فیشیال انجام بدی
الهی صدهزار مرتبه شکرت امروز ی مشتری هم خودم داشتم ابرو و اصلاح
چقددد مشتری راضی بود خداروشکر
قبل اینکه کارو شروع کنم آسیه جان اومد عکس قبل و با گوشی خودش گرفت گفت میخوام استوری کنم کارتو
حین کارم مشتری بهم میگفت چقددد ارامش داری تو
دخترشم ک شاید5سالش بود ی حرف قشنگی زد
گفت من صدای خدارو میشنوم
و ی حرف خییلی قشنگ دیگه ک زد:
گفت مامان اگه درد داری
ب چیزای خوب فک کن
گفتم خدایا ببین این دختر کوچولو چ درک و آگاهی داره
قشنگ داشت میگفت تمرکزتو بزار رو زیبایی ها و احساستو خوب نگهدار
الهی صدهزار مرتبه شکرت ک کارم و عالی برام انجام دادی
من ک از خودم توانی ندارم این تو بودی ک تو دست من جاری شدی و کارو انجام دادی
من هیچی از خودم ندارم
هیچی نمیدونم
هیچ قدرتی از خودم ندارم
تویی ک داری کارها رو برام انحام میدی
خدایا شکرت چقددد چشمای مشتری دوممون خوشگل و زیبا بود آبی روشن پوست سفید
موهای فر بور
لبهای خوشگلش
چقد زیبا این بنده تو نقاشی کردی فتبارک الله احسن الخالقین
خدایا شکرت موهای مشتری اولمون چقددد زیبا بود و بلند اصن سوپراییز شدیم ک آسیه جان اومد استوریش کرد وقتی ماسک روی صورت خوشگلش بود
و خداروشکر تونستم با کلامم هم تحسبنشون کنم و بهشون عشق بدم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
بخاطر استایل زیبایی ک بهم دادی
امروز متوجه شدم آسیه جان هم زیبایی هایی رو ک میبینه تحسین میکنه
و یاد حرف روز اولش افتادم ک گفت من اگه فقط10تومن تو کیفم باشه و برم بازار از ی چیزی خوشم بیاد ک قیمتش 10تومن باشه اونو میخرم
و فهمیدم ک چقداحساس خوبش براش مهمه
خییلی تودلم تحسبنش کردم و بهشم گفتم
خدایا شکرت بخاطر هدایت ب این مسیر زیبا
انسان های توحیدی دوسداشتنی و استاد توحیدی
امروز بعد از تماس پدر رفتم قرآنو باز کردم و ازش هدایت خواستم ک دیدم نوشته ما ب نیکوکاران پاداش میدیم و ب نوح پاداش دادیم
و قلبم باز شد ک بزودی پاداشم و دریافت میکنم
و تصمیم گرفتم واتساپ و روی همین گوشیم نصب کنم ک در کمال ناباوری دیدم نصب شد
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
مارو ب راه راست هدایت کن راه کسایی ک ب اونها نعمت دادی ن کسایی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سپاسگزارم از شما دوست قشنگم نوید جان
سپاسگزارم ک برام نوشتی و باعث شدی این ردپای زیبارو برای زکیه ی آینده بزارم
مرررسی ازت
شاد و موفق باشی
ب خدای بزرگ میسپارمت:)
واینکه عاشقتممم